نمایندگان سرزمین های باج گزار پس از صعود از پله های شمال شرقی و گذشتن از دروازه خشایارشا و دروازه نیمه تمام اردشیر به جلو ایوان خارجی تالار تخت سلطنتی جمع شده و یکایک هدایایی را که آورده اند به حضور شاهنشاه عرضه می دارند .
برخلاف حالت عادی و غیر رسمی که اعیان زادگان پارسی و مادی دارند حالت فرستادگان کشورهای تابع به نظر رسمی و مقید می آید . ولی هر گروهی از نمایندگان را یک تن اعیان زاده ایرانی هدایت می کند و برای اطمینان خاطر و ابراز دوستی محترمانه دست خود را بر شانه سرکرده گروه گذارده است .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
تشخیص و مقایسه نژادهای مختلف از روی تصاویر کار آسانی نیست . پارسی ها و مادی ها از طرز لباسشان به خوبی از یکدیگر مشخصند . زیرا لباس مادی ها را که کلاهی گنبدی شکل با نواری به دور آن بر سر دارند و کمربندی بر روی کت و شلوارهای بلند و کفش های سگک دار پوشیده اند و بیشتر آنان بالاپوشی بر دوش دارند که آستین های گشاد دارد می توان شناخت و اسلحه مشخص آنان ، شمـشیر کوتاهی است که غـلافی مزین به نقوش سبک سکایی دارد .
در نوشته های بیستون ، داریوش فهرست توابع شاهنشاهی را بیست و سه منطقه ذکر کرده ولی خشایارشا فهرست را به سی و یک منطقه رسانیده است .
نمایندگان بعضی از ملل را می توان از روی لباس ، ساختمان چهره و نوع هدیه ای که با خود دارند ، تشخیص داد ، ولی از نظر شناسایی نهایی اقوام هیچ سندی در دست نیست .
ارمنی ها[۱۴۳] هردوی یا تیره ای از آریایی ها[۱۴۴] آراخوزی[۱۴۵] سکاهای کلاه نوک تیز[۱۴۶] پارت ها[۱۴۷] سگارتی ها[۱۴۸] طرز لباس پوشیدن تمام این اقوام از سبک مادی است با کمی تغییر در کلاه یا اسلحه . دیگر اقوام باختری یا باکتری ها[۱۴۹] که نیم تنه های مادی ، ولی شلوارهای کتان دهبانی ( یعنی گشاد و باد کرده ) بابلی ها[۱۵۰] که تنها اقوام بین النهرین هستند که اسمشان برده شده و کلاه های مخروطی منگوله دار به سر دارند . عرب ها[۱۵۱] با جمازه لیبی ها با گوزن ها[۱۵۲] کوشی ها[۱۵۳] یا حبشه ها[۱۵۴] با قیافه های سیاه پوستان و هدیه هایی از عاج و بچه زرافه[۱۵۵] تشخیص اهالی مودرایا[۱۵۶] یا مصری ها به واسطه شکستگی که در حجاری به وجود آمده مشکل اشت و ممکن است چنین باشد .
هندی ها[۱۵۷] که سینه های برهنه دارند و هدیه از گرد طلا و الاغ های ممتاز همراه دارند . اسکادراها[۱۵۸] از روی کلاه خودهای تراسی[۱۵۹] سبک هنر کلاسیک و اسلحه سبک روی آنها که هرودوت نیز ذکر آن را کرده می توان شناخت . از آسیای صغیر فقط کاپادوکی ها[۱۶۰] که شنل هایشان را با قلاب های سبک فریژی[۱۶۱] بسته اند و از روی همـین شنل شناخته می شوند . گروه دیگری که اغلب به عنوان آسوری ها شناخته شده اند ، ولی پاپوش هایی به سبک مردم آسیای صغیر به پا و شنلی که روی شانه یک شرابه یا منگوله دارد و بیشتر در مجسمه های ایونی دیده شده . پرفسور بارنت آنها را اهل لیدی دانسته است گروه دیگری که شنلی از همین نوع به دوش دارند ، به عنوان ایونی ها شناخته شده اند[۱۶۲] کیلیکی ها[۱۶۳] که تازگی آنها را به عنوان سغدی ها شناخته اند[۱۶۴] در مورد شناسایی خوارزمی ها[۱۶۵] درنگیان ها[۱۶۶] و گاندرها[۱۶۷] و اقوام دیگر شک و تردید وجود دارد . [۱۶۸]
مطالب بسیاری درباره سرزمین ها یا مردم یاد شده در کتیبه های فارسی باستان و نقش برجسته های پیشکش آورندگان در تخت جمشید و نام های ساتراپی ها در منابع کهن یونانی نگاشته شده است و بسیاری نویسندگان در همساز کردن این سه گونه منبع نامبرده کوشیده اند . آشکار است که کتیبه ها از سرزمین ها و مردم امپراتوری یاد می کنند تا ساتراپی ها در صورتی که فهرست خراج هرودوت نارسا است ولی باز هم ممکن است تا حدودی به همانندی در میان منابع گوناگون درباره ساتراپی های امپراتوری از زمان داریوش تا پایان روزگار امپراتوری دست یافت . پارسه میهن اصلی بود که به ویژه از آنجا سرباز و دیوانی برمی خاست و از سوی جنوب تا کرانه اقیانوس گسترده می شد و از سوی مشرق شامل کرمان بود .
پیش از فرو افتادن هخامنشیان . پازارگاد و تخت جمشید دو پایتخت کهن و نو بودند .
ماد از خراج معاف نبود ولی پایگاهی ویژه داشت . زیرا که مادها و پارسیان از دیدگاه مردم دیگر امپراتوری با هم پیوند داشتند .[۱۶۹]
حال می رسیم به بررسی جداگانه هر کدام از این اقوام ( نام اقوام در اینجا به صورت الفبایی آمده است ) .
آریان ها یا هرویان : نامشان را نباید با نام آریایی ها اشتباه بگیریم ، این قوم در ناحیه هرات امروزی ، در افغانستان ، مستقر بوده اند . نامشان نیز نمونه ای از تغییر ناشی از صورت میانجی آن در زبان ایونی است . چون نامشان در فارسی باستان Haraiva است ، احتمالاً از ریشه har ، «جاری بودن» که اشاره است به وفور جریان آب در این ناحیه .
آریایی ها یا آریانه ای ها : همان طور که دیدیم ، اقوامی هند و اروپایی زبان هستند که ایران و هند را اشغال کردند . جالب آنکه ، در کتیبه های هخامنشی ، ظاهراً برای نشان دادن طبقه برتر اجتماعی به کار می رود که شامل خاندان ، طایفه و قبیله می شود . پس از دوران هخامنشیان ، بخش شرقی ایران ، میان فارس و سرزمین ماد در غرب و هند و در شرق را آریانا می نامیدند .
آسپیدوفور : در اینجا ترجمه آسان کلمه فارسی باستان takabara است که به برخی از یونانیان اطلاق می شود .
شاید به یونانیانی اطلاق می شده که کلاه گرد داشتند . نام ایشان معمولاً پس از تراکیان یا اسکودراها ذکر می شود و ظاهراً در بخش بری یونان واقع در اروپا ساکن بودند .
آشوریان : به گفته هرودوت ، همراه با بابلیان ، ساتراپی نهم را تشکیل می دهند . واژه ای فارسی که هم بر آنها و هم بر سرزمینشان اطلاق می شود [آثورا] است .
آکوفکیان : یکی از آن قبایل کم اهمیت است که آوردن نامشان در یک فهرست ، در کنار اقوام بزرگ شاهنشاهی هخامنشی جای بسی شگفتی است . نامشان ایرانی است ، آکوفچیه به معنی «کوه نشین»
اتیوپیان (حبشیان) : کمی پس از تهاجم به مصر ، کمبوجیه آنان را مغلوب کرد . پارسیان سرزمین ایشان را kusa می نامند که واژه ای قرضی از زبان بابلی است .
ارخوزیان (رخجیان) : در ناحیه قندهار امروزی در افغانستان ساکن بوده اند . اسم فارسی باستان Harahuvati در هند و ایرانی تاریخی کامل دارد . نامش به معنی « جریان زیاد (آب)» است .
ارمنیان : با این نام که خود به قومشان اطلاق می کنند مشخص نمی شوند . صورت امروزی نامشان Hay است و نام سرزمین ، هیستان . مشخص نیست صورت فارسی ارمینیه از کجا آمده ، همین صورت را یونانیان وام گرفتند .
اسگرتیان : نامشان تنها یک بار در فهرست های اقوام آمده است ولی چند شخصیت کتیبه ها از این قوم هستند که این چه به لحاظ آداب و رسوم و چه به لحاظ زبان به پارسیان باشد . صورت بابلی sagartaia . شاید این صورت مادی نامشان باشد .
امیرگیان یا هومه ورگیان : بنا به تصریح شواهد در کتیبه ها و هرودوت از سکاییان هستند . نام پارسیشان haumavarga است که به ذهن چنین القا می کند که با مراسم هومه مرتبطند ، گیاهی که عصاره آن را می گیرند تا در مراسم یسنه بنوشند . [۱۷۰]
اورتوکوریبانت ها : در فهرست هرودوت با ساتراپی مادها مرتبطند . به احتمال محل سکونتشان سواحل دریای خزر در شرق گرگان است . اورتو یعنی «راست»
پس تصور بر آن است که ایشان همان سکاییان تیگر خورده هستند ، ولی این ناحیه محل سکونت اصلیشان نیست . اورتوکوریبانت ها خیلی زود از سواحل دریای خزر پراکنده شدند و در عصر پارت ها جای آنها را ماردها گرفتند .
بابلیان : همان طور که در صفحات پیشین دیدیم ، همراه آشوریان یک ساتراپی را تشکیل می دهند . واژه بابلی Bab-ilu ، به معنی «در» یا «کاخ» «خدا» ، با آواشناسی ایرانی آمده است .
باختریان ( بلخیان) : در ناحیه کنونی بلخ ساکن بودند ، نام این شهر ادامه واژه Baxtri است که در کتیبه های فارسی باستان مشاهده می شود .
مدت ها تصور بر آن بود که بلخی زبان اوستا بوده است ، ولی هیچ دلیل قاطعی برای آن در دست نیست . مسلماً در ایران شرقی مهمترین ساتراپی بوده است .
پتیسخوریان : در فهرست های هخامنشیان نیامده است ، ولی شخصیتی که در آرامگاه نقش رستم پشت سر داریوش ترسیم شده است به این قوم تعلق دارد . استرابون ایشان را قبیله ای از فارس می داند تا یک قوم ، زیرا ایشان را در همان رده ای قرار می دهد که هخامنشیان و مغ ها . نامشان مسلماً ایرانی است : Patishuvari تقریباً به معنی « کسانی که بسیار محترمند » .
پارت ها : ساتراپی ۱۶ را تشکیل می دهند و جای خوبی را در فهرست های هخامنشیان دارند ، چون موقعیت جغرافیایشان ، که خراسان فعلی است ، راهی سوق الجیشی به سمت ایران شرقی محسوب می شد . نامشان با نام پارسیان هم ریشه است .
پارسیان : ظاهراً به خاطر مرتبه بلندشان ذکری از آنها در فهرست اقوام شاهنشاهی نیست . [۱۷۱]
اوستایی ، مادی ، فارسی باستان ، سانسکریت ، اوستایی ، ختنی و فارسی که همگی به معنی « کنار ، پهلو ، حاشیه » است . بنابراین نام پارسیان و پارتیان مشتق هستند و به معنی «پهلونشینان» این روشی است برای نشان دادن قومی که نقششان مراقبت از مرزها است .
پاریکانیان : دو بار در فهرست ساتراپی ها نامشان آمده است ، یک بار با مادها یک بار با اتیوپی های آسیا . پاریکانیان مثل اتیوپی های آسیا که احتمالاً از دراویدیان سیه چرده بوده اند ، در سواحل خلیج فارس ، در منتهی الیه جنوب شرقی ایران کنونی ، ساکن بودند .
پاکتیان : در مناطق مختلفی با فواصل بسیار زیاد از یکدیگر نامشان ذکر شده است . ایشان را در مجاورت ارمنستان ، در ساتراپی ۱۳ می یابیم .
تراکیان : احتمالاً در فارسی باستان واژه skudra بر ایشان اطلاق می شود . بعید نیست که سکودرا با نام سکاییان هم خانواده باشد . تنها یک فرض می ماند و آن اینکه سکودرا به تراکیانی اطلاق می شده که به واسطه سکاییان یا قبیله ای از سکاییان که نامشان در منابع قدیمی نیامده است ، ایرانی شده باشند .
خوارزمیان : در ایران شرقی قوم مهمی به شمار می رفتند . مدت ها حوزه سفلای دریاچه جیحون ،[۱۷۲] نزدیک دریای آرال ، را در اشغال خود داشتند و حدس می زدند که ریاست اتحادیه ای را برعهده داشته اند که آنها را با پارت ها و دیگر اقوام ایرانی در غرب مرتبط می ساخت .
درنگی ها : ناحیه کنونی سیستان را در تصرف داشتند ، نام سیستان از اشغال ناحیه بر دست سکاها (سکستان) گرفته شده است . نامشان در کتیبه های هخامنشیان به صورت Zranka آمده است که واژه ای مادی است . زبان و آداب و رسومشان به احتمال زیاد با زبان و آداب و رسوم پارسیان نزدیک بوده است .
دهه ها : تنها در کتیبه خشایارشا نامشان آمده است احتمالاً به معنی «مردان» است و به ویژه به dahyu «مردم» نزدیک است .
ستگیدیان : تعیین محل سکونتشان کار چندان ساده ای نیست . قوم مهمی هستند ، چون در راس ساتراپی ۷ ، به ویژه در کنار گنداره ای ها ، قرار دارند . عموماً ایشان را ایرانی می انگارند و در توضیح نام سرزمینشان می گویند به معنی «صد» و در واژه دوم نام گاو ماده را تشخیص می دهند . به این ترتیب ستگیدی یعنی « سرزمین صد گاو ماده » . بخش نخست نامشان از satta هندی میانه به معنای «هفت» است . دومین بخش نزدیک است که یا به «شاخه » ی رودخانه یا به نام مشابه یک شعبه رود اطلاق می شود . احتمالاً نام این سرزمین به معنی «( رودخانه) هفت شاخه » به معنی هند در شمال ساحل هندو است . به این ترتیب ، سرزمین «هفت رودخانه» در زبان ایرانی به سرزمین «صد گاو» ترجمه شده است .
سغدیان : تاریخی پر افتخار دارند ، اما تاریخ در حق ایشان بسیار کوتاهی کرده است . محل استقرارشان ماوراءالنهر یا ناحیه کنونی سمرقند و بخارا بود . فعالیت بازرگانیشان در مسیر تجاری آن دوره ، ایشان را به مقام رابط اصلی میان چین و غرب ارتقا داد .
سکاییان : پیوسته و مدام ذهن یونانی ها را به خود مشغول می داشته اند . سرنوشت بر ایشان چنان رقم زد که در طول قرن ها سرزمین وسیعی را از صحرای اوکراین تا سرحدات آسیای میانه درنوردند ، بدون آنکه هرگز شاهنشاهی با ثباتی را پایه ریزی کنند . بعدها با نام آلان ها سر برآوردند و با قومی که آتیلا متحدشان کرده بود هم پیمان شدند و بازماندگان این نبردهای متعدد به قفقاز پناه بردند و در آنجا تا به امروز آنها را با نام آسی ها می شناسند .
همچنین سکاییان ، سرزمین باستان درنگیانه را اشغال کردند و نام خود را بر آنجا نهادند : سکستان یا همان سیستان امروزی . برخی اقوام ، مثل سرمتیان ، نیز در شمال آسیای صغیر مستقر شدند .[۱۷۳]
نام سکاییان را واژه ای عمومی می داند به معنی «کوچندگان کسانی که جا به جا می شوند » . این واژه به طور کلی بر چادرنشینان اطلاق می شود .
عرب ها : Arabaya در فهرست ساتراپی های هرودوت نیامده است ، زیرا ، مثل اقوام دیگر ، قبیله به حساب نمی آمدند ، بلکه مبلغی نقره به عنوان هدیه و پیشکشی برای شاه می فرستادند .
گنداره ای ها : فارسی باستان Gandara ، سرزمین میان کابل و تکسیلا را در اختیار داشتند . مشخص نیست که آیا ایرانی بودند یا هندی یا حتی هند و اروپایی .
کاپادوکیه : سرزمینی است که منابع یونانی آن را خوب می شناختند و در شرق آسیای صغیر واقع شده است . این سرزمین را اقوام غیر هند و اروپایی یا اقوام هند و اروپایی «آناتولی» زبان اشغال کردند .
کاریها : اقوامی هستند در غرب آسیای صغیر . مشخص نیست که هندو و اروپایی هستند ، به گروه آناتولی وابسته اند یا بومی آن منطقه اند .
کاسپی ها : که نامشان را به دریای کاسپین (خزر) داده اند . اهمیتشان بدان اندازه است که ساتراپی یازدهم را تشکیل می دهند . پس ایشان همان مردم قفقاز نیستند ، بلکه احتمالاً از ایرانیان به شمار می روند . عدم حضورشان در فهرست های هخامنشیان جای بسی تعجب است .
مردمانی که « ساکنان دریا» خوانده می شوند تنها در کتیبه بیستون نامشان ذکر شده است .
کیمریان : قومی هستند که در سواحل شمالی دریای سیاه ساکن بودند (نام کریمه از ایشان گرفته شده است ) و آسیای صغیر ، سپس بین النهرین را اشغال کردند تا از حمله های سکاییان ایرانی زبان در امان باشند .
لیبیایی ها : putaya نامیده می شوند ، وام واژه ای از بابلی . در دوره کمبوجیه مغلوب شدند ، ولی تسلط کامل و پایدار ایرانیان بر این ناحیه قطعی و مسلم نیست .