-
- تنظیم امور معیشتی مردم
-
- تنظیم امور معنوی به گونهای که مردم را به جوار الهی برساند
-
- یادآوری امور آخرت و قیامت
-
- هدایت مردم به صراط مستقیم
-
- مجازات مجرمان و قانونشکنان و تأمین امنیت
«و ناچار شارعی میخواهد که:
-
-
-
- معین نماید از برای مردم منهجی را که به سلوک آن منهج معیشت ایشان در دنیا منتظم گردد
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
-
-
-
- و سنت قرار دهد از برای ایشان طریقی را که وصول به جوار خدا به واسطهی آن حاصل شود
-
- و به یادآورد ایشان را امور آخرت و رحیل به سوی پروردگار خود
-
- و انذار کند ایشان را به روزی که «ینادون من مکان قریب» و «تنشقّ الأرض عنهم سراعا»
-
- و هدایت کند ایشان را به طریق مستقیم»(ملاصدرا،۱۳۶۲: ۵۵۷ ـ ۵۵۸) .
صدرالمتألهین در جای دیگر ضرورت رسیدگی به امور دنیا را با انگیزه آخرتخواهی مورد تأکید بیشتر قرار داده است. به گونهای که اگر کسی از رسیدگی به امور دنیا غافل شود، به آخرت نخواهد رسید. عمران دنیا مقدمهای برای عمران آخرت است؛
«و هرکه از تربیت مرکب و تدبیر منزل ذاهل و غافل گردد، سفرش تمام نمیشود و مادام که امر معاش در دنیا که عبارت است از حالت تعلّق نفس به حس و محسوس تمام نباشد، امر تنقّل و انقطاع به سوی باریتعالی که عبارت از سلوک باشد، صورت نمیگیرد و امر معیشت در دنیا تمام نمیگردد تا آنکه باقی بماند بدنش سالم و نسلش دائم و نوعش مستحفظ، و این دو امر تمام نمیشود مگر به اسبابی که وجود این دو را حفظ نماید و اسبابی که مفسد است و مهلکات این دو را دفع نماید(ملاصدرا،۱۳۶۲: ۵۷۶-۵۷۷) .
ملاصدرا از اینپس به شرح وظایف دولت میپردازد و تأکید میکند که حکومت موظف است برای تأمین مقصود خداوند از خلقت انسان، به تنظیم امر معاش انسانها به منظور وصول به امر معاد اهتمام ورزد. نحوهی اهتمام در قوانین الهی بیان شده است، بنابراین تدبیرهای دولت در چارچوب قانون الهی و با استعانت از اجتهاد صورت میگیرد.
-
- سعادتمندی حقیقی مردم هدف اصلی حکومت اسلامی در عصر غیبت
«شریعت الهیّه ضوابطی قرار داد از برایِ اختصاصات اموال در باب عقود بیوعات، معاوضات و مداینات و قسمت مواریث و مواجب و نفقات و قسمت غنایم و صدقات و در ابواب عتق و کتابت و استرقاق و اسیر کردن، و شناسانیدن کیفیت تخصیص را نزد استفهام به اقاریر و ایمان و شهادات، و ایضا قرارداد قوانین اختصاصی به مناکحات را در ابواب نکاح و طلاق و خلع و رجعت و عدّه و صداق و ایلاء و ظهار و لعان و ابواب محرمات نسب و رضاع و مصاهرات. و اما ابواب دفع مفاسد، پس آنها عقوبات زاجرهی از آنها است؛ مانند امر به قتال کفار و اهل بغی و ظلم و ترغیب بر آن و حدود و غرامات و تعزیرات و کفّارات و دیات و قصاص»(ملاصدرا،۱۳۶۲: ۵۷۷) .
غایت همه این وظایف «سعادت» است و وظیفه اصلی حکومت به سعادت رساندن مردم میباشد. سعادت مراحل و مراتب مختلفی دارد. علاوه بر این، گاهی نیز سعادت حقیقی با غیرحقیقی مشتبه میشود و مردمان سعادت غیرحقیقی را حقیقی میپندارند. هرگاه عدل در دستور کار دولتها قرار گیرد، شهوات عقول را خدمت خواهند کرد و مردمان به سعادت خواهند رسید. اگر دولت بر محور ستم شکل گیرد، عقول در خدمت شهوات قرارخواهند گرفت و سعادت که طلب آخرت است، از مردمان دور خواهد شد. صدرالمتألهین در این زمینه سخن یکی از حکما را مؤیّد آورده و میگوید:
«هرگاه عدل قائم گردد، شهوات عقول را خدمت میکنند، و هرگاه جور برپا شود، عقول شهوات را خدمت میکنند؛ پس طلب آخرت اصل هر سعادت است و حبّ دنیا رأس هر معصیت. پس این را مقیاس گردان در جمیع آن چه شرایع حقّه به آن وارد شده و بر سبیل اجمال تصدیق کن به آن که هر مأمور به بر میگردد به تقویت جنبهی عالیهی تو و حفظ جانب اللّه تعالی و اعلای کلمهی حق و رفض باطل و هر منهیٌ عنه بر میگردد به اعراض از جنبهی سافله و محاربهی اعداء اللّه و اتباع شیاطین داخلی و خارجی به جهاد اکبر و اصغر»(ملاصدرا،۱۳۶۲: ۵۶۸-۵۶۹ ) .
ملاصدرا سعادت را به دنیوی و اخروی تقسیم میکند و سعادت دنیوی را دو نوع میداند: سعادت جسمی (از قبیل صحت و سلامتی و نیروی فراوان و شهامت) و سعادت خارجی (از قبیل فراهم بودن لوازم زندگی و تأمین مسایل مادی). بر همین سیاق و سعادت اخروی را نیز به دو بخش تقسیم میکند: سعادت علمی (از قبیل کسب معارف و حقایق) و سعادت عملی (از قبیل اطاعت الهی). حُسن و جمال جسمی درحیطهی سعادت دنیوی و آراستگی به فضایل و اخلاق زیبا در زمرهی سعادت اخروی است(ملاصدرا، بی تا، ج ۶: ۲۶۸ ـ ۲۶۹) .
-
- علل محرومیت جوامع از سعادت دنیوی و اخروی
جناب صدر المتالهین رحمت الله علیه شقاوت و بدبختی را نیز هم چون سعادت به دنیوی و اخروی تقسیم مینماید. شقاوت دنیوی ممکن است جسمی باشد؛ از قبیل مریضی و ضعف و ترسو بودن، و ممکن است خارجی باشد؛ از قبیل فراهم نبودن لوازم زندگی و عدم تأمین مسایل مادی. شقاوت اخروی نیز با شقاوت علمی است؛ مانند محرومیت از کسب معارف و حقایق، و یا شقاوت عملی است؛ مثل محرومیت و عدم توفیق در اطاعت خداوند و داشتن اوصاف رذیله و ناشایست(ملاصدرا، بی تا،ج ۶: ۲۶۸) .
چرا برخی از انسانها و جوامع از سعادت دنیوی و اخروی محروم هستند؟ به نظر ملاصدرا موانع و حجاب هایی که اکثر مردم را از ادراک حقیقت و کسب علم الهی و مکاشفات و سایر ابعاد سعادت دنیوی و اخروی محروم میدارد، و در نتیجه از سعادت حقیقی بازمانده و دچار شقاوت میشوند، از سه اصل نشأت میگیرد که عبارتاند از:
۱ـ۳) جهل به معرفت نفس که حقیقت آدمی است
۲ـ۳) حبّ جاه و مال و میل به شهوات و لذات و سایر تمتعات
۳ـ۳) تسویلات نفس اماره و تدلیسات شیطان که بد را نیک و نیک را بد جلوه میدهد (ملاصدرا،۱۳۴۰ :۱۱ )
به نظر صدرالمتألهین، «جهل به معرفت نفس [از] معظمترین اسباب شقاوت و ناکامی عقبا است که اکثر خلق را فرو گرفته در دنیا، چه هر که معرفت نفس حاصل نکرده، خدای رانشناسد […] و هر که خدای را نشناسد، با دوابّ و انعام برابر باشد»(ملاصدرا،۱۳۴۰: ۱۳) .
وی در نقد رفتار متصوفه چنین میگوید:
«اگر ذرهای از نور معرفت در دل ایشان تابیده میبودی، کجا درِ خانهی ظلمه و اهل دنیا را قبلهی خود میساختند و همیشه با نفس و هوا نرد محبت میباختند(ملاصدرا، ۱۳۴۰: ۱۸).
گفتار دوم: تعالی به مثابه روح اصلی و مشخصه حکومت اسلامی
از آن چه آمد نتیجه میگیریم که پیگیری امر دنیا و آخرت به تنهایی و مجرد از دیگری، انسان را به سعادت نمیرساند، بلکه چنین اقدامی شقاوت را در پی خواهد داشت. آن چه امروزه با عنوان «توسعه» شناخته میشود، در صورتی سعادت و خوشبختی انسانها را به دنبال میآورد که انسان دنیا را مقدمه آخرت بداند. در غیر این صورت، انواع گرفتاریهای اخلاقی، زیست محیطی و فرهنگی را متوجه بشر خواهد کرد. قرآن کریم بر آن چه ملاصدرا گفته است، مُهر تأیید میزند. خداوند به انسانها آموخته است که حسنات دنیا و آخرت را از او بخواهند: «ربّنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه»(بقره، ۲۰۱) .
یکی از وظایف دولت دینی که دولتهای غیردینی که به آن اهتمام نمیورزند، توجه توأمان به سعادت دنیوی و اخروی و یا به عبارت دیگر، توجه به سعادت حقیقی است؛ به بیان دیگر، ما میتوانیم از توسعهای که ساماندهی امور مادی و معنوی بشر را یکجا در نظر داشته باشد، توسعه و تعالی حقیقی یاد کنیم. این توسعه از دیرباز مدنظر فیلسوفان سیاسی مسلمان بوده است، چنان که «ابن باجه اندلسی» در تدبیر المتوحد میگوید:
از خصوصیات مدینه کامله [جامعهی توسعه یافته و سعادتمند] نبودِ فن طب و قضا است. از آن جا که مردم مدینه به امور بهداشتی و تغذیه صحیح آگاهاند [مجهز به علم و دانش هستند] و در عمل نیز رعایت میکنند، به طب و طبیب نیاز ندارند، و چون درستی موجب اتحاد کلیهی ساکنان این شهر میشود و هیچ گونه مشاجرهای میان آنها وجود ندارد، به قضاوت و قاضی نیاز ندارند. در مدینه کامل هر شخص این امکان را دارد که به بالاترین مدارجی که توان آن را دارد، برسد.
کلیه آرا در این شهر درست است و هیچ رأی خطایی در آن راه ندارد، اعمالی که در آن صورت میگیرد، بدون قید و شرط پسندیده است [چون به منبع لایزال وحی الهی متصلاند.] (ابن باجه اندلسی، ۱۳۹۸ ق: ۴۳ ـ ۴۴)توسعه حقیقی آن است که انسانها توسعه یابند و توسعهی انسانها به این است که ایمانی پایدار داشته باشند. اگر انسانها به توسعه و تعالی برسند، خود به وظایف خویش عمل خواهند کرد و دیگر نیازی به بسیاری از نهادهای اجتماعی نیست. در جامعه تعالی یافته اسلامی کمبود نیروی انتظامی ـ و نه نظامی ـ علامت توسعه و تعالی است، چون انسانها به خاطر کنترل درونی حاکم در خود (تقوا) تخلف نمیکنند. اما در جامعه توسعه یافته از نظر مادی افزایش نیروهای انتظامی علامت توسعه است، چون انسانها وقتی به نظارتهای درونی مجهز نیستند، طبیعی است که باید از بیرون نظارت شوند، از این رو در اولین ندای قرآنی علم و دین با هم مطرح شدهاند: «اقرأ باسم ربّک الذی خلق». خداوند در این آیه هم فرموده است بخوان (رویکرد به علم و دانش) و هم فرموده است که این خواندن باید با نام خدا بوده و جهتگیری الهی داشته باشد (رویکرد به دین). در آیهی «قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا» نیز رویکرد به علم و دین توأم شده است، زیرا هم فرموده است، «بگویید جز خدای یکتا خدایی نیست»، و هم فلسفه این امر (به ارمغان آوردن فلاح و رستگاری) را تبیین کرده است. به این ترتیب، در اولین پیامهای اسلامی به بنیاد تمدنسازی (رویکرد به علم و دین) توجه شده است. این دو مانند دو بال هستند که با یکی از آنها امکان حرکت به سوی تمدنسازی را نخواهیم داشت. دین بدون علم و آگاهی خرافهآلود است و علم بدون دین حجاب اکبر! (نجف لکزایی، ۱۳۷۹: ۳۴ ـ ۳۶) .
-
- اقتضائات توسعه دینی و سعادتمندی انسان
سعادت و توسعه دین محور و حقیقی فقط از عهده حکومت دینی و حاکمان آن برمیآید. صدرالمتألهین غیر از این ادعایی ندارد. سایر مؤلفههای اندیشه سیاسی وی نیز بر همین اساس شکل گرفته است. تقسیم نظامهای سیاسی تقسیمی ارزشی است. ویژگیها و شرایطی که برای رهبری در نظر گرفته است، صبغه ارزشی دارد. غایت حکومت و نوع آن ارزشی است. همه و همه در سایه مکتب هدایت و ماهیت نفس انسانی تفسیر میشود. بدیهی است که در مکتب قدرت و تنازع بقا و تلاش برای رسیدن به دنیای بدون آخرت، هیچ یک از مباحث و مفاهیم فوق قابل تحلیل و تفسیر نیست و بالاتر از آن حتی قابل فهم هم نمیباشد.
گستره و قلمرو حوزه اختیارات هر حکومتی، در پرتو آموزه های مدون مکتب موجد آن شکل می گیرد; از این روست که اندیشمندان آن مکتب به تبیین محدوده اختیارات و وظایف حکومت مطلوب خود پرداخته و با عنایت به متون اصلی مکتب، آن را صیقل می دهند. در مکتب شیعه نیز برای حکومت مطلوب و آرمانی اسلامی، قلمروی پیش بینی شده و البته برخی عرصه ها نیز ازاین قلمرو مستثنا گردیده است.
شیخ طوسی، فقیه و متکلم شیعی، سعی در تبیین حوزه اختیارات حکومت داشته و از زاویه فقه و کلام، در این راستا تلاش وافری کرده است.وی همچنین در این زمینه برای رهروان خود تکالیفی ارائه کرده و بعضا در حیطه حکومتی دولت نامطلوب، به تعبیر فقهای شیعه، «حکومت جائر» ، راهکارهایی را برای مردم و فقهای دین مطرح کرده است.
۱ـ۱) تحقق حاکمیت خدا در جامعه
حکومت مطلوب و مشروع از منظر شیخ، حکومتی است که بر اساس حاکمیت خداوند تحقق پذیرفته باشد و خداوند نیز در دنیا، ایفای این نقش مهم را بر عهده پیامبران و امامانی نهاده است که دارای ویژگی های خاصی هستند تا در پرتو آنها، بتوانند بدون انحراف از قوانین و احکام الهی، جامعه اسلامی را رشد و شکوفایی بخشیده و آن را به سوی اعتقاد به دین و مکتب الهی سوق دهند.در حقیقت، خداوند این لطف را در مرحله تمیز و تشخیص امام و حاکم جامعه اسلامی توسط مردم، برخود واجب کرده و با ارائه طریق، مردم را در شناخت آن رهبر، ارشاد نموده است( طوسی، ۱۴۰۵، ج ۱: ۲۰۰).