در مقایسه با نظامهای دموکراتیک نظامهای اقتدارگرا با انواع گوناگون خود معمولا تحت کنترل اقلیت معدودی از قدرتمندان هستند و مسئولات نظام از همین اقلیت و منتخب همانها هستند چنین حکومتها به مردم پاسخگو نیستند و حسابی هم به مردم پس نمی دهند و ضروری نمی دانند تصمیمات و اقدامات خود را برای مردم توجیه کنند مگر در مواردی که خود صلاح بدانند دایک می نویسد:«رژیم های اقتدارگرا با هم در مواردی مشابهت دارند در اینکه مشروعیت خود را از اراده مردم نمی گیرند و قاعدتا ادعا می کنند که دارای صلاحیت خاص و تناسب خاصی برای حکومت کردن هستند البته انواع مختلف نظامهای اقتدارگرا مبناهای مختلفی برای مشروعیت خود ذکر می کنند (Dyke,1988: 122 به نقل از پناهی، ۴۰: ۱۳۸۶). بنابراین از لحاظ ساختاری حکومتهایی که دموکراتیک نباشند فاقد ساختارها و نهادهای سیاسی مشارکت بوده و عملا در آنها مشارکت سیاسی معنی دار امکان نخواهد داشت در این نظامها تنها انواع بسیار محدود مشارکت سیاسی آن هم به صورت صوری وجود خواهد داشت اما اگر ساختار نظام دموکراتیک باشد و نظام سیاسی مشروعیت خود را از مردم بگیرد برای تداوم خود به انواع مشارکت سیاسی معنی دار مردم متکی بوده و رابطه حکومت و مسئولان با مردم رابطه دو جانبه و تاثیر و تاثر خواهد بود (پناهی، ۱۳۸۶: ۴۱).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۶-۳-۲ نظریه عوامل اجتماعی- اقتصادی مارتین لیپست
سی مور مارتین لیپست، جامعه شناس آمریکایی از واقعیت گرایان اجتماعی و کارکردگرایان است که صاحب تألیفات متعددی در حوزه مشارکت و عوامل مرتبط با آن است. او همچون دیگر اصحاب حوزه واقعیت اجتماعی معتقد است افراد در بطن نیروهای اجتماعی قرار دارند و رفتارشان متأثر از این نیروها و عوامل است. لیپست در کتاب «انسان سیاسی» کوشش می کند تا مدل نظری خود مشارکت سیاسی را ارائه نماید. لیپست همچنین در کتاب «دموکراسی اتحادیه» که با همکاری جیمز کلمن و مارتین ترو نوشته است، می کوشد تا دلایل فقدان ساز و کارهای الیگارشی و وجود مشارکت بالا را در سازمان اتحادیه چاپ نشان دهد.
«دموکراسی اتحادیه» در بررسی و تبیین مشارکت سیاسی نشان می دهد که در اتحادیه چاپ، دموکراتیک بودن تصمیم گیری ها، به توسعه گروه های ثانویه انجامیده است. منظور آن ها از گروه های ثانویه، گروه های ثانویه، گروه هایی مثل کلوپ های ورزشی اجتماعی و غیره هستند که به منظور برآوردن نیازهای تفریحی و اوقات فراغت آن ها ایجاد شده اند (عنبری، ۱۳۷۷). این گروه ها به شدت در توفیق اتحادیه چاپ و جلب بیشتر مشارکت اعضاء مؤثر بوده است. در این اتحادیه، فعالیت های فراخوانی، روابط غیر رسمی بین همکاران در محیط های کاری و غیر کاری، پیوستگی و کارایی افراد را بالا برده است. لیپست و همکارانش درجه بالای روابط اجتماعی بین کارگران چاپ را به واسطه عوامل زیر تبیین می کنند:
۱) پایگاه اجتماعی گروه های شغلی.
۲) جنبه حرفه ای چاپ به کارگران یک احساس منافع مشترک می بخشد که در برخی مشاغل دیگر وجود ندارد.
۳) کار شبانه به پیوستگی برخی کارگران می انجامد.
۴) فقدان تمایز پایگاه بین کارگران.
به نظر آنان کارگرانی که در اجتماع شغلی فعال هستند. در امور اتحادیه و تشکیلات فعالترند و میزان علاقه و تعهد و درگیری سیاسی آن ها نیز بیشتر است. بنابراین، درجه بالای مشارکت اجتماعی با نتایج سیاسی که به بار می آورد، از تبدیل شدن اتحادیه (چاپ) به یک سازمان الیگارشیک جلوگیری می کند. بطور کلی نویسندگان، عوامل مؤثر بر فرآیندهای تصمیم گیری دموکراتیک را در اتحادیه های کارگری یا دموکراسی مبتنی بر مشارکت اعضا چنین عنوان می کنند.
۱- عوامل مربوط به تاریخ و ساخت صنعت و اتحادیه و روابط آن با محیط، به عبارت دیگر، استقلال اتحادیه از فدراسیون های مافوق، کمرنگی سیستم های بروکراتیزه در اتحادیه و منافع همگن تر اعضا، مشارکت اعضا را دراتحادیه بیشترمی کند.
۲- عوامل مربوط به پایگاه شغل؛ هر چه تفاوت پایگاه های شغلی رهبر یا کارگران درون اتحادیه با بیرون از آن کمتر باشد، هر چه فرد احساس پایگاه شغلی بالاتر در اتحادیه نماید، ادعای حق مشارکت و در نتیجه مشارکت واقعی آن ها افزایش می یابد.
۳- عوامل مؤثر بر علاقه و مشارکت در عضویت در امور اتحادیه؛ یعنی هر چه پیوند کارگران در فعالیت های غیر رسمی بیشتر، هر چه تنوع کارکردی اعضا در اتحادیه بیشتر و هر چه هم هویتی کارگران با شغلشان بیشتر، میزان علاقه و مشارکت آن ها در امور اتحادیه بیشتر است.
۴- عوامل مؤثر بر توزیع منابع قدرت در اتحادیه؛ یعنی فرصت دسترسی بیشتر اعضاء به امکانات یادگیری و کانال های ارتباطی، مشارکت را در امور اتحادیه افزایش می دهد.
عوامل مربوط به قانون مشروعیت و نظام های ارزشی اتحادیه؛ هر چه حمایت از حقوق تقابل سیاسی بیشتر و هر چه دستکاری سیاسی در دستیابی به مشاغل کمتر، احتمال دموکراسی در اتحادیه بیشتر می شود.
جدول شماره (۲-۲): خلاصه نظرات ارائه شده پیرامون مشارکت سیاسی
نظریه های مشارکت سیاسی | الف) بر اساس سطح تحلیل | نظریه های کلان مشارکت سیاسی | ۱- نظریه طبقات اجتماعی مارکس |
۲- نظریه عوامل اجتماعی- اقتصادی لیپست | |||
نظریه های خرد مشارکت سیاسی | ۱- نظریه انگیزشی رابرت دال | ||
۲- نظریه ویژگیهای فردی دانیل لرنر | |||
۳- نظریه سطوح انرژی انگلهارت | |||
نظریه های تلفیقی (خرد و کلان) | ۱- نظریه نهادمندی سیاسی و تحرکات اجتماعی هانتینگتون | ||
۲- نظریه سرمایه اجتماعی رابرت پاتنام | |||
۳- نظریه سرمایه فرهنگی پیر بوردیو | |||
ب) بر اساس معیارهای تحلیل |