Public Sphere ↑
. Bahi, Rahim Ashraf (2008). Networking for Power and Chang: Muslim Women Activism and the Transformation of Muslim Public Sphere, Ph.D Thesis, Department of Political Science, Northeastern University, Boston, Massachusetts, P. 93. ↑
.جاوید، محمدجواد و اصغرایزدی جیران (۱۳۸۹)، سرمایه اجتماعی و وضعیت آن درایران، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ص ۱۳۵. ↑
. Postone, Moishe (1996). “Political Theory and Historical Analysis” in: Habermas and the Public Sphere, Edited by Craig Calhoun, Cambridge: MIT Press, P. 65. ↑
. ایزدی جیران، پیشین، ص ۱۳۹. ↑
. غفوری، محمود و یحیی کمالی (۱۳۸۹)، افکار عمومی و سیاستگذاری عمومی (تأملی نظری)، فصلنامه سیاست (مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران)، دوره ۴۰، شماره ۲، ص ۱۷۲. ↑
. به نقل از: عالم، عبدالرحمن (۱۳۷۳)، بنیادهای علم سیاست، تهران: نشر نی، ص ۳۶۶. ↑
. وحید، مجید (۱۳۸۳)، سیاستگذاری عمومی، تهران: انتشارات سمت، ص ۱۶. ↑
. اشتریان، کیومرث (۱۳۸۶)، سیاستگذاری عمومیایران، تهران: انتشارات سمت، ص ۲۷. ↑
.لازار، ژودیت (۱۳۹۱)، افکار عمومی، ترجمه مرتضی کتبی، تهران: نشر نی، ص ۲۱. ↑
. بشیریه، حسین (۱۳۸۵)، جامعه شناسی سیاسی، چاپ سیزدهم، تهران: نشر نی، ص ۲۹۸. ↑
. Burstein, Paul (2003) the Impact of Public Opinion on Public Policy, A Review: An Agenda, Political Research Quarterly, Vol. 56, No. 26, P. 32. ↑
. جریانی، حمید؛ محمد فرجیها و صالح عبدینژاد و سودابه عزیزی (۱۳۸۹)، عوامل مؤثر بر چگونگی اجرای قوانین کیفری توسط پلیس، دانش انتظامی، سال ۱۲، شماره ۱۴، ص ۱۳۱. ↑
. خاقانی اصفهانی، مهدی (۱۳۸۹)، نقش پیروی از سیاست جنایی ترمیمی پلیسمحور در ارتقاء امنیت گردشگران خارجی درایران (طرح پژوهشی کسر خدمت وظیفه عمومی)، تهران: بنیاد نخبگان نیروهای مسلح، ص ۲۴. ↑
. کارن ام، هس؛ لیندا اس، میلر (۱۳۸۲)، پلیس در اجتماع، ترجمه محمدرضا کلهر، تهران: انتشارات دانشگاه علوم انتظامی، ص ۹۴. ↑
. ر.ک. به: لانگ، پاتریک (۱۳۸۴)، شخصیت و خردهفرهنگ پلیسی، ترجمه سروش بهرهبر، دانش انتظامی، شماره ۲۶. ↑
. رحمدل، منصور (۱۳۸۳)، آمار جنایی و کارکردهای آن، مجله حقوقی دادگستری، شماره ۴۸ و ۴۹، ص ۱۱۲. ↑
. Von Hayek, Freidrich (1979). Law, Legislation and Liberty: The Political Orders of a Free People, Chicago: Chicago University Press. ↑
. به نقل از: خدابخشی، عبدالله (۱۳۸۹)، تمایز بنیادین حقوق مدنی و حقوق کیفری، تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهای حقوقی شهر دانش. ↑
. موسیزاده، ابراهیم (۱۳۹۰)، بررسی مبانی حقوق اجتماعی، فصلنامه حقوق (مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران)، دوره ۴۱، ش۲، ص۲۶۱. ↑
. مالجو، محمد (۱۳۸۱)، حقوق شهروندی و تأمین اجتماعی، مجلس و پژوهش، سال نهم، شماره ۳۳، ص ۵۸. ↑
. ر.ک. به: هرسیج، حسین و جلال حاجیزاده (۱۳۸۹)، تبیین دموکراسی رایزنانه در اندیشه های فلسفیهابرماس، حکمت و فلسفه، سال ششم، شماره ۴. ↑
. Pierson, C,. (1998), Beyond the welfare state?, Cambridge: Polity Press, P. 81. ↑
. بشیریه، حسین (۱۳۸۲)، لیبرالیسم و محافظه کاری، تهران: نشر نی، ص ۳۰۵. ↑
. سید رضی (۱۳۸۳)، نهجالبلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ن ۵۳. ↑
. شهابی، مهدی (۱۳۹۰)، فرایند «اجتماعی شدن حقوق» و تأثیر آن بر نظام حقوقی، فصلنامه حقوق (مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران)، دوره ۴۱، شماره ۱، ص ۲۶۱. ↑
. باقرزاده، محمد رضا (۱۳۸۱)، درآمدی بر نظریه نسبیت در حقوق، معرفت، شماره ۵۸، ص ۲۳. ↑
. علیزاده، محمد رضا (۱۳۸۴)، زمینه های پذیرش رویکردی جامعهشناختی در حقوق اسلامی، فصلنامه حقوق (مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران)، شماره ۶۸، ص ۱۳۶. ↑
. شهابی، مهدی (۱۳۹۰)، فرایند «اجتماعی شدن حقوق» و تأثیر آن بر نظام حقوقی، فصلنامه حقوق (مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران)، دوره ۴۱، شماره ۱، ص ۲۶۸. ↑
. کاتوزیان، ناصر (۱۳۸۵)، حکومت قانون و جامعه مدنی، فصلنامه حقوق (دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران)، شماره ۷۲، ص ۲۷۵. ↑
. و لقد کرّمنا بنی آدم… (إسراء/۷۰)؛ والله یرید بکم الیسر و لا یرید بکم العسر (بقره/۱۸۵)؛ قال إنّی جاعل فی الأرض خلیفه… (بقره/۳۰) ↑
. Forces cre’atice du droit ↑
. به نقل از: کاتوزیان، پیشین، ص ۲۹۰. ↑
. Lacey, Nikola & Well, Celia & Quick, Oliver (2010). Reconstructing Criminal Law; Cambridge: Oxford University Press, P. 31. ↑
. جعفری، مجتبی (۱۳۹۲)، نقش گروه های فشار در شکل گیری، اجرا و تحول حقوق کیفری، در: دایرهالمعارف علوم جنایی، تهران: نشر میزان، ص ۱۰۶۴. ↑
. در میان اسناد فراملی، مشهورترین سندی که صلاحیت تخییری را تعریف نموده است، توصیهنامه مارس ۱۹۸۰ کمیته وزیران اتحادیه اروپا درباره إعمال صلاحیتهای تخییری توسط مقامات اداری است. دراین سند، صلاحیت تخییریاینگونه تعریف شده است: «صلاحیت تخییری، اختیاری است که به مقام اداری درجهای از آزادی عمل را برای تصمیم گیری واگذار می کند و مقام اداری را مجاز میسازد که میان تصمیمات مجاز و قانونی، تصمیمی را که از نظر او مناسبتر است اتخا نماید»
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
Recommendation of the commission of Ministers No. R(80)2 concerning the Exercise of Discretionary Power by Administrative Authorities, 316th Mtg, 11 March 1980. ↑
. ر.ک. به: مشهدی، علی (۱۳۹۱)، صلاحیت تخییری؛ نظام حقوقی صلاحیتهای تخییری در قوه مجریه، تهران: معاونت حقوقی ریاست جمهوری، صص ۱۱۹- ۷۹. ↑
. جاودانی، حمید و جعفر توفیقی (۱۳۸۸)، ساختارها، فرآیندها و عوامل مؤثر بر توسعه میانرشتهای، مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، دوره ۲، شماره ۱، ص ۳۷. ↑
. نیوتن اسمیت معتقد است قیاسناپذیری میان پارادایمها باعث می شود که نتوان بین دو نظریه رقیب یکی را بر دیگری ترجیح داد و یکی را انتخاب کرد. وی حتی میپرسد که اگر دو نظریه ترجیحناپذیرند، چرا هر دو را نپذیریم؟ مطمئناً توماس کوهن – مُبدع نظریه انقلابهای علمی – پاسخ خواهد داد که چون دو نظریه رقیب با هم ناسازگارند پذیرش هر دو ممکن نیست، اما نیوتن اسمیت زیر بار چنین سخنی نمیرود و به روش استفهامِ انکاری، میپرسد: «آدم میخواهد بداند چگونه دو نظریه قیاسناپذیر با هم ناسازگارند؟». در مقابل، کوهن، پارادایمهای رقیب را قیاسناپذیر میداند، اما معنایی که وی در این جا از قیاسناپذیری مراد می کند غیر از معنای آن در ریاضیات است. وی در آثار خویش به طور کلّی از سه نوع قیاسناپذیری سخن گفته است: اولاً، مدافعان پارادایمهای متفاوت جهان را به شیوه متفاوتی میبینند و حتی در جهانهای متفاوتی زندگی می کنند؛ ثانیاً، دو پارادایم متفاوت از معیارهای ارزیابی متفاوتی استفاده می کنند و مجموعه مسائل علمی متفاوتی دارند؛ ثالثاً، معانی واژگان علمی در هنگام گذار انقلابی دگرگون می شوند. این سه نوع قیاسناپذیری، به ترتیب، قیاسناپذیری ادراکی، روششناختی، و سمانتیکی نامیده می شود. برای طالعه تفصیلی در خصوص ادله موافقان و مخالفان قیاسناپذیری و تعاملناپذیریِ پارادایمها، ر.ک. به:
-
- Newton-Smith, W. H. (1981). The Rationality of Science, Routledge & Kegan Paul Ltd. 2- Gattei, Stefano (2008). Thomas Kuhn’s ‘Linguistic Turn’ and the Legacy of Logical Empiricism, Incommensurability, Rationality and the Search for Truth, British Library of Congress Cataloguing-in-Publication Data. ↑
. رضوانی، مهران و سید حمید خداداد حسینی و عادل آذر و پرویز احمدی (۱۳۸۸)، تأملی بر مبانی پارادایمیک و پارادایمانگاری در مطالعات میانرشتهای، مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، دوره ۲، شماره ۱، ص ۱۴۷. ↑
. Kuhn, Thomas S. (1962). The Structure of Scientific Revolution, Chicago: University of Chicago Press, P. X. ↑
. Pragmatism ↑
. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۷۵. ↑
. Fahey, L. and Robert M. R. (1998); “Learning from the future, competitive foresight scenarios “,Canada: John wiley & sons Inc, P. 44. ↑
. حسنی، محمدحسین(۱۳۸۹)،درآمدی به روششناسی تلفیقی در پژوهشهای میانرشتهای، مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، دوره دوم، ش۴، ص۱۵۱. ↑
. ر.ک. به: کوهن، تامس (۱۳۸۳)، ساختار انقلابهای علمی، ترجمه عباس طاهری، تهران: نشر قصه. ↑
. ر.ک. به: پورعزت، علیاصغر (۱۳۸۷)، گذر از حصارهای شیشه ای با تأکید بر الزامات زبانشناختی علوم میانرشتهای، مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، سال اول، شماره ۱. ↑
. Schutz, M. & M.J. Hatch (1995), “Living with multiple paradigm: The Case of paradigm interplay in organizational culture studies”, Academy of management Review, No. 21, PP. 529-557. and also: Jackson, N. & P. Carter (1991), “In defense of paradigm incommensurability”, Organizations studies, Vol. 12, No.1, PP. 109– ۱۲۸. ↑
. Morrow, R.A & D.D. Brown (1994), Critical Theory and Methodology, London: Sage. ↑
. رضوانی، مهران و سید حمید خداداد حسینی و عادل آذر و پرویز احمدی (۱۳۸۸)، تأملی بر مبانی پارادایمیک و پارادایمانگاری در مطالعات میانرشتهای، مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، دوره ۲، شماره ۱، ص ۱۴۳. ↑
. Simulation ↑
. ذاکریان، مهدی (۱۳۹۰)، همپیوندی دیسیپلینهای علمی با مدلهای شبیهسازی در روابط بینالملل، مطالعات بین المللی، شماره ۳۰، ص ۲۹. ↑
. مردیها، مرتضی (۱۳۸۷)، فضیلت عدم قطعیت در علم شناخت اجتماع، تهران: طرح نو، چاپ دوم، ص ۲۷. ↑
. آزادبخت، فرید (۱۳۸۹)، پارادایم میانرشتهای حقوق بینالملل: یک بررسی سیستمی با روابط بینالملل، مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، دوره ۳، شماره ۱، ص ۱۳۷. ↑