۳-۷-۳- وجود برخی تشابهات در احکام و عبادات و مفاهیم
دین اسلام در تعامل با عقاید زرتشتی از برخی جهات با هم مشترکاتی داشتند: آفرینش جهان در شش دوره، ملائکه، برانگیخته شدن جسم پس از مرگ، بهشت و دوزخ. حتی در جزئیات عبادات یومیه وجوه مشترکی مشاهده می شود. پس از گرایش به اسلام، طبق دستور دین جدید مؤظف به خواندن پنج نوبت نماز شدند همانطور که قبلا به دستور اوستا موظف بودند(آرنولد۱۳۵۸ :۶۴ -۴۶).
۳-۷-۴- فعالیت مبلغان اسلام
در تاریخ صدر اسلام و در حیات پیامبر(ص) عدهای صرفا به منظور تبلیغ دین و آموزش معارف قرآن و اسلام به مناطقی اعزام میشدند. اما در دوره های بعد، بخصوص عصر فتوحات علی رغم اینکه اسلام دینی جهان شمول و تبلیغی بود اما متأسفانه نهادی مشخص و معین برای تربیت افراد و ایجاد طبقهای روحانی برای تبلیغ دین و آموزش معارف قرآن به غیر مسلمان نداشت و کار تبلیغ را در واقع خود سرداران و فرماندهان سپاه در قالب یکی از سه شرط پیشنهادی (پذیرش اسلام، جزیه و جنگ) انجام میدادند. در مواردی هم به همراه آنها عدهای را که در ایمان و دیانت نسبت به دیگران سرآمد بودند، میفرستادند.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در دوره امویان علیرغم، عدم تعصب دینی آنها اما در مواردی از طرف حکام بنیامیه افرادی برای تبلیغ دین اسلام به مناطقی چون خراسان و ماورالنهر اعزام می شدند. به طور نمونه در زمان ولایتمداری اشرس در خراسان به گفته طبری، وی چنین گفت: «یکی را بجویید که متقی باشد و فاضل که او را سوی مردم ماوراءالنهر فرستم که آنها را به اسلام فرا بخواند»(طبری، ۱۳۸۵: ۴۰۹۳).
ابوالصیدا نامی به اشرس معرفی شد و وی به شرط برداشتن جزیه مأمور این کار می شود و توانست عده زیادی را به اسلام متمایل نماید، بدین ترتیب عدهای هم بایستی با موعظههای اعراب متشرع ایمان آورده باشند(بویس، ۱۳۸۱: ۱۸۰).
۳-۷-۵- حفظ موقعیت اجتماعی
از مهمترین انگیزه های دیگر زرتشتیان برای پذیرش اسلام حفظ موقعیت اجتماعی خویش بوده است البته این مطلب بیشتر در مورد اعیان و اشراف صادق است؛ یعنی کسانی که اعراب به خدمات آنها نیازمند بودند. دهقانان که در گذشته عهدهدار جمع آوری مالیات و به منزله چرخهای ضروری دولت بودند(کریستن سن، ۱۳۶۷: ۱۳۲).
بعد از سقوط ساسانیان نیز بخاطر نیاز عربها هم چنان در مناصب خود ابقا شدند و بعضاً با گرایش به اسلام سعی در حفظ موقعیت سیاسی و اجتماعی خویش داشتند. این گرایش به اسلام برای طبقات دهقان و نیز بزرگان و اشراف و اعیان از یک طرف باعث حفظ حاکمیت محلی آنها بر اتباع زیر دستشان از قبیل رعایای کشاورز و شهری میشد و از طرف دیگر از پرداخت جزیهها معاف میشدند، نه از این جهت که بار مالی از دوش آنها برداشته میشد بلکه از آن جهت که پرداخت آن را به اعراب نوعی اهانت و تحقیر و کسر شأن اجتماعی میدانستند(بویس، ۱۳۸۱: ۱۷۹).
چون اینان در زمان ساسانیان جزء طبقاتی بودند که از پرداخت جزیه(گزیت) معاف بودند و در آن دوره پرداخت گزیت مخصوص طبقات پایین جامعه بود، بدین صورت با گرایش به اسلام از خفت پرداخت جزیه مصون می ماندند. این تحقیرهای جزیه دیگران را وا داشت تا از دین قدیم خود دست بکشند(همان، ۱۷۹).
همچنین وقتی که تازیان به ایران آمدند نهادهای ایرانی مستلزم تشکیل امپراطوریای بود که آنها ناگزیر به اداره آن بودند. آنها صحرا گرد بودند و صحرا گردان فاقد دیوانسالاری بودند؛ اما ایرانیان دیوانسالاری داشتند و طبقه دبیران در ایران تاریخی طولانی داشت. با روی کار آمدن عربان با توجه به این مسأله سعی در استفاده از شیوه و اصول کشورداری ایرانیان کردند و ضرورت نیاز به دبیران احساس شد. دبیران نیز برای حفظ موقعیت خود با آنها همکاری نمودند از جمله آنها میتوان به صالح بن عبدالرحمن در زمان حجاج اشاره کرد(بلاذری، ۱۳۶۷: ۱۰۸).
البته اجباری درتغییر کیش وجود نداشت تا اینکه در سال ۱۲۴هـ یوسف بن عمر فرمانی صادر کرد که تنها از دبیران مسلمان در دفاتر مالی و دیوانی استفاده شود و احتمال داردکه دبیران زرتشتی که تا این زمان مشغول به کار بودند برای حفظ و تداوم موقعیت شغلی و اجتماعی خویش به اسلام گرویده باشند(فرای،۱۳۸۰: ۱۰۹-۱۰۸).
۳-۷-۶-انگیزه های مالی و اقتصادی
مهمترین مالیاتهای مسلمانان در این دوره اقتباسی بود از نظام مالیاتی دوره ساسانی که شامل جزیه و خراج میشد که با توجه به نوع تصرف منطقهای و یا برخورد اهالی با سپاهیان مسلمان، شیوه و میزان آن متفاوت بود. معافیت از پرداخت جزیه برای طبقات پایین جامعه و رعایا، عامل مهمی در گرایش آنها به اسلام بود. در واقع میل به رهایی از مالیاتهای سنگین به عناوین جزیه و خراج و انواع فشارهای دیگر که در مجموع سخت و دشوار بوده است، دلیل بارز این حرکت میباشد(اشپولر، ۱۳۵۴: ۸۰).
در طول دوره امویان کسانی هم بودند که داوطلبانه به اسلام میگرویدند و طبق قوانین اسلامی میبایستی از پرداخت جزیه معاف شوند. این قانون تا زمان عبدالملک رعایت میشد؛ اما در این زمان به دستور حجاج مقرر گردید که از ذمیان مسلمان شده هم چنان جزیه بگیرند زیرا استقبال بیش از حد آنان به اسلام باعث کسری درآمد امویان شده بود، که این کسری درآمد در نتیجه عدم پرداخت جزیه بود. به همین دلیل از این زمان ذمیان نو مسلمان مجدداً مجبور به پرداخت جزیه شدند.
البته اخذ مجدد جزیه در دوره امویان پیامدهایی را به دنبال داشت که باعث ارتداد یا شرکت آنها در نهضتهای ضد اموی میشد به طوری که تعداد زیادی از نو مسلمانان که روستا نشین بودند خانه و مزارع خود را ترک کرده و به شهرها آمدند که در نتیجه آمدن آنها به شهرها از نظر اقتصاد کشاورزی نیز به حکومت اموی زیان وارد شد. حجاج نیز برای جلوگیری از این ضرر و زیان، دستور بازگشت آنها را به روستاها صادر کرد و برای کنترل بیشتر بر دست هر کدام از آنها مهر مخصوص روستای آنها زده شد. ظاهراً این فرامین حجاج باعث گرایش تعداد زیادی از آنها به قیام ابن اشعث گردید. از طرفی برخی از محققان کارکرد این عامل را تنها بعنوان نقش کوچکی در تغییر دین قلمداد می کنند و معتقدند که چون مسلمانان باید مالیات زکات میپرداختند. نو مسلمانان نفع مالی محسوسی نمیکردند و علاوه بر آن جزیه فقط بر مردان آزاد بسته میشد؛ زنان، کودکان، پیران، بردگان، تهیدستان، معلولان جسمی و عقب افتادگان ذهنی از پرداخت جزیه معاف بودند(چوکسی، ۱۳۸۲: ۱۴۱).
عبدالملک اموی با اصلاح سکه مجوزی حکومتی برای تعرض به عقاید مورد احترام ایجاد کرد. این سکهها واسطهای برای رساندن مشروعیت اسلام، ابتدا به عراق و سپس به ایالات دوردست شرق شدند. نقش این سکهها بر یک تبلیغ آگاهانهای به نفع اسلام دلالت میکرد(آیه ۳۳ از سوره توبه).
حتی برای کسانی که قادر به خواندن روایتهای مقدس نبودند، خطوط عربی روی سکهها یاد آورنده بصری و دائمی این نکته بود که قدرت و ثروت با پرستش الله دست به دست می شود. این دیدگاه هم چنین این امکان را فراهم آورد که ایرانیان با اعتقاد به پیامبری محمد(ص) و گرویدن به اسلام، جزو جامعه مسلمانان می شدند و برای خود شهرت و ثروت کسب می کردند(اشپولر، ۱۳۷۹: ۱/۲۴۶).
همچنین سود مالی و حفظ دارایی برای اشخاص طبقات مختلف اجتماعی در گرایش آنها به اسلام مؤثر بوده است.
۳-۷-۷-آزادی فردی
یکی از راههای تشویق رایج برای نوکیشی این بود که بردگان اسلام آورده را آزاد میکردند(بویس،۱۷۹:۱۳۸۱). در زمان حکومت امویان افرادی که طی نبرد اسیر شده بودند و به طبقات بالای جامعه ایرانی تعلق نداشتند در مقابل آزادی از بردگی، اسلام آوردند. آنان در زمینهای پیرامون نهرهای اسلامی مانند کوفه و بصره ساکن شدند؛ مثلاً مردی به نام اردوان که در میسن(خاراکس) به دست اعراب اسیر شده بود، اسلام آورد و به بصره نقل مکان کرد.
۳-۷-۸- ایمان قلبی
کسانی هم بودند که بواسطه کسب ایمان راستین مشتاقانه اسلام آورده بودند(چوکسی، ۱۳۸۲: ۹۸). نخستین فرد زرتشتی که براساس ایمان و علایم رمزی اسلام آورد سلمان فارسی بود؛ زیرا وی اسلام را همان دینی یافت که در جستجوی آن بود و آن را پذیرفت و گرویدن او به اسلام به صورت نمادی قوی از استقبال ایرانیان از اسلام درآمد و پشتیبانی وی از خاندان علی بن ابیطالب(ع) در منازعات بر سر رهبری جامعه نوظهور، شیعیان را هنگام تلاش برای جذب ایرانیان به طرف نهضت خود ترغیب کرد که او را مسلمان نمونه اولیه معرفی کنند. در هر صورت در بین ذمیان نو مسلمان بودند کسانی که از روی ایمان قلبی و خلوص نیت و با توجه به علم و آگاهی، اسلام را پذیرفته بودند و انگیزه های مادی و مالی نیز در گرایش آنان چندان اهمیت نداشت(همان، ۹۱-۹۰).
۳-۷-۹- فشار و اجبار و تهدید
بدیهی است که زور و فشار مستقیم برای اسلام آوردن اقوام مختلف بیش از آن حد به عمل میآمده که منابع اسلامی بدان اقرار دارد. هر چند در مجموع همانطور که قبلاً هم اشاره شده سیاست دینی مسلمین بر مبنای اعمال فشار نبوده است و از این بابت هم امویان تعصبی نشان نمیدادند؛ چرا که انگیزه های اقتصادی و ازدیاد ثروت و افزایش مالیات در اولویت قرار داشت. اما در مواردی و از طرف عمال آنها، شاهد بکارگیری زور و اجبار در تغییر مذهب هستیم. بطور نمونه اقدامات سردار اموی، قتیبه بن مسلم در بخارا که چندین بار آنها را وادار به پذیرش اسلام کرده و مجدداً مرتد میشدند و همچنین دستور زیاد بن ابیه به عبیدالله بن ابی بکره در خصوص خراب کردن آتشکدههای سیستان و قتل موبدشان(ملک الشعرای بهار،۱۳۱۴ :۹۲).
۳-۸- اهل ذمه در زمان خلفای راشدین
پس از قرآن و سیره پیامبر(ص) روش خلفای اولیه(خلفای راشدین) الگوی روابط میان مسلمانان و اهل ذمه را تشکیل میدهد. بعد از ظهور اسلام سؤال اساسی و مهم درباره چگونگی رفتار مسلمانان با اهل کتاب بود، آیه ۲۹ سوره توبه الگوی اصلی رفتار با اهل کتاب را در جامعه اسلامی مشخص کرد. افزایش تعداد ذمیان در دوره خلفای چهارگانه، مسائل جدیدی چون تعیین پایگاه اجتماعی – سیاسی و دینی ذمیان را در جامعه ی اسلامی مطرح کرد(ولوی، ۱۳۸۹: ۱۴۰).
هنگامی که پیغمبر اکرم(ص) وفات یافت اسلام از جزیره العرب فراتر نرفته بود؛ لیکن آن حضرت امر کرده بود که، جنگ را با ملل همسایه آغاز کنند. چنانچه که در اواخر ماه صفر سال یازدهم هجری بود که اسامه بن زید را مأمور جنگ با روم کرد، ولی پس از چند روز بدرود گفت. بعد از وفات پیامبر(ص) فتوحات اسلامی آغاز شد. فتوحات در دوره خلفای راشدین مخصوصاً در مناطق مسیحی نشین بود که دامنه ارتباط مسلمانان با آنها را گستردهتر کرد.
مهمترین دلایل شکل گیری فتوحات بعد از رحلت پیامبر(ص) تلاش مسلمانان برای انتشار دین اسلام وکسب غنایم بود. مسلمانان به تدریج بر عراق، ایران و مصر تسلط یافتند و از طرف مغرب از برقه و تونس گرفته به سوی مراکش و جبل الطارق پیش رفتند. در زمان ولیدبن عبدالملک بود که سند و بخارا و خوارزم و سمرقند تا کاشغر گشوده شد و ضمیمه متصرفات اسلامی گردید. فتوحات اسلامی باعث شد که تمدن و فرهنگ و افکار، عقاید و آراء ممالک مفتوحه با یکدیگر مخلوط شود. در این اختلاط سه عامل مهم، مؤثر بود: ۱- تعالیم اسلام برای فتوحات کشورها و شهرها، ۲- مسلمان شدن بسیاری از افراد کشورهای فتح شده، ۳- اختلاط اعراب و حشر و نشر آنها با ملل دیگر(ممتحن،۱۳۸۱: ۱۰۵).
مردم مناطق فتح شده برخورد یکسانی با فاتحان نداشتند. عدهای با پذیرش اسلام، مسلمان شدند و عدهای دیگر با جزیه بر کیش اجدادی خویش باقی ماندند و همچنان به زندگی خود در میان مسلمانان ادامه دادند. بعضی دیگر که حاضر به رها کردن دین نیاکان خویش نبوده و در عین حال حضور فاتحان عرب را در سرزمین خویش بر نمیتابیدند، طریق مهاجرت را پیش گرفتند.
بیشترین فتوحات در مناطق مسیحی نشین از جمله: در بین النهرین، بلاد، جزیره، شام، مصر و شمال آفریقا بوده است که در عصر خلفای چهارگانه فتح شد. در دوران ابوبکر که در حدود دو سال و چند ماه طول کشید بیشترین تلاش خلیفه به خاموش نمودن فتنههای داخلی و به تعبیر دیگر جنگ با اهل رده اختصاص یافت؛ این در حالی بود که حرکت در جهت پیشروی اسلام به خارج از جزیره العرب از زمان حیات پیامبر شروع شده بود.
بعد از سرکوبی جریان ارتداد در زمان ابوبکر مسلمانان در دو منطقه مسیحی نشین عراق و شام فتوحات خود را آغاز کردند مهمترین و نخستین فتحی که در نواحی عراق و در زمان خلافت ابوبکر صورت گرفت فتح حیره بود. مامور این فتح خالد بن ولید بود. اعراب نصرانی حیره مقاومتی در برابر خالد نشان ندادند و با او گفتگو کردند. خالد با تبعیت از سنت پیامبر(ص) دربارۀ اهل ذمه پیمانی با مسیحیان حیره منعقد کرد و بر آنان جزیه مقرر داشت. اعراب حیره از دولت ایران به دلیل قتل نعمان بن منذر و برچیده شدن حکومت لخمیان در حیره ناراضی بودند و همین عامل در عدم مقاومت یا تسلیم آنان در برابر فاتحان تأثیر زیادی نداشت. سازش اعراب نصرانی نواحی حیره با فاتحان به معنای تسلیم همه قبایل عرب نصرانی عراق در برابر مسلمانان نبود. مهمترین دلیل بر این ادعا، اتحاد قبایل عِجل و تیم اللاّت و ضبیعه در اُلیس علیه خالد بن ولید است. اسارت دو تن از قبیله بکر بن وائل به وسیله خالد بن ولید به مقابله این قبایل نصرانی در برابر خالد منجر شدکه این قبایل از فاتحان عرب در عراق استقبال نکرده؛ زیرا هنوز به تداوم و بقای حکومت ایران ایمان داشتند.
مهمترین منطقه مسیحی نشین که مسلمانان بعد از رحلت پیامبر(ص) به آن توجه کردند منطقه شام بود. ابوبکر سپاه اسامه را به شام فرستاد و این سپاه مقدمه سلسله حملات شگفت انگیزی شد که اعراب طی آن سوریه، مصر و شمال آفریقا را فتح کرد. ابوبکر با ارسال بیانیهای به مردم جزیره العرب از آنها برای شرکت در فتوحات دعوت به عمل آورد و بعد از ذکر فضایل جهاد، غنایم موجود در ایالتهای روم را به آنها وعده داد(بلاذری، ۱۳۶۷: ۹-۲۲۱).
فرماندهان سپاه اسلام(ابوعبیده در شام، عمروبن عاص در فلسطین، یزید بن ابی سفیان در بلقاء و شرحبیل در نواحی بصری فتوحات خود را آغاز کردند و شهرهایی چون بُصری، حُوران و بلقاء دمشق به وسیله مسلمانان در زمان ابوبکر فتح شد(همان، ۴-۱۹۳). اهالی بلقاء و بصری با انعقاد پیمان با مسلمانان در برابر پرداخت جزیه از حمایت حکومت اسلامی بهره مند شدند.
بلاد جزیره(مناطق بین عراق و شام) از دیگر مناطق مسیحی نشین بود که در دوره عمر توجه فاتحان را به خود جلب کرد. عیاض بن غنم بعد از مرگ ابوعبیده جراح مأمور فتح جزیره شد و نواحی مسیحی نشین چون رها، حران، نصیبن و میافارقین را فتح کرد(همان،۱-۲۵۰).
بعد از فتح بلاد جزیره قبایل عرب نصرانی این منطقه چون تغلب، بر دین مسیحیت وفادار مانده و با مسلمانان عهدنامهای منعقد کردند تا در برابر باقی ماندن بر دین خود به جای جزیه دو برابر زکات به حکومت اسلامی بپردازند. فتوحات در شام در زمان عمربن خطاب ادامه یافت. شهرهایی چون حمص، فِحل، ِقنّسرین بعد از مقاومتهایی که به کمک سپاه بیزانس در برابر فاتحان مسلمان از خودنشان دادند تسلیم شدند.به نظر میرسد در آغاز مسیحیان نواحی شام از تسلط(اسلام) بر شام دچار بیم و هراس شده بودند به همین دلیل نوعی محافظه کاری در برابر مسلمانان اتخاذ کردند. به رغم اختلافات مذهبی با بیزانس تا زمانی که به حمایت دولت بیزانس امیدوار بودند تسلیم مسلمانان نشدند.
ایلیاد(بیت المقدس) از دیگر مناطقی بود که در زمان خلافت عمر بن خطاب فتح شد. عمر با بطریق اورشلیم به دیدن اماکن مقدسه رفت. گویند وقتی با هم در کلیسای قیامت بودند و وقت نماز رسیده بود؛ بطریق از خلیفه تقاضا کرد درآنجا نماز بخواند لکن عمر بعد از اندیشه زیادی عذرآورد و گفت: اگر من در اینجا نماز بخوانم ممکن است پیروان من در آینده ادعا کنند اینجا نیایشگاه مسلمانان است. طبق همین روح خوش رفتاری نسبت به رعایای غیر مسلمان بوده است که عمر جیرهای از غذا و پول برای جذامیان مسیحی که ظاهراً از بیت المال بود مقررنمود(آرنولد،۱۳۵۸ : ۱/ ۱۴۶).
دامنه فتوحات در زمان عمربن خطاب به مصر نیز کشیده شد. عمروعاص با توصیفاتی که از ثروت و اموال مصر در حضور عمربن خطاب میکرد؛ توانست رضایت او را برای فتح مصرجلب کند. اختلافات مذهبی یعقوبین مصر با مسیحیان بیزانس فتح مصر را آسان ساخته بود. این سخن به معنای عدم مقاومت مصریان در مقابل فاتحان نمی باشد. ولی به نظر میرسید مردم مصر نیز مانند مسیحیان شام به دلیل ترس از چگونگی برخورد مسلمانان با آنان، مقاومتهایی در برابر فاتحان مسلمان از خود نشان دادند. عمروعاص بعد از در هم شکستن این مقاومتها عهد نامهای برای مردم مصر نوشت و پرداخت جزیه را بر آنان مقرر کرد(ولوی ،۱۳۸۹: ۱۴۴).
خلفای راشدین هر گاه به جایی لشکر میکشیدند راجع به اهل ذمه سفارش میکردند. اگر خواهان صلح بودند با آن ها صلح میکردند به این شرط که سالیانه مقرری جزیه بدهند. نوع و مقدار جزیه بنا به مقتضیات وقت تغییر میکرد(زیدان،۱۳۸۴: ۷۳۳).
مسئله أخذ جزیه مهمترین مسئلهای بود که ارتباط مستقیم خلفا و عاملان او را با ذمیان فراهم میکردند؛ از آن جا که بیشتر فتوحات در زمان عمر بن خطاب و در مناطق مسیحینشین شکل گرفت. بیشتر روایاتی که مربوط به وضعیت جزیه در این دوره است مربوط به سیره نظری و عملی اوست. عمر جزیه را منبع درآمد مستمر برای مسلمانان میدانست وصیت او هنگام مرگ درباره ذمیان بیانگر همین عقیده است: «رعایت حال ذمیان را بکنند که آنان محل درآمد عیال شما هستند.» عمر برای اهل ذمه مقررات و حدودی تعیین کرده بود از جمله: ۱- به قرآن توهین نکنند، ۲- به پیغمبر خدا بد نگویند، ۳- به زن مسلمان تعرض نکنند، ۴- ذمیها باید لباس مخصوص بپوشند که با مسلمانان تفاوت داشته باشد، ۵- خانه ذمی نباید مشرف به خانه مسلمانان باشد، ۶-در ملأ عام شراب نخورند، ۷-خوکهای خود را جلو مردم نیاورند و… این احکام سخت باعث شد که اهل ذمه غالبا اسلام بیاورند و عمر در اجرای مقررات به شدت مراقبت میکرد و شخصاً تازیانه به دست میگرفت و برکار محتسبان و عاملان نظارت میکرد.
مشمولان جزیه در زمان عمر فقط مردان بالغ و آزاد بودند و جزیه بر زنان، کودکان، راهبان، تهیدستان و فقیران تعلق نمیگرفت. عمربن خطاب نیز پیرمرد ذمی را از پرداخت جزیه معاف کرد و سهمی از بیت المال را برای او در نظر گرفت. این بیانگر آن است که فقیران ذمی از پرداخت جزیه معاف بودند.
پیچیدهترین مسئله در بحث جزیه تعیین مقدار آن میباشد. میزان درآمد امکانات مالی یک منطقه در تعیین جزیه آن مؤثر بوده است. عامل دیگری که در تعیین میزان جزیه و تعهدات مالی ذمیان تأثیر گذار بود. چگونگی فتح آن مناطق بود به نظر میرسد مناطقی که بدون مقاومت تسلیم و در صلح با فاتحان پیشقدم میشدند، جزیه کمتری پرداخت میکردند. به نظر میرسد عمر بعدها در صدد برآمد تا مقدار جزیه را تحت یک سازماندهی مشخص تقسیم بندی کند. این گونه که عمربن خطاب(عامل مالیاتی خود در کوفه) تأکید کرد که از ثروتمند ۴۸درهم(چهار دینار)، از طبقه متوسط ۲۴درهم(یک دینار) و از فقرا ۱۲درهم(یک دینار) جزیه دریافت کند. عمر سعی کرد اخذ جزیه را بر اساس طبقات اجتماعی در مناطق دیگر نیز اجرا کند.
عمربن خطاب اهل کتاب را از حجاز بیرون راند(ابن اثیر، ۱۳۸۲:۳ /۱۱۶۲). به استناد آنکه پیامبر وصیت کرده بود در عربستان دو دین نباشد. راجع به عهدنامه نصارای نجران که به صورت موقت و به درخواست خدا بوده است(فیاض، ۱۳۲۷: ۱۳۳).
در بررسی ریشه های اجتهاد عمر میتوان گفت که مسیحیان نجران در عهدنامهای که با پیامبر(ص) منعقد کرده بودند عدم پذیرش ربا در معاملاتشان بود؛ اما در زمان عمر بن خطاب آنان برخلاف معاهده خود عمل کرده و در معاملاتشان ربا انجام میدادند. علاوه بر این امر افزایش تعداد و نیرومند شدن آنان به دلیل در اختیار گرفتن اسلحه، مجموعه عواملی بود که عمر را بر اخراج آنان از نجران مصمم نمود. عمر اهل نجران را به بلاد شام و برخی را به نجرانیه واقع در ناحیه کوفه کوچ داد. همچنین تأکید عمر بر اخراج یهودیان از منطقه حجاز بیانگر بیم و هراس عمر از فتنه انگیزی یهودیان علیه اسلام میباشد. وجود مناطق یهودی نشین چون فدک و خبیر برای حکومت نوپای اسلام خطرآفرین بود. عمر برای دور کردن فتنه و خطر از مرکز حکومت اسلامی، یهودیان را از فدک و خیبر به شام کوچ داد(غلامی، ۱۳۸۳: ۱۰۹).
نکته مهم این است که اگر پیامبر(ص) واقعاً دستور به اخراج مسیحیان و یهودیان از عربستان داده بود، چرا ابوبکر جانشین بلافصل ایشان آن را انجام نداد و عمر تا پایان خلافت او صبر نمود؟ شاید خلیفه با این اقدام قصد داشته است در عربستان یک محیط اسلامی و یکدستی ایجاد کند، زیرا اعراب مسلمان می بایست یک واحد دینی و نظامی مشترک المنافع را تشکیل داده و در سرزمین فتح شده خود را خالص و به دور از اختلاط نگه دارد(حتی، ۱۳۵۰: ۳۰۲).
با این وجود مواردی از حضور بردگان و زنان مسیحی در مکه ذکر شده است؛ به جهت امور طبابت، سفارت، وجود داشتن قبرستان مسیحیان در مکه و همچنین مسیحیانی که توسط فرزندان مسلمانان به خاک سپرده میشدند. در هر صورت اخراج همه غیر مسلمانان از مکانی به مکان دیگر به دلایل سیاسی و عقیدتی تفاوت وجود دارد(حمیدالله، ۱۳۷۳: ۳-۲۱۲).
خلیفه دوم اگر چه نسبت به اهل کتاب سخت گیر بود و به عمال خود دستور میداد آنان را در دیوان استخدام نکنند و از فروش زمین به آنان خودداری شود؛ اما در عین حال مانع قصه خوانی مسیحی تازه مسلمان «تمیم الداری» در مسجد نشد. تمیم بن اوس (الداری) نخستین کسی بود که در مسجد پیامبر (ص) قصه سرایی را آغاز نمود. او ساکن مدینه بود و در سال نهم هجری اسلام آورد بعد از قتل عثمان به شام رفت و در قریه «عینون» که گفته میشد به اقطاع از پیامبر(ص) دریافت کرده بود ساکن شد(ابن اثیر، ۱۳۸۲: ۱/ ۲۵۶؛ بلاذری، ۱۳۶۷: ۱۸۶).
همزمان با آغاز تأثیر پذیری مسلمانان از اهل ذمه به ویژه مسیحیان به روزگار عمر در درون شبه جزیره، گسترش فتوحات و شکسته شدن دیوارهای فرهنگی، موجبات اثرپذیری گسترده و جدی از فرهنگهای بیگانه ملل مجاور توسط جامعه آسیب پذیر تازه مسلمان با زمینه شناختی سطحی و ناقص از فرهنگ قرآن گردید(خاکرند، ۱۳۹۰: ۶-۷۵).
از طریق اختلاط مسلمانان ومسیحیان افکار آنان بر اندیشه های اسلامی وارد گردید. امویان بعدها در راستای سیاست فرهنگی خود، فرهنگ لاهوتی مسیحی را وارد اسلام کرد.
قدرتیابی امویان در جامعه اسلامی از زمان خلیفه دوم شروع شد هنگامی که معاویه والی شام و سوریه بود خصوصاً با درنظر گرفتن این معما که عمر تمام حکام را عزل و نصب میکرد مگر معاویه(روحانی، ۱۳۷۸: ۱۷).
در زمان خلافت عثمان فتوحات در مناطق مسیحی نشین پی گرفته شد. عبدالله بن سعد حکم امارت مصر را از عثمان دریافت کرد و مناطقی از افریقیه، ارمنیه، قبرس و… در زمان عثمان فتح شد. فتوحات در زمان امام علی(ع) به علت مشکلات داخلی خلافت وکوتاه بودن مدت خلافت متوقف ماند.
دوران خلافت امام علی(ع) زمان احیای فرهنگ ناب اسلامی بود. آن حضرت خواهان صیانت از احکام قرآن و سنت پیامبر(ص) بود. یعقوبی از قول امام می نویسد «خدای عزوجل درباره اهل کتاب گفته: یهود و ترسایان را دوستان خود نگیرید، هر کس از شما آنان را دوست بدارد پس خود از آنان است» (یعقوبی، ۱۳۷۸: ۲/ ۱۱۷).
در کنار این یاد آوری یکی از وصایای امام (ع) به فرزندش رعایت حال ذمیان بود چرا که پیامبر سفارش آنها را کرده بود(طبری، ۱۳۸۵: ۶/ ۲۶۸۸). از نظر اقتصادی امام تلاش مینمود اهل ذمه نه تنها مورد ظلم وستم قرار نگیرند بلکه جهت رفاه حال آنان نیز اقداماتی صورت بگیرد. توصیههای زیادی از امام علی(ع) درباره ظلم نکردن به ذمیان روایت شده است. امام علی(ع) هنگام اعزام محمد بن ابی بکر به مصر به او سفارش کرد که به ذمیان ظلم نکند. این بیانگر دقت امام علی(ع) در مورد عدم اعمال ظلم بر ذمیان است(نهج البلاغه، نامه ۵۳).