مراحل عملیاتی کردن مدیریت دانش در سازمان (مراحل پیادهسازی)
طبیعی است که پیادهسازی مدیریت دانش در سازمان همچون پیادهسازی هر روش دیگری، بایستی در یک فرایند گامبهگام و آرام صورت گیرد، پیادهسازی مدیریت دانش شامل شش مرحله میباشد(مینگیو: ترجمه جمشیدی، ۱۳۸۴:ص ۷):
۱- آموزش مفاهیم و جلب نظر مدیران: اجرای هر طرح جامعی در سازمان، احتیاج به جلب نظر مدیران و نیز آموزش مفاهیم و موضوع طرح در سطح کارشناسی دارد.به خصوص آن که مدیریت دانش، بایستی توسط خود اعضای سازمان رهبری و هدایت شود. بنابراین در ابتدای طرح بایستی کارگاههای آموزشی مشارکتی در جهت جلب نظر و آشناسازی تخصصی اعضای سازمان پیادهسازی شود.این کارگاههای آموزشی شامل موضوعاتی همچون موارد ذیل میشود:
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
-
- مفاهیم مدیریت دانش در سازمان(مقدماتی)
-
- مفاهیم مدیریت دانش در سازمان(پیشرفته)
-
- مدیریت دانش و فناوری اطلاعات
-
- فرهنگ سازمانی تسهیم دانش،هستها و بایدها؟
-
- چگونه سطح دانشی سازمان را افزایش دهیم؟
-
- مشکلات دانشی سازمان ما
-
- راه حل های پیادهسازی مدیریت دانش در سازمان مشابه.
۲- ارزیابی سطح دانش سازمان: پس از آشنایی و جلب نظر مدیران، لازم است وضعیت موجود به صورتی کاملا شفاف مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا پرسشنامههایی در سازمان و در میان کارشناسان توزیع میشود که برگرفته از نوع سازمان، چک لیستهای مشابه طرحهای مدیریت دانش و نیز موقعیت کلی سازمان میباشد. نتایج این پرسشنامهها و نیز اطلاعات سازمانی در یک سیستم دینامیک کامپیوتری وارد شده و نمودارهای رشد دانشهای مختلف سازمانی(براساس آخرین نظریههای مدیریت دانش) به عنوان خروجی به دست میآید.سیستم دینامیک به شبیهسازی سناریوی دانش سازمانی میپردازد و آن را به صورت نمودارهایی ترسیم میکند.این نمودارها نشانگر وضعیت فعلی دانشی سازمان و آینده آن با ادامه وضع موجود میباشد.این نمودارها توسط متخصصان مدیریت دانش و نیز در جلسات مشترک با مدیران تحلیل شده و نقاط ضعف و قوت سازمان در ابعاد مختلف ساختاری، تکنولوژی و انسانی به لحاظ دانش مشخص میشود.
۳- تشکیل تیم دانش:پس از ارزیابی متخصصان مدیریت دانش و مدیران سازمان و برگزیدن سناریوی مطلوب و گام دانشی بعدی، با توجه به نیازهای سناریوی پیشرو،تیمهای مدیریت دانش در سطوح مختلف سازمان از میان اعضای سازمان انتخاب میشود.این افراد در کنار امور پیشین خود، وظایف جدیدی را (که البته به لحاظ زمانی ایجاد مشکل نمیکند) برعهده میگیرند.
۴- تدوین چشمانداز دانش: براساس سناریوی مقبول، چشمانداز دانشی سازمان ترسیم و بر مبنای آن برنامه استراتژیک دانشی مبتنی بر نقاط قوت و ضعف سازمان به لحاظ دانش مشخص میشود.پس از آن آییننامههایی در جهت پیادهسازی مدیریت دانش در بخشی از سازمان طراحی و ابلاغ میشود. طرح مدیریت دانش در ابتدا بایستی در حیطهای کوچک به عنوان طرح پایلوت پیادهسازی شود. بنابراین کل امور فوق در همین بخش طراحی میشود.
۵- اجرای طرح پایلوت: بخشی از سازمان که به عنوان طرح پایلوت مورد تصویب قرار گرفته، مورد تحلیل مجدد قرار گرفته و براساس نتایج تحلیل با همان روش قبلی و با در نظر گرفتن نتایج به دست آمده از کل سازمان، روشها و راه حل های مدیریت دانش در سه حوزه ساختار،تکنولوژی و انسان مورد بررسی قرار میگیرد. همچنین این راه حل ها،تحلیل هزینه شده و با بهره گرفتن از روش های گوناگون یافتن جواب بهینه(مرجح) با توجه به نظرات مدیران و کارشناسان،راه حل هایی مصوب تعیین میشود.این راه حل ها در طرح پایلوت برنامهریزی و اجرا میشود.در حین مراحل اجرا و پس از آن، نتایج پیادهسازی، ارزیابی و گزارشدهی میشود و در نهایت، گزارش به مدیران،جهت تصحیح روند و ارزیابی عملکرد مدیریت دانش ارائه میشود.
۶- ادامه مستقل واحد مدیریت دانش: در صورت مقبول بودن طرح پایلوت، طرح پیادهسازی مدیریت دانش در فرایند مرحلهای،در بخشهای دیگر سازمان پیاده میشود.البته در این بخش شکلگیری واحد مدیریت دانش در سازمان الزامی است و این بخش بایستی به عنوان بخشی از چارت سازمانی شناخته شود. این واحد از این پس،صرفا با دریافت توصیههایی از مشاور مدیریت دانش به صورت مستقل به پیادهسازی کامل مدیریت دانش در سازمان میپردازد. ادامه موفقیتآمیز این روند باعث همآوایی سازمان با تحولات دانش در اقتصاد جهانی و حفظ رقابتپذیری و خلق بازارهای جدید و به طور کلی مبدل شدن سازمان به یک شرکت دانشمحور میشود.
عوامل موفقیت مدیریت دانش
هری هارن براساس تجربیات خود و همچنین مطالعات موردی مدیریت دانش در جهان بیان میکند که عوامل اصلی که برای موفقیت مدیریت دانش حیاتی است میتوان در چهار گروه طبقهبندی کرد. این چهار گروه عبارتند از: افراد، فرایندها، تکنولوژی و تعهد استراتژیکِ مستمر.گروهی از تحقیقگران معتقد هستند که عوامل فوق را میتوان در دو طبقه قرار داد(دوره، ۲۰۰۱: ص ۲۶):
۱- تکنولوژی: راه حل های تکنولوژیهای مدیریت دانش، بنیانی برای حمایت و سهیمسازی دانش، همکاری،جریان کار و مدیریت سند فراهم میکند.این ابزارها فضایی را به عنوان منبع مرکزی به وجود میآورند که کارکنان،مشتریان،شرکاء و تأمینکنندگان میتوانند اطلاعات را با هم مبادله و یکدیگر را راهنمایی کنند و در نهایت تصمیمگیری بهتری انجام دهند.معروفترین اشکال تکنولوژی مدیریت دانش،ورودیهای دانش هستند مانند: اینترنت،اینترانت و اکسترانت.بعضی از این تکنولوژیها جنبه عمومی دارند، نظیر میکروسافت استاندارد یا پایگاه دادههای لوتوس نوتز و بعضی از آنها ابزارهای تخصصی هستند نظیر: هوش تجاری،مدیریت سند.
۲- فرآیندها: شامل فرایندهای استاندارد برای اهدای دانش، مدیریت محتوا(پذیرش، محتوا،حفظ کیفیت،نگهداری محتوای فعلی، بایگانی یا حذف محتوای قدیمی) است. در اینجا نیز مهم و ضروری است که فرایندها ساده و واضح باشند تا به وسیله تمام کارکنان سازمان کاملا درک و استفاده شود.
۳- افراد: مهمترین چالش در مدیریت دانش اطمینان از مشارکت اعضاء در سهیمسازی دانش،همکاری و کاربرد مجدد دانش برای نتایج است.این موضوع مهم باید با تغییر فرهنگ سازمان توام باشد و فرهنگی بر سازمان حاکم شود که از احتکار دانش، اجتناب نماید و فضای توام با صمیمت و اعتماد خلق کند.برای تحقق این هدف لازم است به انگیزههای افراد توجه شود.به این منظور تنظیم مجدد سیستمهای پاداش، ارزیابی عملکرد و سایر سیستمهای اندازهگیری عملکرد باید مورد توجه قرار گیرد.
۴- تعهد استراتژیکی مستمر: مدیریت استراتژیکی نقش کلیدی برای ارتقای رفتار مطلوب از طریق الگو یا ارتباط مستمر دارد.یک اصل ضروری برای موفقیت مدیریت دانش، ایجاد تعهد استراتژیکی مستمر به مدیریت دانش توسط مدیران سطح بالا و ارشد سازمان است.بررسیها نشان میدهد ابتکار مدیریت دانش در چند سازمان شکست خورده زیرا آنها مدیریت دانش را کوتاهمدت فرض کرده و توجه خود را از موج بزرگ بعدی منحرف کرده بودند.
همچنین سازمانها میتوانند عوامل زیر را به عنوان راهنمای موفقیت در کاربرد ابتکار مدیریت دانش مورد استفاده قرار دهند:
-
- وجود رهبران یا قهرمانان دانش،رهبر دانش شخصی است که به طور فعال برنامه دانش را خلق میکند و به جلو سوق میدهد
-
- خلق فرهنگی که نوآوری و یادگیری و سهیمسازی دانش را تشویق کند
-
- تسریع عمل یادگیری و انتقال دانش
-
- ایجاد درک مشترک از مأموریتهای سازمان
-
- زیر ساختهای تکنولوژی مناسب
-
- در دسترس قرار دادن اطلاعات، دانش و متادانش برای کارکنان به منظور انجام کار کیفی و تحقق پارادایم خدمت.
عوامل عدم موفقیت مدیریت دانش
مهمترین مانع اجرای اثربخش مدیریت دانش در سازمان، فقدان فرهنگ تسهیم دانش و عدم درک مزایای بیشمار مدیریت دانش در میان کارکنان میباشد. به عبارت دیگر دلایل اساسی عدم موفقیت مدیریت دانش در انواع موسسات عبارت است از(آذری، ۱۳۸۰):
-
- فقدان یادگیری سازمانی، به دلیل ارتباطات ضعیف میان کارکنان
-
- عدم موفقیت در به کارگیری مطلوب مدیریت دانش در تمامی فعالیتهای روزانه
-
- عدم تخصیص زمان مناسب به منظور یادگیری چگونگی بهرهگیری مطلوب از مدیریت دانش و درک پیچیدگیهای آن
-
- فقدان آموزش کارکنان
-
- برداشت نادرست کارکنان دال براین که مدیریت دانش مزایای کمی را به کاربران آن ارائه می کند.
آنچه تاکنون بیان گردید حاکی از آن است که مهمترین دغدغههای اجرای اثربخشی مدیریت دانش، شامل جنبههای انسانی میباشد. بسیاری از موسسات بدین دلیل در اجرای اثربخش مدیریت دانش در سازمان ناکام بودهاند که مفاهیم مدیریت دانش را به شکلی مطلوب به کارکنان معرفی ننمودهاند.
چالشهای مدیریت دانش
سازمانهای دولتی و خصوصی و محیطی که این سازمانها در آن به فعالیت مشغولند، شدیدا تغییر یافتهاند. سازمانها ناگزیرند برای سازگاری با محیط متغیر و پر از رقابت، در ساختار خود تجدید نظر کرده و بدین منظور بایستی در مقابل تغییرات محیط انعطافپذیری بیشتری از خود نشان دهند و همچنین برای مدیریت سرمایههای دانشی خود به روشها و فنون پیچیدهتری نیاز دارند. سازمانهای نوین میدانند که(قربانی، ۱۳۸۸: ص۷):
-
- بخش عمدهای از سرمایههای علمی آنان به صورت دانش ضمنی (دانشی که از طریق تجربه و ضمن کار به دست میآید و به صورت مستند نوشته شده در نیامده است)در دسترس آنان است که این شکل دانش بایستی بیشتر از سوی سازمان مورد حمایت قرار گیرد.
-
- نیازمند مکانیسمهای منسجمی در جهت تسهیل ترویج مبادله سازمانی هستند.
-
- نیاز است تا فرایندهای کاری سازمان با ویژگیهای خاص استفاده کنندگان از دانش(مانند جایگاه فرد در سازمان، شایستگیهای فرد، سبک شناختی و علایق و انگیزههای فرد)تطبیق داده شود تا کیفیت کاری افراد را به بالاترین حد ممکن ارتقا دهند.
گرچه تا کنون سیستمهای مدیریت دانش زیادی پا به عرصه وجود نهادهاند و همچنان در حال به وجود آمدن هستند، اما آنها تنها به میزان بسیار اندکی توانستهاند نیازهای افراد و سازمانها را در رابطه با دانش سازمانی برآورده نمایند.اغلب این سیستمها از رویکردهای سنتی مدیریت دانش تشکیل شدهاند و تنها توانستهاند از یکی از اجزای چرخه دانش(طبقهبندی دانش، ذخیرهسازی دانش و اصلاح دانش)حمایت موثر به عمل آورند. این چنین سیستمهایی دارای سه محدودیت میباشند که در ذیل به توضیح مختصر این محدودیتها میپردازیم(آذری، ۱۳۸۰):