«سیاوش» -وارستهترین شخصیّت پس از کیخسرو ورستم در شاهنامه- درآخرین لحظات زندگی ضمن نیایش و ستایش خدا از او فرزند صالح را طلب میکند:
سیـــاوش بنــالــید بــــا کــــردگــار کـــه ای بـــرتــر از گـــردش روزگــار
یکــی شـــاخ پیـــدا کــن از تخــم مــن چـــو خــورشــید تــابنـده بــرانجمـــن
(فردوسی۱۳۸۷ :۳۷۱)
۴-۲-۳- خردمندی پهلوانان در شاهنامهی فردوسی
خرد وخردمندی چراغ روشنی است که انسان را از افتادن در چاه هلاکت ونیستی، نجات میدهد. دارندهی خرد هرگز سقوط نمیکند.خداوند عقل وخرد را اوّلین مخلوق خود میداند.پهلوانی که از روی خرد پای در میدان مبارزه مینهد،با چشم وگوشی باز وبا علم ویقین به کاری دست میزند و هرگز در پایان کار پشیمان نیست، زیرا خرد، او را به راه راست وانتخاب درست رهنمون میشود. در شاهنامه نیز پهلوانانی که از نعمت خرد برخوردارند، همواره پیروز میدان هستند.
شاید در نگاه اوّل خرد از سجایای اخلاقی به حساب نیاید، امّا از آنجایی که انسان خردمند همواره دست به کاری میزند که ارزش وجایگاه خود را نزد دیگران بالا ببرد. به این خاطر اوّلین خصلتی که یک انسان با فضیلت و دارای اخلاق نیکو دارد، بهرهمندی از خرد است که در این جا به عنوان یک صفت برتر اخلاقی گنجانده شده است.
مرحوم یوسفی در کتاب برگهایی در آغوش باد درباره خردورزی در شاهنامه و قهرمانان آن میگوید: «در شاهنامه، پهلوانان نه فقط شجاع و دلیرند، بلکه از هوش و خرد و فرهنگ نیز بسیار بهرهورند. تنها سینهیشان فراخ و بازوشان ستبر نیست؛ روح و اندیشهیشان نیز قوی است؛ چنان که این خصیصه را در رستم به نهایت میبینیم» (یوسفی،۱۳۷۲ :۳۵)
شاهنامه به«نام خداوندجان و خرد» آغاز میشود و این برتری خرد بر هر نعمتی دیگر است زیرا خرد در کنار ذکرخداوند قرارگرفته است. به قول محمد امین ریاحی، این تعبیر صنعت «براعت استهلال» دارد. اینکه از صفات بیکران جمال وجلال خداوندی بر جانآفرینی وخرد بخشی اوتکیه میکند،میخواهد بگوید که: مهم تر از هر چیزی جان است وزندگی؛وزندگی باید باخردمندی توأم باشد. (ر.ک.:ریاحی،۱۳۸۹ :۱۸۴)
ستایش خرد در شاهنامهی فردوسی بسیار چشمگیر است وپهلوانانی که در رفتار خود خردگرایی را سرلوحهی کار قرار میدهند،بر دیگر پهلوانان برتری دارند.این عقیده استاد از بینش مذهبی او سرچشمه
میگیرد. زیرا فردوسی عقیده دارد که عقل وخرد بهترین موهبت الهی است.
اسلامیندوشن در مورد اهمیّت خرد درشاهنامه میگوید:«شاهنامه کتاب خرد است و نه تنها درآغاز کتاب بیدرنگ پس از ستایش یزدان در طیّ بیست بیتی به ستایش خرد پرداخته میشود بلکه این احترام واعتقاد پیوسته در سراسر کتاب ابراز میگردد.» (اسلامیندوشن،۱۳۷۰: ۷۹)
قرار گرفتنخرد در ابتدای شاهنامه نشانهی اهمیّت وارزشخرد است که فردوسی با هدفی خاص آن را آوردهاست:
بـــه نـــام خـــداونــد جـــان و خـــرد کــزیـن بــرتــر انــدیشـه بـــر نگـــذرد
(فردوسی، ۱۳۸۷: ۱)
به قول آقای ملااحمد: «خرد جوهر هستی انسان است و سیمای معنوی اورا تعیین میسازد. خرد،چراغی است که در زندگی روزمره راه انسان را روشن و او را به راه راست رهنمون میسازد.با کمک عقل وخرد است که انسان نیک را از بد جدا کرده وبه جانب عدل وداد میگراید.همه کارهای نیک انسان از این مایهی اصلی تغذیه میشود.از این جاست که شاعر مقام خودرا در زندگی انسان از همه بالاتر دانسته، آن را والاترین عطای خداوند میشمارد. شاعر انسانی را که دارای این پدیدهی الهی بوده و با سعی و کوشش و فراگیری دانش آن را رشد وتوسعه میدهد، از همه قدرتمندتر میداند.»(ملااحمد،۱۳۸۸: ۴۶)
تـــوانــا بــــود هـــرکـــه دانـــا بـــود ز دانـــش دل پیــــر بــــرنــــا بــــود
(فردوسی، ۱۳۸۷: ۱)
رستم با وجود برخورداری از شجاعت وتوانایی در مبارزه و بی باکی هنگام روبرو شدن در کام خطرات، پهلوانی است که خداوند گوهر خرد ودانش را در نهاد وی ارزانی داشته است.بدین خاطر در شاهنامه، یکه تاز عرصهی خردمندی ودانش است.بی سبب نیست که در آغاز داستان «کاموس کشانی »فردوسی پس از ستایش خداوند از رستم یاد میکندو صفتهای اورا بدین منوال ذکر مینماید: (ر.ک.: همان: ۵۴ و ۵۳)
شگفتــی بــه گیتــی ، ز رستـم بسی است کـــزو داستـــان در دل هــر کســی است
بــه خشکـی چــو نیــل و بـه دریـا نهنگ خــردمنــد و بینــــا دل و مـــرد جنــگ
ســـرِ مـــایـهی مــردی و جنگ از اوست خــردمنـدی و دانـش و سنـگ از اوســت
(فردوسی،۱۳۸۷ : ۴۷۸)
با این وجود چگونه است که رستم قبل از نبرد با جگر گوشهی خود چشم خرد را بسته است. استاد فرزانهی طوس حرص جنگ را عامل این فاجعه میداند.اگر دو پهلوان کمتر برای پیکار تلاش میکردند شاید غمنامه رستم و سهراب هرگز حادث نمیشد؛ فردوسی به خوبی این لحظهی دردناک را به تصویر کشیده است و از عمق جان تأسف وخشم خود را بروز میدهد وعقیده دارد هرگاه خرد در کاری مراقبت نکند، انسان از حیوان هم، بدتر وپستتر میشود. (ر.ک. :همان: ۵۴)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از ایـــن دو یکـــی را نجنـبـــیـد مهــــر خــرد دور بــد، مهـــر ننمـــود چهــــر
همـــی بچّـــه را بـــاز دانــــد ستــــور چــه مـاهـی بــه دریـا، چه در دشت گور
نـــدانــد همــی مـــردم از رنــــج و آز یکـــی دشمـــنی را ز فــــرزند بـــــاز
(فردوسی،۱۳۸۷: ۲۷۱ )
در شاهنامه جنگ در مقابل خرد ودانش قرار دارد زیرا انسان باخرد گرد جنگ نمی+گردد و تا میتواند سعی میکند صلح را بر جنگ وخونریزی ترجیح دهد. رستم وگودرز نمونهی کامل پهلوانان خردمند ایرانی و اغریرث- برادر افراسیاب – و پیران ویسه، نمونهی پهلوانان خردمند تورانی هستند. بدین خاطر ایرانیان از این خردمندان تورانی کمتر آسیب میبینند.
اغریرث تا هنگام مرگ،برآن است، که برادر کم خرد خود،افراسیاب را به جانب صلح ونکوکاری وراه راست هدایت کند.اغریرث مهاجم ودشمنی است که خردمند وعاقل است و بدین خاطر همیشه به مردم منفعت میرساند.او علیه بدی و زشتی وناراستی مبارزه ی دائمی دارد واین ثمرهی بهرهمندی از نعمت خرد است وجود او هم هرگز برای پهلوانان ومردم ایران مضر نبوده است، زیرا از دیرباز گفته اند :دشمن دانا از دوست نادان بهتر است. خردمندی پیران، از وجود او پهلوانی نیک اندیش ساخته است و مردم، از او به نیکی یاد میکنند. (ر.ک.:ملااحمد، ۱۳۸۸: ۵۵)
یکــی پـــر ز آتــش یکــی پـــر خـــرد خــرد بــر ســر دیــو کـــی در خــورد
(فردوسی، ۱۳۸۷ : ۱۶۵)
خرد بارزترین سجایای اخلاقی انسان وبه ویژه پهلوانان وقهرمانان است. پهلوانی که به زیور خرد آراسته شود بسیار مقبول تر از پهلوانی است که تنها صاحب زور وقدرت باشد و به قدرت زوربازوان خود تکیه کند.در نظر فردوسی پهلوان واقعی ابتدا باید خویشتن را در دریای خرد سیراب سازد آنگاه وارد میدان کارزار شود.
خــــرد افســــر شهـــریـــاران بـــــود همـــان زیـــــور نـــامــــداران بــــود
(همان:۱۳۸۳)
آقای صفا عقیده داردکه:«فردوسی چنان که سزاوار مردی دانشمندودانش دوست است،درمنظومهی بی نظیر خویش هرجا که توانسته از بزرگداشت خرد ودانش دریغ نکرده واز آن به نیکی نام برده وآن را مایهی فلاح دانسته واز هرچه ایزد داد بهتر وبرتر شمرده است.»(صفا، ۱۳۸۹ :۲۵۸)
خـــرد بهتـــر از هــرچــه ایـــزد بـــداد ستـــایـــش خــــرد را بــــه از راه داد
فردوسی،۱۳۸۷: ۱)
غلامعلی افروز در مقالهی ملاحظات تربیتی، اخلاقی شاهنامه نوشته است:« نکته بسیار مهمی که در شاهنامهی فردوسی از دیدگاه تعلیم و تربیت حائز اهمیّت است، مسألهی توجه حکیم فردوسی به نعمت خرد و خردمندی است. بهرغم اینکه در دیوان فردوسی آنچه که علی الظاهر مورد نظر است، مسأله ی قوت جسم و رزم پهلوانی است، امّا حکیم فردوسی آنچنان از ارزشمندی و اهمیّت هوش و عقل،خرد وخردمندی و علم و هنر یاد میکند، که مبادا ذهن خواننده صرفاً متوجه نیروی بازوان و تن آراییها گردد.
اگرچه ابیاتی که فردوسی در وصف خرد سروده است، از نظر کمی هرگز قابل قیاس با سروده های رزمی و پهلوانی او نیست، امّا از نظر کیفی شدت تأثیر کلام و طنین سخنان موزون و حکیمانه فردوسی در این رهگذر نه تنها موازنه ای بین عقل و جسم برقرار میسازد،بلکه اثر جان بخش پیام او به گونه ای است، که بدون تردید هر اندیشمند صاحب دلی به اولویت و بهای خرد و خردمندی در شاهنامهی فردوسی واقف شده وبدان ارج مینهد؛ بخصوص آنکه حکیم کلام خود را در ستایش خداوند و خرد چنین آغاز میکند»: (افروز،۱۳۷۳: ۹)
بــــه نـــام خـداونــد جـــان و خـــرد کــزیــن بــرتـــر انـــدیشــه بـرنگـذرد
(فردوسی،۱۳۸۷ :۱)
افروز مینویسد: «فردوسی به گونه ای ارزش و اهمیّت عقل وخردرا یادآورمیشود که خردمندی رابا دینداری توام میداند. شاید این سخن او متأثر از کلام رسول خدا (ص) باشد که درنهج الفصاحه فرمود : «الدّینُ هُوَ العَقلُ وَ العَقلُ هُوَ الدِّینُ» «دین همان عقل است و عقل همان دین» تأکیدات مکرر فردوسی در باب اهمیّت علم و خرد، بیانگر خردمندی عمیق و طبع والای این شاعر وارسته و آزاده است. خردمندی هم لازمه قهرمانی است، قهرمانی در دنیای شاهنامه، تنها محدود به دلاوری در میدان جنگ نیست.پیام فردوسی این است که لحظه ای نباید از دانش اندوزی دست کشید». (افروز،۱۳۷۳: ۱۰)
میــاســـای ز آمـــوختــن یــک زمــان بـــه دانــش میـفکـــن دل انــدر گمــان
چـــو گـویـی کــه وام خــرد تـــوختم همــه هـــرچـــه بـــایستــم آمــوختـم
یکــی نغـــز بـــازی کنـــد روزگــــار کـــه بنشـــانــدت پیـــش آمــوزگــار