نکته دیگری که می توان در مورد حجاب و پوشش ذکر کرد متناسب بودن پوشش با شان و مقام و موقعیت و شرایط اجتماعی زنان است. همانطور که از آیه ۵۹ سوره احزاب بر می اید به زنان پیامبر به سبب شان و مقامشان، به طور مشخص به استفاده از جلباب تاکید می کند.
در مورد خطاب قرار دادن زنان پیامبر برداشت های موشکافانه ایی دیگری را هم می توان کرد، می توان نتیجه گرفت که پوشش و حجاب می تواند تحت تاثیر شرایط و موقعیت زنان و دختران، تشدید پیدا کند. مثلاً زنان و دختران جوان نیاز است که این پوشش و حجاب را به نحو کامل تر و سخت گیرانه تری نسبت به زنان پیر و سالخورده انجام دهند و یا زنان و دختران سر شناس و مورد توجه و نگاه مردم، نیاز است به نحوه کامل تری این پوشش و حجاب را رعایت کنند.به هر حال پوشش و حجابی که اسلام مطرح می کند، پوشش و حجابی است که زنان و دختران را از نگاه نامحرمان بپوشاند و موجبات تحریک مردان و رواج فساد در جامعه اسلامی را از بین ببرد .پوشش و حجابی که اسلام مطرح می کند به سبب حفظ ارزش و کرامت زن است، برای حفظ و تحکیم روابط زن و مرد است، برای مصون ماندن زنان و مردان و دختران و پسران از گناه است، برای برقراری روابط درست بین زن و مرد است، برای جلوگیری از بازیچه شدن زنان و دختران است، برای جلوگیری از فساد مردان است، برای حفظ ارزش های انسانی و اسلامی است، برای حفظ نظام طبیعی حاکم بر جهان است و از همه مهمتر سعادت و کمال دنیوی و اخروی زنان مردان است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-۷- نگاهی بر شبهات
(رعایت حدود پوشش یک واجب دینی است)
یکی از شبهات قوی در این باره این است که شریعت اسلامی برحجاب اصرار ی ندارد و ادله دینی نمی توان برآن اقامه کرد.
در این زمینه نوشته محمد سعید العشماوی ازانسجام بهتری برخوردار است. از این رو به نقل نظریه وی پرداخته و آن را بررسی می کنیم. گفتنی است رای او را عالمان دانشگاه الازهر مصر نیز نقد کرده اند.
ایشان معتقد است، یعنی حکم همیشگی این است که وقار زن حفظ شود و آرایش و خودنمایی برای مردان بیگانه صورت نگیرد. به جز آن، آن چه در شریعت وارد شده قابل پذیرش باشد براحکام موقت دلالت دارد.
(مهریزی ۱۳۸۶، ۱۲۰).
مساله حجاب با وضه کنونی از اختلاط های نابجای اندیشه دینی با میراث مردمی است، زیرا پوشش و لباس از امور عرفی است و جز عبادات و واجبات دینی نمی باشد.
براین اساس روی سه آیه از آیات قرآن کریم و دو حدیث از معصومین(ع) را که مورد استناد قائلان به حجاب است بیان کرده و مورد نقادی قرار داده است.
وی گفته است دو حدیث به علت خبر واحد بودن، قابلیت استناد ندارند.اما این سه آیه از قرآن کریم را نیز چنین پاسخ گفته است:
آیه حجاب
در آیه ۵۳ سوره احزاب قرآن کریم آمده است که:
ای کسانی که ایمان آورده اید…هنگامی که از زنان پیامبر (ص)از موردی سوال می کنید مستقیما رو به رونشوید و از پشت حجابی این کار را انجام دهید.
در این آیه خداوند به مومنان فرمان می دهد که به همسران پیامبر از ورای حجاب سخن گویند. وی معتقد است این حکم به زنان پیامبر مختص است و سایر زنان مسلمان مشمول این دستور نمی شود.
آیه خمار
در آیه ۳۱ سوره نور می فرماید:
قل للمومنات… والیضربن بخمرهن علی جیوبهن
به زنان مومن بگو… که باید سینه وبرو دوش خود را با مقنعه بپوشند.
منظور آیه این می باشد که به زنان دستور می دهد خار (روسری)خود را پشت سر نینداخته بلکه با ان گردن و بالای سینه خود را بپوشانند.
ایشان در توجیه این آیه گفته است: در عصر پیامبر زنان پارچه به سر می کردند به گونه ای که گردن و بالای سینه آن ها آشکار بود. برای آن فارقی بین زنان مومن و غیر مومن باشد خداوند دستور داد زنان مومن پارچه را که برسر کرده برجلوی بدن خویش رها سازندتا از پوشش ممتازی برخوردار گردند، پس این دستور دائمی نیست، بلکه به دورانی برمی گردد که جداسازی زنان این وضع را طلب می کرده است.
آیه جلباب
در آیه ۵۹ سوره احزاب آمده است که…
یا ایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین
وکان الله غفورا رحیما(ای پیغمبر به زنان و دخترانت و زنان مومن بگو چادرهاشان را بر روی ها و بدن هاشان فرو پیچند که این کار برای این که به (عفت) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوسرانان) آزاد نکشند برآنان بسیار بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.
ایشان در مورد این آیه شریفه نیز می گوید:
در این آیه خداوند به پیامبر دستور می دهد که به همسران و دختران و زنان مومن فرمان دهد که جلباب خود را (پارچه ای که تمام بدن را می پوشاند) به خود گیرند تا شناخته نشوند و مورد اذیت وآزار قرار نگیرند.
به تعبیر دیگر این آیه می گوید: زنان مومن و آزاد از این پوشش معلل است به جمله (ذل ادنی ان یعرفن فلا یوذین) بنابراین در عصر حاضر که بردگی از میان رفته، این حکم نیز منتفی می شود.
گمان نمی رود نقد این نظریه دشوار باشد زیرا ادله بردینی بودن حجاب و پوشش فراوان است و به گونه ای است که هیچ تردیدی در آن نمی توان داشت.
نخست از آیاتی که ایشان شاهد آورد سخن می گوئیم و سپس به ارائه ادله بیشتر می پردازیم.
درآیه حجاب (احزاب۳۳) که به مومنان دستور می دهد با زنان پیامبر از ورای حجاب سخن گفته شود این علت پس از آن ذکر می شود.
ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن…این عمل به پاکی قلب شما و آنان نزدیک تر است.
این قاعده و علت عمومیت دارد و ویژه زنان پیامبر نیست. آیا می توان گفت خداوند طهارت و پاکی را برای زنان پیامبر خواسته و از دیگران دریغ می کند؟ آیا می توان گفت طهارت و پاکیزگی روان برای مردان و زنان آن دوره مطلوب بوده اما امروزه مطلوب نیست؟ از رو این دستور عمومیت دارد (الجامع الاحکام القرآن ۱۴:۲۲۷).
به تعبیر دیگر درمکانی که زنان زندگی می کنند و به طور طبیعی پوشش رسمی به تن ندارند نباید سرزده وارد شد.
بلکه باید از پشت در یا دیوار با آنان ارتباط برقرار کرد.بلی اگر لباس و پوشش رسمی به تن کنند و از آن مکان بیرون آیند دیگر منعی در کار نیست.
لذا صحابه پیامبر از زنان وی مساله می پرسیدند و پیامبر زنانش را با خود به جنگ می برد، این همه شاهد
آیا دوم، آیه خمار است (نور۲۴: ۳۱) بود. شبهه این است که خداوند دراین آیه، فارقی میان زنان مومن و غیر مومن بیان کرده است. و این دردوره های مختلف متغیر است و ثابت نیست.
در پاسخ باید گفت: این آیه درآغاز زنان را فرمان می دهد که از نگاه خود بکاهند. پاکدامن باشند و زینت های غیر آشکار را بپوشانند و خمار را بر گردن و بالای سینه رها کنند. همان گونه که مشابه به این دستورها به مردان داده شده که از نگاه خود بکاهند و پاکدامنی پیشه کنند.
با این سیاق، آیه درصدد تعدیل عرف نیست بلکه فرمانی است به مردان و زنان که در خود نگهداری و پاکدامنی کنند. البته نسبت به زنان دو دستور ویژه هم صادر شده یکی پوشیدن زینت های پنهان و دیگری کیفیت برسرانداختن خمار.
آیه سوم: آیه جلباب(احزاب ۳۳، ۵۹) است.
عشماوی معتقد است که آیه می خواهد تمایزی میان کنیزان و زنان آزاده برقرار کند و امروزه برده داری از میان رفته، پس موضوع حکم منتفی است وی در این به تعدیل ذیل آیه استناد می کند.
حق آن است که آیه، تفسیر دیگر نیز دارد که با اصول قرآنی سازگار است. زیرا طبق تفسیر پیش گفته زنان آزاد باید خود را بپوشانند تا مورد اذیت قرار نگیرند و مفهومش آن است که اگر کنیزان مورد اذیت قرار گیرند منعی در میان نیست.
با این که اذیت و آزار نسبت به کنیز و آزاده ناروا است و تفاوتی در میان نیست اما تفسیر دیگری که از این آیه می شود این است که زنان پیامبر و زنان مومن خود را بپوشانند تا از طریق به عنوان زنانی نجیب و عفیف شناخته شوند و بیمار دلال به آنان طمع نکنند. بنابراین در این فراز قاعده ای کلی بیان شده که زن مسلمان چنان رفت و آمد کند که علایم وقار و عفاف از او هویدا باشد. در این جا است که ضرورت حجاب خود را می نمایاند.
آیه ۶۰ از سوره نور ،آنجا که پیرزنان را از حکم پوشش استثنا کرده و می فرماید:
زنان سالخورده که از ولادت و عادت بازنشته اند که امید ازدواج ندارند باکی نیست.درحالی که خودرا به زیوری نیاراسته اند و قصد خود نمایی ندارند جامه خویش به زمین نهند و اگر از این نیز خودداری کنند برایشان بهتر است.
اگر پوشش فریضه ای دینی نبود جایی برای استثنای زنان بازنشسته نبود این استثنا نشان می دهد که دیگران باید خود را بپوشانند و این طایفه را باکی نیست.گرچه برای این ها نیز پوشش بهتر است. در آیه خمار به جز فرازی که مورد نقد بود، فرازهای دیگر نیز می تواند مورد استناد واقع شود مانند:
(ولایضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن)
پای به زمین نکوبند که زیورهای مخفی شان دانسته شوند.
آیا می توان گفت پوشش برزن لازم نیست، اما نباید به گونه ای راه برود که زینت های پنهان او آشکار شود؟