۳-روایت سعد بن مسیب، بدین مضمون که مردی در شام بیگانهای را با همسرش در حال زنا دید و اقدام به قتل مرد و همسر خود کرد. سپس معاویه به ابوموسی اشعری نوشت که حکم موضوع را از علی (ع) بپرسد. حضرت در پاسخ به این سوال فرمودند:
«چنانچه چهار شاهد بر تصدیق ادعای خود اقامه نکند، کشته میشود» (همان، ص۵۳، به نقل از جزیری، بیتا، ص۶۷).
همانگونه که در مورد روایت قبلی گفته شد، تنها به مفهوم این روایات در مورد حکم موضوع مورد بحث میتوان استناد کرد، و در این روایت نیز تأکید شده که تنها هنگامی شوهر مجاز به قتل زن و مرد اجنبی است که بر ادعای خود چهار شاهد اقامه کند و این روایت بر جواز قتل توسط شوهر دلالتی ندارد، بنابراین حکم جواز قتل را نمیتوان بر مبنای آن صادر کرد. نهایت امر آنکه اگر مردی مرتکب قتل زن و مرد اجنبی شود و بتواند با آوردن چهار شاهد وقوع زنا را ثابت کند طبق مفهوم این روایت از مجازات معاف خواهد بود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴- روایت فتح بن یزید جرجانی از امام کاظم (ع) که نقل میکند:
به امام عرض کردم، کسیکه به قصد دزدی یا فجور وارد خانه دیگری میشود و صاحب خانه او را به قتل میرساند، آیا قاتل مجازات میشود یا خیر؟ امام (ع) فرمودند: بدان هرکس بدون رضای صاحب خانه وارد خانه دیگری شود، خون او هدر است و بر قاتل او چیزی واجب نیست (حر العاملی، ۱۴۰۳ق، باب ۲۷ از ابواب قصاص در نفس، حدیث ۲؛ مووسی اردبیلی، ۱۴۱۳ق، ص۳۷۶ ؛ حسینی روحانی، ۱۳۸۴، ص ۴۴۱ ؛ منتظری، بیتا، ص۱۳۶؛ خویی، ۱۳۹۸ق، ص۳۴۸).
۵-روایت منقول از امام صادق(ع) از دیگر روایاتی است که بعضی از فقها (موسوی اردبیلی، ۱۴۱۳ق، ص۳۷۷؛ منتظری، بیتا، ص۱۳۶) در این باب به آن استناد کرده و حکم مورد بحث را از اطلاق و عموم آن استفاده کردهاند. امام صادق (ع) فرمود: « هرکس خانۀ مردم را دید بزند و از روزنه به آنها نگاه کند و اهل خانه او را مورد اصابت تیر قرار دهند و او را بکشند یا چشم او را کور کنند، مسئولیتی ندارند» (شیخ حرعاملی، ۱۴۰۳ق، باب ۲۵ از ابواب قصاص، حدیث ۶).
دو روایت اخیر از جمله روایاتی هستند که ناظر به بحث دفاع از جان و مال و ناموس است که ارتکاب قتل بخاطر دفاع و راندن مهاجم تجویز گردیده است. البته باید گفت که در بحث دفاع، مدافع باید آسانترین راه ممکن را برگزیند و چنانچه مهاجم دفع نشود، آخرین راه دفع وی، ارتکاب قتل خواهد بود.
۶- از امیر المؤمنین علی (ع) روایت شده که ایشان در مورد مردی که دیگری را کشته و مدعی است که او را با همسر خود در حال زنا دیده است، فرمودند که قاتل باید قصاص شود، مگر آنکه بر ادعای خود بینه بیاورد (همان، باب ۶۹ از ابواب قصاص، حدیث ۲؛ نجفی، ۱۹۸۱م، ص۳۶۸؛ منتظری، بیتا، ص۱۳۵).
۷- روایت نبوی که میفرماید: «من کابر امرأه لیفجربها فقتلته، فلادیه و لاقود» یعنی کسیکه بر زنی وارد شود تا عمل حرام با او انجام دهد، چنانچه زن او را بکشد، دیه و قصاصی بر عهدۀ زن نیست (حسینی، ۱۳۸۴، ص۴۴۱؛ شیخ حرعاملی، ۱۴۰۳ق، باب ۲۷ از ابواب قصاص نفس، حدیث ۳).
۸-صحیحه عبدالله بن سنان ازابی عبدالله (ع) که عرض کرد: « مردی با زنی ازدواج میکند و در شب زفاف زن، عمدا رفیقش را فرا خواند و وی وارد حجله میشود. بعد از آن در حجله مقاتله میشود و مرد، رفیق زن را میکشد و زن نیز شوهر خود را میکشد، حکم موضوع چیست؟ حضرت فرمود: زن ضامن دیه رفیقش است و بخاطر قتل همسرش قصاص میشود.» (شیخ حرعاملی، ۱۴۰۳ق، باب ۲۱ از ابواب موجبات ضمان از کتاب دیات، حدیث ۱؛ حسینی، ۱۳۸۴، ص۴۴۲).
از روایت و اخبار اخیر مستفاد میگردد که منطق و مفهوم آنها علیرغم اینکه بسیاری از فقها به عنوان مؤید حکم به آنها استناد کردهاند بر حکم دلالت نمیکنند؛ چرا که مواردی از این روایات بر جواز قتل کسی که بدون اجازه وارد منزل دیگری میشود و او به قصد سرقت یا انجام عمل حرام بدون آنکه مرتکب شود، دلالت دارد و موارد دیگری از آنها به جواز دفاع زن از ناموس خود و او مستلزم قتل باشد، دلالت دارد و بعضی دیگر بر عدم مسئولیت شخص در موقعی را در منزل خود کشته، دلالت دارد. بنابراین، به نظر میرسد که هیچ یک از روایات مذکور متعرض حکم جواز قتل زن و مرد اجنبی توسط شوهر نشدهاند.
۹-عبدالله بن سنان گفت که از ابا عبدالله (ع) شنیدم که میفرمود: «چنانچه مردی، ارادۀ انجام عمل حرام نسبت به زنی کند و زن با سنگ او را منع کند و در نتیجۀ پرتاب سنگ، مرد کشته شود، برضارب چیزی نیست(بین او خدای او) و اگر موضوع نزد امام عادل احرازشود، خون او هدر خواهد بود (شیخ حرعاملی، پیشین، باب بیست و سوم از ابواب قصاص نفس، حدیث ۱).
۱۰-در صحیح داود بن فرقد از ابی عبدالله (ع) آمده است که میگوید:« داود بن علی در مورد مردی که وارد خانۀ دیگری میشود و صاحبخانه او را از وارد شدن به خانۀ خود منع میکند؛ ولی مرد بیگانه بدون توجه به نهی او، وارد خانه میشود، سپس وی نزد حاکم میرود و مطلب را بازگو میکند. حاکم به وی میگوید: اگر وارد خانۀ تو شد، او را به قتل برسان؛ چرا که قتل او در صورتی که به نهی تو توجهی نکند، جایز خواهد بود (همان، باب شصت و نهم از ابواب قصاص در نفس، حدیث ۳).
در این صورت شاید بتوان گفت، هر انسانی میتواند دشمنی را که وارد خانهاش شده است، بکشد (خویی، بیتا، ص۳۵۱).
همانگونه که ملاحظه میشود، اکثر روایات و اخبار وارده در موضوع، صریحا حکمی در مورد جواز قتل زانی و زانیه در فراش توسط شوهر ندارند؛ بلکه اکثر آنها در مورد دفاع از عرض و ناموس است که بایستی مقید به شرایط دفاع و رعایت قاعدۀ «الایسر فالایسر» باشد (بابایی، ۱۳۷۷، ص۵۵).
۳-۱-۲- نظرات فقهی
با بررسی کتابهای فقهی امامیه روشن میشود که موضوع جواز قتل زن اجنبی در حال ارتکاب زنا، توسط شوهر برای اولین بار در کتاب مبسوط شیخ طوسی مطرح شده است و فقهای قبل از شیخ طوسی، متعرض این مسئله نشدهاند (مهرپور، ۱۳۷۵، ص۱۷۵).
پس از شیخ طوسی، محقق حلی در کتاب النهایه، ضمن بحث پیرامون موضوع به طور قاطع و به صورت مطلق، اینگونه حکم را بیان کرده است: «اگر کسی، مردی راکشت و ادعا کرد او را با زن خود یا در خانۀ خود دیده است،قصاص میشود،مگر آنکه بر گفتۀ خود بینه اقامه کند» و در مورد حالتی که مرد، زن خود را در خانه با دیگری دیده ولی صحنه ارتکاب زنا را مشاهده نکرده است، ایشان معتقدند که بایستی به اینکه زن زنا کرده یا قصد زنا داشته، علم داشته باشد که در صورتی که بر این امر، اقامه بینه نماید، قصاص نخواهد شد (منتظری، بیتا، ج۱، بیتا، ص۱۲۴).
محقق حلی نیز در کتاب شرایع الاسلام، در مسائل ملحقه به احکام زنا به بیان حکم موضوع پرداخته است که پس از وی بسیاری از فقها، همین حکم را بیان کردهاند. فقهای اخیر با وجود تردید فراوان نسبت به حکم مذکور، با بهره گرفتن از چند روایت که عمدتا در موارد دفاع وارد شده است و از حیث اعتبار اسناد نیز بر آنها اشکال وارد است، سعی در توجیه این حکم داشتهاند. نهایت اینکه شهید اول در کتاب دروس به ذکر روایت مرسلهای که صریحا جواز قتل را میرساند، پرداخته است و این روایت، پس از ایشان مورد استناد بسیاری از فقهایی که دراین خصوص بحث نمودهاند، قرار گرفته است (مهرپور، ۱۳۷۵، ص۱۸۴).
از میان فقهای متاخر، صاحب جواهر الکلام در بحث حدود به بیان این موضوع پرداخته است. از نظر ایشان، هر گاه مردی بیگانهای را با همسرش در حال زنا بیابد و علم به تمکین زن در انجام عمل زنا داشته باشد، میتواند هردوی آنها را بکشد، اگر چه وی نمیتواند اجرای حد کند و چنانچه اقدام به قتل کند، گناهی بر او نخواهد بود. اما جواز قتل مرد بیگانه و زن، مقید به شرایطی است. بعضی از فقها، احصان را شرط دانسته و همانگونه که از ابن ادریس نقل شده، تنها زمانی، مرد اجنبی مستحق قتل است که محصن باشد. اما بر خلاف نظر ایشان، عدهای دیگر از فقها به اطلاق حکم توجه داشته و تفاوتی بین آنکه فعل انجام شده موجب رجم یا جلد باشد، قائل نشدهاند (ابراهیمی سراجی، ۱۳۸۰، ص۶۷).
همچنین شرط مدخوله یا غیر مدخوله بودن زن و نیز دائم یا منقطع بودن نکاح، مؤثر در مقام نیست دلیل این امر را دو چیز دانستهاند. اول آنکه حکم مهدور الدم بودن شخص که بر عورات دیگران نظاره میکند،مطلق است و تجویز قتل در این مورد اطلاق دارد. دوم آنکه، روایت منقول از حضرت علی (ع) و نیز خبر فتح بن یزید جرجانی (که قبلا ذکر شدهاند) دلالت بر جواز قتل در این موارد میکند و دو روایت مذکور توسط این عده از فقهاء مورد استناد قرار گرفته است (همان، به نقل از نجفی، ۱۹۸۱م، ص۳۶۹).
صاحب جواهر پس از ذکر عقاید مختلف فقها بیان میکند که ممکن است تجویز قتل در بیان حکم ظاهری امر باشد و اگر چه گناهی بین او و خدای او نباشد، با وجود این اختلافی در این موضوع وجود ندارد که از نظر ظاهر، قصاص بر قاتل(شوهر) ثابت است، مگر اینکه وی بینهای بر ادعای خود اقامه کند یا ولی دم را تصدیق کند و در این باره به پاسخ امیر المؤمنین به ابوموسی اشعری اشاره میکند که حضرت تنها اقامۀ چهار شاهد توسط شوهر را رافع قصاص میدانستند (ابراهیمی سراجی، ۱۳۸۰، ص۶۸، به نقل از نجفی، ۱۹۸۱م ، ج۳۱، ص۳۷۰).
وی همچنین بیان می دارد: و اگر در دخول اختلاف داشته باشند ،یعنی وطی ایجاب کنند، الحاق فرزند و عدم آن سپس زن آنرا ادعا کند تا به مرد نسبت داده شود و مرد آن را انکار کند او با یکدیگر توافق داشته باشند و اما در ولادت وی اختلاف داشته باشند و آن نفی کند و مرد ادعا کند که زن آنرا به دنیا آورده است (سپس سخن می شود همراه با قسم ) برای اصل، زیرا که اول از فعل وی می باشد، سپس قول وی در ان مورد پذیرفته می شود و دوم اینکه ممکن است دلیلی بر آن ادعا کند که فرزند اوست و اگر بر آن قول اتفاق کنند و در مدت اختلاف بورزند و مرد ولادت آن را در کمتر از شش ماه و یا زیادتر از مدت حمل ادعا کند ،در لعمه سوگند یاد کرده است و در کتاب الروضه: غلبه با فراش می باشد برای اصالت عدم زیاد بودن مدت دوم. اما گفته: اصل با اولی می باشد و احتمال قبول گفته اش برای عمل اصل وجود دارد، زیرا که آنچه که وی دارا می باشد برای نزاع در دخول پس وی هنگامی که بگوید از زمان وطی ۶ ماه کمتر نمی باشد معنایش این می باشد که از ۶ ماه وطی نشده است و همانا وطی شدن در کمتر از ۶ ماه بوده است (نجفی، ۱۹۸۱م ، ج۳۱، ج۳۱، ص۲۳۳).
چه بسا برخی از آنها نزاع در مدت را به صورت ویژه به معنای دو تفسیر کرده اند ،پس با اصل موافق می باشد و بعید نیست که در این مورد اختلافی به وجود آید ،مگر اینکه کلام اصحاب مطلق می باشد و در المسالک نیز اینطور می باشد و او اضافه کرده است :اگر در تقویم قول وی به اینکه همان همراه با اجتماع و ظاهر و خلوت ظاهر دخول می باشد و این بین دو مساله مشترک می باشد تا آخر آن. قاعده فراش حجت شرعی می باشد، موافق به مقتضای آن بر طبق قاعده دست مسلمان بر مال، منکر می باشد.
اگر فرض شود که نزاع بین آندو برای داشتن فرزند و نداشتن آن به شکل ابراز کردن تداعی ،در اینصورت هیچ شکی نیست که سخن سخن همان مدعی با سوگند می باشد.بلکه اگر در به دعوی محدود نشود ،بلکه آن را به علتی اسناد دهد که به دنبال آن نسبت فرزند را شامل میشود ،همانگونه که اگر زن ادعای دخول کند به طوری که فرزند به وی ملحق شود و یا اینکه ولادت را ادعا کند و مرد آن را انکار کند ،سخن سخن منکر می باشد .به همانطوری که مسلمان آنچه را که در دستش می باشد به علت خاصی اسناد دهد و این اسناد اقتضای باطل بودن دعوی مدعی را دارد. آنگونه که اگر گفته شود :آنرا از تو خریدم :سخن سخن منکر با قسم وی می باشد :این همه آن چیزی می باشد که به مساله اول مربوط می باشد .اما مساله دوم :و آن اختلاف می باشد و ظاهر آنست که مبنای آن اصالت نسبت دادن فرزند به وطی محروم می باشد تا اینکه فساد آن مشخص شود و آن قاعده دیگری به غیر از قاعده «فرزند برای فراش» می باشد و هر چند به خاطر خاص تر بودن آن باشد .در این هنگام وقتی که وطی در ان تحقق یابد شرعاَ به نسبت دادن فرزند حکم داده می شود ،مگر اینکه دانسته شود که که ووضع تحقق یافته است و در مدت اختلاف ورزیدند وزن به اعتبار اینکه موافقی ادعای آن باشد ،منکر است ،بدون فرق بین دعوی زوج مگر اینکه از مدت حمل زیادتر و از حداقل آن کمتر باشد .بنابراین وی به هرحال مدعی آنچه می باشد که منافی اصالت نسبت فرزند به وطی می باشد ،چه بسا وی برای همین سوگند یاد کرده است. بلکه بر اساس آنچه در کشف اللثام آمده است از تعلیل وی در رجوع به سوی آن در تعلق به فرزند اولی تر است ،زیرا که فرزند حاصل فعل وی می باشد و سخنش را مطلق تقدیم می کند و در ریاض المسائل بعد از آنکه آنچه از الروضه شنیدم حکایت کرد گفت: اما در بسنده کردن به مثل آن در خروج از اصل اشکال وجود دارد،مگر اینکه به قاعده عمومی «فرزند برای خودش است» قطعاَ از وی منتفی می شود .اما اگر فراش دیگری با عقد و یا به صورت مشکوک به وی ملحق شود ،پس اگر امکان الحاق وی به دومی نباشد ،برای اول می باشد .و اگر الحاق وی به اولی ممکن نباشدپس برای دومی می باشد .واگر الحاق وی به هر یک از دو نفر امکان نداشته باشد به هریک از آن دو نفر امکان نداشته باشد،از هر دوی آنها نفی می شود و اگر امکان داشته باشد به هریک از آن دو الحاق شود ،پس در ترجیح دومی یا قرعه دو قول وجود دارد . وسخن مورد آن دو گذشت و دوباره سخن خواهیم گفت و شکی نیست که قوی ترین آن دو ،همانی می باشد که بین اصحاب مشهور می باشد و همان متعلق بودنش به دومی در متون می باشد. که در صحیح و غیره آن آمده است (و اگر با زنی زنا کند و آن را حامله کند سپس با وی ازدواج کند ،جایز نیست که به وی الحاق شود و همچنین با کنیزی زنا کند و حامله شود و سپس آن را بخرد )بر اساس آنچه که از متن شنیدم و اجماع بر انکه زناکار باید سنگسار شود و تجدد فراش باعث الحاق فرزند به کسی که نفی الحاق شد .نمی شود. اگر منظور از ((فرزند برای فراش می باشد )) منعقد در فراش می باشد و نه مطلق تولد .به همین خاطر انچه که قبل از فراش منعقد شود از وی نفی می شود (همان، ج۳۱، ص۲۳۴).
حمل، باعث سالم دانستن ادعای وی از وطی کمتر از مدت حمل نمی باشد، زیرا در اینصورت اصل عدم تولد از وطی او ثبوت وطی غیر او را شامل می شد ،بله اگر مراد از اصل عدم علت حمل اشاره به آنچه ذکر کردیم در اصل شرعی در حکم دادن به تعلق فرزند همراه باتحقق وطی باشد، مگر اینکه آن با تولد کمتر از مدت حمل و یا بیشتر از آن و یا متوجه غیره وی باشد، دانسته شود سپس گفت :و هر جا سخنش را مقدم گردانیم ، سپس شخص متوجه وی در نزد گروهی از آن –شهید در کتاب المعه – سوگند را متوجه وی کرده است چه بسا از سخنان بعضی آشکار شده است آنگونه که عدم آن نیز حکایت شده است و با نگاه به اصل و سود آوری نتیجه ،هیچ اشکالی ندارد ،مبنی بر اینکه تقدیم سخن وی برای انکار آن نیست تا اینکه سوگند به وی متوجه شود، بلکه برای غلبه دانستن طرف فراش مستدل به قاعده عمومی می باشد و در آن اعتبار سوگند نیست و اما احتیاط اعتبار آن می باشد : و در آن فقط منکر آن می باشد و به همین خاطر دلیل در مقابل سخنش پذیرفته شده است : و غلبه دانستن طرف فراش با متوجه دانستن سوگند بر آن منافاتی ندارد ، زیرا احتمال سست شدن و اعتراف بعدم دخول که باعث وطی باشد ، می رود و چگونه است آن، براستی برای تو ظاهر شده است که آن (با دخول و تمام شدن مدت حمل) و نگذشتن از مدت آن (نفی ولد برای او جایز نمی باشد ،برای مقام تهمت و کنیز وی به فجور) بلکه (ونه یقین وی) خواه گمان نفی از ان برود و یا نه و در این هنگام (اگر نفی شود آن، نفی نمی شود، مگر با لعنت) زیرا که فرض امکان تولد از آن می باشد و سخن پیامبر (ص) را شنیدم: فرزند برای فراش می باشد که برای مضمون آن توافق شده است و از ان استثناء نشده است مگر وطی مشکوک بر اساس آنچه که شناخته ایم . و اگر انرا طلاق دهد و تجاوز کند و سپس در بین ما وطی که با او داشته فرزندی بیاورد ،زمانی بیشتر از مدت حمل ،سپس فرزند به وی ملحق شود .فرزند اگر با وطی باعقد و یا مشکوک نباشد ،و اگر وطی شده باشد بدون اختلاف زنا می باشد و اشکالی ندارد ،زیرا که آن فراش مرد می باشد و فراش دیگری که با وی در فرزند مشارکت داشته فرزند بدو منسوب نمی شود ، بلکه بر اساس آنچه که گفتیم در صورتی که حال را نداند، فرزند به وی ملحق می شود: براساس قاعده فراش بلد اگر بدون حداقل مدت حمل و و یا زیادتر از حداکثر باشد (و اگر وطی کننده فاسقی وطی کند او را ) و اگر بعد از (فرزند برای صاحب فراش باشد) علاوه بر تهمت زن به مرد با فرض وطی مرد زن را به صورتی که امکان الحاق فرزند به وی باشد ،پس وی افراد سخنش را مشخص کرده است «فرزند برای فراش و انسان فاشق سنگسار می شود».
که بر مضمون آن اتفاق شده است ،در این هنگام فقط با لعنت از وی منتفی می شود ،در صورتی که به استناد نفی آن تصریح نشده باشد .در غیر اینصورت بر اساس آنچه که در کشف اللثام آمده است از وی نفی نمی شود و اگر چه با مطلق بودن دلایل لعنت با فرض اقدام به ان کار گاهی به آن اشکال وارد می شود و هر چند بخاطر اطمینان در علت گفته شده باشد .شاید برای همین خاطر نویسنده و دیگران انرا مطلق دانسته اند و در کتاب درباره لعان و تحقق آن خواهید شنید .بهرحال در فرض پیش آمده از وی نفی نمی شود مگر به صورت لعنت ،زیرا که زناکار هیچ فرزند برای وی نمی باشد ،بلکه وی سنگسار می باشد ،پس با وطی وی ،وطی صاحب فراش سابق یا متاخر و یا کسی با خلق و خویی مشابه با فرزند به دنیا آمده مخالفتی ندارد .داوود بن فرقد از امام صادق(ع) آورده است : مردی پیش پیامبر (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا (ص) من از خانه بیرون رفتم که زنم حائض بود و وقتی برگشتم حامله شد پیامبر (ص) فرمود: چه کسی متهم است :گفت دو نفر را متهم می کنم. پیامبر (ص) فرمود: آن دو را بیاورید (همان، ص۲۳۵ و ۲۳۶).
اگر مردی زنی داشته باشد و فرزندی بیاورد و آن مرد بگوید : این فرزند از آن من نمی باشد در این مورد شش مساله وجود دارد ،یکی اینکه آن را به مردی مشخص واگذار کند و بگوید فلانی با تو زنا کرده است ،پس وی می تواند یکدیگر را لعنت دهند و نسبت خود را از خود نفی کند ،همانند داستان هلال بن امیه که وی همسرش را به زنا شریک بن سماء متهم کرد .دوم اینکه مرد غیر مشخص متهم به زنا کند و بگوید مردی با تو زنا کرده است و وی را نام نبرد و این فرزند از آن می باشد .پس وی می تواند لعنت کند و همانند قصه عجلانی نسبت را از خود نفی کند ،عجلانی زن خود را به زنا به مردی نا مشخص متهم کرد .سوم اینکه بگوید این فرزند از آن من نمی باشد و من با تو ارتباط نداشتم و تو زنا کار نمی باشی پس فرزند به خود مرد نسبت داده می شود و در این مرد اتهام و نفی نسبت نمی باشد زیرا سخن وی (با تو نزدیکی نداشتم و تو زنا کار نمی باشی )معنایش این می باشد که این فرزند از آن من نمی باشد زیرا که من با تو نزدیکی نداشتم و گاهی فرزند از آن می باشد هر چند که با وی نزدیکی نداشته باشد به اینکه غیر از فرج زن وطی کرده باشد و آب منی و آب منی به فرج وارد شده باشد و نطفه شکل گرفته باشد . و گاهی منی را ِوارد می کند زن حامله می شود بر طبق برخی از اخبار .چهارم اینکه یکی از آن دو را متهم نکند و نسبت را نفی می کند و می گوید فلانی با شک تو وطی کرده است و این فرزند از ان اوست ،به اینکه بگوید تو را در فراش وی یافتم وا و تو را همسر خود و تو او را همسر خویش گمان کردی .پس وی نمی تواند با لعنت نسبت را از خود نفی کند ،زیرا که نسبت گاهی یا غیر لعنت از وی نفی می شود ،و نسبت به وطی کننده با شبهه داده می شود و در این مورد در نزد ما قرعه انداخته می شود و در نزد آنان این مساله به نسبت شناس واگذار می شود . در هر موردی که می توان نسبت را بدون لعنت نفی کرد ،نفی کردن آن با لعان جایز نمی باشد همانند کسی که با کنیزک خود وطی کرده باشد و آن را به خاطر شک نفی کند ،بدون اختلاف برای نفی به لعنت نیاز ندارد . و اگر در نزد مخالف باشد به قسم نیاز ندارد و او را از وی برائت جسته است و نسبت از نفی می شود و در نزد ما سخنی وجود دارد مبنی بر گفته وی بدون سوگند .پنجم آن است که همسر (زن) را متهم کند و نه وطی کننده را بگوید مردی با شبهه با تو وطی کرده است و تو زناکاری ،زیرا که تو می دانستی و او نمی دانست و در این هنگام نمی تواند که برائت جوید بلکه بر آنها عارض می شود و نسبت شناس واگذار می شود .اگر مردی همراه زنی را در یک فراش بیابند که مرد او را می بوسد و یا او را در آغوش می گیرد ،حد بر وی نمی باشد بلکه بر وی تعزیر می باشد و در برخی از اخبار آمده است که هریک از ان دو باید صد ضربه شلاق زده شوند .همچنین خلاف این از امام علی (ع)آمده است .و برخی دیگر پنجاه ضربه می گویند دیگر قائل به تعزیر می باشند .اگر زن حامله که شوهر ندارد یافت شود ،از وی سوال می شود اگر به زنا سخن گفت پس بر وی حد واجب است (شیخ طوسی، ۱۴۱۳ق، ج۵، ص۲۰۷).
و اگر قائل به غیر زنا بود ،حدی بر وی نمی باشد و برخی گفته اند :حد بر وی واجب است و قول اول قوی تر است زیرا که اصل بر برائت گناه می باشد زیرا که آن مورد احتمال دارد از زنا باشد و یا از وطی مشکوک باشد و از روی مجبوری و حد با شبهه از بین می رود .اگر حد بر زنا کار واجب باشد باید گروهی از مومنین مشاهده کنند. و ابن عباس می گوید طائفه یکی می باشد و عکرمه :دو تا می باشد و الزهری :سه تا می باشد و برخی دیگر :ده تا می باشد .اگر حد بر زنا کار اجرا شود پس کتک بر بدنش رفیق می باشد و صورت و فرجش نگه داشته می شوند و برخی گفته اند که این عمل باعث تاثیر گذاری روی وی می باشد دیگر حدی ندارد زیرا که شهادت کامل نشده است و همچنین مرد حدی بر وی نیست و برخی گفته اند که حد بر وی می باشد و این قول در نزد من قوی تر می باشد زیرا که شهادت در حق وی بر زنا کامل شده است زیرا او در هر دو حالت زنا کرده است . و هر گفته قول اول را ،زیرا که شهادت بر یک خود همانند خواهر ،خاله ،عمه نسبی یا رضاعی و یا مادر و یا دختر رضاعی را بفروشد ،پس وطی آنها بر وی حرام می باشد و اگر مخالفت بورزد و با علم بر حرام بودن ،وطی کند .کشتن وی واجب است و همچنین اگر محارمی از خود هر چند آنرا نخریده باشد ،شوهر دار و یا غیره شوهردار باشد وطی کند و گروهی گفته اند بر وی حد لازم است (همان، ج۸، ص۷).
شیخ طوسی در کتاب خلاف بیان می دارد: اگر زنی حامله یافت شود که همسر نداشته باشد و انکار کند که حمل از زنا باشد ،حدی ندارد و ابو حنیفه و شافعی نیز بر این عقیده اند و مالک گفته است :حد بر وی نمی باشد . و دلیل ما اینست که اصل :برائت گناه می باشد و وجوب حد نیاز به دلیل دارد و همچنین احتمال آن می رود که از زنا می باشد و یا از وطی مشکوک باشد و احتمال دارد زن مجبور شده باشد به انجام کار ،و هیچ حدی در حالت شک وجود ندارد (همان، ج۱، ص۳۷۴).
اما اگر بعد از دخول وی را رها کند ،سپس در زمان عده با وی ازدواج کند و قبل از دخول وی را طلاق دهد، عده بر وی واجب نیست ،زیرا که عده اول با فراش دوباره باطل شد و در عقد دوم دخولی صورت نگرفته است. و گفته شده: عده لازم می باشد زیرا که عده اول تمام نشده است و اول شبیه تر می باشد. هفتم: وطی مشکوک، حد با آن ساقط می شود و عده لازم می باشد و اگر زن آگاه بر حرام بودن آن باشد و وطی کننده نا آگاه باشد، نسبت به وی ملحق می شود و عده بر وی لازم است و زن حد داده می شود و مهر به وی تعلق نمی گیرد . واگر وطی شده کنیزی باشد فرزند به وی نسبت داده می شود و وطی کننده اگر فرزند سقط شود باید بهای آن را به صاحبش بپردازد و گفته شده :اگر باکره باشد ده و اگر غیر باکره باشد نیمه ده باید بپردازد و این روایت شده است (محقق حلی، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۶۱۰).
اگر دو نفر فرزندی ناشناخته را ادعا کنند ،پس اگر یکی از آن دو قبل از قرعه وی را بکشد،هیچ قصاصی نمی باشد برای تحقق احتمال داشتن در طرف مقابل قاتل . و اگر هر دو وی را کشته باشند سپس احتمال نسبت به هریکی از ان دو باقی است .چه بسا که به استناد به قرعه منع شود و آن به خون هجوم برده باشد و اولی نزدیکتر می باشد . و اگر آنرا اد عا کند سپس از ادعا برگردد یکی از آن دو و او را بکشد قصاص به بازگشت کننده متوجه می شود و بعد از باز گرداندن آنچه بر جنایت وی اضافه است . و پدر نصف دیه را باید بپردازد و هر یکی از آن دو به تنهایی کفاره قتل را بپردازد . و اگر فرزندی در فراش دعا کنندگان برای او به دنیا بیاید ،همانند کنیز و یا وطی شده مشکوک در یک دوره پاکی ،سپس قبل از قرعه آن را بکشد، آندو کشته نمی شود زیرا نسبت به هر یکی از آن دو احتمال دارد و اگر یکی از آن دو از ادعای خود برگردد و بعد آنرا بکشد، بازگشت کننده کشته نمی شود و نه به مجرد ادعا داشتن و در فرق شک وجود دارد .و اگر همسر خود را بکشد آیا فرزند می تواند وی را قصاص کند ؟گفته شده نه ،زیرا که وی نمی تواند پدرش را قصاص کند و اگر گفته شود می تواند در اینجا ممکن است، منع را در مورد متن محدود کرده اند و مساله همینطور است اگر مرد زن را متهم کند و وارثی به غیر از فرزندش از مرد نداشته باشد .اما اگر فرزندی از غیر آن مرد داشته باشد، وی می تواند بعد از آنکه سهم دیه فرزندش را بدهد، او را قصاص کند (همان، ج۴، ص۹۸۹).
شهید ثانی نیز با بیان «لو وجد مع زوجته رجلا یزنی بها، فله قتلهما و لا اثم علیه» این حکم را مشهور بین اصحاب دانسته و معتقد است که مخالفی در زمینۀ این حکم وجود ندارد و ادامه میدهد اگر مردی، بیگانهای را با همسرش در حال زنا مشاهده کند، میتواند هردو آنها را بکشد و بخاطر این قتل، گناهی بر اونیست؛ گرچه استیفای حدّ در غیر این مورد منوط و متوقف بر اذن حاکم شرع است (شهید ثانی، ۱۴۰۳ق، ص۱۲۰).
از نظر ایشان در این حکم تفاوتی که بین زوجۀ دائم و منقطع و مدخول و غیر مدخول وجود ندارد و احصان زانی نیز شرط نیست؛ بدلیل آنکه، زانی که درمورد قتل بیگانه و زن در حال زنا وارد شده، مطلق است و شامل تمامی موارد میشود.
اما از ظاهر کلام برمیآید که مشاهده زنا توسط شوهر، بایستی مطابق با آنچه که در مبحث زنا ذکر شده است، « کالمیل فی المکحله» یعنی همانند میل در سرمه دان، باشد و چنین جوازی در مورد قتل به سایر نزدیکان شخص از محارم همانند خواهر، دختر و دیگران، تسری پیدا نمیکند، بدلیل آنکه بایستی در موارد خلاف اصل به محدود کردن مورد (اختصارا فیما خالف الاصل) توجه داشت؛ چرا که جواز قتل در این مورد، امری خلاف اصل است و تسری حکم به غیر مورد، یعنی جائیکه همسر شخصی مزنی بها بوده است، باعث خروج موضوع از اصل خواهد شد و حکم جواز قتل همسر و رفیق او و عدم قصاص و گناه بر شوهر در صورت ارتکاب قتل فقط در مصادیق خود قابل اعمال خواهد بود. اما بنا بر ظاهر، در جائیکه قاتل به قتل اقرار کند یا شهود، به قتل شهادت دهند، قصاص واجب میشود، مگر جائی که شوهر بر دعوای وقوع زنا، بینهای اقامه کند (همان، ص۱۲۲).
یا اولیاء دم او را در آن قول (ادعا) تصدیق کنند، چرا که وجوب قصاص در این مورد، بدلیل عدم استحاق قتلزانی است و اصولا شخصی که مدعی مباح بودن قتل در مصداق مذکور است، مجاز نخواهد بود زیرا اصل بر عدم وجود سبب شرعی برای ارتکاب قتل است. مضاف بر آنکه، اصل بر عدم انجام فعل ادعا شده یعنی زنا توسط بیگانه با زن است. شهید ثانی در ذیل حدیث مشهور سعد بن عباده میگوید: ظاهر این است که این حدیث، بخاطر تائید قول مشهور ذکر شده است و قول مشهور، حاکی از جواز قتل همسر و زانی اوست؛ و لیکن اینچنین نیست؛ چرا که ممکن است ذکر این حدیث بهخاطر تأکید بر قول مشهور باشد و آن را تنفیذ کند. ضمن اینکه دلالت حدیث مذکور بر هر دو وجه را ممکن میداند. اما در مورد قول پیامبر اکرم (ص) که فرمودند: «خداوند برای هر چیزی حدی قرار داده است» و از جمله این حدود، حرمت زنا با همسر دیگری است. پس کسیکه از این حد تجاوز کرده است و با همسر غیر زنا کرده است، حدی برای او قرار داده است و آن جواز قتل زن و زانی توسط شوهر است (همان، ص۱۲۳).
و در مورد قول پیامبر (ص) که ارائه چهار شاهد را مطرح کرده است، ممکن است از کلام ایشان، چنین برداشت کرد که زنا تنها با شهادت چهار شاهد ثابت میشود و نصاب کمتر از آن مورد پذیرش قرار نگرفته است و اقامۀ شهادت شهود، بعهدۀ شوهر است که به جهت رفع قصاص از خود، باید ارائه دهد. چرا که سعد بن عباده اقرار به قتل زانی به مجرد دیدن و حصول علم خود نموده است. از طرف دیگر، مستفاد از گفته پیامبر در مورد اینکه «خداوند برای هر چیزی حدی قرار داده است» دلیل بر آن است که اقامۀ دلیل آن را ارتکاب زنا توسط همسر خود با مرد بیگانه بیان میکنند.
مرحوم آیت الله خویی در بررسی مستندات مذکور، برخی از روایات را از لحاظ سند، مخدوش و برخی دیگر را ناظر به مورد دفاع میداند (خویی، ۱۳۱۷ق، ص۸۸).
به عنوان مثال، در موردی که کسی قصد زنا با زنی را داشته باشد و زن در مقام دفاع از خود،؛ او را بکشد، خون وی هدر دانسته شده است، ایشان با اشاره به روایت صحیحۀ عبدالله بن سنان، دلالت روایت مزبور را قطعی دانستهاند و از باب دفاع وی، را فاقد هر گونه مسئولیتی میداند و نیز روایات غیاث بن ابراهیم از جعفر و معتبره سکونی و صحیحۀ حلبی از ابی عبدالله ( که قبلا ذکر کردیم) که همگی در مورد دفاع از جان، مال و ناموس وارد شدهاند را ناظر به مورد دفاع دانسته است و نتیجه میگیرد که هیچیک از این روایات بر نظر مشهور دلالت ندارند (همان، ج ۱، ص۳۴۹).
نهایت اینکه ایشان، پس از نقل قول مشهور و مخالفت خود با آن میگویند: «در صورتیکه شخصی، مردی را در حال زنا با زن خود دید و او را کشت و بر این ادعای خود، بینه و شاهد اقامه کرد، طبق قول مشهور که ظاهرا مخالفی هم ندارد، قصاص نمیشود.» و به دلیل مردود دانستن دلالت روایات و مستندات مربوط به جواز قتل، از دادن فتوی به جواز قتل، خودداری میکند. مضاف بر اینکه در مورد روایت سعد بن عباده و گفتار پیامبراکرم (ص) معتقدند که این روایت، ظهور در عدم جواز قتل زانی دارد و نمیتوان در مورد جواز قتل به آن استناد کرد. از طرف دیگر به فرض پذیرش دلالت روایات مربوط به جواز قتل، این جواز را ناظر به قتل مرد زناکار میداند و دلالت آن را بر جواز قتل زن به وسیله شوهر، مردود میداند. در مورد روایت مرسلۀ شهید اول نیز ایشان معتقدند که چون قبل از شهید،کسی این روایت را ذکر نکرده است، نمیتوان قائل به استناد قول مشهور به روایت مزبور شد؛ بلکه ضعف این روایت، به لحاظ مرسله بودن با عمل مشهور جبران شده است (همان، ج۲، ص۸۳).
ایشان در مسئله ۸۹ کتاب خود، قول مشهور مبنی بر « المشهور علی ان من رأی زوجته یزنی بها رجل و هی مطاوعه، جازله قتلهما» را خالی از اشکال ندانسته، بلکه ممنوع میدانند (همان، ص۸۴).
علامه خویی در کتاب النکاح بیان می دارد: آنچه وارد شده است که فرزند برای فراش می باشد و زناکار حق تصرف ندارد ،و آنجا که زن مفضاهَ (زنی که مجرای بول و حیض او یکی شده باشد) همسر باشد، پس وی فراش مردی می باشد و از اینجا به فرزند مشکوک به مرد نسبت داده می شود ،آنجا که حائض بودن زن فراش بودن وی را نفی نمی کند و حکم به نسبت دادن فرزند مشکوک به وی می باشد (خویی ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۱۷۰).
اگر مردی وارد فراش زنی بیگانه شود تعزیر می شود و قولی معتبر و شنیده شده بر این حکم دلالت دارد.گفت از وی درباره شهادت دروغین سوال کردم ؟سپس گفت وی را حد می زنند که وقتی حد نداشته باشد و این قول از امام است و او را می چرخانند تا اینکه مردم او را بشناسند و گفتم : توبه آنها چگونه شناخته می شود ؟گفت :خود را به مردم می زند (مقابل می شود )تا اینکه نام او را بر زبان آورند و از پرودگارش طلب آمرزش می جوید ،پس هنگامیکه این کار را انجام دهد توبه اش آشکار گردیده است . واعتبار دوم :گفت :شهادت دروغین حد بر وی می زنند که وقتی ندارد و این گفته از امام است و وی را می چرخانند تا اینکه شناخته شوند و بر نمی گردانند .به او گفتم :اگر آنان توبه کنند و صالح شوند ،بعد از آن شهادت آنها بعد از آن پذیرفته می شود؟ گفت: هر آنگاه که توبه کنند ،خداوند نیز بر آنها توبه می کند و شهادت آنها بعد از آن پذیرفته می شود و روایه عبدالله بن سنان به اعتبار اول نزدیک می باشد ،زیرا :همانا او مردی که در فراش زنی در خانه اش یافت شد ،به سوی امیرالمومنین آورده شد و تا در باره وی حکم کند .وی فرمود :آیا شما غیر از این چیزی دیدید؟گفتند نه .فرمود :او را به جای نگهداری حیوانات ببرید و به پشت روی وی پشکل بریزید و سپس او را رها کنید .البته پنهان نیست که این اعتبار دلالت بر انحصار تعزیر به آنچه از امام علی (ع)صادر شد ،نمی باشد و هیچ دلالتی بر انحصار وجود ندارد.و همانگونه که گذشت تعزیر در دست حاکم می باشدبر اساس مصلحتی که می بینید و روشن است که مصلحت اقتضاء شده در موارد و مقامات گوناگون ،مختلف می باشد (همان، ۱۳۱۷ق، ج۱، ص۳۴۷).
اگر دزدی با خشم و خشونت وارد خانه ای شود ،صاحب خانه می تواند با وی بجنگد ،اگر دفع وی از مال و خانواده و خودش با کشتن وی میسر باشد ،کشتن وی جایز است و خون وی تباه و هیچ ضمانی بر دفع کننده نمی باشد . و در مقابل مال خود می تواند از این کار دست باز دارد .در اینجا چیزی باقی نمانده است و آن :از حفص بن بخترمی در صحیح از ابوعبدالله روایت شده است: مردی را به خدمت امیرالمومنین آوردند که زیرا فراش مردی یافت شد سپس امیرالمومنین بر وی دستور داد و در پشکل دادن مالیده شد و این روایت باید حمل شود در حالی که مرد قصد فساد داشته در غیر اینصورت همینکه مردی وارد فراش شخص دیگر شود در شریعت مقدس ،این تعزیر بر وی صادر نمی شود (همان، ص۳۴۸).
به صورت وقوع نزاع در دخول نقض می شود ،به خاطر ثابت نبودن فراش در ان بدون اثبات آن ،بر خلاف مقام ،به خاطر ثبوت آن با اتفاق نظر آن دو بر آن، و این با وجود امکان مناقشه ای است در اصلی که همراه با زوج ادعای آن را داشته است چگونه است در حالی که وی مخالف اصالت عدم موجب حامله شدن زن بدون دخول می باشد و بعد از مخالفت به ناچار باید بازگشت و مرد همراه با زن باشد .عموم تقدم دارد و به صورت ذکر پیشاپیش آن نقض نمی شود ،برای سود آوری برتری گفته شده در آن ،همانگونه گفته شد واین قول قوی تر است و در آن (اولاُ)منظور از فراش زن می باشد نیاز به قول برخی از آنها ،و یا بنا به نظر مصباح غیر همسر (مرد )می باشد و در طبق اول معنایش اینست که فرزندی که زن در فراش به دنیا آورده است و در این هنگام با مطلق دخول و او به صورت وطی تحقق می یابد ،وطی که در آن قرار شده بود تولد نداشته باشد .سپس فراگیری آن صورت اول را شامل می شود و هیچ راه برونرفتی از آن نیست مگر آنچه که به نام او فراش می باشد ، می شود همانگونه که فرض سخن با فرض خلوت بنا شده است ،با برتری دادن اصل بر ظاهر همراه با احتمال عکس آن . و در اینجا سخن از آن بیگانه می باشد ،همانگونه که به کسی که کوچکترین نظر و تامل را داشته باشد مخفی نمی ماند ،و اما بر طبق دوم منظور از آن روشن می باشد ،و به هر حال از آن بیرون نمی آید مگر آنچه که ولادت وی دون وطی از زوج دانسته شود .
و روشن است که وی به این شیوه از فراش اول با حکم شارع خارج می شود و برای شوهران محل می باشد . و چگونه است حکم به نسبت دادن فرزند اول زیرا که وی فقط فسادی می باشد برای صحت عقد محکوم علیه . و به عبارت دیگر :همانا فراش صاحبش با سرپیچی و تجاوز از بین رفته است و اینچین برای شوهران آشکار گشته است . و از اینجا اگر نشانه ای برای عدم فرج و ی از عده وجود داشته باشد و عدم وارد بودنش برای شوهران باشد ، همانگونه که اگر در کمتر از ۶ ماه ازدواج دوم حامله شود حکم به باطل بودن ازدواجش داده می شود و اینچنین وطی او برایش مشکوک می باشد و فرزند به اولی برای آشکار شدن بقاء فراش وی داده می شود . و اما اگر قرینه ای بر آن نباشد ،فراش دوم و ازدواج او صحیح می باشد و بر طبق قائده و بدون نیاز به متن فرزند شوهر دوم نسبت داده می شود و ارتباط اول با تجاوز از بین رفته است و فراش دیگری شده است و اما چگونه است که ازدواج باطل می شود و وطی در فراش زوج اول می باشد؟ (خویی، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۲۴۳).
آیت الله منتظری نیز ضمن نقل قول فقهای متقدم در مورد جواز قتل زن و مرد زناکار توسط شوهر، شرط تمکین زن و وجود بلوغ، عقل و اختیار نزد هر دو و عدم تفاوت در مورد زنای محصنه و غیر محصنه و سایر شروطی که قبلا ذکر شد را در شرح عبارت شرایع، بیان داشتهاند و پس از ذکر نظر شیخ در مبسوط که دفاع در مقابل بیگانه که درصدد تجاوز به زن برآمده و مرتکب اعمالی غیر از زنا شده را مجاز دانسته است و مهدور الدم وی را در صورتیکه دفاع متوقف به قتل باشد را صریحا بیان داشتهاند و پس از آن از نظر حکمی عدم مسئولیت قاتل را مستلزم ارائه چهار شاهد عادل دانستهاند، به شرح و بسط موضوع پرداختهاند (منتظری، بیتا، ص۱۳۳).
از نظر ایشان، گاهی بحث در مورد حکم تکلیفی است، یعنی آیا قتل بیگانه و زن برای شوهر مجاز است یا نه؟ به دلیل آنکه مقتضای قاعده، عدم جواز است و اجرای حدود شرعی از جمله وظایف حکام شرع است و اجرای آنها توسط سایر افراد مجاز نیست. از طرف دیگر، گاهی بحث پیرامون حکم وضعی است، یعنی اگر شوهر مرتکب قتل هر دو آنها شد. قصاص میشود یا نه؟ در پاسخ به سؤال اول یعنی حکم تکلیفی و مجاز بودن شوهر در قتل، دلائل و روایات وارده مورد بحث قرار میگیرند (موسوی اردبیلی، بیتا، ص۳۷۴). در مورد روایت مرسله میدانند و معتقدند که متقدمین قبل از شهید در کتب خود، متعرض آن نشدهاند، بنابراین عمل به آن به جهت مخالفت با اصل، مشکل است و روایتی که متعرض حکم قتل هر دوی ایشان شده باشد، بجز این روایت مرسله وجود ندارد و این روایت بخودی خود مطلق است و شامل موارد رجم و جلد میشود و شهید این اطلاق را رد نکرده است. ایشان در کتاب حسبه، بعد از بیان وظایف حکام، اجرای حدود و تعزیرات و موارد استثنایی آن را برشمرده است و اقامۀ حد توسط مولی بر بنده و پدر نسبت به فرزند و شوهر نسبت به زن را جایز دانسته است. براساس روایت مذکور، فرقی بین زنای موجب جلد و رجم وجود ندارد و مراد آن است که اقامۀ حد جلد و رجم، هر کدام در جای خود توسط شوهر، ممکن است و بیان این روایت دلیل بر جواز اقامۀ حد رجم است. در مورد روایت سعد بن عباده نیز میگویند که مستفاد از روایت، جواز قتل در صورت وجود شهادت چهار شاهد عادل است؛ و لیکن در این مورد، اولا عکس موضوع صادق نیست؛ یعنی چنانچه زن، شوهر خود را با زن بیگانه ببیند، مجاز به ارتکاب قتل شوهر خود نیست، ثانیا، دلالت روایت مبنی بر جواز قتل زن توسط شوهرش را نیز نمیپذیرند؛ چرا که شهادت شهود، معمولا نزد حاکم اقامه میشود و در اینجا نیز مقصود، اقامۀ شهود نزد حاکم و اجرای حد توسط اوست. مضاف بر آنکه، اقامه چهار شاهد موجبی برای عدم قصاص است و ملازمهای با جواز قتل از نظر تکلیفی ندارد؛ به دلیل آنکه گرچه، عدم قصاص بخاطر مهدور الدم بودن شخص ثابت است، با وجود این اجازه قتل وجود ندارد، زیرا انجام چنین امری از وظایف حاکم شرع است (منتظری، بیتا، ص۱۳۵).
۱۹۵
Categories (Number of groups)
۸۰،۵۱۳
Nodes
۵،۸۹۹،۸۸۲
Links
۱.۸ ×۱۰−۳
Network density
۵،۷۰۶
Maximum degree
۱۴۶
Average degree
۰.۶۱
Clustering coefficient
۴-۳-معیارهای ارزیابی
اگر در حالت کلی گراف G(V, E)، را در نظر بگیریم.vمجموعه ای از گره ها و E مجموعه ای از یال ها میباشد .عموما ما نمیخاهیم بدانیم که آیا لینک ها گم شده اند یا لینک های آینده چیست زیرا این عمل به صورت قطعی غیر ممکن است و فقط ما صحت نتایج را میتوانیم بررسی کنیم. بنابراین برای آزمایش صحت الگوریتم ، لینک های مشاهده شده یعنی E به صورت تصادفی به دو بخش تقسیم میشود: مجموعه آموزشی [۷۵] و مجموعه آزمایشی[۷۶] .مجموعه آزمایشی برای تست انجام میشود و هیچ اطلاعاتی در این مجموعه اجازه ندارد برای پیش بینی استفاده شود در صورتی که در مجموعه داده های آموزشی اطلاعات مشخص میباشد.در این صورت اجتماع داده های آزمایشی و آموزشی مجموع داده ها میباشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
مزیت این متد اعتبارسنجی تصادفی در این است که تعداد تکرارها بر روی داده های آموزشی تاثیری ندارد ولی در این روش بعضی از لینک ها ممکن است ظاهر نشده و بعضی از لینک های دیگر در زمان دیگری ظاهر شوند و ممکن است در این روش بعضی از اشکالات آماری رخ دهد و این معایب با بهره گرفتن از روش K-fold cross-validation که لینک های مشاهده شده به k زیرمجموعه به صورت تصادفی بخش بندی میشوند برطرف میشود و به تعداد k مرتبه تکرار میشود.با بهره گرفتن از این متد همه ی لینک ها برای اعتبار سنجی استفاده شده و هر لینک برای پیش بینی واقعی مورد استفاده قرار میگیرد.در این حالت هر چه مقدار k بیشتر باشد لینک های بیشتری بررسی شده و در نتیجه محاسبات نیز افزایش می یابد،مناسب ترین ۱۰-fold cross-validation میباشد که از نظر زمان و کارایی به نتیجه خوبی میرسد.
ماتریس در همریختگی[۷۷] که نشان دهنده مقدارهای درست و غلط حاصل از پیش بینی ها میباشد در جدول ۴-۲نشان داده شده است.
جدول ۴-۲-ماتریس در همریختگی:شامل معیارهایی برای محاسبه نتایج پیش بینی ها
مطابق جدول ۴-۲ مقدار ≡Sensitivity true positive rate≡Recallبه صورت زیر است:
مقدار Accuracy نیز به صورت زیر است:
مقدار Positive predictive value یا precision به صورت فرمول زیر است:
دومعیار استاندارد دیگر برای ارزیابی صحت الگوریتم های پیش بینی لینک وجود دارند: [۷۸]AUCمعادل ناحیه زیر منحنی [۷۹]ROCاست. این معیار به این صورت محاسبه می شود که از n مقایسه مستقل، اگر n’ بار تعداد پیوندهای اشتباه امتیاز بالاتری داشته باشند و n'’ بار پیوندهای اشتباه و پیوندهایی که وجود ندارند دارای امتیاز یکسانی باشند، مقدار AUC به صورت زیر تعریف می شود:
AUC امتیاز همه ی لینک های مشاهده نشده را میدهد.مقدارAUC به عنوان احتمال انتحاب تصادفی لینک های گم شده یا لینک های داده های آزمایشی تفسیر میشودکه امتیاز بالاتری در برابر انتخاب تصادفی لینک هایی که موجود نیستند دارند.اگر همه ی امتیازها به صورت مناسب تخصیص یابد مقدار AUC باید حدودا ۰.۵ باشد.اگر این مقدار از ۰.۵ بیشتر شود نشان میدهد که الگوریتم بهتر عمل میکند.
معیار بعدی Precision میباشد که امتیاز لینک های مشاهده نشده رامیدهد.و در شکل ۴-۱ چگونگی محاسبه مقدارPrecision و AUC نشان داده شده است.
شکل ۴-۲-مثالی در مورد محاسبه مقدارPrecision و AUC
در این شکل نشان میدهد که چگونه مقدارPrecision و AUC محاسبه میشود.در این گراف ۵ گره وجود دارد ،۷لینک مشاهده شده و ۳ لینک مشاهده نشده(((۱، ۲)، (۱، ۴) و (۳، ۴)) داریم.برای آزمایش کردن صحت الگوریتم نیاز به انتخاب لینک های مشاهده شده به طور نمونه لینکهای ۳) ، (۱ و (۴,۵)که با بهره گرفتن از خط تیره نشان داده شده میباشیم.بنابراین الگوریتم فقط از اطلاعات گراف آموزشی (با خط های پررنگ در شکل نشان داده شده)استفاده میکند. برای محاسبه AUCنیاز به مقایسه امتیاز لینک های مشاهده شده و مشاهده نشده میباشیم.
از معیار [۸۰]MAP برای اثبات کارایی روش ها و معیارها استفاده کرده ایم، تا در بررسی کارایی الگوریتم مورد نظر، تاکید بیشتری بر روی ترتیب دوستان پیشنهاد داده شده با این روش ها، داشته باشیم. معادله MAP به صورت زیر تعریف می شود:
که N تعداد کاربران در مجموعه داده آزمایشی و تعداد کاربران مرتبط با کاربر u وPrecisionu@K مقدار Precision در k امین موقعیت در لیست پیشنهادات برای u است.توجه کنید که MAP هردو مقدار precision و recall را در خود دارد و از نظر هندسی ناحیه زیر منحنی precision-recall است.[۴۸ , ۴۹]
۴-۴-شاخص های مورد استفاده در پیش بینی لینک
پیش بینی لینک از طریق تجزیه و تحلیل توپولوژیک با محاسبه معیارهای مختلف انجام میشود.یک معیار، یک مقدار محاسبه شده از یک گراف میباشد که به توصیف گراف در بعضی از راه ها میپردازد.برای مثال ، دو گره که درجه بیشتری دارند بیشترین شباهت را دارند(تعداد همسایگان) بیشتر شبیه شکل گرفتن یک لینک جدید از دو گره با پایین ترین درجه میباشد.بیشتر معیارهای تحلیل شبکه های اجتماعی پرکاربرد به شرح زیر میباشندو در شکل ۴-۳ نتایج حاصل از دسته بندی با بهره گرفتن از این سه شاخص آورده شده است.
جدول ۴-۳ شاخص های دسته بندی کننده
آدامیک /آدار
شاخص کاتز
شکل ۲-۳ : عدد گاوسی فازی]۴[
که به اختصار به صورت نشان داده می شود.
تعریف ۲-۱۳: عدد فازی با تابع عضویت زیر را عدد فازی ناقوسی[۱۰]مینامند.
که به اختصار به صورت نشان داده می شود.شکل ۲-۴ یک عدد فازی ناقوسی را نشان می دهد.
شکل ۲-۴ : عدد ناقوسی فازی]۴[
۲- ۱ - ۴ عملگرهای جبری بر اعداد فازی
فرض کنید و و نیز ، عملگرهای جمع، تفریق، ضرب اسکالر، ضرب و تقسیم برای این اعداد را با توجه به اصل گسترش به ترتیب با نمادهای معرفی کرده و داریم:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
١) جمع دو عدد فازی
٢) قرینه
٣) تفریق
۴) ضرب اسکالر
۵) ضرب
اگر دو عدد فازی و مثبت باشند:
اگر دو عدد فازی و منفی باشند:
اگر دو عدد فازی مثبت و منفی باشند:
۲-۲ سیستم های خبره فازی
در دهه ۱۹۷۰ علم هوش مصنوعی تمام تلاش خود را به کار برد تا برنامه های هوشمند کامپیوتری را بوجود بیاورد. در اواخر این دهه محققان هوش مصنوعی با ترکیب دانش های مختلفی که از محیط پیرامون مسئله دریافت کرده بودند توانستند برنامه های کامپیوتری منحصربه فردی را خلق کنند. این برنامه ها سیستم های خبره نامگذاری شد که در واقع خبرگی انسان خبره را در دامنه مسئله مورد نظر شبیه سازی می کرد. سیستم خبره سیستم کامپیوتری است که توانایی استدلال در دامنه اطلاعاتی موجود در مسئله و ارائه پیشنهادات را دارد. پایگاه دانش به منزله قلب سیستم خبره می باشد و معمولا دانش موجود در مسئله به فرم قواعد استنتاجی if-thenبیان می شود. به طور خاص پایگاه قواعد دانش زبانی انسان را به صورت فرایند استدلالی تبدیل می کند. این مکانیسم تنها توانایی و قدرت سیستم های خبره نبود و به همین دلیل در دهه گذشته دامنه کاربرد های سیستم های خبره شروع به افزایش نهاد. این گونه سیستم ها برای انواع مسائل مختلف از جمله پیش بینی طراحی برنامه ریزی نظارت تعمیر و نگهداری اشکال زدایی و کنترل به کار گرفته شدند. آنها به سرعت به حوزههایمختلف.ازجمله،پزشکی،زمینشناسی،شیمی،مهندسی،سیستمهای.کامپیوتری،حسابرسی،بازاریابی ،فروش و مالی راه یافتند. تفاوت اصلی این گونه سیستم ها با سیستم های مشابه دیگر در پردازش دانش به جای پردازشاطلاعات و داده ها است. از مهمترین نقاط قوت سیستم های خبره می توان به توانایی آنها در تولید نتایج کاملا مشابه با نتایج انسان خبره اشاره نمود[۲۵و۶].
از دیدگاهی دیگر تئوری فازی چهار چوبی را برای کنترل و مقابله با عدم قطعیت و ابهام در مسائل مختلف از جمله مهندسی فراهم می آورد. همان طور که قبلا بیان شد منطق فازی در محیط هایی که از متغییر های زبانی استفاده شده کارایی مطلوبی از خود نشان می دهند به همین دلیل سیستم های خبره اغلب بر چهار چوب منطق فازی تکیه کرده و در این صورت به آنها سیستم های خبره فازی می گویند. سیستم های خبره فازی در واقع به جای استفاده از منطق دو ارزشی از منطق فازی بهره می برند[۹]. از این رو این گونه سیستم ها برای مسائل پشتیبانی و کمک به تصمیم گیری که در محیط های انسانی و دارای عدم قطعیت بسیار رخ می دهند بسیار پیشنهاد شده است که به آنها سیستم های خبره کمک به تصمیم فازی گویند. به علاوه آنها در مسائل غیر خطی و پیچیده که نمی توانند با منطق معمولی ریاضیات مدل سازی شوند مورد استفاده وسیع قرار می گیرند. این توانایی هم باعث توصیف دانش با بهره گرفتن از متغیر های زبانی شده و هم باعث رفتار کاملا طبیعی سیستم منطبق با محیط های انسانی شود.
سیستمهای خبره فازی[۱۱] یک چارچوب محاسباتی پرطرفدار بر مبنای مفهوم مجموعههای فازی قواعد if-then و استدلال فازی است. این دسته از سیستمها دارای کاربرد موفقی در زمینههای کنترل خودکار طبقهبندی دادهها تحلیل تصمیم پیشبینی سریهای زمانی رباتیک و تشخیص الگوها هستند. سیستمهای خبره فازی تحت عناوین مختلفی مثل سیستمهای مبتنی بر قواعد فازی سیستمهای استنتاج فازی[۱۲] مدل فازی حافظهی انجمنی فازی کنترل کنندهی منطق فازی و سیستم فازی شناخته می شوند.
ساختار پایهی سیستمهای فازی از سه بخش مفهومی تشکیل میشود. بخش اول قواعد هستند که شامل گزینشی از قواعد فازی میباشد. بخش دوم پایگاه داده است که توابع عضویت مورد استفاده در قواعد فازی در قالب آن تعریف میشود. در نهایت بخش سوم سازوکار استنتاج است که روال استنتاج توسط آن و به کمک قواعد و حقایق موجود برای رسیدن به یک خروجی معقول انجام میپذیرد.
توجه داشته باشید که ورودی سیستمهای خبره فازی میتواند در قالب مجموعههای معمولی و یا فازی باشد. اما خروجی آن همواره به صورت مجموعههای فازی است. گاهی نیاز به خروجی این سیستمها در قالب مجموعههای معمولی وجود دارد. این امر به خصوص در مورد کنترل کنندههای فازی رخ میدهد. بنابراین نیاز به روالی تحت عنوان غیرفازی سازی[۱۳]جهت استخراج بهترین مقادیر غیرفازی از یک مجموعهی فازی وجود دارد[۱۴].
یک سسیتم خبره فازی با ورودی و خروجی غیر فازی در واقع یک نگاشت غیر خطی از ورودی به خروجی را پیاده سازی می کند. این عملیات نگاشت از طریق قواعد if-thenفازی انجام می شود[۱۴]. هر یک از این قواعد رفتار محلی این عملیات نگاشت را تشریح می کنند. در واقع قسمت فرض هر قاعده یک ناحیه فازی در فضای ورودی و قسمت نتیجه آن یک ناحیه فازی در فضای خروجی را تعیین می نماید.
فرایند استنتاج فازی از چهار بخش تشکیل می شود که شامل فازی سازی متغیر های ورودی موتور استنتاج فازی پایگاه قواعد فازی و در نهایت غیرفازی کردن خروجی می باشد. هر یک از بخش های یاد شده در ادامه به تفصیل مورد بحث قرار خواهد گرفت. در شکل ۲-۵ چهار قسمت اصلی از یک سیستم فازی نشان داده شده است.
شکل ۲-۵: سیستم خبره فازی]۱۲و۱۳[
۲-۲-۱ مرحله ۱ : فازی سازی ورودی ها
گام اول در سیستم های استنتاج فازی دریافت ورودی ها و تعیین درجه عضویت آنها به هر یک از مجموعه های فازی از طریق توابع عضویت می باشد. ورودی ها همواره مقادیر عددی محدود شده به مجموعه مادر مربوط به متغیر ورودی می باشند. خروجی این مرحله یک درجه ی فازی است که میزان عضویت ورودی را در مجموعه فازی تعیین می کند این خروجی همواره یک عدد بین صفر و یک است.
۲-۲-۲ مرحله ۲ : موتور استنتاج فازی
موتور استنتاج فازی برنامه ای است که به آنالیز و بررسی قواعد و دانش موجود در پایگاه قواعد برای رسیدن به نتایج منطقی می پردازد. روش های متعددی برای استنتاج وجود دارد در اینجاما الگوریتم استاندارد Max-Minرا مطرح کردیم که روشی معمول در سیستم های خبره می باشد که به شرح زیر است[۳۴و۷].
در شکل ۲-۶ نحوه عملکرد موتور استنتاج فازی برای مسئله معروف انعام ارائه شده است.
۲-۲-۳ مرحله ۳ : پایگاه قواعد فازی
یک پایگاه قواعد فازی از مجموعه ای از قواعد اگر _ آنگاه فازی تشکیل می شود .پایگاه قواعد فازی از این نظر که سایر اجزا سیستم فازی برای پیاده سازی این قواعد به شکل موثر و کارا استفاده می شوند ، قلب یک سیستم فازی محسوب می شود.یک قاعده اگر-آنگاه فازی یک عبارت اگر –آنگاه بوده که بعضی کلمات آن بوسیله توابع تعلق پیوسته مشخص شده اند.
شکل ۲-۶ : نحوه عملکرد موتور استنتاج فازی]۱۲و۱۳[
۲-۲-۴ مرحله ۴ : غیرفازی سازی
ورودی فرایند غیرفازیسازی یک مجموعهی فازی است(حاصل عملیات تجمیع) و خروجی آن یک عدد میباشد. منطق فازی در طی مراحل میانی به ارزیابی قواعد کمک میکند اما خروجی مطلوب به ازای هر متغیر عموما یک عدد است. این در حالیست که حاصل تجمیع مجموعههای فازی حاوی محدودهای از مقادیر خروجی بوده وبه غیرفازیسازی در راستای ایجاد یک مقدار خروجی نیاز دارد.
پرطرفدارترین روش غیرفازیسازی محاسبهی مرکز جرم است. عموما پنج روش مختلف برای غیر فازی کردن مجموعه A در مجموعه جهانی Zوجود دارد[۱۳]. این چهار روش در شکل ۲-۷ نشان داده شده است. در ادامه به شرح مختصری در مورد هر یک از استراتژی های غیرفازی سازی می پردازیم.
شکل ۲-۷ روش های غیرفازی سازی]۱۲و۱۳[
مرکز جرم:
که تابع عضویت خروجی سیستم است. این روش پر کاربرد ترین استراتژی غیرفازی سازی می باشد که یادآور محاسبه ی مقادیر مورد انتظار یک توزیع احتمالی است.
نیم ساز ناحیه:
که و . در این مورد خط عمودی ناحیه ی بین و و و را به دو ناحیه با مساحت مساوی تقسیم می کند.
میانگین ماکسیمم :
میانگین zهایی است که تابع عضویت را ماکسیمم می سازند. داریم:
که. در صورتی که تنها دارای یک نقطه ماکسیمم در باشد آنگاه خواهد بود و اگر در محدوده ی ماکسیمم شود آنگاه. از این نوع روش غیرفازی سازی در کنترل کننده فازی ممدانی استفاده می شود.
کوچکترین ماکسیمم کننده :
برابر است با مینیمم z هایی که تابع عضویت را ماکسیمم می کنند.
بزرگترین ماکسیمم کننده :
برابر است با بزرگترین zماکسیمم کننده تابع عضویت. معمولا از و به اندازه سایر روش های غیرفازی سازی استفاده نمی شود]۱و۳[
- رقیب (۱۳۹۰) به تحلیل میزان هوش معنوی مدیران گروه های آموزشی دانشگاه اصفهان وارتباط آن با ویژگی های جمعیت شناختی پرداخت. نتایج پژوهش او حاکی از این که میان متغیرهای سابقه مدیریت با میزان هوش معنوی ارتباط معناداری وجود ندارد. و رابطه میان سن و سابقه خدمت با میزان هوش معنوی معنادار است. به طور کلی یافته ها نشانگر میزان هوش معنوی نسبتا بالای مدیران گروه های آموزشی دانشگاه اصفهان است.
- زارعی متین و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی به شناسایی و سنجش مولفه های هوش معنوی در محیط کار پرداختند و به این نتیجه رسیدند که مولفه های هوش معنوی در محیط کار به ترتیب عبارتند از: شناخت و باور به ربوبیت خداوند، خردمندی معنوی، ظرفیت رفتارهای فضیلت مابانه، خودآگاهی عمیق، وجدان کاری، توانایی استفاده از منابع معنوی در جهت حل مسائل زندگی، معنی بخشی به کار و زندگی(کار برای رضای خدا)، توانایی پرسیدن سوالات اساسی و یافتن پاسخ های بنیادین، داشتن بصیرت، درک، تشخیص و تمیز، توجه به ارزشهای معنوی، تفکر سیستمی، احساس مثبت داشتن، داشتن اهداف متعالی در کار و زندگی، داشتن بصیرت، درک، تشخیص و تمیز، روحیه خدمتکاری.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
- حسینیان، قاسم زاده و نیکنام (۱۳۹۰) در پژوهشی بر روی دبیران نشان دادند که روابط مثبت معنی داری میان بعضی مولفه های هوش معنوی و زیر مقیاس های کیفیت زندگی مشاهده شد.
- حبیبی پور و همکاران (۱۳۸۸)در تحقیق خود«تأثیر به کارگیری تئوری هدف گذاری توسط مدیران پرستاری بر انگیزش شعلی پرستاران»به این نتیجه رسیدند که میزان انگیزش پرستاران گروه شاهد تغییری نداشته ولی پرستاران گروه آزمون به انگیزش به حدبالا رسیدند.
- آزادنیا و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی به بررسی هوش معنوی و تاثیرات آن بر سلامت جسمانی و روانی پرداختند، نتایج پژوهش این بوده؛ که افرادی که هوش معنوی بالاتری دارند از سلامت جسمانی و روانی بیشتری برخوردارند.
- موسوی (۱۳۹۰) در پژوهشی به بررسی رابطه هوش معنوی و رفتار سازمانی دبیران دبیرستان های شهرستان زنجان پرداخت. یافته های پژوهش نشان دادکه بین هوش معنوی با رفتار سازمانی دبیران همبستگی مثبت معناداری وجود دارد.
- نصر اصفهانی و اعتمادی (۱۳۹۱) در پژوهشی تحت عنوان رابطه ویژگی های شخصیتی با هوش معنوی و کیفیت زندگی در دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی به این نتیجه رسیدند که هوش معنوی و کیفیت زندگی با ابعاد شخصیتی برونگرایی، دلپذیربودن، وجدان گرایی و تجربه پذیری رابطه مثبت و معنادار و با روان نژند گرایی رابطه منفی داشتند.
- حمیدی و صداقت (۱۳۹۱) در پژوهشی تحت عنوان بررسی مقایسه ای هوش معنوی دانش آموزان دوره متوسطه بر اساس جنسیت و پایه تحصیلی بیان کردند که بین دو جنس از لحاظ هوش معنوی تفاوت معنی داری وجود ندارد.
- غنا و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی به بررسی رابطه هوش معنوی با برخی از عوامل جمعیت شناختی و آموزشی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گلستان پرداختند و نتایج نشان داد بین دو جنسیت از نظر هوش معنوی تفاوت وجود ندارد. همچنین بین متغیرهای سن، تاهل، قومیت، رشته تحصیلی و معدل با نمره هوش معنوی ارتباط معناداری یافت نشد.
- کریمی مونقی و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان ارتباط هوش معنوی با توانمندی تدریس در اعضای هیات علمی دانشکده پزشکی که بر روی ۱۶۰ نفر از اعضای هیات علمی انجام شد به این نتیجه رسیدند که هوش معنوی اعضای هیات علمی در حد متوسط است و ارتباط مثبتی بین هوش معنوی و توانمندی تدریس وجود دارد.
- ذبیحی و ساغروانی (۱۳۹۱) به بررسی رابطه بین هوش معنوی وتعهد سازمانی پرداختند. نتایج این تحقیق نشان داد که همبستگی مثبت معناداری میان هوش معنوی و تعهد سازمانی وجود دارد.
- با عزت و همکاران (۱۳۹۱) به بررسی رابطه هوش معنوی و هوش هیجانی با استرس شغلی کارکنان دانشگاه پرداختند. یافته های آنها حاکی از آن است که مولفه های هوش معنوی نقش موثرتری در تبیین و پیش بینی استرس شغلی کارکنان داشته اند.
- حاجیان و همکاران (۱۳۹۱) به بررسی رابطه بین هوش معنوی وهوش هیجانی پرداختند. یافته ها نشان دهنده این است که بین هوش معنوی با هوش هیجانی رابطه وجود دارد و این ارتباط در ابعاد مختلف هوش معنوی و هوش هیجانی مشاهده شد و رابطه معنی داری بین آنها وجود داشت. در واقع هوش معنوی بیشتر موجب هوش هیجانی بیشتر می شود و هوش معنوی تقویت کننده هوش هیجانی است.
- باقری، اکبری زاده و حاتمی (۱۳۹۱) در پژوهشی نشان دادند که ارتقاء هوش معنوی از طریق آموزشهای دینی منجر به درک الگوهای زندگی، دستیابی بیشتر به مهارت های ارتباطی، تشخیص معنای واقعی حوادث و احساس تسلط در هدف گذاری می شود و بین دو جنسیت زن و مرد از نظر میزان هوش معنوی تفاوتی وجود ندارد.
- حمید و زمستانی (۱۳۹۲) در پژوهشی بر روی دانشجویان پزشکی نشان دادند که بین هوش معنوی و ویژگی های شخصیتی با کیفیت زندگی روابط چندگانه مثبت و معنی داری وجود دارد.
ب: تحقیقات خارجی
زین و مک میلان[۱۱۸] (۱۹۹۹ ) دریافتند که دبیران زن از نقش حرفه ای خود به عنوان معلم در مقایسه با همکاران مرد خود از رضایت مشتری برخوردارند. آنها در بررسی هایی دریافتند که شرایط کاری، کفایت تدریس و فرهنگ سازمانی به ترتیب از اهمیت زیادی در رضایت از شغل برخوردارند.
آرنسون[۱۱۹] و جورانسون [۱۲۰](۱۹۹۹ ) دریافتند که دبیران قراردادی از انگیزه کاری کمتری برخوردارند. زیرا که بر وضعیت شغلی خود کمترین کنترل را دارند.
فابریکاتور ، هندل و فینزل[۱۲۱] (۲۰۰۰)، در مطالعات خود دریافتند که معنویت بر رضایتمندی کلی زندگی تاثیر می گذارد. معنویت شخصی به طور موثقی، رضایتمندی بیشتر از زندگی را پیش بینی می کند. همچنین به عنوان یک مکانیسم سازگاری ارزیابی می شود که به آنها کمک می کند که نسبت به کسانی که سطح پایین تری از معنویت شخصی را دارا هستند، بهتر و آسان تر عوامل تنش زا را کنترل کنند.
اینگر سول[۱۲۲] (۲۰۰۱ ) گزارش می دهد، عواملی که باعث بی انگیزگی در کار در بین معلمین شده اند، عبارتند از : دستمزد پایین، حمایت ناکافی از سوی سازمان های اداراه کننده مدارس، مشکلات انظباطی دانش آموزان و محدود بودن کاربرد توانایی دبیران در تصمیم گیریهای مدارس.
مطالعات روکو و کاستانسکی (۲۰۰۱ ) نشان می دهد که مهمترین عواملی که موجب انگیزه کاری بالا می گردند شامل : کارهایی که به لحاظ ذهنی چالش بر انگیزند، پاداشهای منصفانه، وضعیتهای کاری حمایت شده و حمایت همکاران است.
در مطالعه ای که توسط کاستلیوس[۱۲۳] (۲۰۰۱ ) به نقل از دی نو بیل و مک کورمیک[۱۲۴] (۲۰۰۶ ) صورت پذیرفت ، گزارش شده است که سالهای تجربه عامل پیش بینی کننده انگیزه کاری است که به طور طبیعی همراه با ترفیعات و نظارتها است. اما چه چیزی عامل این ارتباط است، روشن نیست. همچنین گزارش می دهد: زنان معلم در ابتدایی و راهنمایی، در یک موقعیت کاری برابر با مردان، از انگیزه بالاتری نسبت به مردان برخوردارند. همچنین دبیران با سابقه کار بیشتر از دبیران با سابقه کار کمتر انگیزه کاری بیشتری دارند.
- زوهر ومارشال (۲۰۰۲) درپژوهشی باعنوان “اثرات معنویت برسلامت فرد” دریافتند که معنویت با بیماری کمتر وطول عمر بیشتر همراه است و افرادی که دارای جهت گیری معنوی هستند هنگام مواجهه باجراحت، به درمان بهتر پاسخ می دهند و به شکل مناسب تری آسیب دیدگی را می پذیرند.
- نتایج پژوهش ساندرا و هوگای[۱۲۵] (۲۰۰۳) در بررسی رابطه معنویت و رضایت از زندگی زنان آفریقایی آمریکایی نیز، نشان داد که زنان سطح تعصب مذهبی بالاتری نسبت به معنویت داشتند که همبستگی معنی داری با رضایت از زندگی داشت و معنویت به عنوان متغیری بود که در رضایت از زندگی زنان آفریقاقی در میانسالی علی رغم، سن، درآمد و سطح تحصیلات نقش داشت.
- پژوهش بریل هرت[۱۲۶] (۲۰۰۵) در بررسی رابطه معنویت و رضایت از زندگی افرادی که دچار آسیب نخاع شوکی بودند به این نتیجه رسیدند که ارتباط مثبت و معنی داری بین رضایت از زندگی و فاکتورهای معنوی روانشناختی ابزار کیفیت زندگی وجود دارد.
-گروسمن و هریس[۱۲۷] (۲۰۰۶ ) به نقل از دی نوبیل و مک کورمیک (۲۰۰۶ ) در تحقیقات خود گزارش دادند: که میزان رضایت شغلی و انگیزه در معلمینی که به تازگی حرفه خود را آغاز نموده اند بالا است و در گروهی که بین سالهای ششم تا بیستم هستند، رفته رفته رو به کاهش است و آنهایی که بالای بیست سال هستند مجدداً در حال رشد است.
- یانگ (۲۰۰۶) در تایوان، ماوب (۲۰۰۶) در چین و سالی ماگزیمو (۲۰۰۷) در آمریکا در تحقیقات خودتفاوت معنی داری را در هوش معنوی آزمودنی ها از لحاظ سن، جنس، تأهل و تجرد، مذهب و شغل نیافتند.
- جورج (۲۰۰۶) در پژوهشی باعنوان “استفاده علمی از هوش معنوی در محل کار” دریافت که مدیران با هوش معنوی بالا می توانند روش متفاوتی برای اداره کردن افراد وهدایت آنها اتخاذ کنند.
- نتیجه پژوهش آکلیز کازرین[۱۲۸] (۲۰۰۹) نیز نشان داد که ابعاد مذهبی بودن با رضایت از زندگی بالاتر مرتبط است و افراد مذهبی در اقوام مذهبی شادترند. در بررسی رابطه هوش هیجانی و رضایت زندگی نیز پژوهش هایی صورت گرفته که به برخی از آنها اشاره می شود.
- تاچمن[۱۲۹] (۲۰۰۹) بر مبنای یک برنامه ۵ مرحله ای نشان داد که درمان معنوی از طریق به کارگیری فنون مقابله مذهبی، در آموزش ارتباطات، یکی کردن مفاهیم و مهارت های آموخته شده، توجه به مهارت های ارتباطی و مهارتهای حلمساله و در نهایت حمایت ارتباطی اعضای خانواده های دارای فرد اسکیزوفرنی، موثر واقع می شود.
- آمرام و همکاران (۲۰۰۹) در پژوهشی نتیجه گرفتند که هوش معنوی در مدیریت شغلی موفق و کارآمد تاثیر بسزایی دارد. او معتقد است هوش معنوی موجب ارتقای کارکرد روزانه و سلامت جسمی و روحی فرد می شود. آمرام به وسیله مصاحبه با ۷۱ نفر از پیروان سنت های مختلف معنوی و تحلیل کیفی نتایج، مدلی از هوش معنوی با هفت بعد ارائه کرد: خود آگاهی: که شامل هوشیاری، دقت، آگاهی فراعقلایی است. ۲- متانت: زندگی کردن به صورت روحانی و داشتن توکل و عشق به زندگی ۳- معنا: درک معنای فعالیت روزانه ۴- تعالی: فرارفتن از خود و احساس اتصال به مردم و طبیعت ۵- حقیقت یابی: زندگی به همراه کنجکاوی، پذیرش و عشق به همه موجودات. ۶- سازش در عین داشتن آرامش. ۷- هدایت درونی: آزادی درونی، تحریک شدن از درون و نه از بیرون و داشتن جرات، خلاقیت و شادمانی و نیاز کمتر به تایید دیگران.
- دیمیر[۱۳۰](۲۰۱۱) در پژوهشی تحت عنوان پیش بینی عملکرد تحصیلی دانش آموزان از روی انگیزه درونی و بیرونی دبیران به این نتیجه رسید که میزان بالای انگیزه درونی دبیران عملکرد تحصیلی بالای دانش آموزان را پیش بینی می کرد.
- ریسیپوگلو[۱۳۱] (۲۰۱۳) در پژوهشی بر روی انگیزه کاری دبیران در نمونه ای از دبیران در ترکیه نشان داد که دبیران با انگیزه بالا از میزان تعهد کاری بالاتری برخوردار بودند. دبیران با سابقه تدریس و مدرکهای تحصیلی متفاوت انگیزه متفاوتی داشتند، اما بین دبیران مرد و زن از لحاظ انگیزه کاری تفاوت معنی داری وجود نداشت.
جمع بندی
هوش معنوی به عنوان یکی از مفاهیم جدید هوش، دربردارنده نوعی سازگاری و رفتار حل مساله است که بالاترین سطوح رشد را در حیطه های مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی، بین فردی و … شامل می شود و فرد را در جهت هماهنگی با پدیده های اطراف و دستیابی به یکپارچگی درونی و بیرونی یاری می نماید.
معلم کارگزار اصلی تعلیم و تربیت و روح نظام آموزشی هر کشوری است و با کوشش خردمندانه او است که اهداف متعالی نظام آموزشی کشور محقق می شود.آنچه دانش آموزان در مدرسه کسب می کنند، متأثر از خصوصیات، کیفیات، شایستگی های علمی، فرهنگی و اخلاقی دبیران است. اینکه دبیران افراد حرفه ای هستند و باید نسبت به حرفه خود متعهد باشند، موضوعی است که توسط اکثر صاحبنظران و پژوهشگران مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. برای رسیدن به سطح بالایی از تخصص و تعهد در دبیران انگیزه کاری آنها کلید اصلی این امر مهم است. اکثر پژوهشها نشان داده اند که دبیران دارای سابقه تدریس پایین از انگیزه و رضایت شغلی بالاتری برخوردارند.
جستجو برای معنا داری و دیدن مفهومی بزرگتر از زندگی می تواند تقریباً هر واقعه و تجربه زندگی را در بر گیرد. به طور مشابه، بعضی از توانایی ها و صفات هوش معنوی مثل حکمت، خود آگاهی، استدلال خلاّق، کمال، دلسوزی و پرسش سؤالات چرایی، می تواند با موضوعات و مشکلات بالاتری، جدای از موضوعات معنوی یا وجودی، مرتبط باشند. با توجه با مبانی نظری این پژوهش به نظر می رسد که یکی از پیش نیازهای انگیزه کاری دبیران هوش معنوی و به صورت اختصاصی تر مؤلفه های هوش معنوی می باشد.
از آنجا که یکی از وظایف مهم مدیران در سازمانها، شناسایی استعدادهای بالقوه کارکنان و فراهم نمودن زمینه های رشد و شکوفایی آنان است، این مسئله مدیران را ناگریز می سازد تا محیط درونی و بیرونی حاکم بر سازمان را به گونه ای شکل دهند تا اهداف مناسب برای ارضای نیاز کارکنان را انتخاب نموده و برای ایجاد انگیزش در کارکنان گام بردارند. برای ایجاد انگیزش، لازم است که نیازها شناسایی و در جهت ارضای آنها تلاش شود. یکی از نیازهای هر فرد در سازمان تولید معنی شخصی، آگاهی وجودی و تفکر انتقادی وجودی است.
فصل سوم
پژوهش
۳-۱) مقدمه
پی بردن به قاعده و نظم میان داده ها و رویدادها در علوم انسانی و اجتماعی به خصوص علوم رفتاری بر خلاف سایر علوم به سختی انجام می شود، زیرا موضوع اصلی در این علوم، رفتار پیچیده آدمی است که عوامل بسیاری در ایجاد آن دخالت دارند. اما می توان با روش مناسب به شناخت آن پرداخت(دلاور، ۱۳۸۹). تحقیق عبارت است از «یک عمل منظم که در نتیجۀ آن پاسخهایی برای سؤالهای مورد نظر و مطرح شده، در موضوع تحقیق به دست میآید». این چنین پاسخها ممکن است کلی و ذهنی، نظیر یافته های تحقیقات بنیادین یا بر عکس قابل لمس و ویژه مانند یافته های تحقیقات کاربردی باشند، در هر حال محقق سعی دارد حقایقی را آشکار کند و بر اساس تعبیر و تفسیر این حقایق به دانش نو دست یابد (نادری و سیف نراقی،۱۱:۱۳۹۰). در این فصل به روش شناسی پژوهش که شامل نوع تحقیق، توصیف جامعه آماری، نمونه آماری، شیوه نمونه گیری، ابزارهای گردآوری اطلاعات، روایی و پایایی پرسشنامه ها، روش آماری تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته شده است.
۳-۲) روش تحقیق
روش پژوهش، نقشه و نحوه جمع آوری اطلاعات یا داده های لازم برای آزمون فرضیه یا تعیین روابط بین متغیرها را نشان می دهد. هر موضوع تحقیق ضمن آن که به یک طرح مدون و جامع نیاز دارد، می بایست از پشتوانه تئوریکی تحقیقی که در راستای متغیرهای تحقیق صورت گرفته باشد، برخوردار گردد. انتخاب روش تحقیق بستگی به ماهیت موضوع، اهداف پژوهش و فرضیه های پژوهش دارد (دلاور، ۱۳۸۹). انتخاب روش تحقیق بستگی به هدفها و ماهیت موضوع پژوهش و امکانات اجرایی آن دارد. به سخن دیگر، هدف از انتخاب روش تحقیق آن است که محقق مشخص نماید، چه شیوه و روشی را اتخاذ کند تا او را هرچه دقیق تر، آسانتر، سریعتر و ارزانتر در دست یابی به پاسخ یا پاسخ هایی برای پرسشهای تحقیق مورد نظر کمک کند (نادری و سیف نراقی،۳۱:۱۳۹۰). با توجه به اینکه موضوع این پژوهش بررسی رابطه بین هوش معنوی و انگیزه کاری است و محقق سعی میکند آنچه را که هست بدون دخالت یا استنتاج ذهنی گزارش کند، بنابراین از روش تحقیق توصیفی[۱۳۲] از نوع همبستگی[۱۳۳] استفاده شد. مسئلۀ پژوهش زمانی از نوع همبستگی است که پژوهشگر با بهره گرفتن از گروهی از آزمودنیها دست کم دربارۀ دو متغیر بدون آنکه هیچ یک از آنها دستکاری یا کنترل شود اطلاعاتی بدست آورد. این گونه اطلاعات را میتوان برای بررسی این مطلب به کار برد که آیا متغیرهای مورد مطالعه با یکدیگر ارتباط دارند یا نه؟ در صورتی که رابطهای کشف شود، آیا این رابطه مثبت است یا منفی و شدت و قدرت آن چه اندازه است؟ (نادری و سیف نراقی،۴۶:۱۳۹۰). بنابراین روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی میباشد.
۳-۳) جامعه آماری
تعریف جامعه بنابر نظر اغلب محققان عبارت است از همۀ اعضای واقعی یا فرضی که محقق علاقه مند هست یافته های پژوهش را به آنها تعمیم دهد (دلاور،۱۲۰:۱۳۸۷). جامعهی آماری این پژوهش، کلیهی دبیران زن و مرد شهرستان کامیاران (۲۰۳=N) بودند (جدول ۱-۳):
جدول۳-۱ جامعهی آماری
یکی از راهبردهای سیاست بازنمایی، کلیشهسازی است، که مردم را تا حد چند خصیصه یا ویژگی ساده تقلیل میدهد.کلیشه عبارت است از تنزل انسانها به مجموعه ای از ویژگیهای شخصیتی مبالغهآمیز و معمولاً منفی. در نتیجه کلیشهای کردن شخصیتها عبارت است از تقلیل دادن، ذاتی کردن، آشنا کردن و تثبیت «تفاوت» و از طریق کارکرد قدرت، مرزهای میان «بهنجار» و «نکبتبار»، «ما» و «آنها» را مشخص کردن(مهدیزاده،۱۳۸۷: ۱۹).
کلیشهها در واقع ایده ها و فرضیاتی هستند در حال جریان درباره گروه های خاصی از افراد. کلیشهها به مانند دو روی یک سکه عمل میکنند؛ آنها از یک سو به طبقه بندی گروه ها میپردازند و از سوی دیگر به ارزیابی آنها اقدام میکنند. بنابراین کلیشهها در بر گیرنده سویهای ارزشی هستند که قضاوتی جهت دار را در بر دارند. گرچه کلیشهها به دو شکل مثبت و منفی دیده میشوند اما اغلب آنها دارای بار منفی هستند و سعی میکنند از مجرای موضوعاتی سهلالوصول ادراکی از موقعیت یک گروه را فراهم آورند که به شکل قطعی و مشخصی، تفاوت های موجود در بین گروه ها را برجسته سازند. این امر در حالی از خلال فرایند های کلیشهسازی تحقق می یابد که از طیف وسیعی از تفاوت ها در بین گروه های مد نظر چشمپوشی میشود و کلیشهها از خلال فرایند های سادهسازی سعی در یکدست سازی این تفاوت ها دارند.در حالت کلی کلیشهسازی فرایندی است که بر اساس آن جهان مادی و جهان ایده ها در راستای ایجاد معنا، طبقه بندی میشود تا مفهومی از جهان شکل گیرد که منطبق با باورهای ایدئولوژیکی باشد که در پسِ پشتِ کلیشهها قرار گرفته اند. هال کلیشهسازی را کنشی «معنا سازانه» میداند و معتقداست برای درک چگونگی عمل بازنمایی نیازمند بررسی عمیق کلیشهسازی ها هستیم(هال، ۱۳۸۶: ۲۵۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲.طبیعیسازی
طبیعیسازی به فرایندی اطلاق میشود که از طریق آن ساخت های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی به صورتی عرضه میشوند که گویی اموری آشکاراً طبیعی هستند. طبیعیسازی دارای کارکردی ایدئولوژیک است. در فیلم و تلویزیون، دنیا به صورت طبیعی به شکل دنیایی سفید، بورژوازی و پدرسالار نشان داده میشود و بر این اساس طبیعیسازی وظیفه تقویت ایدئولوژی مسلط را بر عهده میگیرد. گفتمانهای طبیعیساز چنان عمل میکنند که نابرابریهای طبقاتی، نژادی و جنسیتی به صورت عادی بازنمایی میشوند. تصویر زن به شکل موجود درجه دوم و «ابژهی نگاه خیره مرد» نشان داده میشود. میل جنسی مردان و زنان سیاهپوست به شکل اغراق آمیزی نیرومند و در نتیجه خطرناک نشان داده میشود که می بایست مهار شود(هیوارد، ۱۳۸۱، ۲۰۵-۲۰۴).
۲-۳-۲-۲- نظریه متقاعدسازی[۵۵]
متقاعدسازی فرآیندی در تبلیغات است که به تغییر نگرش مخاطب و درنتیجه تغییر رفتار مصرفکننده (خرید کالای موردنظر یا عدم خرید کالای رقیب) منجر میشود. درخلال فرایند متقاعدسازی کوشش میشود که نگرش دیگران با بهره گرفتن از روشهای روانشناختی تغییر کند. نظریه متقاعدسازی بر پایهی دو نظریه اقناع و ترغیب شکل گرفته است.
بنا به تعریف ارائه شده از سوی نظریه پردازان، متقاعدسازی فرآیندی است که در خلال آن میکوشیم تا نگرش دیگران را با تکیه بر استدلال منطقی و ایجاد شناخت در مخاطبان تغییر دهیم و اگر با برانگیحتن عواطف و هیجانات توام شود “ترغیب” است و درصورتی که با تکیه بر فشار و آمیزهای از شرطیسازی همراه باشد و رنگ رفتاری به خود گیرد، “وادارسازی” است. در متقاعدسازی، پذیرش با دلیل و به باور رسیدن، مستتر است(حکیمآرا، ۱۳۸۴: ۴۷).
در این تعریف نگرش نوعی حالت آمادگی ذهنی است، که از طریق تجربه سازماندهی شده و تاثیر پویا و جهتداری روی پاسخهای افراد به تمامی اشیا و موقعیتهایی که به آن مربوط میشود، میگذارد.
متقاعدسازی یکی از تکنیکهای عمده و همیشگی و مجموعه فنونی است که برمبنای دو نظریه “اقناع” و “ترغیب” پایهریزی شده است. ترغیب برپایه نظریه روانشناسی ایجاد انگیزه (مادی و معنوی) برای تغییر رفتار و اقناع برپایه روانشناسی نخبگان قرار دارد که توجیه و تحلیل از عناصر آن است.
این تکنیک ها نه صرفاً جنبه مالی دارند و نه بر فشار و زور و مانند آن استوارند، بلکه باید بتوانند فرد را به اتخاذ شیوه اندیشه و عمل خاصی هدایت کنند و میتوانند هم جنبه خودآگاهانه و هم ناخودآگاهانه داشته باشند (دهقان،۱۳۸۷: ۱۱۹).
با توجه با اینکه ما همواره در معرض تبلیغات وسایل ارتباط جمعی هستیم و روشهای رنجآور تحریک گروهی را تجربه میکنیم، این عقیده متداول شده است که تکنیکهایی که در اختیار نفوذگران اندیشه قرار دارند، نه تنها مقاومتپذیرند بلکه موجب تغییرات واقعی و دائمی در باورها و روشها و رفتار افراد میشوند (دهقان، ۱۳۸۷: ۱۲۰).
۲-۳-۲-۳- نظریه اقناع
اقناع فرایندی ارتباطی است که هدف آن نفوذ گیرنده پیام است، به این معنی که یک پیام ترغیبی یک نظر یا رفتار را به شکلی داوطلبانه به گیرنده ارائه میدهد و انتظار میرود که این پیام در مخاطب یا گیرنده پیام موثر واقع شود(کیا، سعیدی، ۱۳۸۳، ۱۷)
تعریف دیگری که برای اقناع ذکر شده، این است که اقناع فرآیندی است که از خلال آن میکوشیم تا نگرش دیگران را تغییر دهیم و به تعبیر سادهتر به مفهوم کوشش برای تغییر نگرش در فرد است(همان).
اقناع روندی است که در آن افراد از پیامها برای تاثیرگذاری بر دیگران استفاده میکنند. به عبارتی، فعالیت اقناعی به میزان زیادی، یک فرایند یکطرفه است. این فعالیت به طور روشن از اطلاعات کافی بهره میگیرد. در واقع هدف فرستنده روی تاثیرگذاری بر گیرنده متمرکز است، نه ارائه اطلاعات جامع و کامل و ایجاد فرصتی برای شنونده تا خود تصمیم بگیرد. ” اقناع” تلاشی برای تغییر افکار یا وادار کردن افراد برای دست زدن به یک نوع کار موردنظر فرد اقناع گر است(دهقان،۱۳۸۷: ۱۲۲).
در تحقیقات رسمی مقوله اقناع، چندین اصطلاح رایج معنای ویژه و فنی متفاوت با معنای روزمره خود میگیرند.
اولین اصطلاح “باور” است. در اقناع، باور در مورد بایدها و نبایدهای مردم بحث میکند. وقتی کسی میگوید که “من خدا را باور دارم” این نشان میدهد که او فکر میکند وجود خدا یک حقیقت است.
دومین اصطلاح “ارزش” است. ارزش یعنی آنچه که ما فکر میکنیم خوب یا بد، درست یا غلط است.
سومین اصطلاح “انگیزه” است. انگیزه به علایق شخصی افراد باز میگردد. انگیزه یعنی آنچه که ما به آن نیاز داریم تا بازخوردهای مثبتی در برابر خودمان، دوستانمان و افراد خانوادهمان ارائه دهیم.
چهارمین اصطلاح اقناع “گرایش” است. گرایش یعنی آنچه که مردم آن را دوست دارند یا ندارند، مطابق میلشان هست یا نیست.
و آخرین اصطلاح اقناع که ما نیاز به شرح معنای آن داریم، “رفتار” است. رفتار یعنی عملکرد عمدی و یا قصد. این عملکرد میتواند کلامی باشد[اما] اغلب هدف نهایی اقناع ایجاد رفتار در گیرنده پیام است(همان:۱۲۳).
اهداف کلی اقناع
۱.ایجاد شک: وقتی که شنونده[مخاطب] شدیداً با دیدگاه اقناعکننده مخالف است، بهترین راه ممکن برای گوینده ایجاد شک در اطمینان او نسبت به درستی موضوع و از بین بردن آرامش او در انتخاب موضع کنونیاش است.
-
- ۲. کاهش مقاومت:اگر شنونده[مخاطب] در برابر مواضع اقناعکننده مخالف میانهرو است، اما درهرحال همفکری وجود ندارد، اقناع کننده میتواند مخالفت صریح با دیدگاههای طرف مقابل را کاهش دهد و او را به سوی بیطرفی هدایت کند. از مخاطب انتظار نمیرود که دیدگاهش را یکباره عوض کند، بلکه هدف، درک و تشخیص ارزشهای متفاوت با ارزشهای اوست.
-
- تغییر موضع: وقتی که شنونده[مخاطب] به یک موضع خاص پایبند و ثابت قدم نیست، این زمان برای بیان نظرات اقناعکننده برای تاثیر روی ذهن فرد مقابل، مناسب است.
۴.تقویت موضع: اگر شنونده[مخاطب] از قبل میانهرو و موافق با نظر اقناعکننده باشد، گوینده[رسانه] میتواند پیامی را طراحی کند که مواضع کنونی شنونده را تقویت کند و مخالفت پنهان ذهنی او را از بین ببرد و به تدریج او را به سمتی هدایت کند که به دیدگاه گوینده شدیداً علاقهمند و وفادار شود.
۵.ایجاد رفتار: وقتی یک شنونده[مخاطب] به شدت به موضع اقناعکننده علاقهمند شده باشد، هدف منطقی این است که او “همان گونه رفتار کند که اقناع کننده میخواهد". این مرحله متکامل ترین مرحله از هدف اقناعی است (دهقان، ۱۳۸۷: ۱۲۴).
ویژگیهای اقناع
-
- هدفگرا بودن: نخستین ویژگی اقناع آن است که هدفگراست؛ یعنی برای یک هدف استفاده میشود. پیامهای اقناعی برای همه به یک میزان اقناعکننده نیست. این بدان معناست که وقتی پیامهایتان را میسازید، باید ماهیت مخاطبان را در نظر داشته باشید و فکر کنید چه ایدههایی میتواند توجه آنها را جلب کند. مخاطبان باید گروهی از افراد باشند که شما بتوانید با آنها ارتباط برقرار کنید یا بتوانید پیام خود را به آنها منتقل سازید.
-
- فرآیندی بودن شکل اقناع: مشخصهی دیگر اقناع این است که یک فرایند است. اقناع با یک فرد شروع میشود که همان منبع یا اقناعکننده است و هدفی دارد. این منبع در مرحلهی بعد پیامی را میسازد که از نظر آن منبع، دیگران (مخاطبان) را ترغیب میکند. این پیام باید به مخاطبان منتقل شود؛ مخاطبانی که میتوانند در دستیابی به هدف، گوینده را کمک کنند. در صورتی که پیام تأثیرگذار باشد، در مرحلهی بعد، مخاطبان به خواست گوینده، گردن مینهند.
-
- درگیر بودن اقناع در زندگی مردم: اقناعگری در زندگی مردم تنیده شده است و خواسته یا ناخواسته، در طول روز با آن مواجهند و نمیتوان از آموختن آن شانه خالی کرد.
-
- ایجاد، تغییر یا تقویت نگرش توسط اقناع: اقناع، «نگرش» را ایجاد میکند، تغییر میدهد یا تقویت میکند(ال. بنوا و جی. بنوا، ۱۳۸۹: ۱۳۵).
برای درک این بخش از اقناع لازم است تا ماهیت نگرشها را بشناسیم. نگرشها عموماً کلید اقناعی موفقیتآمیزند. یک نگرش، یک فکر و ساختار ذهنی است که از طریق تجربه شکل میگیرد و بر رفتار ما اثر میگذارد. نگرشها، شناختهای اکتسابی و دارای بار ارزشیاند. این امر بدین معناست که ما همواره موافق یا مخالف نگرشی هستیم. نگرشها دو بخش اساسی دارند: باورها و ارزشها. باور عبارت است از «توصیف جهان و مردم، مکانها، چیزها و روابط بین آنها.» ارزشها در واقع «داوری نسبت به آن چیزهایی است که برای انسان ارزنده و مهماند و اغلب در ذهن جای دارند». دانستن اینکه مخاطب شما چه باورها و ارزشهایی دارد، کدام یک از آنها به هدف شما کمک میکند و کدام به هدف شما آسیب میرساند، از چه باورها و ارزشهایی بیاطلاع است و… به شما کمک میکند تا راههایی برای اقناع او کشف کنید. اینها همه در فهم نگرشها بسیار اهمیت دارند. با درک ماهیت نگرشها، اکنون میتوانیم به تبیین نقش نگرش در اقناع بپردازیم:
نگرشها، رفتارهای مخاطب را تقویت میکنند.
شکلی از تقویت، مقاومتسازی است که در آن شما میکوشید نگرشهای موجود را محکم کنید تا در برابر پیامهای اقناعی دیگران، که سعی در تغییر این نگرشها دارند، ایستادگی کنند و پابرجا بمانند.
نگرشها، رفتارها را در مخاطب ایجاد میکنند.
نگرش متفاوت نسبت به موضوعات باعث رفتار متفاوت فرد میشود.
نگرشها، رفتارهای مخاطب را تغییر میدهند.
در بیشتر موارد اقناع، ما از مخاطب میخواهیم که کاری انجام دهد یا رفتار خاصی از خود نشان دهد. کسانی که به کسبوکاری مشغولاند از مشتریان میخواهند که کالا یا خدمتی را خریداری کنند. سیاستمداران میخواهند که شما را اقناع کنند تا به آنها رأی دهید.
نتایج تحقیقات نشان داده است که نگرشها رابطهی معناداری با رفتارها یا تأثیرگذاری بر آن دارند. با وجود این، نگرشها کاملاً رفتار ما را تعیین نمیکنند. هر چه یک نگرش بیشتر با رفتار مرتبط و درگیر باشد، رابطهی بین نگرش و رفتار قویتر خواهد بود، ولی باید توجه داشت هنجارهای اجتماعی میتوانند تأثیرگذاری نگرشها در شکلدهی رفتارها را محدود سازند (ال. بنوا و جی. بنوا، ۱۳۸۹: ۱۳۷).
رویکرد شناختی اقناع:
اصولاً دو راه برای ایجاد اقناع در دیگران وجود دارد:
راه محوری و راه حاشیهای
«راه محوری» در اقناع شامل توجه متفکرانه به استدلال موجود در پیام، ایدهها و محتواست و زمانی اتفاق میافتد که شنوندهی پیام، انگیزه و توانایی فکر کردن در مورد پیام را داشته باشد. در واقع پردازش محوری به معنای تفکر عمیق در ایدهها و براهین درون یک پیام است.
اما «راه حاشیهای» در اقناع زمانی است که دریافتکنندهی پیام، تلاش نکند با دقت در مورد ایدههای درون پیام فکر کند. به بیان دیگر، شنوندهی پیام، توانایی یا انگیزه یا هر دوی آنها را برای درگیر شدن با پیام ندارد. بنابراین در پیامهای اقناعی دو متغیر اصلی وجود دارد:
-
- انگیزه و درگیر شدن: درگیر شدن به اهمیت موضوع یک پیام اقناعی برای شنونده میپردازد. وقتی که موضوع پیام برای شنونده مهم باشد یا فکر کند که به او ربط دارد، میکوشد تا آن را درک کند. هر چه شنونده درگیری بیشتری با موضوع پیام داشته باشد، به همان اندازه انگیزهی مضاعفی برای فکر کردن به پیام نیز دارد.به بیان دیگر، میزان درگیری بر میزان انگیزه در پردازش محوری پیام، مؤثر است.
-
- توانایی: انگیزه به تنهایی نمیتواند تضمین کند که پردازش محوری اتفاق خواهد افتاد. گیرندگان پیام باید توانایی فکر کردن دربارهی پیام را داشته باشند. توانایی از انگیزش پیچیدهتر است، زیرا چند عامل میتواند در توانایی پردازش یک پیام اثر بگذارد. چنانچه گیرندهی پیام، آشفته یا بیش از حد خسته یا تحت تأثیر مواد مخدر یا الکل و یا بیمار باشد، نمیتواند با دقت پیام را دریافت کند.
تحقیقات نشان میدهد شنوندگانی که در حین گوش دادن یا تماشای پیام، آشفته هستند اظهارنظر کمتری دربارهی آن پیام میکنند. عامل دیگر، پیامهایی است که درک آنها دشوار است. طبیعتاً تعداد نظرات کمتری دربارهی آن پیام به وجود میآید. تکرار پیام همچنین میتواند مخاطب را برای پردازش پیام تحریک کند. البته تکرار بیش از حد موجب کسالت یا ملال میشود و از اثرگذاری پیام میکاهد