فصل سوم
تاریخچه و تعریف سبک
۳ـ۱ـ تاریخچه و تعریف سبک
کهنترین انتشارات در باب سبک در آثار بازمانده از یونن باستان و در کتابهای مربوط به فن خطاب میتوان دید. در مجموع در مباحث سبکی در آثار اروپاییان دو دیدگاه افلاطونی و ارسطویی قابل تشخیص است.
بنابر دیدگاه افلاطونی سبک، کیفیتی است که در بعضی از آثار ادبی وجود دارد و در بعضی وجود ندارد. از این دیدگاه، سبک به معنی هماهنگی کامل میان الفاظ و اندیشه است بنابراین نویسنده یا شاعر صاحب سبک است که برای بیان اندیشه خود واژههای مناسب و شیوه بیان درست یافته باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در دیدگاه ارسطویی، سبک، محصولی از عوامل متعدد است که در اثری جمع میشود و آن را از سایر آثار مشابه متمایز میکند. بنابراین دیدگاه، به تعداد آثار ما سبک وجود دارد. بسیاری از منتقدانی که درباره سبک سخن گفتهاند آن را از همین دیدگاه نگریستهاند و از آن جمله است: بوفن طبیعیدان فرانسوی.
در دوران رنسانس نخستین کسی که تعریف علیمی و دقیق از سبک به دست داده است بوفن (۱۷۸۸ـ۱۷۰۷ میلادی) طبیعیدان فرانسوی است. وی به سال ۱۷۵۳ میلادی خطابه خویش را در جلسه عمومی فرهنگستان فرانسه به «سبک» اختصاص داد. وی سبک را عبارت میداند از نظم و تحرکی که مردم در اندیشههای خود پدید آورند (محجوب[۵]، ۱۳۴۵: ۱۵ـ۱۴).
شرایط نیکو نوشتن به نظر وی عبارت است از تسلط کامل بر موضوع و بیش اندیشیدن درباره آن، آنچنان که نظم اندیشهها برگوینده روشن گردد و در نتیجه بتوان میان این افکار چون حلقههای زنجیر ارتباط برقرار کند و بر روی خطی واحد پیش برود بیآنکه از این خط کوچکترین انحرافی بیابد. این نظم قوی باعث ایجاد استحکام سبک و وحدت فکر و موضوع میشوند. نیکو نوشتن آن است که نویسنده روح و ذوق و فکر را یکجا گرد کرده باشد. به جز اندیشه، همآهنگی و یکنواختی سخن نیز جزو سبک است و این هماهنگی سخن با خواندن آثار فصیح حاصل میشود سبک اثر شخصیت انسانی و بلکه عین نفس آدمی است. امروزه سبک را عبارت میدانند از «طرز بیان ما فیالضمیر» (همان: ۲۲ـ۱۶).
معنی و اهمیّت نظریه سبک
سبک در لغت به معنی گداختن چیزی پس از ریختن، ریختن و پالودن. ادبای اخیر سبک را به معنی «طرز خاصی از نظم نثر» استعمال کردهاند و آن را در برابر «استیل» (Style) اروپائیان نهادهاند (لغتنامه دهخدا).
جستار سبکشناسی و بررسی سبک سخن در ایران با سبکشناسی زنده یاد بهار آغاز شده است. سه جلد اثر نامبرده نتیجه تجربیات علمی و در برگیرنده دیدگاههای او در این باره است. به برکت این نوشته سبک سخن فارسی از آغاز تمدن اسلامی ایران تا عصر حاضر در شش دوره بررسی و تبیین شده و آثار هر دوره به همراه مؤلفهها و شاخصههای کلی سبک آن عصر معین و منظم گردیده است.
در مقدّمه جلد یکم اثر نامبرده سبک چنین تعریف شده است: «یکی از فنون ادبی فارسی که به معنی طرز خاصی از نظم و نثر است» و «در عرف ادب و اصطلاح به طرز ادایی اطلاق میشود که از لحاظ مشخّصات و وجوه امتیازی که نسبت به هنرهای زیبا دارد مورد بررسی قرار گیرد و نیز روش نگارشی که به وسیله خواص ممتاز خویش مشخص باشد» هم او مینویسد: «سبک در اصطلاح ادبیات، عبارت از روش خاص ادراک و بیان افکار به وسیله ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر است» (محجوب، ۱۳۴۵: ۱۶).
و سرانجام سبک به معنی عام خود؛ عبارت از تحقق ادبی یک نوع ادراک جهان است که خصایص اصلی محصول خویش «از منظوم یا منثور» را مشخص میسازد. در فرهنگ معین درباره سبک آمده است: «روش خاصی که شاعر یا نویسنده، ادراک یا احساس خود را بیان کند: طرز بیان مافیالضمیر». در لغتنامه دهخدا نیز چنین میخوانیم: «سبک شامل دو موضوع است: فکر یا معنی، صورت یا شکل. از توجه به جهان بیرون فکری در ما تولید میشود و نمونهای است از تأثیر محیط در فرد و ما آن فکر را با سوابق ذهنی خود منطبق و موافق میسازیم و با همان جنبه فکری خویش برای شنوندگان تعبیر میکنیم و این نمونهای است از تأثیر فرد در محیط … باید دانست که سبک کلیترین و عمیقترین مقوله هنر است و هیچ یک از بررسیهایی که برای هنر کردهاند به قدر بررسی سبک ژرف و رسا و روشنیبخش نیست (محجوب، ۱۳۴۵: ۱۶ـ۱۵).
مبانی تفکیک و تمایز سبکها
سبکسنجی زبان شناختی را «چارلز بال» یکی از شاگردان زبده «فردینال دسوسور» مطرح ساخت و با این کار کمک ارزندهای به بررسی عینی سبک و مسایل سبکشناسی نمود. چارلزبال مبتکر نظریه کارکردی در سبکسنجی بود و کوشید افاده زبانی را از نظرگاه کارکردهای منطقی و عاطفی متمایز کند.
هوداران توضیح زبان شناختی سبک نشان دادند که پدیده سبک از محدوده ادبیات و هنر فراتر میرود و زبان پژوهشی، خطابه و مکاتبه خصوصی را نیز برمیگیرد. مکتب «پراک» درک کارکردی زبان و سبک را گسترده ساخت «ویلهلم ماتریوس» و «هاوارانگ» به تطور سبکشناسی زبانشناختی کمک شایانی کردند آنها کارکرد زبان را به گونه «محاورهای»، «فنی» و ادبی تقصیم کردند.
مانزیوس سه عامل را در تعیین کیفیت سبک مهم میداند: الف) مصالح زبان ب) شخصیتن نویسنده پ) غایت با امری که باید ابراز شود. این سه عامل به نوبه خود مبنای تفکیک و تمایز سبک است «سبک ملی زبان»، «سبک فردی» و «سبک کارکردی» (عبادیان[۶]، ۱۳۷۲: ۲۰).
سابقه دانش سبکشناسی در ایران
روش و سبک سخن در ادب فارسی دری سابقهای کهن دارد. اما در کتابهای بلاغت و تذکره این موضوع طرح نگردیده است و از آن به اجمال گذشتاند و این نشان میدهد که «سبک» در ذهن پشیتبان ما مفهوم کلی بوده است.
بعضی از تذکرهنویسان دوره صفویه، در بحث از شیوه خیالبندی ـ که روشی رایج سبک هنری بوده است ـ به تفصیل و دقت بیشتری بحث کردهاند و این بیانگر این است که آنان دریافتی دقیقتر از سبک داشتهاند. در دوران بازگشت ادبی و به ویژه از دوران فتحعلیشاه گروهی از شاعران پیجویی در سبک خراسانی را آغاز نمودند. تأمّل در زبان شاعران خراسانی مستلزم دقت و صرف وقت بیشتر بود. این گروه از شاعران مانند فتحعلیخان صبا و محمدخان صبا و سروش اصفهانی بیشتر از همه شاعران اخیر توانستند بسیاری از ریزهکاریهای زبان شاعران خراسان را کش کنند و در زبان خود به کار ببرند (غلامرضایی[۷]، ۱۳۸۱: ۱۷).
در اوایل قرن چهاردهم، ندیمباشی متخلص به خجسته، در مشهد ویژگیهای سبک خراسانی را برای شاگردان خویش بیان کرد.
ملکالشعرای صبوری پدر محمدتقیخان بهار ملکالشعرا از یک سو با خاندان صبا که پیروان سبک خراسانی بودند نسبت داشت و از سویی دیگر شاگرد ندیمباشی بود و به این ترتیب سبکشناسی از طریق پدر به ملکالشعرای بهار انتقال یافت و روی اولین سبکشناسی را در زبان فارسی تألیف کرد (همان: ۱۸).
سبکشناسی دوره هندی
اسماعیل صفوی در اوایل قرن دهم به یاری گروهی از ترکمانانی که مریدان اجدادی او بودند، بر رقیبان و حریفان خویش غلبه کرد و تشیع را دین رسمی اعلام کرد و حکومتی مرکزی بنیان نهاد که تا سال ۱۱۳۵ ادامه داشت (همان: ۲۲۶). در واقع انقلاب اجتماعی که باعث تغییر سبک حکومت سلسله صفوی شد، همان جهانبینی شیعی بود. بدیهی است که نباید پنداشت که ادبیات دوره صفوی صرفاً مذهبی است، زیرا روابط بین علّت و معلول در مسائل اجتماعی و فرهنگی پیچیده است. اما باید اذعان داشت که ایران در زمان صفویه تجدید حیات کرد و به عظمت و رفاه اقتصادی رسید.
به جهت آنکه در ایران اسمگذاری سبکها برحسب منطقه (خراسانی، عراقی) و بر مبنای محل تجمّع شاعران بود، اسمگذاری سبک هندی نیز به این سبب است که هند محل تجمع شاعران این سبک بوده است (شمیسا[۸]، ۱۳۸۸: ۲۷۳).
در واقع با تحولات گستردهای که در زمان صفویان اتّفاق افتاد، اهمیّت حکومت صفویان هم از جهت ملّی و هم از جهت سیاسی است زیرا وحدت ایرانیان و استقلال آنان سبب شد، که جانشینان شاه اسماعیل در توسعه هنرها و حرفهها و صنعتها کوشیدند.
در دوران صفویه زبان ترکی توسعه یافت به گونهای که این تأثیر را در شعر بعضی از شاعران آن نواحی، به خوبی میتوان دریافت.
پادشاهان صفوی اگرچه از نژاد صوفی مشهور، شیخصفیالدّین اردبیلی بودند، اما خود با متصوفه میانهای نداشتند و از شاخهها و فرقههای متصوفه و تعلیمات آنان، در دوران حکومت صفویه، چیزی باقی نماند و بیشتر آنان به آسیای صغیر و هند مهاجرت کردند.
صفویان به سبب علاقهای که به ترویج تشیع داشتند، گاه گاه شعر را نیز بدان سوی هدایت میکردند؛ با وجود این بیشتر پادشاهان و شاهزادگان این سلسله در تشویق شاعران کوشیدند و همین امر باعث افزایش تعداد شاعران و رواج شعر و شاعری در دوران صفویه شد.
با این همه شعر درباری و مدحی چون دورانهای گذشته رواج نداشت و قصاید مدحی بسیار اندکتر از دورانهای قبل است (غلامرضایی، ۱۳۸۱: ۲۲۷).
هم زمان با صفویان گورکانیان که از اخلاف تیمور بودند در هند حکومت میکردند. زبان رسمی و ادبی دربار آنان فارسی بود و چون در تشویق شاعران بسیار میکوشیدند، شعر فارسی در دربار آنان رونق میگرفت. شاعران فراوان در هند