“
بررسی مزبورنشان داد که وضعیت نقدینگی شرکت ها به مقدار زیادی تحت تأثیر ماهیت فعالیت شرکت ها است. همچنین در دو فرضیه جداگانه تفاوت روش های مدیریت سرمایه در گردش در شرایط اقتصادی متفاوت بررسی شد. این بررسی نشان داد که وضعیت نقدینگی شرکت ها در دو دسته شرایط ، تفاوت معنی داری از هم دارد و بیانگر تفاوت رفتار مدیریت سرمایه در گردش شرکت ها در شرایط اقتصادی متفاوت میباشد. نتیجه کلی این پژوهش حاکی از این بود که مدیریت وجوه نقد، مدیریت مطالبات و روش های تأمین مالی در وضعیت نقدینگی شرکت ها اثر دارند و مدیریت موجودی کالا از نظر آماری معنی دار نیست.
اسرمی (۱۳۸۰) “محتوای اطلاعاتی سود، سرمایه در گردش و جریان نقدی را بر نقدینگی “شرکت ها بررسی کردهاست. وی در این پژوهش طی یک دوره زمانی سه ساله شرکت های منتخب بورس اوراق بهادار تهران را مورد بررسی قرار داده اســت. نتــایج نشــان داد کــه سیاست های به کار گرفته شده در سرمایه در گردش توسط مدیران تأثیر مستقیمی بر میزان نقدینگی شرکت ها دارد.
قائمی(۱۳۸۲) “تأثیر هموارسازی سود بربازده سهام شرکت های پذیرفته شده دربورس اوراق بهادار تهران” را مطالعه نمود. نتایج کلی به دست آمده از این پژوهش، نمایانگرآن است که هموار سازی رانمی توان ابزاری مؤثربر بازده سهام شرکت ها دانست.
عنایتی (۱۳۸۳) پس از بررسی وضعیت سرمایه در گردش شرکت های مورد مطالعه در طی سال های ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۱ در قالب پنج فرضیه، به نتایج زیر دست یافت:
۱-روش های مدیریت وجه نقد بر نقدینگی شرکت ها تأثیر دارد و رابطه معنی داری بین آن ها وجود دارد.
۲-رابطه معنی داری بین روش های مدیریت مطالبات و نقدینگی شرکت ها وجود دارد.
۳-شیوه مدیریت موجودی کالا بر دوره موجودی کالا تأثیر دارد ولی بر شاخص فراگیر نقدینگی تأثیر ندارد.
۴-روش های تأمین مالی بر نقدینگی شرکت ها تأثیر دارد و همچنین نوع صنعت و اندازه شرکت ها هم عوامل تعیین کننده ای در مدیریت وجه نقد و اثر بخشی آن هستند.
۵-هنگامی که شرکت ها را بر حسب نوع صنعت و اندازه آن ها تفکیک و دسته بندی کنیم و تأثیر ماهیت آن ها را بر شاخص نقدینگی شان، بررسی کنیم رابطه معنی داری مشاهده میکنیم.
بدری(۱۳۸۷) در پژوهش خود به بررسی عوامل مؤثر برهموارسازی سود پرداخته است در این پژوهش برای شناسایی عوامل مؤثر در پدیده هموارسازی سود ابتدا شرکت های نمونه به دوگروه هموارساز وغیر هموار ساز با بهره گرفتن از شاخص” ایکل” صورت گرفته است وبرای جدا سازی شرکت ها به هموارساز و غیرهموارساز سه سطح از سود مورد بررسی واقع شده و شرکت هایی که حداقل در یکی از سه سطح(سود ناخالص، سود عملیاتی، سود خالص) هموارساز شده باشند، تحت عنوان گروه شرکت های هموارساز طبقه بندی میشوند. در پایان از بین شرکت های نمونه ۳۲شرکت در سطح سود ناخالص، ۲۲شرکت در سطح سود عملیاتی، ۲۲شرکت در سطح سود خالص و در کل۴۲ شرکت حداقل در یکی از سه سطح هموارساز می باشدو۴۲ شرکت هموارساز و مابقی غیرهموارساز تلقی میشوند و بر اساس این طبقه بندی فرضیه های اصلی شرکت مورد بررسی واقع شده اند. نتایج حاصل از آزمون فرضیات این تحقیق نشان میدهد که عامل اندازه شرکت، عامل سودآوری، نوع صنعت، نوع مالکیت، عامل نوع شرکت از نظر شمول یا عدم شمول مقررات قیمت گذاری محصول به عنوان عوامل مؤثر در هموارسازی سود شناسایی نشده اند.
میرتونی (۱۳۸۸) در پژوهشی با عنوان ” بر اساس تفکیک سیاست های مالی و عملیاتی شرکت ها، تجزیه و تحلیل مدیریت سرمایه در گردش شرکت های تولیدی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران” در بازه زمانی ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۷ انجام داد. در این پژوهش تأثیر عوامل مختلف محیطی و درونی شرکت بر روی دو جزء سرمایه در گردش شامل وجه نقد خالص و سرمایه گردش مورد نیاز مورد مطالعه قرار گرفته است.
این پژوهش با ارائه مدل مطرح شده بر پژوهش “تفکیک سیاست های مالی از عملیاتی شرکت” به دنبال این موضوع بود که نمی توان گفت سیاست های یک شرکت در کل جسورانه است یا محافظه کارانه، بلکه دیدگاه شرکت نسبت به مسائل تأمین مالی و مسائل عملیاتی میتواند متفاوت باشد. ممکن است سیاست های تأمین مالی شرکتی جسورانه باشد ولی در مورد سیاست های عملیاتی جسورانه عمل نکنند.
با توجه به نتایج پژوهش، می توان تا اندازه ای تفکیک سیاست ها را مشاهده نمود. سیاست های مالی شرکت های تولیدی در کل جسورانه بوده است و سیاست های عملیاتی آن ها محافظه کارانه است. با توجه به نتایج این پژوهش مانده نقد خالص که نشان دهنده سیاست های مالی شرکت ها است در کمترین حد خود بوده و نیز که سرمایه در گردش مورد نیاز که نشان دهنده سیاست های عملیاتی آن ها در بیشترین حد خود قرار دارد.
رضا زاده (۱۳۸۸) تأثیر مدیریت سرمایه در گردش رابر سودآوری شرکت های ایرانی مورد بررسی قراردادند. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهدمدیریت میتواند با کاهش میزان موجودی ها وتعداد روزهای دوره وصول مطالبات برای شرکت ارزش آفرینی کند. علاوه براین، کوتاه تر ساختن چرخه تبدیل به نقد هم موجب بهبود سودآوری شرکت ها می شود.
حسن پور(۱۳۸۸) به بررسی تأثیر استراتژی های سرمایه درگردش بربازده سهام پرداختند. برای تعیین استراتژی ها از برخی نسبت های مالی استفاده شده و در محاسبه بازده سهام، منظور از بازدهی افزایش ارزش سهم نسبت به قیمت اول دوره است. نتایج آزمون فرضیات نشان میدهد میانگین بازده در استراتژی های مختلف با یکدیگر تفاوت معناداری دارد واستراتژی جسورانه بیشترین بازده را در بین سایر استراتژی ها درکل صنایع دارد.
جوادی مزده(۱۳۸۸) به بررسی عوامل مؤثر برارتباط بین هموارسازی سود و سود آوری شرکت ها دربورس تهران پرداختند، این پژوهش باهدف شناسایی وتفکیک شرکت های هموارساز وغیر هموارساز در دوره زمانی۱۳۷۶ تاسال ۱۳۸۷ ومشخص کردن عوامل مؤثربر رفتار هموارسازی سود تهیه شده است.نتایج این پژوهش نشان میدهد که نرخ سودآوری در شرکت های هموارساز به طور معنی داری بیشتر از نرخ سودآوری در شرکت های ناهموارساز است. همچنین یافته ها وجود یک رابطه مثبت بین نرخ سودآوری واحتمال هموارسازی وعدم وجود رابطه بین رفتار هموارسازی ودیگر متغیرهای مستقل را تایید میکند.
مهرانی کاوه، محمد حلاج، عباس حسنی(۱۳۸۸) عدم تقارن زمانی را در سود خالص ورابطه آن با اقلام تعهدی در بورس تهران رامورد بررسی قرارداده ودریافتند سود خالص نسبت به بازده منفی سهام حساس تر از بازده مثبت آن است.
“