ج) امنیت شغلی
در زندگي سازماني، امنيت شغلي از جمله مسائلي است كه كاركنان سازمانها را به خود مشغول ميسازد و بخشي از انرژي رواني و فكري سازمانها صرف آن ميگردد. در صورتي كه كاركنان به سطح مطلوبي از آسودگي خاطر دست يابند، با فراغ بال، توان و انرژي فكري و جسمي خود را در اختيار سازمان قرار ميدهند و سازمان نيز كمتر دچار تنشهاي انساني ميگردد. وقتي بحث امنيت شغلي مطرح ميگردد، موضوع رسمي شدن و تضمين حقوق و مزايا در ذهن تداعي ميشود. در صورتي كه در دنياي امروز، امنيت شغلي در گرو رسمي شدن و استخدام مادام العمر نيست بلكه تواناسازي كاركنان محور امنيت شغلي است. منظور از امنيت شغلي اين است كه سازمان موجبات تواناسازي فرد را فراهم كند، به طوري كه از نظر تخصصي و توانمندي، سازمان وابسته به فرد شود و در بيرون نيز به تخصص و توانمندي فرد نياز باشد و اين مستلزم آن است كه سازمانها بستر لازم را فراهم كنند، تا كاركنان از ابعاد مختلف بالندگي لازم را كسب كنند(سلطانی، 1379)
همچنين محركهاي بيروني و محيطي متعددي وجود دارد که از نظر نویسندگان و پژوهشگران، توانمندسازي كاركنان را در سازمان ضروري نموده است. مهمترين محركهاي بيروني عبارتنداز:
الف) تأثير فناوري بر محيطهاي كاري
امروزه، فناوري جايگزين مشاغل تكراري شده است. اين ابزارها تغييرات شديدي در نوع مهارتهاي مورد نياز افراد و اعضاي سازمانها ايجاد كرده است. بديهي است براي رويارويي با چنين چالشي، كاركنان بايد توانمند شوند يعني در تمامي جهات رشد نمايند)پاکطینت و فتحی زاده، 1387).
ب) ضرورت انعطافپذيري سازمانها
در شكل سنتي سازمانها با ساختار سلسله مراتبي و قدرت متمركز در راس هرم، تغييرات عمدهاي در حال رخ دادن است. به اعتقاد بسياري از مديران عالي، در محيطي كه شدت رقابت جهاني و فناوريهاي نوين از ويژگيهاي آن به شمار ميآيد، دست بر داشتن از كنترل متمركز باعث افزايش انعطافپذيري سازمانها خواهد شد. در اين ميان، توانمندسازي كاركنان بهترين فلسفه عدم تمركز است)همان)
ج) افزايش انتظارات مشتريان
امروزه دامنه توقعات مشتريان در مورد كيفيت، قيمت و خدمات بسيار وسيع گرديده و وظيفهاي دشوار را بر سازمان تحميل كرده است به گونهاي كه اگر سازمان از عهده برآوردن اين توقعات بر نيايد، بازار را از دست داده و مشتريان براي دريافت محصول و خدمات بهتر به سمت سازمانهاي رقيب خواهند رفت. آگاهي از سليقه تنوع مشتريان و اجابت خواستههاي آنان، در اختيار داشتن منابع انساني توانمند، را ايجاب ميكند(همان)
د) قوانين و مقررات دولتي
در فصل نهم قانون مديريت خدمات كشوري، توانمندسازي كاركنان در مواد58 و 62 مورد تأكيد قرار گرفته است. ماده 58 بيان ميدارد كه سازمان موظف است به منظور ارتقاي سطح كارايي و اثربخشي دستگاههاي اجرايي، نظام آموزش كارمندان دستگاههاي اجرايي را به گونهاي طراحي نمايد كه همراه با متناسب ساختن دانش،مهارت و نگرش كارمندان با شغل مورد نظر، انگيزه هاي لازم را در جهت مشاركت مستمر كارمندان در فرآيند آموزش تأمين نمايد به نحوي كه رابطهاي بين ارتقاء كارمندان و مديران و آموزش برقرار گردد و از حداقل سرانه ساعت آموزشي بر اساس مقررات مربوطه در هر سال برخوردار گردند)همان)
پيشنيازهای مورد نياز برنامه های توانمندسازی کارکنان
از ديدگاه کليفورد[56] توانمندسازی کارکنان مستلزم سه پيشنياز است “رفتارهای حرفهای"، “سبک رهبری” و"محيط” اين پيشنيازها بستر لازم برای موفقيت برنامه های توانمندسازی را فراهم میآورند. همراه با این پيشنيازها، عدم تمرکز قدرت و پاداش مبتنی بر عملکرد نيز میتوانند به صورت مکمل برنامه ها عمل کنند(جلالى جواران و جلالى جواران، 1389)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ویژگیهای حرفهای :
رفتارهای حرفهای کارکنان همانند زمين حاصلخيزی است، که آماده کشت ميباشد. رفتارهای حرفهای، پيشنياز توانمندسازی کارکنان است. کارکنان بايد به اين احساس برسند که کارشان با ارزش است. آنان بايد به عنوان عضو يک تيم، آماده بر عهده گرفتن مسئوليتها و پاسخگويی باشند. آموزش، ارشاد و راهنمايي، تعلق حرفهای و شبکهسازی از جمله رفتارهای حرفهای راهبردی برای توانمندسازی میباشند که در زیر مختصرا به آن میپردازیم:
1) آموزش : آموزش، نوعی دانش و شناخت کلی به افراد میدهد تا بعنوان عضوی از یک تیم در تغییر یک سیستم فعالانه ایفای نقش نمایند که شامل فنون رهبری، مهارت های حل مشکل، ارتباطات و آماده سازی کارکنان می شود
2) ارشاد : اشاره به راهنماییهایی دارد که افراد با تجربه به افراد کم تجربه ارائه می دهند تا بیاموزند و رشد کنند. (مربیگری)
3) تعلق حرفهای : افراد باید به حرفه خود عشق بورزند و تعلق حرفهای باعث رشد شخصیتی افراد شده و ابزاری را برای شکلهی به رفتار آنان فراهم می کند.
4) شبکهسازی : تجلی ارتباطات درون سازمانی هستند نه سلسله مراتب، شبکه های واقعی شبکه های هستند که در محیط واقعی سازمان و نه در نمودار سازمانی شکل میگیرند، شبکه ها باعث تبادل سریع اطلاعات و بازخور در بین افراد شده و بر عزت نفس آنها میافزاید(پاکطینت و فتحیزاده ،1387)
2) محیط : کارکنان به توانمندی دست نخواهند یافت مگر آنکه نیازهای اساسیشان در محیط کار ارضاء شود. و فرهنگی وجود د اشته باشد که به ارزشهایی چون اعتقاد متقابل، مشارکت فراگیر، کار گروهی و ریسکپذیری بها دهد(همان منبع)
3) سبک رهبری: در ادبیات جدید مدیریت رهبری را هنر توانمندسازی دیگران مینامند و مدیران توانمند به خوبی میدانند که توانمندی و موفقیت آنها در گرو توانمندی و موفقیت گروه کاری آنهاست. چنین مدیرانی به عنوان یک هادی، مباشر، تسهیلکننده و مربی عمل می کنند و سعی می کنند کارکنان را از وابستگی به سمت عدم وابستگی و فراتر از آن، وابستگی متقابل(وابستگی مدیر و سازمان به آنها) سوق دهند(همان منبع).
سه کليد مهم برای ايجاد توانمندی در نيروی انسانی
هرگاه گروهی از کارکنان با مسئولیتهای ویژه برای فرایند کار و تولید انتخاب میشوند، از شروع تا پایان کار برنامه ریزی و اجرا می کنند، همه چیز را مدیریت می کنند و مسئولیت را به صورت مساوی و عادلانه تقسیم می کنند. مزیت تیمهای خودگردان در فراهم کردن رضایت شغلی، تغییر نگرش، تعهد کاری، برقراری ارتباط بهتر میان کارکنان و مدیران، اثربخشی بیشتر فرایندهای تصمیم گیری، بهبود و پیشرفت عملیات، کاهش هزینهها و بهرهوری سازمان خلاصه می شود(میرمحمدی،1392)
الف) اولين کليد: تيمسازی را جايگزين سلسله مراتب کنيد. توانمندسازى بدون ايجاد تغييرات مناسب در سلسله مراتب بوروكراسي سنتي غير ممكن است و آن نيازمند يك ساختار سازماني تخت با سطوح سلسله مراتبي كمتر و بهبود ارتباط بين تيمها میباشد(مجيدى، قهرمانى و محمودآبادى، 1387)
هرگاه گروهي از كاركنان با مسئوليتهاي ويژه براي فرايند كار و توليد انتخاب ميشوند، از شروع تا پايان كار برنامهريزي و اجرا ميكنند، همه چيز را مديريت ميكنند و مسئوليت را به صورت مساوي و عادلانه تقسيم ميكنند. اين گروه از کارکنان از آغاز تا پايان، مسئول کل فرآيند توليد و ارايه خدمت، موظف خود خواهند بود. آنها مجازند تصميم بگيرند و تصميمات را اجرا کنند. ژاپنیها این گروه ها را حلقه کیفیت(QC)مینامند. اين سبک از مديريت سبب می شود، سازمان از سبک هرم سازمانی به سبک دايرهای در جهت بهبود کل سيستم سازمان تغيير جهت دهد. (جلالى جواران و جلالى جواران، 1389). این گروه ها از طریق گذراندن دوره های آموزشی قادرند مهارت های لازم را كسب و درحین كار وابستگی كمتری به مدیران و سرپرستان احساس كنند. گروه های خودگردان در كار یكدیگر مداخله نمیكنند مگر آنكه گامی درجهت توانمندشدن باشد. مدیریت عالی سازمان بایستی نسبت به حمایت و پشتیبانی از گروه های خودگردان اعتقاد قلبی داشته باشد( آقایار ،1382)
ب) کلید دوم تسهيم اطلاعات: که به کارکنان اجازه میدهد موقعیتهای سازمان خود را بشناسند و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. تسهیم اطلاعات با اعتمادسازی در سازمان، شکستن تفکر سلسله مراتبی سنتی آغاز می شود و در نتیجه موجب افزایش احساس مسئولیت پذیری کارکنان می شود. یعنی اطلاعات لازم به آسانی دراختیار كاركنان قرار گیرد. دسترسی به اطلاعات باعث اعتمادبهنفس و آگاهی آنان از وضعیت فعلی سازمان شده و موجب تحكیم فرهنگ اعتماد و همدلی می شود. كاركنان اگر اطلاعــات كافی نداشته باشند قادر به تصمیم گیری صحیح نیستند. دسترسی كاركنان به اطلاعات باعث احساس تعلق، بهبود عملكرد و احساس مسئولیت كاركنان می شود. اطلاعات خون حیات توانمندسازی است(آقایار ، 1382).
ج) کلید سوم: خود مختاري و استقلال كاري: باید در چارچوب مرزهای مشخص باشد تا از اتلاف انرژی بیهوده جلوگیری كند. عوامل تعیینكننده مرز فعالیتها عبارتند از:
ماموریت یا فلسفه وجودی سازمان: یعنی هدف از تشكیل یا كسب و كار سازمان چیست؟
ارزشها: حدود فعالیت شما چیست؟
تصورات: تصویر شما از آینده چیست؟
اهداف: چه چیزی، چه وقت، در كجا و چگونه انجام دهید؟
نقشها: چه كسی، چه كاری با چه نوع ساختار سازمانی انجام دهد و در انجام كار چگونه حمایت می شود؟ بسیاری از مدیران معمولاً از تفویض اختیار هراس دارند. زیرا معتقدند مهمترین عامل بقا سازمانشان كه كسب درآمد و سود است به خطر میافتد. البته این دیدگاه زمانی درست است كه اختیار تصمیم گیری به كاركنان ناتوان واگذار گردد (آقایار ،1382).
مزایای توانمندسازی منابع انسانی
توانمندسازی سبب افزایش حق انتخاب داشتن افراد، در گرفتن تصمیم در حوزه شغلیشان می شود که این امر منفعت زیادی را برای سازمان به ارمغان میآورد(نومان، منسورکن و احسون[57]، 2010).
كاركناني كه خود را توانمند مييابند با تعارض و ابهام در نقش كمتري مواجه ميشوند، به اين دليل كه آنها ميتوانند بر محيط خود كنترل داشته باشند. همچنين كاركنان توانمند احساس رضايت شغلي ، انگيزش و وفاداري سازماني بيشتري دارند زيرا خود را عاملي موثر در دستيابي سازمان به اهدافش مي دانند(گریسلی و همکاران، 2008).
« باون و لاولر » ( ۱۹۹۲ ) مزایای توانمندسازی کارکنان در سازمانهای خدماتی را به شرح زیر توصیف می کنند:
1- کارکنان توانمند به نیازهای مشتریان در حین ارائه خدمات پاسخهای سریع و به موقع می دهند.
2- افراد توانا به مشتریان ناراضی در حین عودت خدمات پاسخهای سریع و به موقع می دهند.
3- کارکنان توانمند احساس بهتری نسبت به خود و شغلشان دارند.
4- کارکنان توانا با مشتریان به گرمی و آغوش باز ارتباط برقرار می کنند.
5- کارکنان توانمند میتوانند منبع بزرگی از اندیشه های خدماتی باشند(عبداللهی و نوهابراهیم، 1385).
راهكارهاي عملي توانمندسازي كاركنان
الف) آموزش ضمن خدمت: آموزش ضمن خدمت جهت بهسازي و توانمندسازي كاركنان مورد تاكيد سازمانها به خصوص سازمانهاي يادگيرنده و پوياست .آموزش ضمن خدمت با تامين دانش و مهارت مورد نياز براي انجام وظايف به صورت كارآ و موثر، منجر به ايجاد حس اعتماد به نفس و خودارزشي دركاركنان و در نتيجه احساس رضايت شغلي در كاركنان ميگردد، كه نتيجه آن بهرهوري بالاتر در سازمان ميباشد (پاکطینت و فتحی زاده، 1387).
ب) تسهيم اطلاعات براي توانمندسازي كاركنان نه تنها يك ضرورت است، بلكه موجب ايجادجو اعتماد، صميميت و مسئوليتپذيري نيز ميشود .اين تسهيم نه تنها حس تعلق، مشاركت و مالكيت نسبت به سازمان ايجاد ميكند ، بلكه كاركنان را مصمم ميسازد تا از اطلا عات كسب شده براي بهبود عملكرد ساز مان استفاده كنند.
ج) پرورش تجارب تسلط شخصي[58]: تسلط شخصي ميتواند با فرصت انجام موفقيت آميز كارهاي دشوار كه سر انجام به تحقق هدفهاي مطلوب منتهي شود، تشويق گردد .كليد كار آغاز آن با كارهاي آسان و سپس پيش رفتن به سمت كارهاي دشوار است تا اينكه شخص احساس تسلط بر تمامي پيچيدگي مسائل را تجربه كند (پاکطینت و فتحیزاده، 1387).
رابطه بین توانمندسازی روان شناختی و بهره وری ...