(فردوسی،۱۳۸۷ : ۴۸)
و کیخسرو هنگامی که گودرز - پهلوان نامی سپاه خود - را به جنگ تورانیان میفرستد به وی توصیه میکند:
نگــــر، تـــا نیــازی بـــه بیــداد دست نگــردانـــی ایــــوان آبـــــاد، پســـت
کـــه نپسنــدد، از مـــا بــدی، دادگـــر سپنــج اســت، گیتـــی بـــر مـــا گـــذر
بــه هــر کــار، بـر هــر کسـی داد کـن ز یــــزدان نیـکـــی دهـــش یـــاد کـــن
(همان: ۶۵۵)(ر.ک.،رزمجو،۱۳۶۸: ۴۱۵)
حسین رزمجو در مورد دفاع فردوسی از عدل و دادگری میگوید: «این موضوع به واسطهی آن است که استاد طوس تحت تأثیر تعالیم عالیهی اسلامی ودر سایهی معارف قرآن ونهج البلاغه پرورش یافته واز رسالت انبیای بزرگ الهی که مبازرهی با طاغوت هاو ائمه کفر وظلم،سرلوحهی برنامه هایشان بوده است، آگاهی داشته است.» (رزمجو،۱۳۸۸: ۳۶)
فردوسی در کتاب ارزشمند شاهنامه، میدانهای جنگ و قدرت نماییهای قهرمانان وپهلوانان نامداری چون رستم وسهراب سیاوش وزال، فریدون و کیخسرو و اسفندیار، را به تصویر میکشد.کلیه جنگها و مبارزات پهلوانان وقهرمانان نامدار ایرانی،نبرد میان خوبی و بدی و داد و بیداد است.آنان همواره در تلاشند که مانع بیداد وظلم شوند.
در این باره آقای حسین رزمجو درمقالهی «عدالتجویی و ظلمستیزی فردوسی»آورده است: «از میان پهلوانانی که نقش آفرین رویدادهای بزرگ رزمی و دلاوری در تاریخ باستان کشور ما هستند و به کمک عوامل ماوراء طبیعی چون فره ایزدی، سروش غیبی، سیمرغ و…بر بدیها و نامردی ها و نامردمیها چیره میشوند،رستم جهان پهلوان شاهنامه از شهرت و آوازهی بیشتری برخوردار استو دارای امتیازات اخلاقی و جسمانی خاصّی است و ظلمستیزی و عدالتگستری او که در خلال رخدادهای جنگی عظیمی که برایش پیش میآید، چشمگیرتر و حایز اهمیّت بیشتری است، زیرا رستم هرگز به اینکه در جنگی- به بیداد- پیروزشود راضی نمیشود و همواره از خداوند میخواهد که در صورتی که دلش به ستمگری مایل شود، جان او را بگیرد و به دست دشمن مغلوبش کند. شاهد این موضوع نبرد وی با پولادوند سردار افراسیاب ضمن نیایش با پروردگار چنین راز ونیاز میکند:»(همان:۴۲۳)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
کـــه ای بــرتــر از گــردش روزگـــار جهــــان دار و بینـــا و پــــروردگــــار
گـــریــن گــردش جنگ مـن داد نیست روانـــم بــــدان گیتـــــی آزاد نیســت
روا دارم از دســـــت پــــولادونــــــد روان مــــرا بــــر گشـــایـــی ز بنـــد
ور افــراسیــــاب اســت، بیـــدادگـــر تــو مستـان ز مـن دســت و زور و هنــر
(فردوسی،۱۳۸۷: ۵۸۹)
این همان سجایای اخلاقی یک پهلوان است که پیام بسیار مهمی برای مردم جهان در هر زمان و مکانی است وهدف فردوسی ازاین همه تصویرسازیهای زیبا، نشان دادن راه کمال وسعادت بشری است. به درستیکه فردوسی، سراینده ای عدالت خواه وحقیقت جو است که، احساسات،عقایدوآرمان وآمال ملّت خود را این گونه بیان میکند:
کــــه هـــرکـو بــه بیـداد جـوید نبـرد جگــر خستــه بـــاز آیــــد و روی زرد
گــر از دشمنت بـد رسـد گــر ز دوست بــــد و نیــک را داد دادن نــکــوســت
(فردوسی،۱۳۸۷: ۵۸۸)
بدین خاطر درس بزرگ وسفارش همیشگی پهلوانان وقهرمانان راستین شاهنامه، عدالت ودادگری است.همان طور که، سام فرزند خود زال را،این گونه سفارش میکند:
چنیــن گفـت مـر زال را کـــای پســـر نگـــر تــــا نبـــاشــی بجـــز دادگـــر
(همان : ۲۷۴)
و در جایی دیگر شاهان را اینگونه سفارش میکند:
اگــر دادگـــر بـاشـــی و پـــاک دیــن ز هـــر کـــس نیابــی جـــز از آفــرین
وگــر بــد نشـان بــاشـی و بــد کــنش ز چـــرخ بلنـــد آیـــدت ســــرزنــش
جهان دار اگــــر دادگـــر بـــاشــــدی ز فـــرمــان او کــی گـــذر بـــاشــدی
(همان: ۲۰۹)
۴-۲-۸- پند و عبرت پذیری پهلوانان
پند و اندرز خصیصهی اصلی داستان ها وحکایتهای آموزندهی شاهنامه است.شاید کمتر کتابی در جهان وجود داشته باشد که مانند شاهنامه جهانیان را پند واندرز حکیمانه دهد. از گفتار واعمال پهلوانان هنگام رویارویی با دشمن و درچند قدمی مرگ میتوان گنجینهای از پندوعبرت لبریز کرد ؛ پندوعبرتهایی که چون مروارید ارزشمند زینت بخش هر کتاب ومجلسی خواهدبود.به یقین هدف حکیم ابوالقاسم فردوسی ازآوردن داستان نبرد پهلوانان چیزی جزعبرت دیگران نیست.این سجایای اخلاقی در زندگی فردی واجتماعی ما سرلوحه و آیینهای تمام نما است که هیچ گاه غبار کهنگی برآن نمینشیند.
در نگاه فردوسی:
جهـان ســربـهسر عبرت و حکمت است چــرا زو همـــه بهـــر مــا غفلـت است
(فردوسی،۱۳۸۷: ۳۴۵)
وی در میان و پایان داستان ها، انسان ها را اندرز میدهد و از قول پهلوانان و قهرمانان و شاهزادگان، نکتههایی حکمتآمیز نقل میکند.به چند شاه بیت عبرت آموز این گنجینهی علم وحکمت وعبرت، اشاره میکنیم تا آویزهی گوش جانمان قرار گیرد:
بیـــا تــــا جهـــان را بـه بــد نسپـریم بــه کــوشـش همــه دســت نیکـی بـریم
نبــاشد همـــان نیـــک و بـــد پـایـدار همــان بــه کــه نیکــی بـــود یــادگــار
(فردوسی،۱۳۷۴٫ملحقات : ۲۵۱)
ز روز گــــذر کـــردن انـــدیشه کــن پـــرستیــــدن دادگـــر پیشـــه کــــن
بـتــرس از خـــدای و میـــازار کـــس ره رستــگاری، همیـــن اســـت و بـــس
(فردوسی، ۱۳۸۷: ۳۹۸)
چنــان دان کــه بــر کــس نماند جهان یکــی بـــایـــدت آشـــکـــار و نهـــان
(همان: ۲۴۶)
۴-۲-۹- حفظ نام و ننگ وآوازهی پهلوانان شاهنامه
اگر در معنای نام وآوازه اندکی تأمّل نماییم، خواهیم فهمید که نام وآوازه در دید پهلوان بسیار اهمیّت دارد تا جایی که تمام همّ و غم پهلوان،کسب نام وآوازهی نیک درجهان است.پهلوان شاهنامه میکوشد تا اعمال، گفتار و رفتارو زندگی خود را با نیکی همراه سازد.نام وننگ برایش بسیار مهم است.
آقای مشتاق مهرو برزی درمقالهی«نامجویی در شاهنامه» گفته اند:«درحماسه بهترین یادگارفقط «نام» است و شاید درهر صفحه ای از شاهنامه، ترکیبی از نام وجود داشته باشد.»(مشتاق مهر- برزی ۱۳۸۹: ۱۱۵)
و به قول اسلامیندوشن« نام، شیشهی عمر آزاده است ؛ اگر برخاک افتاد، این عمر خود به خود به سر میآید.» (اسلامیندوشن،۱۳۸۷: ۱۶)
بدین خاطر پهلوانان شاهنامه بسیار مواظب و مراقب هستند که نامشان نشکند و بی اعتبار نشوند.آنچه از انسان بهیادگار میماند نام وآوازهی نیک است دنیا محل گذر است.پس نام خود را بیهوده خراب نسازید.
ز تـــو نـــام بـــایــد کــه مـانـد بلنـد نگـــر دل نـــداری بــه گیتــی نــژنـد