تاثیراتی که اختلاف قرائتها بر تفسیر طبرسی در حوزهی آیات الاحکام داشته است را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود: ایشان گاهی اوقات بین دو قرائتِ مختلف که سبب ایجادِ دو حکمِ متفاوت گردیده است، جمع نموده است. در پارهای موارد، از بین دو حکم مختلف که به دلیل اختلاف قرائت، به وجود آمده است؛ با صراحت، یکی از آن دو را برگزیده و یک حکم را استنباط نموده است. گاهی نیز به صورت ترجیحی، یکی از دو یا چند حکم را انتخاب نموده است. علاوه بر اینکه از اختلاف قرائتهایی که در باب آیات الاحکام وارد شده است؛ در جهت تفسیر و پرده برداری و رفع ابهام از آیه استفاده نموده، و نیز برای تاکید بر بیان حکم، از اختلاف قرائتها بهره برده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱-۱-۵- جمع بین دو حکم مختلف (یا جمع بین دو قرائت)
اختلاف قرائتهایی که در آیات الاحکام به وجود آمده است، گاهی اوقات شیخ طبرسی را بر آن داشته است؛ تا بین دو یا چند حکم مختلف، جمع نماید. از جمله اینکه:
وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِی الْمَحِیضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى یَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ؛ از تو در باره عادت ماهانه [زنان] مىپرسند، بگو: «آن، رنجى است. پس هنگام عادت ماهانه، از [آمیزش با] زنان کناره گیرى کنید، و به آنان نزدیک نشوید تا پاک شوند. پس چون پاک شدند، از همان جا که خدا به شما فرمان داده است، با آنان آمیزش کنید. خداوند توبهکاران و پاکیزگان را دوست مىدارد (بقره/۲۲۲).
در آیه فوق، واژهی « یَطْهُرْنَ» به دو صورت قرائت شده است: حمزه، کسایی و شعبه، آن را با فتح طاء و هاء و همراه با تشدید قرائت کردهاند؛ به دلیل آنکه مضارعِ «تطهّر» و به معنای اغتسل است که اصل آن «یتطهرن» بوده است که به دلیل وجود تجانس و هم مخرج بودن، تاء در طاء ادغام شده است. و بقیه قراء، آن را با سکون طاء و مضموم نمودن هاءِ مخففه قرائت نمودهاند و آن را مضارعِ «طهر» دانستهاند (محیسن، ۱۴۱۷ق، ج۲ ، ص۷۹).
برخی نقشِ اختلاف قرائت در تفسیرِ آیه فوق را، به صورتِ جمع بین دو حکمِ مختلف بیان کردهاند؛ به عبارت دیگر، حکم فقهیِ هردو قرائت در آیه را، با هم جمع نمودهاند (همان، ج۲ ، ص۷۹؛ سلامت، ۲۰۰۲م، ج۱ ، ص۱۷۰؛ محیسن، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص ۸۰؛ زقروق، ۱۴۲۳ق، ص۳۲۴). و برخی نیز تاثیر اختلاف قرائت در تفسیر آیهی فوق را با عنوانِ بیان آنچه که در قرائتِ دیگر، مجمل است، دانستهاند (قطان، ۱۴۲۱ق، ص ۱۸۱؛ صباغ، ۱۴۱۰ق، ص ۱۷۹)؛ به عبارت دیگر، یکی از قرائتها را مجمل دانسته و قرائت دیگر را بیانی برای آن قرائتِ مجمل دانستهاند. و لذا در برداشتهای تفسیری خود، نقش اختلاف قرائت را تبیین بیشترِ قرائتِ مجمل یاد کردهاند.
طبرسی در خصوص معنای هر دو قرائت میگوید: در قرائت کلمه «یطهرن» بعضى با تشدید و بعضى بدون آن خواندهاند، که معنایش در دو صورت فرق میکند؛ اگر بدون تشدید باشد، به معناى پاکى و تمام شدن خون است؛ نه غسل کردن. ولى اگر با تشدید خوانده شود، معنایش غسل کردن میباشد که مذهب ما و عقیده مجاهد و طاوس بر همین است (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۲، ص۳۰۸).
ایشان اختلاف قرائت در آیه فوق را مربوط به آخرین مدت حرمت آمیزش در حال عادت ماهانه دانسته و در این باره نظرات دیگران را بیان مینماید بدین صورت که :
بعضى آخرین مدت حرمت آمیزش را قطع خون میدانند. آنان «یطهرن» را به صورت تخفیف خواندهاند. شافعى میگوید: بعد از قطع خون، شرط حلال بودن آمیزش، غسل کردن زن است. ابى حنیفه تفصیل داده است؛ به این صورت که اگر مدت حیض زن ده روز باشد؛ به مجرد تمام شدن خون، آمیزش حلال است. و اگر مدّت آن کمتر از ده روز باشد؛ تا وقتى که زن غسل نکند یا تیمم ننماید یا وقت نمازى بر او نگذرد، آمیزش با او حلال نمیشود. طبرسی در این بین، نظر عطا و طاووس را مبنی بر اینکه؛ در صورت خون، اگر وضو بگیرد و خود را بشوید آمیزش حلال است، را بیان کرده و برداشت خود را از اختلاف قرائت در این آیه به این صورت بیان میکند که مذهب ما (شیعه) نیز در این مورد با نظر عطا و طاووس هم عقیده است؛ اگر چه مستحبّ است که قبل از غسل، آمیزش نشود (همان، ص۳۰۹). با این بیان، مرحوم طبرسی، بین دو حکم فوق، جمع نمودهاست؛ به این صورت که آمیزش بعد از انقطاع خون، حلال است؛ گرچه حکم استحباب نیز در صورت غسل کردن جاری است؛ نه اینکه عدم غسل، سبب حرمت گردد.
مولف کتاب اضواء البیان فی تاریخ القرآن در این باره میگوید: آخرین مدت حرمت آمیزش، بعد از غسلی که پس از انقطاع کامل خون انجام میگیرد، است. وی مدعی شده است که اینگونه تفسیر کردن، عنوانِ جمع بین دو حکم مختلف را دارد (ابو سلیمان، ۱۴۲۰ق، ص۱۸۴). حال آنکه با این بیان، در واقع آخرین مدت حرمت آمیزش را پس از غسل بیان کردهاند؛ یعنی بر اساس مشدد بودن کلمه. و این به معنی جمع بین دو حکم نیست؛ بلکه اختیار یا ترجیح یک حکم است.
جمع بین دو حکم مختلف و دو قرائتِ متفاوت توسط شیخ طبرسی، منحصر در مثال فوق نمیشود. و در موارد دیگری نیز اینگونه اقدام نموده است؛ از جمله در تفسیر آیه ۲۵ سوره مبارکه نمل. آیه میفرماید:
وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ * أَلَّا یَسْجُدُواْ لِلَّهِ الَّذِى یخْرِجُ الْخَبْءَ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ؛ و شیطان اعمالشان را برایشان آراسته و آنان را از راه [راست] بازداشته بود، در نتیجه [به حق] راه نیافته بودند* آرى، شیطان چنین کرده بود؛ تا براى خدایى که نهان را در آسمانها و زمین بیرون مىآورد، سجده نکنند (نمل/۲۴ و ۲۵).
ابو جعفر، کسایى و یعقوب به تخفیف لام در « أَلَّا یَسْجُدُواْ لِلَّهِ» و دیگران به تشدید خواندهاند. گفته شده که رویس نیز آن را به تخفیف خوانده است. قرائت با تخفیف لام، حکم وجوب سجده را اقتضاء میکند؛ به دلیل اینکه فعل امر است و امر بر وجوب دلالت دارد. اما قرائت با تشدید لام، فقط از ذم و نکوهش تارکِ سجود، بدون واجب نمودنِ سجده دلالت دارد (زقروق، ۱۴۲۳ق، ص ۳۲۷؛ طبرسی، ۱۳۶۰، ج۱۸، صص ۹۵-۱۰۰).
فراء مىگوید: قرائت تشدید، موجب وجوب سجدهی قرائت نمیشود. اما طبرسی در توجیه جمع بین دو قرائت، میگوید: لکن سخن فراء درست نیست؛ زیرا کلام متضمن مذمت بر ترک سجود است و بنا بر این دلالت بر وجوب سجده دارد. نظیر: «وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ؛ هنگامى که به آنها گفته مىشود که براى رحمان سجده کنید، گویند: چیست رحمان؟ (فرقان/ ۶۰) » (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۱۸، ص۱۰۰). به عبارت دیگر، طبرسی، هم وجوب سجده را بنا بر قرائت به تخفیف از آیه استنباط کرده و هم وجود نکوهش و مذمت برای تارکان سجده؛ بنا بر قرائت با تشدید.
۲-۱-۵- ترجیح یک حکم بر سایر احکام
همانطور که گفته شد، با اختلاف قرائتها، اختلاف در احکام پیدا مىشود؛ لذا فقها باطل شدن یا نشدن وضوى کسى که زنان را لمس کرده باشد، بر مبناى اختلاف در قرائت (لمستم) و (لامَسْتُمُ) قرار داده اند (سیوطی، ۱۳۸۰، ج۱، ص۲۶۹). شیخ طبرسی نیز در تفسیری که از این آیه داشته است، ابتدا بحث اختلاف قرائت در آیه را مورد بحث قرار داده و سپس برداشت خود را از آیه، با توجه به قرائت حفص از عاصم برگزیده است. و معنای مخصوص به قرائتِ لامستم را از آن استنباط و استخراج مینماید. خدای تعالی میفرماید:
وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً ؛ و [نیز] در حال جنابت [وارد نماز نشوید]- مگر اینکه راهگذر باشید- تا غسل کنید و اگر بیمارید، یا در سفرید، یا یکى از شما از قضاى حاجت آمد، یا با زنان آمیزش کردهاید و آب نیافتهاید، پس بر خاکى پاک تیمّم کنید (نساء/۴۳).
آیت الله معرفت در این خصوص میفرماید: حمزه و کسایی، «او لمستم» قرائت کرده و بقیه قراء «أَوْ لامَسْتُمُ» (معرفت، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص ۷۷). شیخ طبرسی نیز مینویسد: اهل کوفه؛ به جز عاصم در اینجا و در سوره مائده «لمستم» و دیگران آن را با الف قرائت کردهاند (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۵، ص۱۵۸). « لامَسْتُمُ» از باب مفاعله و کنایه از جماع است؛ اما لمستم به معنای مطلقِ لمس کردن است (معرفت، ۱۳۷۴، ج۲، ص۱۵۹؛ عکّ، ۱۴۰۶ق، ص ۸۶ بتصرف؛ زغلول، ۱۴۲۵ق، ص۱۶۰).
بنابراین، در اینجا صحبت از دو حکم در میان است؛ یکی اینکه در حال جنابت به نماز نزدیک نشدن و دیگری در حالی که با همسران لمس داشتن. برداشت طبرسی در اینجا، جمع بین دو حکم و یا ترجیح یکی از آن دو نیست؛ بلکه ایشان به طور صریح، یکی از دو حکم؛ یعنی حکم جماع را انتخاب میکند. و طبق برداشت ایشان؛ در صورت جماع یا جنابت است که نماز گزاردن نیاز به غسل و یا تیمم بدل از غسل دارد.
در تفسیر مجمع البیان آمده است: منظور از «أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ»، جماع است؛ چنان که از على (ع)، ابن عباس، مجاهد، سدى، قتاده، مختار، ابو حنیفه و جبایى است. و برخى گفتهاند: منظور لمس با دست یا غیر دست است؛ چنان که از عمر بن خطاب، ابن مسعود، شعبى، عطا و شافعى است. و صحیح، معناى اول است؛ زیرا خداوند حکم جنب را در حال وجود آب به وسیله «وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا» بیان کرده است، سپس حکم جنب را در حال نبودن آب بیان مىکند. با اینکه حتى حکم کسى که قضاى حاجت کرده است، در صورت نبودن آب بیان مىدارد. بنا بر این چگونه ممکن است از بیان حکم جنب در صورت نبودن آب، صرف نظر کند و آیه در صدد حکم شخص محدث است و باید همه اقسام آن را بیان دارد. بدین ترتیب منظور از «لامَسْتُمُ النِّساءَ» جماع است (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۵، ص ۱۶۲).
نمونهای دیگر از آنچه که شیخ طبرسی از بین دو یا چند حکم مختلف؛ که به دلیل اختلاف قرائتها به وجود آمده است، یکی را پذیرفته است، در آیه ۶ سوره مبارکه مائده است. این آیه شریفه میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، چون به [عزم] نماز برخیزید، صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید. و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پیشین [هر دو پا] مسح کنید (مائده/۶).
اختلاف قرائت در «ارجلکم»، سبب ایجاد دو حکم شرعیِ مخالف با هم گردیده است. حرف لام در «ارجلکم» هم به صورت مکسور و هم به صورت مفتوح قرائت شده است. مکسور بودن لام، وجوبِ مسح کشیدن پاها را اقتضاء میکند و مفتوح بودن آن، وجوب شستن پاها را (ابو سلیمان، ۱۴۲۰ق، ص ۱۸۴). نافع ، حفص، کسایی، یعقوب و ابن عامر، آن را منصوب و عطف بر ایدیکم قرائت کرده؛ پس از نظر ایشان، حکم پاها در وضو گرفتن، شستن آن همانند شستن صورت است. و بقیه قراء به صورت مجرور و عطف بر رئوسکم دانستهاند. بر طبق این قرائت، در وضو؛ پاها نیز همانند سر باید مسح شوند (متولی، ۱۴۲۰ق، ص۴۲؛ قاضی، ۱۴۲۶ق، ص۱۵۲).
گرچه برخی گفتهاند: بین دو تا قرائت در این آیه میتوان جمع نمود؛ یعنی یکی از آن دو را بر مسح کردن بر روی کفش و جوراب، و دیگری را بر شستن پا بدون کفش و جوراب، حمل کنیم (زرکشی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۱۸۲؛ زرقانی، ۱۳۸۵، ص۱۷۵)؛ اما شیخ طبرسی در برداشتی که از اختلاف قرائتها در این آیه داشته است، جمع بین دو حکم را نپذیرفته است و یک حکم را به طور قطع از آیه استنباط و استخراج نموده است. و آن حکم، مسح نمودن پاهاست.
شیخ طبرسی، اختلاف قرائت در این آیه را از مسائلی میداند که حکم آن در میان امت، مورد اختلاف است (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۶، ص۲۱۸).
شیخ طبرسی در ذیل این آیه، از کسانی که از بین دو حکم فوق، یکی را استنباط کردهاند، نام میبرد و سپس کسانی که بین دو حکم فوق، جمع نمودهاند را معرفی مینماید (همان، ص۲۲۳).
ایشان صریحاً اعلام میکند که دیدگاهش بر طبق دیدگاه امامیه است؛ و به همین خاطر ابتدا روایاتی را در تایید وجوب مسح پاها ذکر میکند و سپس دلایلی را برای رد کردن شستن پاها در وضو ذکر مینماید. حتی میتوان ادعا نمود که ایشان نسبت به این مسئله با نهایت سختی، از دیدگاه و نظر و برداشت خود دفاع میکند. برخی از دلایل شیخ طبرسی را به طور اختصار ذکر مینماییم.
در تفسیر مجمع البیان نکات زیر آمده است:
الف)کسانى که مىگویند: هم مسح و هم شستن پاها واجب است؛ بدون اینکه خود را به زحمت افکنند، جر و نصب کلمه را بر ظاهر آن عطف کرده، جر را بنا بر عطف بر لفظ «رئوس» و نصب را بنا بر عطف بر محل آن دانستهاند (همان، ص۲۲۵).
ب) دانشمندان گفتهاند: این که مسح را به معناى شستن، دانستهاند، به چند دلیل باطل است:
۱- خداوند متعال، اعضایى را که در وضو باید شسته شوند، از اعضایى که باید مسح شوند، جدا کرده است. از لحاظ لغت و شرع نیز، مسح و شستن با یکدیگر تفاوت دارند. چگونه ممکن است که مسح و غسل، یکى باشند؟!
۲- هر گاه کلمه «ارجل» عطف بر «رئوس» باشد و در مورد سر، تنها مسح واجب باشد، نه شستن، بنا بر این حکم پاها نیز باید مسح باشد نه شستن. زیرا حقیقتِ ربط میان دو کلمه به وسیله حروف عطف، غیر از این نیست.
۳- اگر مسح به معناى شستن باشد، چه فایدهاى دارد که استدلال کنند به روایتى که مىگوید: پیامبر وضو گرفت و پاها را شست؟! زیرا بنا بر این، ممکن است او پاها را مسح کرده باشد و دیگران مسح را شستن نامیده باشند(همان، ص۲۲۶).
ج) در مورد استشهادى که ابو زید به گفته عرب کرد که آنها مىگویند: براى نماز مسح کردم و نگویند: شستوشو کردم، باید توجه داشت که با این جمله، در حقیقت مىخواهند اشاره کنند به اینکه وضو گرفتهاند و مطلب را با ایجاز و اختصار بیان مىکنند. بدیهى است که اگر مىگفتند: «تغسلت للصلاه»، صحیح نبود و احتمال انجام غسل داده مىشد. روى این اصل، کلمه مسح به کار بردند. به خصوص که اعضایى که شسته مىشوند، هم مسح مىشوند (همان).
نمونهی دیگری از اختلاف قرائتها، که سبب گردیده مرحوم طبرسی در تفسیر احکام شرعی، یکی از آنها را اختیار کند، مربوط به توارث به سبب مهاجرت است که در سورهی مبارکهی انفال مطرح شده است. خدای تعالی در این سوره میفرماید:
إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا ؛ کسانى که ایمان آورده و هجرت کردهاند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نمودهاند و کسانى که [مهاجران را] پناه داده اند و یارى کردهاند، آنان یاران یکدیگرند و کسانى که ایمان آوردهاند؛ ولى مهاجرت نکردهاند، هیچ گونه خویشاوندى [دینى] با شما ندارند؛ مگر آنکه [در راهِ خدا] هجرت کنند (انفال/۷۲).
قراء، در فتح واو و کسر آن در واژهی «مِنْ وَلایَتِهِمْ» اختلاف دارند. حمزه به کسر واو و دیگران به فتح خواندهاند. چنانچه واو در « وَلایَتِهِمْ» مفتوح قرائت شود، به معنای نصرت و خویشاوندی است؛ اما اگر با کسره قرائت شود، به معنای امارت و زمامداری و میراث است (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۱۰، ص ۲۶۹؛ فارسی، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۶۵؛ زقروق، ۱۴۲۳ق، ص ۳۲۷ ؛ ابن جزری، بی تا، ج۲، ص ۲۷۷).
شیخ طبرسی در این مورد نیز، یک قرائت را برگزیده و حکم ارث نبردن مومنانی که جهاد نکردهاند را از آیه برداشت نموده است. و این بخش از آیه را اینگونه تفسیر مینماید: و کسانى که ایمان آورده و از مکه به مدینه مهاجرت نکردهاند، میان شما و ایشان توارثى وجود ندارد؛ تا اینکه مهاجرت کنند. در این صورت، از یکدیگر ارث مىبرید (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۱۰، ص ۲۷۰). و بدین ترتیب طبرسی قرائت فتح «واو» را برگزیده است.
همانطور که گفته شد، گاهی اوقات امین الاسلام طبرسی با توجه به قرائتهایی که از یک آیه شده، حکمی از آنها را بر حکم سایر قرائتها ترجیح داده است. از جمله این موارد میتوان به تفسیر آیه ۸۹ از سوره مبارکه مائده اشاره نمود. آیه شریفه میفرماید:
فَکَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَهِ مَساکِینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَهِ أَیَّامٍ ؛ و کفّارهاش خوراک دادن به ده بینواست- از غذاهاى متوسّطى که به کسان خود مىخورانید- یا پوشانیدن آنان یا آزاد کردن بندهاى. و کسى که [هیچ یک از اینها را] نیابد [باید] سه روز روزه بدارد.
در قرائتى دیگر از این آیه، اینچنین آمده است: «أو تحریر رقبه مؤمنه»؛ یعنى لفظ مؤمنه به آیه اضافه شده است. این قرائت روشن مىسازد که در بندهاى که براى کفاره قسم آزاد مىشود، ایمان شرط است. قرائت مذکور نظر مذهب شافعى و دیگرانى را تأیید مىکند که در این حکم شرطِ ایمان را واجب مىدانند (زرقانی، ۱۳۸۵، ص۱۷۴). بنابر این قرائت، شافعی حکم این قرائت را واجب میداند و برخی همچون ابو حنیفه حکم این قرائت را نمیپذیرند (ابو سلیمان، ۱۴۲۰، ص ۱۸۴). اما با توجه به آنچه که در تفسیر مجمع البیان آمده است، مرحوم طبرسی شرط داشتن ایمان را برای کفاره قسم، بهتر میداند و به عبارت دیگر، ایشان این قرائت و حکم آن را بر قرائتی که لفظ مومنه در آن قید نشده است، ترجیح میدهد.
در تفسیر مجمع البیان آمده است که: «أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ» یعنی: یا اینکه بندهاى را آزاد کنند. و مقصود از «رقبه» یک انسانِ سالم است. و فرقى میان مرد و زن و کودک و کافر و مومن نیست. گرچه در این آیه لفظ «رقبه» به صورت مطلق و مبهم آمده است؛ اما مومن بودن او بهتر است (طبرسی، ۱۳۷۲، ج۳، ص۳۶۸). از این رو اختلاف قرائت در برداشت تفسیری مجمع البیان، در این آیه نقش بسزایی را ایفا نموده است.
۳-۱-۵- رفع ابهام ظاهری
در پارهای موارد، قرائتهای گوناگونی که از یک آیه شده است؛ سبب گردیده حکمی را که در آن آیه بیان شده است را با روشنگری و وضوح بیشتر تفسیر نماید. به عنوان نمونه لفظ «فاسعوا» در آیه زیر به صورت «فامضوا» نیز قرائت شده است:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاهِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، چون براى نماز جمعه ندا در داده شد، به سوى ذکر خدا بشتابید، و داد و ستد را واگذارید. اگر بدانید این براى شما بهتر است (جمعه/۹).
قرائت « فَاسْعَوْا » به ظاهر، راه رفتن سریع و دویدن را اقتضاء میکند؛ حال آنکه طبق دلایل عقلی و نقلی، راه رفتن سریع، و با شتاب به سوی نماز جمعه رفتن، ملاک نیست. پس قرائت دیگری بیان کننده و روشنگر آن است و این توهم را از آن دفع مینماید. و آن قرائت «فامضوا» میباشد (ابو سلیمان، ۱۴۲۰ق، ص۱۸۴؛ محیسن، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۱). قرائت آیه به صورت «فامضوا»؛ بیانگر مجرد رفتن است (سلامت، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۱۷۰).
طبرسی در تفسیر آیه فوق میگوید: فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ ؛یعنی فامضوا إلى الصلاه (طبرسی، ۱۳۷۲، ج۱۰، ص۴۳۴). و در ادامه مینویسد: قتاده، ابن زید و ضحاک گفتند: یعنى بروید با سرعت و شتاب به سوى نماز؛ نه با سنگینى و تأنّى. زجاج گوید: یعنى پس بروید به سوى سعى؛ چنان که آن سرعت کردن است. و عبد اللَّه بن مسعود قرائت نمود: “فامضوا الى ذکر اللَّه” و از على بن ابى طالب (ع) و عمر بن خطاب و ابى بن کعب و ابن عباس هم اینطور روایت شده و همین از حضرت ابى جعفر باقر و حضرت عبد اللَّه صادق (ع) روایت شده است، ابن مسعود گوید: اگر من اسراع و سرعت را میدانستم، هر آینه چنان سرعت میکردم که ردایم از کتفم بیافتد. و حسن گوید: آن سعى و دویدن بر قدمها نیست و به تحقیق که نهى شده که براى نماز نیایند؛ مگر با سکینه و وقار، بلکه سعى به دلها و نیّت، و خشوع است (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۲۵، ص۲۴).
بنابراین قرائت «فامضوا» توهّمِ وجوبِ سرعت، در رفتن به سوی نماز جمعه را دفع مینماید (صباغ، ۱۴۱۰ق، ص ۱۷۹).
۴-۱-۵- تفسیر و توضیح احکام
صحابه فداکار رسول اکرم(ص) که به خاطر تبرک جستن اجازه نمیدادند قطرات آب وضوی آن حضرت به زمین برسد، هرگز اجازه نمیدادند تفسیرهایی که از ایشان در تبیین آیات قرآن شنیده بودند، به فراموشی سپرده شود. این امر سبب میشد که صحابه در حفظ بیانات رسول خدا (ص) به مثابهی کلام خدا تلاش کنند. پاره ای از این تلاشهای خالصانه، اینگونه ظهور پیدا کرد که تفاسیر نیز در کنار آیات مربوطه درج گردد و این امر در گذر زمان از یک سو موجب توهم تحریف در قرآن و از سوی دیگر موجب بروز اختلاف در قرائت قرآن گردید (کلانتری، ۱۳۷۷، ش ۱۷، ص۱۱۳).
مرحوم طبرسی در برداشتهای تفسیری خود، کمال عنایت و توجه را به این اضافات تفسیری داشته است و در موارد متعدد، بر طبق این قرائتها، به تفسیر آیات قرآن اقدام نموده است. به عنوان مثال خداوند در سوره نساء میفرماید:
وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً ؛ و براى شما حلال است که [زنان دیگر را] به وسیله اموال خود طلب کنید- در صورتى که پاکدامن باشید و زناکار نباشید- و زنانى را که مُتعه کردهاید، مَهرشان را به عنوان فریضهاى به آنان بدهید (نساء/۲۴).
راهنمای ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره جایگاه اختلاف قراءات و نقش ...