بلبل
نام مرغیست از تیره گنجشک ها به عکس چهچه دل انگیزش رنگ بال و پر شان زیبایی خاصی ندارد .
بلبل از قدیم الایام به سبب چهچه دل انگیزش و نغمات موزونش در ادبیات ، خاصه ادبیات شرقی و بخصوص ادبیات فارسی مقامی بلند داشته است .
از زمان آریستو فانس تا کنون کوشش در تحلیل نغمه های آن به سیلاب ها به عمل آمده ،ولی هنوز توفیق حاصل نشده است .
بلبل همیشه از قهرمانان حاضر غزل فارسی به ویژه سعدی و حافظ است و به نام های گوناگون خوانده می شود :
هزار (کوتاه شده هزاران داستان ، هزار دستان یا هزار آواست )
مرغ چمن ، مرغ خوشخوان ، مرغ سحر ، عندلیب .
گل سوری یا گل سرخ ( صد برگ ):
در گیاهشناسی گل سوری یا گل محمدی یا گل گلاب ، یکی از گونه های گل سرخ است که پر گل و کم دوام است . و این پیوند برای گونه های دیگر گل سرخ قرار می گیرد . این گل خوشبوست و در اکثر باغها و کناره های رودخانه های ایران فراوان است و در حقیقت گل بومی ایران است و از آن گلاب و عطر می گیرند .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
گل سرخ باز در عرفان اسلامی نشانه ای از توحید است .
منظور از گل در آثار کمال یافتۀ گل و مرغ ، گل سرخ یا صد برگ است که اهمیت تصویری و نمادین آن ها همسان مرغ است . بوتۀ کامل این گل ها در آثار و بوته به تنهایی نقاشی می شود ، ولی در آثار گل و مرغ بیشتر این بوته محل استقرار مرغ به حساب می آید .
گلهای سرخ و صد برگ بوته شمرده می شوند و امکان دارد مانند هر گیاهی ، سال ها عمر کرده یا رشد کنند . در گذشته بزرگ ترین گلهای سرزمین ایران از گل های بهاری این دو بوته بودند . در طبیعت یا هر باغچه ای ، بلندی بوته ، رنگ ، بزرگی و تعداد گل ها ، آن ها را از گیاهان گلدار و درخت های مجاورشان ، جدا و متمایز می کنند . خوشبویی ، لطافت ، سرخی و زیادی گلبرگ ها ، از ویژگی های گلهای آن ها هستند که از نزدیک ، یا هنگام تماس با دست ، حس می شوند . بوته های گل سرخ و صد برگ در فصل بهار پی در پی گل می دهند ، به این دلیل در این دوران امکان دارد مراحل گوناگون جوانه رشد ، غنچه ، کمال ، پیری و پرپر شدن را در گلهای جدا از هم ، بر روی شاخه های آن ها ببینیم[۷] .
گل های یاد شده ، تنه و شاخه های لطیفی دارند که در فصل سرسبزی می توان آن ها را به هر طرف خم کرد یا تاب داد ، به همین دلیل وزش باد ، به سادگی شاخه هایشان را خم راست می کند و گلبرگ هایشان را با خود می برد . بر خلاف تصوری که هنرهای نقاشی و شعر قدیم ایران به ما داده اند ، این بوته ها در طبیعت کمتر آشیانۀ مرغان می شوند و تنها ممکن است برای چند لحظه آن ها را برای شکار حشرات به خود جلب کنند .
یاد آوری می نماید ، امروزه برای پیوند گلهای رنگارنگ و مقاوم رز وارداتی ، تنها از تنۀ این بوته ها به عنوان پایه استفاده می شود و اجازۀ رشد به گل های یک رنگ و حساس سرخ و صد برگ اصلی داده نمی شود ، به این دلیل دیدن نمونه های طبیعی آن ها به آسانی ممکن نیست .
در مناطق محل زندگی بیشتر نقاشی گل و مرغ و گل و بوته ( اصفهان و شیراز ) وجود شرایط جغرافیایی مناسب این گلها را دارای تجلی می کند .قسمت هایی از عیلام که بخشی از سرزمین های یاد شده اند ،دارای آب و هوای آفتابی و کوهستانی هستند و نمود فصل بهار ، به دلیل وجود دشت ها و دره های شقایق و زنبق و گل های گوناگون خودرو و آسمان و زمین رنگین ،در آن ها بسیار محسوس است . در همۀ روز های این فصل می توان نغمۀ چکاوک ، هزاردستان ، قناری ، ترند ، طرقه و مرغ های خواننده دیگر را در کوه و دشت شنید .
ترنم باران و چشمه های فصلی بر زیباییهای طبیعت در این قسمت های ایران می افزایند . مردم در این بخش ها هنر دوست می شوند ، و افراد خلاق هنرمند و هنر آن ها به ویژگی های جغرافیایی و فرهنگی سرزمین شان آمیخته می شود و نمی تواند جدا از تأثیر محیط طبیعی شان باشد . هنگامی که شرایطی مناسب به وجود آید ، اگر این افراد در آزادی بخواهند عواطف خود را نشان دهند ، به وجهی از این محیط اثیری ، که از تصور بهشت در مغزشان دور نیست ، اشاره می کنند . برای این منظور ، هر متفکر یا هنرمندی با وسیۀ بیانی اش دست به کار می شود . به این صورت ، شاخص های این بهشت در ذهن شاعر به کلمه ، در مغز عارف به وجهی از تجلی زیبایی مطلق ، و برای نقاش به تصویر تبدیل می شوند . به نظر می رسد شاخص های باید واژه ها یا تصویر هایی باشند که یاد انواع زیبایی ، گل و رنگ های این محیط را در خود داشته باشند . به این دلیل ، جذاب ترین و مشخص ترین گل ها و رنگین ترین رنگ ها ، همراه با اثر عاطفی شان در ذهن آن ها باقی می مانند . روزبهان شیرازی (۵۲۳-۶۰۵ق/۱۲۰۸-۱۱۲۸م) ، عارفی از اهالی فارس ، و معاصر سهروردی ، در کشف الاسرار می گوید :
« یکبار ، در ساعاتی که از نیمه شب گذشته بود ، سجاده گستردم و به انتظار عرائس غیب نشستم . سر من در ملکوت به پرواز در آمد و کبریای الاهی را در منزل التباس چند بار در هیبت درخشان جمالش دیدم . دلم به این حد خشنود نبود و اشتیاقی داشت به دیدار جلال ازلی که آتش در اسرار همۀ بواطن و اندیشه ها می زند . ناگاه سیمایی دیدم گسترده تر از همۀ آسمان ها و زمین و عرش و کرسی . پرتو های جمال از آن می تابید و خود آن از حد هر مثل و مانندی در می گذشت . من اما جمالش را به صورت گل سرخ دیدم که چونان جهانی در جهانی بود که گلهای سرخ از آن می بارید و این منظره را حد و کرانه ای نبود . این جا بود که این سخن یامبر در دلم افتاد که فرمود : الورد الحمر من بهاء ا… »
به این دلیل ، مفهوم گل سرخ و سرخی و زیبایی در متنهای عرفانی ، شعر و نقاشی ما تقریبا یکی می شوند . [۸] آیا در واژه های گلبانگ ، گلگشت ، گلرخ ، گلرنگ … نام گل به جای چه صفتی نشسته است ؟ به نظر می رسد تنها صفتی که می تواند در هر چهار مورد صدق کند ، زیباترین یا واژه هایی با همین معنا خواهند بود ( زیباترین بانگ ، یا گشت ، یا رخ یا رنگ ) . رابطۀ مفهوم زیبایی با گل در شعر و ادب فارسی نیم تواند دور از ارتباط آن با رنگ سرخ در نظر آید . [۹]
آیا گلرخ یا گلرنگ نیم توانند سرخ رخ یا سرخ رنگ تعبیر شوند ؟ شاید به همین دلیل مولوی بهترین رنگ ها را ، سرخی می دانست :
بهترین رنگ ها سرخی بود وان ز خورشید است و از او می رسد
یا حافظ از پیر گلرنگ نام می برد :
پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان فرصت خبث نداد ، ارنه حکایت ها بود
یا سهروردی قبا و کلاه سرخ می پوشید و یکی از کتابهایش را عقل سرخ می نامید .
یاد آوری می نماید ، در عصر هخامنشیان ، رنگ سرخ ، به نشانه ای از کیفیت مهر تبدیل شده بود . چنان که … « سرخی بامدادی پیش از بر آمدن آفتاب را مظهر جلوۀ این ایزد می دانستند … » و « شاهان هخامنشی جامۀ سرخ و ارغوانی می پوشیدند . به موجب بندهش ، رنگ سرخ رنگ جامۀ طبقه سپاهی بوده است که با مهر بستگی داشته اند »
نور سرخ ، رد شفق ( زمان طلوع ) و فلق (هنگام غروب ) در فاصله ای میان تاریکی و روشنایی ، بدون حضور خورشید ، قابل دیدن است . در آغاز و پایان روز :
زیا قوت سرخ است چرخ کبود نه از باد و آب و نه از گرد و دود
فردوسی
نقاشی این پدیده با بهره گرفتن از طیف رنگ های سرخابی ، ارغوانی ، گلبهی ، و صورتی امکان دارد و این رنگ هایی است که گلبرگ های گل سرخ و گل صدبرگ را می سازند . اگر در روشنایی آفتاب به دقت به این گل ها نگاه کنیم ، عبور نور از گلبرگ های آن ها ، درون گل همان نور ها و رنگ های شفق را می سازند . « چون شفق اول شام یا آخر صبح که سپید است و نرو آفتاب باز و متعلق ویک طرفش با جانب نور است که سپید است ، و یک طرفش با جانب چپ که سیاهست . پس سرخ می نماید »
این رنگ ها ، نشانۀ زمینی کیفیت خورشید یا مهرند . گلبرگ های نسترن قرمز و شقایق نیز که در تعدادی از آثار گل و مرغ به مضمون اضافه شده اند ، دارای این ویژگی هستند ، ولی به دلیل رنگ تند و گلبرگ های اندک ، اهمیت کمتری دارند . گل سرخ یا سرخ گل یا گر سوری ، به دلیل هایی که گفته شد ، به نشانۀ نمادین بسیاری از مفهوم های ادبی و هنری ، مانند پیروزی ، زیبایی ، رشادت ، لطافت ، خوشبویی ، و … ، وارد دنیای کلام و تصویر شده است [۱۰] .
گل آتشی یا سرخ آتشی از ارتباط مفهوم سرخ و آتش یا رنگ سرخ و نور آتش خبر می دهد . در دوران کهن ، در تمدن بین النهرین نیز « موثر ترین نیرو برای خنثی کردن جادوی سیاه و دخالت های دیوان ، آتش بود و وجود سه خدایی که خدایان آتش شمرده می شدند . »
« هفتمین آفریدۀ گیتی ، آتش ، د ر همۀ آفرینش سیلان دارد ، چونان صاحب خانه که در خانه است ، فروغ او را مایه ای از روشنی بیکران است » در بخش های میترا و اهورا مزدا ، به رابطۀ روشنی بیکران و خورشید و نشانۀ نمادین شان ( مهر ) خواهیم پرداخت . اگر مطالب این دو بخش این جا نیز در نظر گرفته شوند ، اشاره به رابطۀ مهر یا میترا با روشنی بیکران و سرخی و رنگ سره و آتش و زیبایی می تواند پذیرفتنی باشد . گستردگی مفهوم آتش ، توانسته است در تأویل را بر اشعار عارفان بزرگ نیز باز گند :
آتش عشق است کاندر نی فتاد جوشش عشق است کاندر می فتاد
مولوی
گل یاسمن یا یاسمین :
درختچه ای از تیره زیتونیان است که دارای گونه های بالا رونده و یا برافراشته است : نام علمی جنس یاسمن از نام فارسی آن اقتباس شده است ، نام هایی که در کتب فارسی به آن اشاره نموده اند یاسمن یا یاسمین است و همچنین نام های یاسمن یا گل هاشم را نیز برای آن ذکر کرده اند .
یاسمن بر دو نوع است : سفید و زرد
یاسمن سفید در جنگل های جلگه و میان بند شمال ایران می روید و از درختان مختلف جنلگ بالا می رود و گل های سفید و معطر آن در خرداد ماه شکفته می شود و عطر مطبوع و دلپذیری در هوا پراکنده می سازد .
یاسمن سفید را در نور یاسمن و در مازندران و شهسوار یاس و یاس سفید می نامند و این درختچه در نقاطی که مرکبات می روید یافت می شود ،دارای گلهای سفید یا زرد و خوشبوست که از آن عطر می سازند و برای آرایش باغ نیز کاشته می شود .
یاسمن زرد بومی نواحی مدیترانه است ، در اغلب جنگل های شمال ایران در ارتفاعات وجود دارد ، گلهای آن در اواخر اردیبهشت ماه باز می شود .
یکی دیگر از گونه های یاسمن رزاقی است ، گلی است غالبا پرپر و بسیار معطر که برای زینت کاشته می شود .
یاسمن سفید :
که دارای گلهای سفید است در ایران و قفقاز و چین می روید و اغلب به نام یاس سفید مشهور است و چون آنرا در گلدان های بزرگ پرورش می دهند و دارای ساقه بالا رونده است . به همین جهت به نام یاس گلدانی پیچ موسوم است . فرهنگ نویسان گویند : سمن نام گلی سپید و خوشبوست و آن را یاسمن و یاس گویند .
میخک :
گیاهی است از رده دو لپه ایها جدا گلبرگ که سردسته تیره خاصی بنام قزنفلیان است . این تیره انواه مختلفی دارد ، گیاهی یکساله ، گلهای آن مفرد و معمولا در گلدان کاشته می شود برگ های آن کشیده و نوک تیز است و گل های آن قرمز و صورتی است و برگهایش ساده و متقابل و در محلی که به ساقه می چسبند گرهی بر جسته تشکیل می دهند . گل میخک بوی مخصوصی دارد .