عقـــــــل راه نـــــامیـــدی کــــی رود
عشق بـاشــد کــان طــرف بـــرســردود
(مثنوی ۶/۱۹۷۳)
لا ابــــالــی عشـق بـــاشــد نـــی خـــرد
عقل آن جــویــد کـــزان ســـودی بـــرد
(مثنوی۶/۱۹۷۴)
در بین عشق وعقل تقابل وتضاد وجود دارد، و در تاریخ بشریت این دوجریان با هم در تضاد بوده اند، که به نام های فلسفه یا حکمت استدلالی که مربوط به اندیشه ارسطواست، وفلسفه اشراقی که به اندیشه افلاطون مربوط است، ودر اندیشه عرفا علم با معرفت، فلسفه با عرفان و عقل و عشق با هم درتقابل و تضادند، وعرفا در اندیشه هایشان عشق را بالاتر از عقل می دانند، وعقل درمرتبه پایین تری قرارمی گیرد. (فتح الهی و سپه وندی، ۱۳۸۷: ۱۰۷)
عَقل وِاْتِ پَریشَان پِرْ بِی پَروَایی
عِشق وِاْتِ فَرق هَا بِینِ کُورِی ُو بِینَایِی
۱) ترجمه بیت: عقل سؤال کرد وگفت ای ملا پریشان به خاطر عشق خیلی بی پروا نترسی؟ و عشق جواب داد و گفت: بین بینا و نابینا وآگاه و ناآگاهی فرق هست.
۲) نکات بلاغی: صنعت سوال وجواب، کور با کرتضاد، پروایی با بینایی کلمه قافیه است.
۳) شرح مفاهیم عرفانی: بینایی: به معنی آگاهی است، علم وآگاهی یکی ازمراحل سیروسلوک عرفانی است، در این مسیر سیروسلوک هدف عارف مشخص است. امّا موفقیت وی درگرو آگاهی، بصیرت و بینش درست ازتعالیم ودستورات شرع است، اگردر سیروسلوک های عرفانی سالک اشتباهی بکند تمام آنچه را که بدست آورده است ازدست می دهد، و از رسیدن در جاده حقیقت باز می ماند. تحلیل: آیه(۶۱) سوره مبارک الحج: ( ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ). بینا: بصیرهمان است که عرفا از آن به نور قدسی تعبیرمی کنند، و بوسیله آن به مشاهده باطن اشیاء می پردازند، و حکم چشم را دارد که به کمک آن صورت ظاهری اشیاء دیده می شود. (ر. ک. سجادی، ۱۳۸۹: ۱۹۶)
عَقل وِاْتِ کَــــمَا هِیَ چِیْشتَن مَنْظُــور
عِشــق وِات مُحَبَـت حَسُودَ مَـکِی کُور
۱) ترجمه بیت: عقل ازعشق سوال کرد که هدف تواز بی واسطه بودن معرفت قلبی چیست؟ عشق گفت محبت و دوست داشتن حسود را کر وکور می کند.
۲) نکات بلاغی: منظور با کور کلمه قافیه است، صنعت: سؤال وجواب است، واج آرایی:(م).
۳) شرح مفاهیم عرفانی: چِیشتن: «اصطلاحی است عارفان مسلمان به تبع پیامبر واشاره به بی واسطه بودن معرفت قلبی دربرابرمعرفت ذهنی دربسیاری از موارد به کار میرود». (مارتین لینگز، ۱۳۸۳: ۹۱)، عشق: دارای مراتبی است که عبارت است از: عشق غیرحقیقی و مجازی است، دوست داشتن غیرخداوند وآن دوست داشتن انسان است، وعشق حقیقی یعنی؛ دوست داشتن خداوند متعال است. محبت: یعنی اطاعت خداوند برای انجام واجبات و دستوراتش و در پایان زجر وناراحتی است، وموافق بودن باحکم و تقدیر خداوند، وشبلی گفته است محبت یعنی: خود را فدا کردن و از خود گذشتن برای آنچه که محبوب و معشوق میخواهد و دوری ازآنچه او نمیپسندد. عشق به چیزی باعث کوری انسان و حسادت وی
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
می گردد، عیش وخوشی برای عاشق نیست زیرا: بایدخود را فدای محبوب کند و محبت بنده به خداوند بزرگ دانستن اسرار خداوند است. پیامبرمی فرمایند: دوست داشتن چیزی باعث کوری وکری میشود (ر. ک. فتح الهی، ۱۳۸۸: ۱۱۳– ۱۱۵)
حسود: زشت ترین زشت هاست اگرانسان این خصلت بد را در خود به پروراند؛ زیرا حسادت بیش ازآن که دیگران را از بین ببرد، خود درحسرت و اندوه می سوزد. خداوند می فرماید: درآیه(۵)سوره مبارک الفلق: (وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ) پناه بردن به خداوند ازشرانسان حسود وقتی که حسادت میکند، حسادت با خداوند ستیزه و دشمنی می کند و به قضا و قدر خداوند راضی نیست و هیچ حسود بزرگ نمی شود. شخص حسود: فردی ظالم و بسیارستمکاره که ازهیچ چیزی فروگذار نیست. (رساله قشیریه، ۱۳۸۳: ۲۳۰– ۲۳۱)، حسد: بدخواهی دیگران را خواستن در بیان عرفان ازصفات رذیله وبسیار مورد نکوهش واقع شده است، و ریشه بسیاری از نابسامانیها است اگرازحسد صفتی بدتر بود خداوند پیامبر را ازآن دور نمیفرمود، و حسد چنان خوبی ها را ازبین می برد همانندآتش که هیزم را می خورد. دراصل حسد باعث می شود که زوال نعمتی برای کسی بخواهدکه قبل ازاوخود را می سوزاند و هرکس به عدالت زندگی کند به چیزی حسد نمی ورزد.(ر. ک. سجادی، ۱۳۸۹: ۳۱۸)
عَقــل وِاتْ مَــر اِمْــکَان وَ پا بَستِشُن
عِشق وِاتْ غِیبُ الْغُیوُبْ جَنبِه پَستِشُن