دسته سوم افرادی هستند که دغدغه های سیاسی مانع از تفکری مذهبی و اعتقاد به آرمانهای دینی برای ایشان شده بود. آنها از مبانی دینی برای تحکیم پایه های حکومت استفاده بسیار میبردند و گاه مبانی دینی را فدای اهداف سیاسی خود میکردند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
کعبالاحبار از جمله صحابی رسول خدا محسوب نمی شود، ولی به علت کثرت مراجعات صحابه به او در همین دسته مورد بررسی قرار گرفت، وثاقت کعب مورد اتفاق علماء نبوده، بلکه موافقان و مخالفانی دارد. ادلهی موافقان وثاقت کعب دلایلی واهی و بدون سند و مدرک است چرا که از گزارشهای رسیده به دست ما متوجه میشویم که کعبالاحبار به صورت عامدانه قصد وارد کردن داستانهای یهودی در تفاسیر مسلمانان را داشته است.
عمده دلیل موافقان مراجعه به اهل کتاب در وثاقت کعب، اعتماد محدثین به او و نقل حدیث از اوست اما در کمال تعجب میبینیم که حتی محدثین موردِ اطمینانِ اهلسنت از او روایت چندانی نقل نکرده اند. واقعیت در مورد کعبالاحبار این است که او یهودیزادهای تازه مسلمان است که بر اساس گزارشهای موجود از او، هرگز به دین قبلی خود پشت نکرده و متعهدانه سعی در تبلیغ دین خود را داشته است.
زیدبنثابت نیز در همین گروه قرار گرفت چرا که اخبار ضد و نقیض در مورد او هم فراوان است.
از شاگردان متعهد کعبالاحبار، ابوهریره است که روایات منقول از خود او و دیگران جای سوال بسیار دارد.
عمر و عثمان در همین گروه بررسی شدند؛ زیرا عملکرد خلفا به گونه ای بود که تا حد زیادی مسیر را برای حرکت آزادانه اهلکتاب فراهم میآوردند.
با بررسی بر روی نظرات متأخران صاحب نظر در حیطه جایز بودن مراجعه به اهلکتاب با دو رویکرد مواجه هستیم.
دستهای که موافق این نوع ارتباطات هستند، که غالب افراد از اهل سنت هستند و ما در طول کار با صاحب نظران شیعه که موافق مراجعه به اهلکتاب باشند برخورد نکردیم.
برخی از این افراد موافق مراجعه به اهلکتاب عبارتند از طوفی، ابن تیمیه، ابنحجر که هر کدام برای جایز بودن این قبیل مراجعات دلایلی را مطرح کردند از جمله اینکه طوفی وجود برخی حقایقی در بین داستانهای اهلکتاب را دلیلی بر مراجعه به اهلکتاب دانسته چرا که صحابه قصدشان روشن شدن مجملات قرآنی بوده است نه تفسیر قرآن با این داستانها و کسانی که با این داستانها قرآن را تفسیر می کنند مقصرین اصلی این مهلکه هستند نه کسانی که به اهلکتاب مراجعه کردند. او اضافه می کند نقد این قبیل داستانها به عهده دیگران است، آنهایی که قصد استفاده جدی و بهره گیری از این داستانها در تفاسیر را دارند.
افرادی چون ابنتیمیه و ابنکثیر همه اسرائیلیات را مردود ندانستهاند، به اعتقاد آنها آن دسته از اسرائیلیاتی که قرآن و حدیث صحتِ آنها را تأیید می کند را میتوان به عنوان شاهد برای تفسیر آیات قرآن استفاده کرد. برخی متعرض این دلیل شده و قول نبی مکرم را مبنی بر عدم تأیید اهلکتاب را مطرح کرده و اضافه می کنند چه تأییدی از این مهم تر که اقوال ایشان به عنوان شاهد در کنار آیات قرآن بیاید. ابنکثیر از جمله افرادی است که موضع تندی در مقابل این مراجعات گرفته است ولی نتوانسته کاملاً از نقل این قبیل داستانها بگریزد و گهگاهی در کتاب تفسیر خود در دام اسرائیلیات گرفتار شده است.
افرادی چون ابنحجر و ذهبی عدم استقرار احکام اسلامی را دلیل صدور حکم ممنوعیت مراجعه به اهلکتاب توسط پیامبر دانسته اند؛ آنها به این قائل هستند که به محض برطرف شدن این مشکل، موانع حذف شده و اگر بعد از پیامبر مراجعهای رخ داده به همین علت است. در حالی که تاریخ دقیق و مشخصی بنا به نص قرآن و سنت مبنی بر استقرار احکام وجود ندارد.
از طرفی افرادی چون ذهبی برای توجیه این مراجعات بند و تبصرههای متعددی را در نظر میگیرد از جمله اینکه حجم این مراجعات جزئی بوده و قابل ذکر نمی باشد و یا حتی مسائلی سطحی و پیش پا افتاده از اهلکتاب پرسیده شده است که با مراجعه به تفاسیر اهلسنت از جمله تفسیرطبری و مقاتل بن سلیمان، متوجه واهی بودن سخن مطرح شده، شدیم و همینطور با بررسی محتوای سوالات نه تنها آنها را کم اهمیت نیافته بلکه میتوانستیم آنها را در دسته های با اهمیتی چون تفسیر، احکام و …. جای دهیم. او معتقد است اگر مراجعهای از سمت صحابه صورت گرفته، کاملا هوشیارانه بوده و گفتار اهلکتاب با دید نقادانهی صحابه ارزیابی میشده است؛ در واقع او با نگاهِ هوشیارانهی صحابهی پرسشگر، موافق است، اما متأسفانه با توجه به بررسیهای انجام شده خبری از نقادی صحابه در مقابل اقوال اهلکتاب نبود و بیشتر در صدد تأیید اقوال بودند تا بررسی صحت آن، و همینطور بهانه استقرار احکام که عامل پرسشِ صحابه از اهل کتاب است نیز، با عملکرد خلیفهی چهارم علی مخدوش می شود. او شباهت قرآن به کتابهای آسمانی را مطرح کرده و از تفصیلی بودن تورات سخن به میان می آورد و اینکه با مراجعه به تورات ابهام مجملات قرآنی رفع می شود در حالی که وجود تحریف در این کتابها این سخن او را به طور کل رد می کند. در نتیجه هیچ یک از توجیهات متأخران مستدل نبود.
در مقابل موافقان مراجعه به اهلکتاب، گروهی مخالفِ مراجعه، وجود دارند که شامل صاحبنظران شیعه و اهلسنت می شود آنها مراجعهی صحابه را نپذیرفته و آن را مورد نقادی قرار دادهاند.
ابوریه نیز به نقد این گونه ارتباطات پرداخته و افرادی چون کعبالاحبار، ابوهریره و وهببنمنبه را که عوامل اصلی انتشار اسرائیلیات در بین روایات مسلمانان شدند را مورد سرزنش قرار میدهد و دقت نظر و نکته سنجی خود را در مورد کعبالاحبار تا جایی پیش میبرد که به پیشگوییهای او در مورد مرگ عمربنخطاب مشکوک و او را متهم به دست داشتن در قتل خلیفهی دوم می کند.
ابوریه مسائل شرعی و اعتقادی را بسیار با اهمیت میداند؛ لذا فرض را بر این میگیرد که اگر نقل حدیث از اهلکتاب را کسی جایز بداند باز هم این دلیلی بر صدور جواز برای اعتماد به ایشان در همه مسائل اعم از اعتقادی و شرعی نیست. به نظر روی سخن او با معتقدین به مراجعه به اهلکتاب است و کنایهای به این افراد میزند، به این معنا که تا کجا باید به این افراد اعتماد داشت؟
آیهاللهمعرفت از علماء متأخر شیعه از جمله مخالفان این مراجعات است، او معتقد است وقتی پیامبر در صورت حضور خودش حضرت موسی را پیرو خود میداند و اعتماد حضرت موسی بر غیر خود را مردود اعلام می کند، و این اعتماد افراد به اهلکتاب را نوعی سادهاندیشی میانگارد. با همین مبنا هست که آیتاللهمعرفت مراجعهی ابنعباس به اهلکتاب را برنتافته و تمام همت خود را به صورت مستدل و عقل پسند برای رفع اتهام مراجعهی او به اهلکتاب بکار میگیرد و با دلایلی محکم این اتهام را از او بر میدارد.
لازم به توضیح است در برخی شواهد، ساختگی بودن این موارد قطعی به نظر میرسد که در متن مورد اشاره قرار گرفت. (مانند مراجعان ابنعباس به اهلکتاب)
با بررسیهای صورت گرفته علت تلاش موافقان مراجعه به اهلکتاب و آوردن دلایل رنگارنگ برای توجیه این نوع مراجعات، تلاشی برای رفع اتهام از خلیفه اول و دوم بوده، زیرا آنان به اهل کتاب مراجعات مکرر داشتند؛ متأسفانه با گزارشها و روایاتی که دلالت بر استقبال این دو خلیفهی مسلمین از منقولات اهلکتاب دارد، مواجهایم و حجم زیاد این داستانها نشان از آسایش نسبی این افراد در نقل این مطالب دارد.
در فصل دیگری از پژوهش، شواهدی از کتابهای اهل سنت استخراج شد. این کتابها در دو تقسیم بندی قرار گرفت.
الف. موطأ مالک، مسند احمد، صحاح سته
ب. المصنف، جامعالبیان، تاریخ طبری، حلیهالاولیاء، بهجهالمجالس، مختصرتاریخ دمشق، اسدالغابه، تذکره الحفاظ، البدایه و النهایه ابنکثیر، الدرالمنثور، سنن دارمی، مستدرک حاکم.
شواهد جمع آوری شده از کتابهای دستهی «الف» را در سه عنوان ذیل قرار دادیم.
سوالات حاوی حکم از اهلکتاب
سوالات تفسیری از اهلکتاب
سوالات صحابه از اهلکتاب درباره بلاد
عناوین دسته ها، در بر دارنده اهمیتِ مواردی هست که ذیل آن قرار گرفته است.
کتابهای گروه «ب» نیز مورد بررسی قرار گرفت و شواهدی استخراج شده در ۱۳ دسته گنجانده شد که عبارتند از:
سوالات تفسیری از اهلکتاب
سوالات حاوی افعال و اعمال
سوالات حاوی مسائل فکری و اعتقادی
رفع اختلافِ قرائتِ قرآن توسط رأی اهلکتاب
شواهد در توصیف پیامبرو امت ایشان
انذار و نصیحتهای در خواستی عمر از کعب
نقلهای مستقل و بدون مقدمه کعب
اعطاء برخی مقامات از جانب کعب
غیبگویی های کعب نسبت به عمر و تأیید او
اعلم مردم از دیدگاه کعب
آموزههای کعبالاحبار برای صحابه
بزرگداشت شهرهای خاص توسط کعب
نمونه ای از داستان سرائیهای کعب
سوالات پرسیده شده و یا حتی منقولات این افراد و گفتگوهایشان با صحابه به قدری از اهمیت برخوردار است که درکتابهای تفسیری آنها جا باز کرده، و در برخی کتابهای محدثین مبنای صدور حکم قرار گرفته است. اگر کسی به دنبال یافتن حقیقت باشد درک این مطالب برایش دشوار نخواهد بود.
با بررسی مجموع دلایل موافقان مراجعه به اهلکتاب و نگاهی به این سوالات استخراج شده توانستیم صحت و سقم این نظریات را مورد نقادی قرار دهیم. آنچه که در انتها برای ما حاصل شد توجیهگری موافقان، برای موجه جلوه دادن عملکرد خلفا بود؛ چرا که تأثیرگذاری داستانهای مطرح شده از اهلکتاب قابل انکار نیست؛ سعی این افراد برای تعیین مسیر فکری و ایجاد برداشتی خاص از آیات قرآن و به تبع تأثیرگذاری بر عقاید مسلمانان بود.
در شواهد جمعآوری شده، شاهد القائات آموزههای اهلکتاب به عموم شنوندگان و حتی شاهد وابستگی صحابه به این افراد برای تفسیر برخی آیات و یا حل اختلاف قرائت از آیات قرآن هستیم.
در انتهای این پژوهش این توانایی حاصل می شود که به صورت مستند با دلایل بدون سند توجیهگران مراجعه به اهلکتاب، مواجهه داشته و به این موضوع تکیه کرد که این مراجعات از سمت رسولاکرمرد شده و دیگر صحابه را از این کار نهی کرده است و عملکرد صحابهی واقعی نیز بر حرف ما صحه می گذارد و موارد خلاف این دستور از افرادی سر زده که انگیزه سیاسی کافی برای این تمرد از دستور پیامبر را داشته اند.
سخن آخر آنکه از مجموع شواهد جمعآوری شده بدست می آید که تفکر مراجعه به اهلکتاب و سوال از آنها از همان زمان خود پیغمبر وجود داشت و توسط بزرگان اهلسنت یعنی خلیفهی دوم و سوم به صورت رسمی، این مراجعات پایهریزی شده است.
انگیزههایی که برای این عملکرد ضد سنت میتوان پیش بینی کرد تفکر یهودی این افراد است چرا که حرف علمای اهلکتاب را تا سر حد حقیقت قبول کرده و برای آن برنامه ریزی میکردند.
لذا آنچه که در انتها به نظر میرسد این است که بیانات موافقان مبنی بر مراجعه به اهلکتاب و تبصرههایی که برای این مراجعات قائل شده است، همگی نشأت گرفته از علقهای است که بین او و کسانی که مرتکب چنین عمل خلاف سنتی شده اند، میباشد، در غیر اینصورت چه دلیلی وجود دارد که با وجود این همه شواهد واضح و روشن بازهم اشاره به این کرد که سوالات پرسیده شده، از جمله سوالات جزئی بوده یا از باب استشهاد و یا از کمی حجم آن سخن گفت.
باید گفت امور خلاف قرآن و سنت رسولاکرمخلاف محسوب می شود و انجام آن به مقدار کم یا زیاد معنا ندارد.
الحمد لله رب العالمین
منابع و مأخذ