(همان: ۴۰)
و امیر خسرو دهلوی که در هندوستان میزیست و اوحدی مراغهای که قسمت مهمی از عمرش در اصفهان گذشت و از پیروان مذهب تصوف بود و خواجوی کرمانی و سلمان ساوجی، معاصرین حافظ که وی به مقام ادبی آن دو اعتقاد داشت. پس معاصر بودن سلمان ساوجی با نابغهی بزرگ همچون حافظ شیرازی دلیل گمنامی وی گردیده است (همان: ۴۰).سلمان در نهایت از چشم جلایریان افتاد و در ساوه انزوا جست و گرفتار پریشانی گشت. لطف و نعمت بسیار که در دربار جلایر دیده بود و سابقهی انس و حقوق چهل ساله، همه را به فراموشی سپرد. بسیار جای تأسف است که سلمان در سن هفتاد سالگی خود – که بیشتر عمر را در ناز و نعمت گذرانیده و از توجه و اکرام ممدوحان قدیمی خود بهره میجست – در واپسین سالهای عمر در اندوه و خواری محرومیت به سر برد و در همین حال درماندگی و انزوا دوشنبه دوازدهم صفر ۷۷۸ عرصهی شاعری و زندگی را در زادگاه خویش شهر ساوه، ترک گفت (وفایی، ۱۳۸۹: ۲۵).
«فصیح خوافی» واقعهی سلمان را ذیل حوادث سال ۷۷۷ ﮪ آورده و در هیجدهم ماه صفر آن سال دانسته است. دولتشاه سمرقندی در «تذکره دولتشاه» سال وفات او را ۷۶۹ دانسته است (سمرقندی، ۱۳۶۶: ۲۹۴).
رضا قلیخان هدایت در «مجمع الفصحا» سال وفات وی را ۶۶۹ آورده است (هدایت، مجمع الصفحا: ۱۹). قول فصیح خوافی اندکی به حقیقت نزدیکتر است.
۳-۲٫ آثار
سلمان ساوجی از شعرای بزرگ، خاصه از قصیدهسرایان ممتاز ادب فارسی است. توانایی وی را در قصیدهسرایی ستودهاند چنانکه علامه دهخدا میگوید: «سلمان در درجه اول قصیدهسراست و میتوان او را از آخرین قصیدهسرایان معروف ایران پیش از صفویان دانست» (دهخدا، ۱۳۵۸:۱۳۲۵).
و دکتر ذبیح الله صفا او را خاتم قصیدهسرایان بزرگ پارس خاصه قصیدهگویان مداح دانسته است (صفا، ۱۳۶۳: ۱۰۱۲).
«سلمان نه تنها در قصیده بلکه در سایر قالبهای شعر چون: غزل، قطعه، ترجیعبند، ترکیببند، رباعی و مثنوی طبعآزمایی کرده است و مهارت و استادی خود را در همه این قالبها به خوبی نشان داده است. او در همه این انواع استاد مسلم بود. چنانکه همه ناقدان سخن و سخنوران عهد او و بعد از او بدین حقیقت اقرار داشتند و چه فخری برای او بالاتر از آنکه لسانالغیب شیراز با آن همه توانایی در سخن و با آن مرتبه از سخنشناسی درباره او میگوید:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
سرآمد فضلای زمانه دانی کیست
جمال ملت و دین خواجه جهان سلمان
(حافظ، ۱۳۷۹: ۱۴۵)
با این حال از میان انواع مختلف شعر که سلمان طبع خود را بدانها آزمود به تصدیق همه اکابر در قصیده تواناتر است» (صفا، ۱۳۶۳: ۱۰۱۱). «البته از موفقیت و مهارت سلمان در غزل سرایی نمیتوان چشمپوشی کرد چرا که «سلمان در غزل از جمله شاعران موفق است. فصاحت گفتار و مضمونیابیهای او در آمیختن افکار عاشقانه و عارفانه در غزل باعث شده که وی در ردیف بهترین غزلسرایان قرن هشتم درآید» (همان: ۱۰۱۳).
از سلمان نزدیک به یازده هزار بیت باقی مانده است که کلیات دیوان او را تشکیل میدهد که جدای از قصیدهی خارج دیوان او موسوم به «بدایع الاسحار» (یا الابحار) میباشد.
دیوان او شامل قصیده، غزل، قطعه، ترجیعبند، ترکیببند و رباعی و دو مثنوی به نامهای «جمشید و خورشید» و «فراقنامه» است. اشعار او سوای قصایدش بالغ بر پنج هزار بیت میگردد. در اهمیت سلمان و شعرش همین بس که «قسمتی از غزلیات او به واسطه شباهت بسیار به غزلهای حافظ به اشتباه در دیوان حافظ گنجانیده شده است.
عمده شهرت سلمان در ساختن قصاید مصنوع و سلیس و فصیح و غرّ است. «سلمان در غزل از جمله شاعران موفق است. فصاحت گفتار و مضمونسابیهای او و آمیختن افکار عاشقانه و عارفانه در غزل باعث شده است که وی در ردیف بهترین غزلسرایان قرن هشتم قرار گیرد. غزلهای سلمان در بسیاری از موارد صورت استقبال از غزلهای سعدی و در موارد متعدد دیگر چاشنی عرفانی و گاه لحن قلندرانه دارد و در همه آنها زبان استادانه شاعر جالب دقت خواننده است» (صفا، ۱۳۶۳: ۱۰۱۳).
قطعات سلمان چندان قابل ملاحظه نیست. مخصوصاً پس از مقایسه با قطعات شاعر معاصرش «ابن یمین» که نکات اخلاقی و فلسفی بسیار در بردارد. قطعات سلمان برای وظیفه و مدح اشخاص است به اندازهای سقوط کرده است که غیر از مداحی چیز دیگری در آن یافت نمیشود.
در دیوان سلمان ترکیببندی است که از حیث شکل، مانند آن در شعر فارسی دیده نشده است. به این ترتیب که به بیت آخر هر بند به جای اینکه مطابق معمول، مستقل باشد بیتی است از یک قصیده مرتبی که تا آخر ترکیببند ادامه مییابد. سایر ترکیبات و ترجیعات او مطابق معمول است.
سلمان راجع به ترجیعات خود سخن شیرینی دارد:
طرز ترجیعبند من یکسر
راست ماند به شاخ نیشکر
کز سرش تا به پا فرو رفتم
بود بندش ز بند شیرین تر
(سلمان، ۱۳۸۹: ۳۶)