عدل عمومی
همان طور که از خصوصیات ادیان الهی برمیآید، عدل و انصاف از صفاتی است که جمیع انسانها را شامل میشود و تفاوتی بین انسانها قایل نیست و از مهمترین آموزههای اسلامی است؛ حتی علی(ع) در منشور سیاسی خود به مالک اشتر یاد آور می شود که، نسبت به آحاد رعیت از مسلم و غیر مسلم روش عدالت پیش گیرد و از ستم و قساوت بپرهیزد[۴۸۷]
عدل اسلامی دامنه بسیار وسیعی دارد و همه زمینه ها را فرا میگیرد. اجرای دقیق این آموزه در بسیاری از فصلهای تاریخ همانطور که باعث گرایش مشرکین به اسلام شد؛ حتی باعث رنجش خیلی از مسلمانان که گرایش غیر خدایی داشتند میگردید.
در آموزه ها و همچنین سیره معصومین این وجهه در رفتار آنها بروز ویژه ای دارد. امیرمؤمنان مىفرماید:« سوگند به خدا، اگر شب را تا به صبح به روى خارهای سعدان بگذرانم و مرا در غلها به بند بکشند، برایم از آن بهتر است که خدا و رسول را در قیامت ملاقات کنم در حالى که بر بعض از بندگان ستم کرده، چیزى از مال دنیا غصب کرده باشم. چگونه به کسى ستم نمایم براى نفسى که با شتاب به اندراس و کهنگى روى نهاده است و دور زمانى در زیر خاک خواهد ماند؟!»[۴۸۸]
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
برخورد انعطاف ناپذیر و پرصلابت آن حضرت در برخورد با برادرش عقیل، که تقاضاى امتیازى از بیت المال نموده بود، نمونه بارز دیگری از اهتمام آن حضرت بر اجراى عدالت و ظلم گریزى است[۴۸۹].
خداوند به سبب اسلام ارزشها را تغییر داد. بهای بسیار چیزها را که در سابق پایین بود، بالا برد و بهای بسیار چیزها را که در گذشته بالا بود، پایین آورد. بسیاری از افراد در نظام غلط جاهلیت محترم بودند و اسلام آنها را سرنگون کرد و از اعتبار انداخت، و بسیاری در جاهلیت حقیر و بیارزش بودند، اسلام آنها را بلند کرد. امروز مردم همانطور شناخته میشوند که هستند. اسلام به آن چشم به همه نگاه میکند که سفید و سیاه، قرشی و غیر قرشی، عرب و عجم همه فرزندان آدماند و آدم هم از خاک آفریده شده است.[۴۹۰]
۳- در قبال محیط زیست
اسلام به طبیعت نگاه خاصی دارد که برگرفته از آموزههای اسلامی است. در نوع نگاه دین به طبیعت انسان برای رفع نیازهای مادی خود و بالاتر از آن برای بقا و استمرار حیات خود باید چند اصل را رعایت کند. این نگاه الهی همه ابعاد زندگی و محیط زیست را در بر دارد؛ می توان آنها را به اصولی مرتب کرد:
اصل پاکسازی و پاک نگاه داشتن محیط از آلودگیها، اصل زیباسازی محیط طبیعی که انسان در آن زندگی میکند، اصل ضرورت تولید مناسب استهلاک، اصل عرضه و تقاضای مواد استخراج شده از طبیعت، اصل ضرورت در حدود نیاز و اصل تقم برآوردن نیازهای ضروری به نیازهای تجملی، اصل کوشش مستمر برای شناخت طبیعت و تفکر در آن، اصل آباد کردن و بهرهبرداری از آن.[۴۹۱]
انسان با چنین دیدگاهی برای فعالیت در تمام عرصه ها چیرگی بر طبیعت را وظیه خود میداند(و جعنا النهار معاشا)[۴۹۲] و برای به دست آوردن روزی از هیچ کار و تلاشی در هیچ جایی فروگذار نخواهد کرد.( هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُواْ فىِ مَنَاکِبهَِا وَ کلُُواْ مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُور)[۴۹۳]. او است آن کسى که زمین را براى شما رام کرده پس در اقطار آن آمد و شد کنید و از رزق آن بخورید و بدانید که زنده شدن بار دیگر شما به سوى او است[۴۹۴]
۱) نگاه الهی به طبییعت
اسلام دینی است اعجاب آور، که در تمام زمینه ها دارای برنامه است. برخلاف دینی همچون مسیحیت که اگر به دنبال آموزهای در این زمینه باشی فقط باید به تفسیر الهیاتی از طبیعت، بتوان نقش دین را در حفظ طببیعت اثبات کرد؛ اما اسلام برای تک تک اشیاء در طبیعت برای انسان وظیفهای مشخص نموده. به واقع، اسلام دینی است متمایز که حتی وظیفه انسان را در قبال طبیعت نیز به خوبی مشخص کرده. او را وا دار کرده به تفکر واندیشه در طبیعت بپردازد[۴۹۵]
نگاه ویژهای که اسلام به طبیعت دارد، بیانگر نوع برخوردی است که مومن میتواند با محیطش داشته باشد.« أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیرُْ صَفَّاتٍ کلٌُّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ وَ اللَّهُ عَلِیمُ بِمَا یَفْعَلُونَ».[۴۹۶] استاد مطهری در این زمینه می فرماید: « شک ندارد که اگر انسان در عالم ، در نظامات عالم و در مخلوقات این عالم تامل و تفکر کن، و هدفش از این تفکر کشف رازهای عالم، این باشد که به حقیقت بیشتر راه یابد و خدا رابیشتر بشنااسد این هم علم است و هم عبادت و هم تفکری علمی»[۴۹۷]
۲) تاثیر طبیعت در انسان
تاثیری که محیط اطراف بر جسم و روان انسان دارد به گونهای است که امروزه دانش جدیدی به نام، اکولوژی انسانی را به خود اختصاص داده است و در حقیقت طبیعت بر جسم جان انسان بدون تاثیر نمی تواند باشد، چنان که انسان تاثیر انسان را نمیتوان انکار کرد. این را باید دانست که« وجود گیاه در زندگی ما یک اصل است»[۴۹۸]
امیرالمومنین نیز با توجه به همین مطالب علمی، در باره تاثیر طبیعت بر انسان میفرماید: « توقوا البرد فی اوله و تلقوه فی آخره فانه یفعل فی الابدان کفعله فی الاشجار اوله یحرق و آخره یورق.»[۴۹۹] چرا که از نظر امیرالمومنین در آستانه رسیدن طبیعت به بهار همان طور که گیاه را شکوفا میکند به بدن نیز تاثیرات مثبتش را می گذارد؛ همانطور که بر عکس آن در فصل سرما صادق است.
۳) منابع طبیعی و اعمار آن
از دید منابع اسلامی، انسانی که در سر سفرۀ کرم میزبان است باید تا میتواند از این خان استفاده کند و به آبادانی آن بپردازد ،« .. ُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَریبٌ مُجیبٌ » [۵۰۰]است که شما را آفریده و آبادی آن را به شما واگذار کرده
اهمیت حفظ گیاهان در اسلام، زمانی مشخص میشود که، پیامبر اکرم در بهبوحه جنگ فرمان می داد: « مبادا بر کشتن زنان و کودکان و گیران دست بزنید و به هیچ وجه درختان به ویژه درخت خرما را قطع نکنید»[۵۰۱] و نیز برای تشویق به سرسبزی درختان می فرمودند « هر کس درخت موز یا درخت سیب را سیراب کند گویا تشنه ای را سیراب کرده»[۵۰۲] نه تنها از راه تشویق بلکه از راه انزجار از عمل تخریب طبیعت هم به این کار پرداختند؛ امام صادق فرمودند: « لَا تُقَطِّعُوا الثِّمَارَ فَیَصُبَّ اللَّهُ عَلَیْکُمُ الْعَذَابَ صَبّا [۵۰۳]
۴) مسولت اخلاقی نسبت به تمام موجودات
اسلام بر مسئولیت اخلاقی انسان در برابر سایر موجودات، ( گیاهان و حیوانات) تاکید بسیاری نموده است. بر اساس روایات اسلامی، انسان در محیط زیست حق هرگونه تصرفی ندارد و حتی حیوانات بر عهده صاحبان خویش حقوقی دارند.[۵۰۴]
به فرمایش زیبای آقای جوادی آملی: اسلام آرایش هستی را پایه آرامش بشر می داند و سراسر گیتی و مینو را به زیبایی میستاید[۵۰۵] و در باره اهمیت حفظ محیط زیست، بعد از تشریح سامان مند بودن هستی و وظیفه دار بودن هر عضو هستی و بیان جایگاه انسان در نزد خدا وند میگوید:
«مهمترین عنصر خلافت الهی بعد از فراگیری معارف الهی ، آباد ساختن زمین و نجات آن از هرگونه تباهی و تیرگی است. مقصود از زمین، گستره زیست بشراست که از عمق دریا تا اوج سپر و قله آسمان را در بر میگیرد. بنابر این ، فرهنگ زیست محیطی با مقام جانشینی خدا آمیخته است. آن کس که به جای پالایش هوا آن را می آلایدو عوض مرمت زمین، آن را ویران می کند و به جای غرص نهال، به قطع درخت میپردازد و به جای….چنین فارغ بیفروغی ، بی دریغ دروغ میگوید که خویشتن را خلیفه خدا می شمرد. منظور از عمارت زمین، تامین اصول زیست محیطی برای حیات انسانی است؛ نه خصوص زندگی گیاهی که برخی دارند….»[۵۰۶]
در مورد حمایت از حقوق حیوانات، حتی غیر مسلمین هم به این اذعان دارند که « در بلاد اسلامی جمعیت حمایت از حیوانات لازم نیست و این قطعه از دنیا را می توان بهشت حیوانات دانست. مسلمین حقوق سگ و گربه و حیوانات را رعایت میکنند مخصوصا ددر معابر و مساجد با آزادی پرواز میکنند و در منارههای لانه دارند . در این باره بگونهای است که ما اروپاییان خیلی از یچیزها را از آنان بیاموزیم»[۵۰۷]
در اهتمام پیشوایان به حفظ حقوق حیوانات، امیرالمومنین در کلامی مسلمین را نسبت به چهارپایان مسوول می داند، : فَإِنَّکُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم[۵۰۸] پس مراقب باشید که مورد بازخواست قرار خواهید گرفت
۴) وظایف حکومت اسلامی در قبال محیط زیست
حاکم اسلامی به عنوان مهمترین رکن حکومت و تمدن اسلامی قطعا نقش به سزایی در صیانت از محیط زیست دارد. یا خود به این کار بپردازد و یا با تدوین قوانین مختلف به این کار مبادرت ورزد. وی با آموزش جلو بعضی تحریف ها دست اندازی ها را بگیرد.
دولت وظیفه دارد با ارائه قوانین زیست محیطی مورد نیاز و بر اساس احکام الهی و تضمین منافع عمومی در عرصه عمومی خود و دیگران را به حفظ طبیعت وا دارد؛ و با اموز هاش همگانی برای حمایت از محیط زیست فرهنگ استفاده از طبیعت را گسنرش بدهد و همچنین از منبعی که در دست دارد به صورت اصولی استفاده کند تا منبعی بی جهت ضایع نگردد[۵۰۹]
گفتار سوم: باورهای عملی
شریعت یا قانون الهی جایگاه محوری در همه ادیان ابراهیمی و خصوصا در دین اسلام دارد، به نحوی که میتوان گفت مسلمان یعنی کسی که حقانیت اسلام را بپذیرد و به همه احکام آن عمل کند.
همان طور که قبلا توضیح داده شد، یکی از مواردی که در آموزه های اسلامی به آن توجه شده، تکلیف انسان نسبت به اموری است که در بیرون اتفاق میافتد و نمود بیرونی دارد میباشد. یک مسلمان علاه بر اینکه به عبادات موظف است، به احکام تکلیفیه موظف شده است و مسلمان نباید به امور اجتماع، سیاست، تعلیم و تعلم و اقتصاد بیتفاوت باشد و برای رسدن به شکوفایی دراین زمینه ها در مقام رفتار بیرونی خود ضوابطی را رعایت کند که مجموعه این ضوابط به نام باورهای عملی نامگذاری میشود. و چون شریعت اسلام از عقاید آن نمی تواند جدا باشد، برای تنظیم روابط یک مسلمان رعایت قوانین ضروری است. دکتر نصر در دعاویشان در این باره میگوید: «نقش و نفوذ شریعت در نحوه زندگی و اعمال و رفتار مردم، در نحوه داوری در دعواهاشان، در کیفرها و پاداشهایی که داد می شد، در نحوه انجام معاملاتشان و به طریق اولی که جای بحث ندارد ، در امور دینی ایشان، همه وهمه در میان نسلهای اولیه آشکار بوده و سرمشقهایی برای قرون بعدی تاریخ اسلام فراهم آورده»[۵۱۰] از میان باورهای تاثیر گذار ما به بیان چند موضوع که در تمدنسازی ، تقش بالاتری دارد را توضیح میدهیم.
الف- سیاسی
سیاست از منظر آموزههای اسلامی با سیاست ورزیهای روزمره روشنفکرنماها تفاوت عمدهای دارد و حاکم اسلامی شمول بیشتری از زوایای دینی و دنیوی مردم را عهدهدار است ومثل مسیحت که تنها آموزههای اخلاق داشته باشد محدود نشده است.لذا سیاست هم بخشی از دیانت اسلامی به حساب می آید.
حضرت امام با اعتراض به کسانی که اسلام را منهای سیاست میخواهند میگوید: « والله، اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرفی کردند، سیاست مدرن از اسلام سرچشمه میگیرد»[۵۱۱]
در اسلام تاثیر حکومت بر فرهنگ زندگى مردم چنان بلند معرفی شده است که اعتقادات مردم را طبق آراء حکام معرفی می کند، در روایت آمده:“ النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِم ».[۵۱۲] و این نشان میدهد حتى اگر دین، تنها براى هدایت بشر به سعادت اخروى هم بود، باز نمىتوانست نسبت به دنیاى او و بویژه «حکومت»، ساکتباشد چرا که سعادت اخروى انسان در گرو همه این امور است.
برای روشنترشدن دیدگاه اسلام در مورد سیاست و شاخصهای حکومت اسلامی مواردی را متذکر میشویم.
۱- همگرایی دین و سیاست
سیاست، در لغت به معانی مختلفی آمده است؛ اما از منظر متفکران اسلامی، سیاست عبارت است از: “تدبیر جامعه بر اساس مصالح مادی و معنوی است. این مفهوم از سیاست، در ادبیات عالمان اسلامی در بحث امامت به کار رفته است؛ چنانکه یکی از متکلّمان اسلامی در تعریف امامت مینویسد: امامت ریاست عامه مسلمین در امور دنیا و دین بر سبیل خلیفگی و نیابت از پیامبر است[۵۱۳]. در تعریف دیگری از امامت گفته شده است: امامت پیشوایی و زمامداری کلی در امور دینی و دنیوی است[۵۱۴].
نکته قابل اهمیت در این باره این است که، اسلام در باب “حکومت» ،حکومتخاصى را تشریع و تجویز نموده است که مهم ترین ویژگی آن «مشروعیت متصل به وحی»، و در قالب اعطاء اختیارات در تصمیمگیریهاى حکومتى به پیامبر و اولی الامر، در قالب“اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولىالامر منکم» است.[۵۱۵] و این سنگینی و وظیفه شرعی حاکم جامع اسلامی را بیان میکندو با اندک دقتی در لسان احادیث متوجه فرق اساسی حکومت، در دیدگاه اسلامی با سایر دیدگاه ها می شویم ؛ امیرالمومین می فرماید:« خدایا تو می دانی که آن چه از ما سر زده و انجام شده، رقابت برای [به] دست گرفتن قدرت[و] حاکمیت و یا چیزی از بهره مندیهای دنیوی ومتاع آن نیست. بلکه برای این است که نشانه های روشن دینتت را به جامعه بازگردانیم و اصلاح را در زمین هایت آشکار کنیم»[۵۱۶]
با تأمل در سیره پیامبر اسلام(ص) به اهمیت امر تشکیل حکومت و سیاست در اسلام ،روشن مىشود که آن حضرت از اوان بعثت، به اداره جامعه و مسائل سیاسى توجه داشتند.و اگر مسأله اساسىِ سیاست را در حکومت و مدیریت جامعه خلاصه کنیم، آن حضرت با مهیا شدن شرایط، حکومت تشکیل دادند. تشکیل حکومت از سوى پیامبر، بدان دلیل بود که حکومت، بخشى از شؤون رسالت پیامبر است. آیات فراوانى در قرآن کریم گویاى این امر است. مانند: “اِنّا اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الْکِتاب بِالْحَقّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ الْنّاسِ»[۵۱۷]
شرکت پیامبر و یارانش در جنگبا کفار، نصب والیان، فرستادن سفیران به کشورهاى دیگرو نصب جانشین، همگى حکایت از مدیریت جامعه براساس هدف بعثت داشتو تجلىِ آمیختگى دیانت وسیاست بود.
۲- همگرایی مردم ، حکومت و اسلام
روایاتی که در باب وظایف حاکم و رعیت نسبت به هم آورده شده ما را به قطع می رساند که بین این دو رکن حکومت اسلامی باید نوعی دوستی و رابطه دو طرفه وجود داشته باشد و الا هیچ یک از وظایف انسانی و اسلامی افراد به خوبی انجام نخواهد شد ؛ چرا که باید حکومت کارهایی را انجام دهد که یکی طرف آن وابسته به شریعت می باشد و بدون همکاری هر دو طیف، مسولیت ها بر زمین خواهد ماند و امور مسلمین با مشکل برخواهد خورد.
برای حکومت اسلامی زمانی اقتدار، محقق میشود که دولت و ملت به نقش و مسولیتها در مقابل قانون و حکومت و هر آن چه که برخاستته از هویت جمعی و ملی باشد تن در دهد و دولت نیز به مسولیت خود عمل کند[۵۱۸] چنان که امیر المومنین نیز میفرماید(( فاذا ادت الرعیه الی الوالی حقه و .. حقها عزالحق بینهم و قامت مناهج الدین و اعتدلت معالم العدل و جرت علی اذلالها السنن فصلح بذلک الزمان و طمع فی بقائ الدوله و یئست مطامع الاعدا»[۵۱۹]
۳- حاکمیت قانون الهی
در تفکر اسلامی تنها قانونی که برای تامین سعادت دنیوی و اخروی به رسمیت شناخته شده ، قانون گذاری خدا بوده و صلاحیت قانون گذاری به دست اوست؛ چرا که تنها اوست که به همه نیازهای دینی و دنیوی مردم آگاه است، لذا در قرآن آمده است: ان الحکم الا الله امر ان لاتعبد الا ایاه ذالک الدین القیم و لکن اکثر الناس لایعلمون[۵۲۰] تبلیغ اسلام از آغاز بعثت، علاوه بر جنبه عبادى و ایجابى افعال، رنگ سیاسىاش دربعد عدم پذیرش حکومت کفر بود، شکوفایى سیاست اسلام با شکلگیرى «حکومت اسلامى»، به اوج خود رسید. پیامبراکرم(ص)، قبل از هجرت، زمینه تشکیلحکومت را فراهم کرده و مسلمانان در میان خود شاهد تشکیل اولین حکومت اسلامىتوسط شخص پیامبر بودند.
حضرت امام میفرماید: دلیل بر تشکیل حکومت ، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام و احکام شرع است. ماهیت و کیفیت این قوانین میرساند که برای تکوین یک دولت و برای اداره سیاسی و اقتصادی و تشریع گشته است»[۵۲۱] و در نبود حکومت اسلامی هیچگاه احکام و قوانین اسلامی اجرا نخواهد شد.
قانونگذارى در حکومت اسلامی هم دایر بر اجازه شریعت است لذا، شامل هر فعالیتى که در تشریع اسلامى، مباح شناختهشده و نص خاصى بر وجوب یا حرمت آن وجود ندارد، مىشود. حاکم مىتواند اینگونه فعالیتها را که داراى احکام غیرالزامىاند، واجب یا ممنوع کند؛ اما نسبتبه امورى که در اسلام، واجب یا حرام است، چنین اختیارى ندارد، چرا کهاطاعت ولىامر نمىتواند منافى و متضاد با “اطاعتخدا» باشد. مثلا «ربا» در اسلام،حرام است و حاکم نمىتواند به صرف صلاح دید خود، براى آن حکم ثانوى جعلکند.[۵۲۲]
امیرالمومنین (ع) درراستای ترویج فرهنگ الهی، هدف مبارزه بر ضد طغیان جاهلی را استقرار امنیت مناطق مسکونی و احساس امنیت مردم مظلوم و اجرای حدود الهی میداند و می فرماید: « خدایا! تو میدانی هیچ یک از قیام و اقدام مبارزاتی ما برای علاقه به کشور گشایی و سلطه بر مردم و نیز برای جلب متاع پست و از بین رفتنی دنیا نبوده است؛ بلکه برای بازگرداندن سنت ها و نشانه های فراموش شده دینی از یک سو و اصلاح در سرزمین زندگی مردم از سوی دیگر بود تا مظلومان احساس امنیت کنند و حدود تعطیل شده الهی اقامه شود»[۵۲۳] پس تا زمانی که حکومت الهی تشکیل شود و کسانی از خود آن ها به کمک حاکم اسلامی نیاید این حکوت قادر به حفظ امنیت و تبلیغ و صیانت از دین نخواهد بود
۴- جهانی اندیشی
اسلام به خاطر جهانی بودنش در همه سطوح، تمام ارکانش به صورت طولی همدیگر را تقویت میکنند لذا در اسلام، نهاد حاکمیت به عنوان یکی از ارکان پیش برندۀ منویات تمدن اسلامی عمل میکند و منافع ملی، تنها دغدغه برای مسلمان نیست؛ بلکه در کنار منافع خویشتن،سرنوشت دیگران نیز اهمیت دارد. در واقع، اگر منطق اخلاقی مسلمان « اگر مسلمانی صدای مسلمان دیگری را بشنود و به فریاد او نرسد، از دایره اسلام خارج میگردد»[۵۲۴] باشد؛ چگونه می توان انتظار داشت که حکومت دینی آن در قبال دیگر ملت ها و مستضعفین عالم سکوت کرده و به بهانه حمایت از منافع ملی در برابر ظلم و جور استعمارگران و جهانخواران سکوت اختیار کند؟!
در همین راستا بود که امام خمینی بیان کردند که: «ما اعلام میکنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روش های مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا میسازد»[۵۲۵]
ب- اجتماعی
اسلام دینی اجتماعی است،احکام فردی آن نیز آهنگ اجتماعی دارد و از آن ها در جهت اصلاح و تقویت روابط اجتماعی و اجرای اهداف جامعه بهره میگیرد.اسلام میان عبادات فردی و اجتماعی پیوند برقرار کرده است. لذا به تشکیل جامعه ای نظر دارد که در آن روابط نزدیک و صمیمانهای میان اعضای جامعه برقرار است که از یک سو بر پایۀ بندگی خداوند مبتنی است و از سوی دیگر بر پیوندهای صمیمانه اخوت میان همه اعضا برقرار است…و به واقع میتوان گفت واقعیت اجتماعی جامعه اسلامی، بدان گونه که ر قرآن و حدیث مطمح نظر بوده و در جامعه سنتی اسلامی در حد مقدورات این جهان تا حدود بسیاری تحقق یافته مبتنی بر دو قطب است: امت و خانواده…[۵۲۶]