در لغت به ترتیب به معانی زیر آمده است:
قسامه به معنی «جماعت و گروهی که قسم خوردند تا چیزی از آن آنان شود و آن را بردارند »، و به معنی «آتش بس و برقراری موقت صلح »، و به معنی «زیبایی و جمال » و «آرامش » آمده است.
همانطور که ملاحظه می شود قسامه در لغت اختصاص به قسم در دماء ندارد اما فقها قسامه را به دعاوی خونی اختصاص داده اند.
قَسامه به فتح قاف و بدون تشدید در دو معنای سوگند و کسانی که سوگند می خورندبکاررفته است ودرقاموس ، به معنای سوگند خورندگان آمده است ونیزبه معنای آتش بس میان مسلمانان و دشمنان آنان می باشد و جمع آن قسامات است. شهید ثانی بیان می کند که قسامه در لغت به معنای اولیای مقتول که سوگند می خورند ، می باشد . صاحب جواهر قسامه را اسم مصدر برای قسم ها ، می داند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
درصحاح اللغه آمده: قسامه، قسم هایی است که به گروهی تقسیم می شود که هر یک جداگانه قسم یاد کنند . در هر حال ، قسامه اسم مصدر است و گفته می شود قسم ، یقسم، قسامه .مطلب در خور ذکر این است که قسامه ای که از قسام ، یقّسم گرفته می شود به معنای تجزیه و تقسیم است که به موضوع مورد بحث ارتباطی ندارد . قسامه در لغت به معنی سوگندهایی است که تقسیم می شود بر اولیاء دم یا جماعتی که سوگند می خورند و همچنین قسامه به معنی گروهی است که بر امری قسم یاد کنند یا شهادت بدهند. قسامه عبارت است از ادای سوگند توسط ۵۰ نفر در قتل عمدی و ۲۵ نفر در قتل شبه عمدی و خطای محض از ساکنین محلی که مبنی علیه یک قتل در آنجا یافت شده مبنی بر این که خود مرتکب جنایت نگردیده و اطلاعی هم از قاتل ندارد
قسم یاد کردن ۵۰ نفر از اولیاء دم بر استحقاق خون مقتولشان بر عهده ی افرادی می باشد که قرینه ای دالّ بر کشتن یا جراحت او توسط شخص یا اشخاصی وجود داشته باشد.که در اصطلاح به آن قرینه و أماره ، لوث گویند که در جای خود به تبیین مفهوم لوث پرداخته خواهد شد. یا قسم یاد کردن ۵۰ نفر از جانب مدعی علیه برای تبرئه قاتل از انجام قتل. هر کدام از سوگند خورندگان باید دارای شرایطی باشند که در فصول بعد به تفصیل بررسی خواهد شد.در واقع هر گاه قتلی رخ می دهد و صاحبان خون نسبت به شخصی ادعا میکنند که آن شخص قاتل است، ادعای آنها از دو حالت خارج نیست یا مستند به أماره و بینه است که ظن و گمان به صدق ادعای مدعی می باشدکه در اینجابه قسامه تمسک می شود و از طریق آن حکم ثابت می شود و در صورتی که عدد قسم خورندگان به ۵۰ نفر نرسد افراد موجود تعداد ۵۰ بار قسم می خورند که در این صورت ادعای مدعا ثابت می شود و قاضی بر حسب مورد مبنی بر قصاص یا دیه حکم صادر می کند. هر گاه بر اثر قرائن و أماراتی و یا از هر طریق دیگری از قبیل شهادت یک شاهد یا حضور شخصی همراه با آثار جرم در محل قتل یا وجئد مقتول در محل تردد یا اقامت اشخاص معین و یا شهادت طفل ممیز مورد اعتماد و یا امثال ان قاضی به ارتکاب قتل از جانب متهم ظن پیدا کند مورد از موارد لوث محسوب می شود ودر صورت نبودن بینه از برای مدعی قتل یا جرح یا نوع ان ها به وسیله ی قسامه ثابت می شود . .در اصطلاح فقها اسم سوگندهایی است که بر اولیاء دم تقسیم می گردد. شهید ثانی در مسالک می فرمایند: قسامه در لغت اسم است برای اولیایی که بر ادعای خود سوگند یاد می کنند و در اصطلاح فقها اسم سوگندهایی است که بر اولیاء دم تقسیم می گردد. به هر دو تقدیر اسمی است که جایگزین مصدر گشته است. گفته می شود أقسم تُقسم اقساماً و قسامَهً. چنانکه گفته می شود اکرَم، مُکرِمُ، اکراماً و کرامهً. گرچه قسامه از نظر لغت به سوگندهایی که درباره قتل و جنایت باشد اختصاص ندارد ولی فقها آن را در این مورد به کار برده اند. فقها قسامه را بدین صورت تعریف کرده اند: «قسامه عبارتست از سوگندهایی که بین اولیاء دم تقسیم می شوند » یا «قسامه عبارت است از سوگندهایی که تقسیم شده بر جماعتی که آنها را ادا کنند » و نیز «قسامه عبارت است از ایمانی میدانند که اولیاء دم برای اثبات ادعای خود یاد می کنند » شیخ مفید ره نیز قسامه را اینگونه تعریف کرده اند: قسامه عبارت است از پنجاه نفر مرد از اولیاء مقتول که هر کدام یک سوگند می خورند که فلانی را او کشته است
صاحب جواهر نیز می گویند که قسامه اسمی است که بر سوگندها اطلاق می شود یا به جماعتی که سوگندها را بجا می آورند قسامه می گویند ». شیخ الطائفه نیز در کتاب المبسوط چنین می گوید که «قسامه نزد فقها کثرت یمین است و بخاطر کثرت یمین است که قسامه بدان گفته اند که منظور همان قسم است .
حقوقدانان نیز قسامه را اینگونه تعریف کرده اند: قسم های پنجاه گانه است که متهم یا متهمین با عدم بینه به جهت برائت خود، و از طرف مدعیان برای اثبات خون یاد می کنند » و یا قسامه عبارت است از سوگندهایی است که به دستور قاضی دادگاه با وجود عناصر لوث متوجه مدعی دعوی و قصاص بر متهم ثابت می شود ». ونیز قسامه عبارت است از ادای سوگند توسط پنجاه نفر در قتل عمدی و بیست و پنج نفر در قتل شبه عمدی و خطای محض از ساکنین محلی که مجنی علیه یک قتل در آنجا یافت شده مبنی بر اینکه خود مرتکب جنایت نگردیده و اطلاعی هم از قاتل ندارند » و یا «قسامه عبارت است از قسم هایی که مدعی، مدعی علیه یا اقوام ذکور نسبی آنها در جهت محکومیت یا برائت از قتل یا جرح می خورند.
هر چند عبارات حقوقدانان ترجمه همان عبارات فقها می باشدکه در تعریف اصطلاح قسامه ارائه کرده اند لکن همه این تعاریف مواجه با اشکال هستند زیرا در تعریف ما با کم و کیف و جزئیات موضوع سرو کار نداریم و اینکه تعریف را به یک قید از این جزئیات مقید کنیم نابجا است مثلاً اگر گفته شود پنجاه سوگند از جانب مدعی است جانب دیگر را در بر نمی گیرد و اگر گفته شود پنجاه سوگند از جانب مدعی علیهم برای برائت است جانب دیگر را در نظر نداشته ایم بهتر است تعریفی جامع و کلی بدست دهیم تا تمام جوانب را در زیر چتر خود داشته باشد و مثلاً بگوییم: «سوگندهای مکرر در دعاوی جنایی» و یا بطورکاملتر بگوییم «قسامه عبارتست از سوگندهای متعدد (قتل عمد ۵۰ سوگند قتل غیر عمد ۲۵ سوگند و در اعضا از یک تا شش سوگند می باشد ) در دعاوی قتل و جنایت بر اعضا از جانب مدعی و اقوام ذکور نسبی او جهت اثبات و از جانب اقوام ذکور نسبی مدعی علیه یا خود شخص او که برای تبرئه صورت می گیرد .
و اگر بخواهیم تعریفی جامع و مانع از قسامه ارائه دهیم که منطبق با نظرات امامیه و اهل سنت باشد بهتر است بگوییم: «سوگندهای مکرر در دعوای قتل و جنایات.
اصل وجود قسامه و اینکه یکی از ادله اثبات قتل و جراحات و صدمات بر اعضاء بدن می باشد، مورد اتفاق نظر فقها شیعه و اهل سنت است و تردیدی در آن وجود ندارد. هر چند در بعضی از مسائل آن اختلاف شده است تشریع قسامه در قرآن کریم نیامده است. اما احادیث زیادی از ائمه«ع» روایت شده که دلالت بر مشروعیت قسامه دارند به چند مورد آن اشاره می شود:
-۱برید بن معاویه می گوید، از امام صادق«ع» درباره قسامه پرسیدم، فرمودند: در تمامی حقوق، بینه بر عهده مدعی و قسم بر عهده مدعا علیه است، مگر در خصوص خون. سپس در ادامه فرمود» همانا با قسامه، خون مسلمانان محفوظ می ماند. -۲زرّاره می گوید: از امام صادق«ع» درباره قسامه پرسیدم فرمودند: قسامه حق است همانا قسامه برای احتیاط در خون مردم قرار گرفته است تا هرگاه فرد فاسقی خواست فردی را بکشد یا مخفیانه او را از بین ببرد از قسامه بترسد و از کشتن خودداری کند.-۳حلبی می گوید، از امام صادق«ع» درباره قسامه پرسیدم که چگونه بوده است؟ فرمودند: قسامه حق است و نزد ما نوشته شده است و اگر قسامه نبود مردم همدیگر را می کشتند و چیزی باقی نمی ماند و همانا قسامه ایه نجات انسان است.-۴عبدالله بن سنان می گوید، از امام صادق«ع» درباره قسامه پرسیدم، فرمود قسامه حق است و اگر قسامه نبود مردم همدیگر را می کشتند و چیزی باقی نمی ماند. همانا قسامه حصاری است که مردم بدان محفوظ می مانند.-۵ابوبصیر روایت می کند از امام صادق«ع» که فرمودند: حکم خداوند در خصوص خون با حکم وی در خصوص مال تفاوت دارد. در خصوص اموال بینه بر عهده مدعی و قسم بر عهده مدعا علیه است در حالی که در خصوص خون، اقامه بینه بر عهده مدعا علیه و قسم بر عهده مدعی است زیرا خون مسلمانان نباید هدر برود.در فقه اهل سنت و روایتهای آنان نیز قسامه وجود دارد و مهمترین دلیل آنان حدیث حُویصه و مُحیصه پسران ابن مسعود است.این حدیث هر چند از حیث لفظ با اختلاف، روایت شده است ولی اهل حدیث بر صحت آن اجماع و اتفاق دارند.فقهای اهل سنت به دو نوع قسامه قائلند۱-قسامه اثبات: که در جنایت عمد یا خطا به کار می رود. از نظر مذاهب شافعی، مالکی و حنبلی، قسامه پنجاه سوگند است که اولیای مقتول یعنی مدعیان دعوای قتل، برای اثبات قتل، علیه جانی در نزد حاکم ادا می کنند و هر یک از آنان چنین سوگندی ادا می کند « به خدایی که غیر از او خدایی نیست، جانی ضربه زد و فلانی مرد- یا به درست که فلانی، فلانی را کشت.چنانچه بعضی از اولیای دم از ادای سوگند خودداری کنند. بقیه آنان سوگندهای باقیمانده را ادا خواهند کرد. اگر همه اولیاء دم نکول کردند یا قتل از موارد لوث نبوده سوگند به متهم ارجاع می شود. که در این صورت بستگان وی پنجاه سوگند مبنی بر براثت متهم می خورند. اگر متهم بستگانی نداشته باشد، خود پنجاه سوگند را یاد کرده و از مسئولیت بری خواهد شد.قسامه اثبات در صورتی قابل اعمال است که لوث وجود داشته باشد، یعنی قرینه ای ظاهری در خصوص قاتل در دست باشد یا بین قاتل و مقتول عدوات و دشمنی ظاهری وجود داشته باشد -۲قسامه نفی: که در مورد کشته ای است که قاتل او مجهول و ناشناخته است. از نظر مذهب حنفی، قسامه سوگندهایی است که میان مردم محلی تقسیم می شود که مقتول میان آنان پیدا شده است. این نوع قسامه در جایی است که قاتل اصلاً معلوم نباشد و مقتول در محله دیگر یا در ملک فردی یدا شود و بر بدنش آثار ضرب و جرح و خفگی باشد. در این صورت پنجاه نفر از مردان اهل محله ای که مقتول میان انها یافته شده بر نفی تهمت از خود بدین گونه سوگند می خورند: « قسم به خدا ما او را نکشته ایم و قاتل او را نمی شناسیم.اگر با سوگندهای اهل محله پنجاه سوگند کامل نشود، سوگندهای آنان مکرر می شود تا پنجاه سوگند کامل گردد. در صورت
اجرای قسامه فقط دیه بر اهل محله واجب می شود.دلیل آنها بر این حکم روایت زیاد بن مریم می باشد: که بیان می دارد مردی نزد رسول خدا«ص» آمد و گفت: ای رسول خدا من برادرم را در میان فلان قبیله کشته یافتم.حضرت فرمود پنجاه نفر از آنان را جمع کن که به خدا سوگند بخورند که او را نکشته اند و قاتل او را نمی شناسند. آن مرد گفت: ای رسول خدا من نیز همین را می خواهم. پیامبر اکرم«ص» فرمودند: بلکه به شما یکصد شتر نیز می رسد.
در فقه جزایی اسلام، در تمام دعاوی اعم از حقوقی و کیفری، بار اثبات دعوی به عهده مدعی است. و او باید طبق قاعده «البینه علی المدعی و الیمین علی المدعی علیه» بر صحت ادعای خود بینه بیاورد و هر جا مدعی از آوردن بینه عاجز است، یمین به عهده مدعی علیه قرار میگیرد؛ زیرا مدعی علیه از پشتوانه محکم اصل برائت برخوردار است و در صورت عدم ارائه بینه از طرف مدعی با توسل به حلف بر برائت خود اصرار میورزد.شیخ مفید در کتاب «المقنعه» درباره قسامه و کیفیت آن میفرماید: و لا تقوم البینه بالقتل الا بشاهدین مسلمین عدلین او بقسامه خمسین رجلا من اولیاء المقتول یحلف کل واحد منهم بالله یمینا انه قتل صاحبه؛ «ادله اثبات دعوی در قتل، دو شاهد مسلمان عادل یا قسامه است که پنجاه مرد از اولیای مقتول هر کدام یک قسم میخورد که شخص مورد اتهام مرتکب قتل شده است .البته قاعده «البینه علی المدعی ع » نیز مانند بسیاری از قواعد فقهی که مبتنی بر قواعد فقهی و عقلی است متکی به عقل و نقل بوده و شواهدی از عقل بر لزوم ارائه بینه و دلیل از سوی مدعی دلالت میکند؛ اما دلایل نقلی نیز در این خصوص در خور تأمل است؛ چنانچه هشام بن حکم از امام صادق ع نقل میکند که فرمود: قال رسول الله ص انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان؛ «من در بین شما به بینه و یمین حکم میکنم .» و در جای دیگر حضرت از پیامبر ص نقل میکند که فرمود: البینه علی من ادعی و الیمین علی من ادعی علیه؛ «بینه بر مدعی و یمین بر مدعی علیه است.
تا