ابن بابویه پس از فوت پدر، در صف شاگردان ابوجعفر محمد بن حسن بن احمد بن ولید در آمد که از علمای قم و فقیهی پیشرو و بسیار موثق، معتهد و عالمی صاحب کتاب بود. شیخ با حضور طولانی در مجالس درس وی، با معیارهای نقد حدیث و رجال آشنا شد و از معیارهای وی پیروی میکرد.[۸۴] و این امر چنانبودکه باعثتعجببسیاری از محققین گشته است به طوری که میرزا حسن نوری مینویسد: (( از مورد عجیب و شگفتانگیز اینکه شیخ المشایخ قمی، اصول ابن ولید را بر آموزههای پدرش ترجیح میدهد)).[۸۵]
از آنجاییکه ابنولید در میان مشایخ قم شخصی دقیق النظر و نقاد بود، تاثیر مثبتی در آثار صدوق گذاشت، البته سیرهی عملی صدوق نشان میدهد که در دوران پیروی و پیشوایی خود از برخی آراء ابن ولید عدول کرده است ، شاهد این مطلب روایت پارهای از راویان است که ابن ولید از روایات آنان اجتناب میکرد، اما شیخ مانعی از نقل روایات آنان نمیدید.[۸۶]
شیخصدوق در بیشترکتابهای خود به نقل حدیث از ابنولید پرداخته و از جملهطبقمشیخهی ((من لا یحضره الفقیه))، نزدیک به صد و چهل حدیث از ابن ولید به چشم میخورد.[۸۷]
هم چنین شیخ صدوق روایات فراوانی را از محمد بن علی بن ماجیلویهی قمی ذکر میکند.[۸۸]
ابن بابویه در نقل روایت از استاد خود، تعبیر ((رضی الله عنه)) را به کار می برد که از احترام او به استادش حکایت دارد بررسی مشیخیهی ((من لا یحضره الفقیه)) نشان میدهد که محمد بن علی بن ماجیلیویه در طریق روایی پنجاه و دو حدیث قرار دارد.[۸۹]
با اینحال ناگفته نماند که شناسایی اساتید شیخ صدوق کار آسانی نیست، زیرا در عرف محدثان، اگر یک راوی به نقل از شخصی حدیث مبادرت کند، آن استاد یکی از مشایخ او خواهد بود و با توجه به سفرهای فراوان شیخ و اخذ روایت از دانشمندان مختلف و در دسترس نبودن تمامی تالیفات وی شناسایی دقیق اساتید صدوق ناممکن است.
۶-۲- شاگردان شیخ صدوق:
اگر بخواهیم با بررسی و تحقیق، همهیکسانی را که از شیخصدوق علم آموختند و به نقل روایت پرداختند، نام بیریم، سخن به درازا خواهد کشید، بویژه آن که زمانیکه نوشتههایزندگینامهنویسان را از نظر بگذرانیم و دریا بیم که بزرگان شیعه از وی که در عنفوان جوانی بوده، دانش آموختند، استماع حدیث کردند، کاری بس دشوار پیش رو داریم.[۹۰]
شیخصدوق بهخوبی دریافته بود که بهترین شیوه برای حفظ و حراست از سخنان پیشوایان دین که هر زمان و مکانمورد تعرضخائنان قرار میگیرد،علاوه بر حفظ و تدوین و نگارشآنها انتقال به سینهیدل سوختگان اهل بیت میباشد. از همین روی حدیثی را که از کسی میشنید، به خاطر میسپارد و با قلم مینوشت و با زبان به دیگران می آموخت و در سفرهای خود، دیگر علما از وی مطالبگران بهایی میآموختند.[۹۱]
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در مقدمهی معانی الاخبار، نام بیست و هفت نفر از شاگردان صدوق شناسایی و معرفی شده است، اما در تحقیقات متاخر به چهل و یک نفر افزایش یافته است،[۹۲] که بسیاری از آنان از شخصیتهای تابناک تشیعاند، یکی از شاگردانش، ابوعبدالله محمد بن نعمان الحارثی بغدادی، معروف به شخص مفید است که لقب ((ابن المعلم)) را نیز داشته است که نه تنها بهعنوان فقیه و مدرس و محدث بلکه به متکلمی نیز شهرت داشته است.[۹۳]
از دیگر شاگردان وی میتوان از برادرش حسین بن علی بن بابویه، هارون بن موسی تلعکبری، حسین بن عبدالله قضائری سید ابوالبرکات، علی بن حسین جوزی، حسین حلی و … اشاره کرد.[۹۴]
با این وصف با توجه به اموری چون کثرت سفرهای شیخ صدوق، که با داد و ستد حدیث همراه بود و مرجعیت عامه او و مناضرههای علمی که در آن شرکت میکرد و مکاتبات مردم و مشتاقان حدیث با او، میتوان دریافت که تعداد شاگردان و راویان آثار صدوق نیز مانند مشایخ او بسیار بوده است، با این حال وصف دقیقی از تعداد شاگردان و راویان شیخ صدوق وجود ندارد. از جمله دیگر شاگردان وی میتوان به به ابوالعباس احمد بن علی بن محمد بن العباس بن نوح، علی بن احمد بن العباس النجاشی (پدر نجاشی)، ابوالقاسم علی بن حسین بن موسی (معروف به سید مرتضی)، حسن بن حسین بن حسکه قمی، ابو سعید منصوربن الحسین الابی، ابوعلی الحسن بن محمد بن الحسین القمی، عبدالصمد بن محمد تمیمی نیشابوری اشاره نمود.[۹۵]
فصل سوم :
تالیفات و شرح مختصری از آثار علمی شیخ صدوق
۱-۳- تقسیم بندی ادواری حدیث از زمان پیامبر اسلام تا پایان عصر شیخ صدوق:الف) دوره ی اول : نگارش وتدوین حدیث در میان اهل سنت
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم کاتبان متعددی داشت که بعضی به فرمان آن حضرت وحی را می نوشتند و بعضی نیز معاهدات و نامه های پیامبر را ثبت می کردند. با توجه به این مطلب، در طول رسالت نبی اکرم اسناد بسیاری نوشته شد که علاوه بر مصادر تاریخی، قسمتی از آنها در دو کتاب مکاتیب الرسول و مجموعه الوثائق السیاسیه گردآوری شده است. بیش از پنجاه تن از صحابه نیز به سلیقه شخصی و امکاناتی که در اختیار داشتند، احادیث رسول خدا را ثبت می کردند.[۹۶]
علاوه بر علی علیه السلام، معروفترین کاتبان روایات این اشخاص بودند: عبداللّه بن عمروبن عاص، جابربن عبداللّه انصاری،سمره بی جندب، سعدبن عباده انصاری و عبداللّه بن عباس. از این عده آثاری برجای ماند که در دوره های بعد از آنها استفاده شد. رسول خدا بارها نگارش احادیث خود را توصیه فرموده بود. به گفته آن حضرت، باقی ماندن ورقه ای از مومن که در آن علمی از مطالب دینی ضبط شده باشد حایل بین او و آتش دوزخ است. پیامبر اکرم در آستانه وفات نیز درصدد نگارش وصیت خود بود که بعضی صحابه مانع شدند.[۹۷]
به رغم تمام این شواهد، عده ای از محدثان با استناد به روایاتی که ابوسعید خدری و ابوهریره و زیدبن ثابت نقل کرده اند، معتقدند که رسول خدا در دوره ای از حیات خود با نگارش حدیث موافق نبود و حتی اصحاب را از این کار نهی می کرد. روایت دو فرد اخیر را محققان اهل سنت ضعیف دانسته اند. اما محققان شیعه صدور احادیث نهی را از اساس نفی کرده اند. به هر جهت، مطلب مهم توجه به آخرین موضع رسول خداست که در موافقت با تدوین حدیث بوده است.[۹۸]
پس از درگذشت پیامبر اکرم، نسبت به نقل و نگارش حدیث موانعی از جانب خلفای سه گانه و برخی صحابه به وجود آمد. آنان با طرح دلایلی، مردم را به ترک نقل و تدوین حدیث دعوت کردند، دلایلی چون جلوگیری از اختلاف افتادن در بین مسلمانان، ترس از نسبت دادن خلاف به پیامبر، کافی بودن قرآن و درنتیجه عدم نیاز به حدیث، ترس از اختلاط قرآن با حدیث و نیز ترس از ترک قرآن و پرداختن به غیر آن. آنان حتی بعضی صحابه را به سبب نقل حدیث تحت فشار قرار دادند، حتی ابوبکر به از بین بردن روایاتی که در اختیار داشت، مبادرت کرده بود.[۹۹]
واکنش صحابه و تابعین در مقابل سیاست منع نقل و تدوین حدیث، متفاوت بود. عده ای نقل و نگارش حدیث را ترک کردند، عده ای حدیث را به خاطر سپردند، اما از تدوین آن خودداری کردند یا نوشته های حدیثی خود را از بین بردند، عده ای نیز مقاومت کردند و به نقل و تدوین حدیث ادامه دادند.[۱۰۰] به هرحال، سیاست منع روایت و تدوین حدیث موجب شد که بخش وسیعی از احادیث بتدریج فراموش یا مضمون آنها تحریف شود یا جعل به این حوزه راه یابد. در عهد خلافت معاویه، سیاست خلفای سه گانه در باره حدیث دنبال شد. در این دوره علاوه بر سخت گیری نسبت به اهل بیت پیامبر، دستور داده شد در باره فضایل خلفای سه گانه و ذم و نکوهش علی علیه السلام روایاتی جعل شود و عده ای از صحابه و تابعین برای این کار به خدمت گرفته شدند.[۱۰۱] این وضع تا پایان قرن نخست ادامه یافت.
در سال ۹۹ عمربن عبدالعزیز به خلافت رسید. وی که سیره اش با خلفای پیشین تفاوت داشت با احساس خطر نسبت به از بین رفتن سنت و حدیث پیامبر (ص) در فرمانی به عامل خود در مدینه،ابوبکربن محمدبن عمروبن حزم انصاری، نگارش حدیث و سنت پیامبر را خواستار شد برخی نوشته اند که او نظیر این فرمان را برای ابن شهاب زهری و حکام ولایات دیگر نیز صادر کرد. بیشتر دانشمندان معاصر نیز خلافت عمربن عبدالعزیز را مقارن با مبدأ رسمی تدوین حدیث دانسته اند.[۱۰۲]
پس از فرمان عمربن عبدالعزیز، بتدریج دانشمندان به تدوین حدیث روی آوردند. در اینکه چه کسی نخستین بار به تدوین حدیث پرداخت، اختلاف هست.
از قرن دوم تا پنجم، تدوین حدیث مسیر مشخصی داشته و به روش های مختلفی صورت می گرفته که از مهمترین آنهاست : تدوین موضوعی بویژه بر اساس ابواب فقهی، و تدوین برحسب مسانید، یعنی نگارش احادیثی که هریک از صحابه روایت کرده اند در یک باب. از این دو روش شیوه نخست را بهتر دانسته اند.[۱۰۳]
ب)دوره ی دوم : نگارش و تدوین صحاح و سنن (دوره متقدمان )
محدودیتهای مسانید سبب گردید که در قرن سوم شیوه دیگری در تدوین حدیث پیدا شود. در این شیوه، از بین روایات، نوع صحیح آنها گزینش و در قالب ابواب موضوعی طبقه بندی می شد. همچنین تدوین نوع دیگری از کتب با عنوان سنن، مورد توجه محدثان قرار گرفت. سنن کتابی است که معمولاً مشتمل بر احادیث احکام است که برپایه ابواب فقهی مدون شده است. در این کتب نیز روایات به صورت مسند، و عاری از موقوفات است، زیرا از آنجا که موقوفات به صحابه منتسب اند. در شمار حدیث قرار می گیرند ولی نمی توان آنها را سنن پیامبر دانست. در دوره متقدمان، تدوین سنن امری شایع بود. به صحیحین و سنن اربعه با نوعی تسامح (صحاح سته ) اطلاق شده است. این کتب_ که اهم مصادر حدیث اهل سنت اند در قرن سوم تدوین شدند،لذا این قرن، عصر طلایی تدوین حدیث به شمار می رود.[۱۰۴]
ج)دوره ی سوم : استمرار تدوین حدیث پس از صحاح سته
در قرن چهارم و پنجم احادیثی را که محدثان پیشین کمتر به آنها توجه کرده بودند، در قالب تألیفات جدید تدوین کردند. بعضی محدثان نامدار این دو قرن این اشخاص بودند: یعقوب بن اسحاق معروف به ابوعوانه اسفراینی (متوفی ۳۱۶) صاحب مسند یا صحیح ؛ محمدبن حبان بن احمد معروف به ابن حبّان (متوفی ۳۵۴) صاحب المسند الصحیح یا الانواع و التقاسیم ؛ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (متوفی ۳۶۰) صاحب معاجم سه گانه ؛ ابوالحسن علی بن عمر معروف به دارقطنی صاحب الزامات، که در واقع مستدرکی بر صحیحین است ؛ ابوعبداللّه محمدبن عبداللّه معروف به حاکم نیشابوری صاحب کتابهای العلل، الامالی، فوائدالشیوخ، امالی العشیات، معرفه علوم الحدیث و المستدرک علی الصحیحین و ابوبکر احمدبن حسین خسروجردی مشهور به بیهقی (متوفی ۴۵۸) صاحب دو کتاب السنن الکبری و السنن الصغری.[۱۰۵] حاکم نیشابوری کتاب المستدرک علی الصحیحین را به عنوان تکمله ای بر صحیح بخاری و صحیح مسلم، بر اساس ضوابط آن دو تألیف نمود. قرن پنجم پایان دوره تدوین حدیث اهل سنّت در دوره متقدمان به شمار می رود. به گفته بعضی محققان، در این قرن جمع کردن مصادری که مشخصه آن سندهای متصل از مؤلف تا رسول خدا باشد، متوقف گردید و پیشوایان حدیث از قبول حدیثی که محدّثان سابق روایت نکرده بودند، خودداری کردند، به طوری که بعدها ابن صلاح (متوفی ۶۲۴) گفت اگر امروز کسی حدیثی بیاورد که نزد محدثان سابق نباشد، از او پذیرفته نمی شود.
د) نگارش وتدوین جوامع حدیث در دوره متأخران :
با بهره گرفتن از کتب اصلی حدیث، از جمله صحاح سته، موطا مالک و مسند احمدبن حنبل تدوین شده است. این کتب به چند دسته تقسیم می شود: کتبی که فقط جامع روایات صحیحین است؛ کتبی که جامع روایات صحاح و سنن و مسانید مهم است ؛ کتبی که در آنها با بهره گرفتن از منابع اخیر تنها به جمع روایات فقهی بسنده شده است.[۱۰۶] در مورد کتابهای دسته اول گفتنی است که افراد بسیاری دارای (الجمع بین الصحیحین ) بوده اند، از جمله جوزقی نیشابوری (متوفی ۳۸۸)، ابومسعود ابراهیم بن عبید دمشقی (متوفی ۴۰۱)، در دسته دوم نیز کتب مختلفی تدوین گردید که مهمترین جامعان آنها این اشخاص بودند: بغوی صاحب مصابیح السنه، وی در این کتاب به جمع روایات صحاح سته و موطّأ مالک بن انس اقدام نمود. احمدبن رزین بن معاویه (متوفی ۵۳۵) مؤلف التجرید للصحاح و السنن، وی در این کتاب تنها به جمع روایات صحیح از کتب شش گانه پرداخت، ابن اثیر جزری (متوفی ۶۰۶) مؤلف جامع الاصول من احادیث الرسول. ابوالفرج معروف به ابن جوزی (متوفی ۵۹۷) مؤلف جامع المسانید و الالقاب، وی در این کتاب روایات صحیحین و مسند احمدبن حنبل و جامع ترمذی را به ترتیب مسانید جمع کرد، ابن کثیر دمشقی (متوفی ۷۷۴) صاحب جامع المسانید و السنن الهادی لاقوام السنن، در این کتاب نیز روایات کتب شش گانه و مسند احمدبن حنبل و مسند ابی بکر بزاز و مسند ابی یعلی و المعجم الکبیر طبرانی به روش مسانید جمع و تدوین شده است، این کتاب در حدود یکصد هزار حدیث دارد مشتمل بر روایات صحیح و حسن و ضعیف[۱۰۷] عبدالرحمان بن ابی بکر جلال الدین سیوطی صاحب جمع الجوامع یا جامع کبیر.علاءالدین علی بن حسام مشهوربه متقی هندی صاحب کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، مبنای این کتاب همان جمع الجوامع سیوطی است، با این تفاوت که روایات آن برمبنای حروف الفبا و موضوعات فقهی تنظیم شدهاست .دسته سوم، یعنی جوامع احادیث فقهی، نیز کتابهای متنوعی تدوین شده که از مهمترین آنهاست : السنن الکبری و السنن الصغری، هر دو از احمدبن حسین بیهقی (متوفی ۴۵۸) و کتب فقهی دیگر که درمنابع ابوزهر اشاره شده می باشد.[۱۰۸] در دوره متأخران کتب حدیثی دیگر با ویژگیهایی متفاوت با آنچه گذشت، تدوین شده که این سنت تا عصر حاضر نیز استمرار یافته و مطالعات حدیثی برای تدوین آثار جدید، با توجه به پرسشها و نیازهای علمی صورت می پذیرد.
دوران تدوین حدیث شیعه در میان امامیه:
مقصود از حدیث شیعه، احادیث پیامبر اسلام، که از طرق مورد قبول شیعه وارد شده، و نیز احادیث امامان علیهم السلام است. به اعتقاد شیعه امامان به عنوان جانشینان رسول خدا از دو ویژگی علم وهبی (موهوبی) و عصمت برخوردارند، لذا قول و فعلشان همانند قول و فعل پیامبر، معتبر است. رسول خدا نیز در حدیث متواتر ثقلین، تمسک به آنان را توصیه کرده آن را عامل رهایی از گمراهی دانستند و درنتیجه حجیت آنان را امضا فرمودند، ازینرو شیعیان علاوه بر ثبت روایات پیامبر اکرم، به نگارش حدیث امامان علیهم السلام نیز پرداختند.[۱۰۹]
الف) نگارش وتدوین حدیث میراث علمی امامان علیهم السلام :
نخستین کتابی که در اسلام تدوین گردید، کتابی به املای پیامبر و خط حضرت علی بود که به آن «صحیفه جامعه » یا «جامعه» گفته اند. این کتاب یکی از پشتوانه های حدیث شیعه است که با بهره گرفتن از آن، انطباق حدیث شیعه باسنت پیامبر و نیز شایستگی ائمه به عنوان وارثان علوم نبوی به دست می آید. در روایات اهل سنت سخن از صحیفه علی به میان آمده که این صحیفه شامل احکامی در زمینه دیه، آزادی بنده و عدم جواز قتل مؤمن در برابر کافر بوده است. برخی بر این باورند که این صحیفه همان کتاب جامعه است، اما بررسی دقیق نشان می دهد که صحیفه غیر از جامعه است. برخی روایات، حکایت از وجود صحف متعدد نزد علی علیه السلام دارد[۱۱۰]
ب) نگارش وتدوین اصول حدیثی:
اصول حدیثی، پایه های اولیه حدیث شیعه را تشکیل می دهد. در اصطلاح محدثان شیعه، «اصل» یکی از اصناف کتب حدیث است. اصول حدیثی را اصحاب ائمه تألیف کردند. با توجه به توصیه امامان به نگارش حدیث و تعدد اصحاب ائمه، اصول بیشماری تدوین شد و بسیاری از آنها محل اعتماد محدثان و مرجع آنان قرار گرفت. با توجه به شماره تقریبی این اصول و برخی دلایل دیگر، اصطلاحاً به آنها «اصول اربعمأه» گفته اند. اصول اربعمأه، که بیشترین آنها را شاگردان امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهم السلام تدوین کردند.[۱۱۱] پایه کتب حدیثی شیعه از قرن سوم به بعد است و با بهره گرفتن از آنها کتب اربعه و سایر آثار حدیثی متقدمان به وجود آمده است.
ج) نگارش و تدوین حدیث شیعه از قرن اول تا سوم:
همانطوری که در بخش اول توضیح داده شد، در زمان پیامبر اکرم(ص) کاتبان متعددی وجود داشت که بعضی به فرمان آن حضرت وحی را می نوشتند و بعضی نیز معاهدات و نامه های پیامبر را ثبت می کردند. علاوه بر آن علی(ع)، معروفترین کاتبان روایات این اشخاص بودند: عبداللّه بن عمروبن عاص، جابربن عبداللّه انصاری،سمره بی جندب، سعدبن عباده انصاری و عبداللّه بن عباس. از این عده آثاری برجای ماند که در دوره های بعد از آنها استفاده شد.
پس از درگذشت پیامبر اکرم، نسبت به نقل و نگارش حدیث موانعی از جانب خلفای سه گانه و برخی صحابه به وجود آمد. آنان با طرح دلایلی، مردم را به ترک نقل و تدوین حدیث دعوت کردند، دلایلی چون جلوگیری از اختلاف افتادن در بین مسلمانان، ترس از نسبت دادن خلاف به پیامبر، کافی بودن قرآن و درنتیجه عدم نیاز به حدیث، ترس از اختلاط قرآن با حدیث حتی آنان بعضی صحابه را به سبب نقل حدیث تحت فشار قرار دادند، حتی ابوبکر به از بین بردن روایاتی که در اختیار داشت، مبادرت کرده بود.به هرحال، سیاست منع روایت و تدوین حدیث موجب شد که بخش وسیعی از احادیث بتدریج فراموش یا مضمون آنها تحریف شود یا جعل به این حوزه راه یابد. در عهد خلافت معاویه، سیاست خلفای سه گانه در باره حدیث دنبال شد. در این دوره علاوه بر سخت گیری نسبت به اهل بیت پیامبر، دستور داده شد در باره فضایل خلفای سه گانه و ذم و نکوهش علی علیه السلام روایاتی جعل شود و عده ای از صحابه و تابعین برای این کار به خدمت گرفته شدند. این وضع تا پایان قرن نخست ادامه یافت. بیشتر دانشمندان معاصر نیز خلافت عمربن عبدالعزیز را مقارن با مبدأ رسمی تدوین حدیث دانسته اند.در سال ۹۹ عمربن عبدالعزیز به خلافت رسید. وی که سیره اش با خلفای پیشین تفاوت داشت با احساس خطر نسبت به از بین رفتن سنت و حدیث پیامبر (ص) در فرمانی به عامل خود در مدینه،ابوبکربن محمدبن عمروبن حزم انصاری، نگارش حدیث و سنت پیامبر را خواستار شد.
پس از فرمان عمربن عبدالعزیز، بتدریج دانشمندان به تدوین حدیث روی آوردند. از قرن دوم تا پنجم، تدوین حدیث مسیر مشخصی داشته و به روش های مختلفی صورت می گرفته که از مهمترین آنهاست. تدوین موضوعی بویژه بر اساس ابواب فقهی، و تدوین برحسب مسانید، یعنی نگارش احادیثی که هریک از صحابه روایت کرده اند در یک باب. از این دو روش شیوه نخست را بهتر دانسته اند.
تدوین حدیث شیعه در قرن سوم با تثبیت خلافت بنی عباس، بویژه پس از رحلت امام صادق علیه السلام در قرن دوم، فشار خلفای عباسی بر شیعیان فزونی یافت. در این دوران با اجبار خلفا اکثر امامان علیهم السلام از مدینه به عراق جلب شدند و تحت نظر عوامل خلافت قرار گرفتند، درنتیجه ارتباط شیعیان با امامان محدود شد و آنان جهت حل مشکلات دینی خود به محدثان و حاملان اخبار روی آوردند.در این زمان صدها تن از شاگردان امام صادق در مراکز علمی به نقل و نشرحدیث می پرداختند.[۱۱۲]
و هزاران حدیث، غالباً به صورت غیرمبوب، دراختیار آنان بود. نخستین بار عده ای از شاگردان امام صادق و امام کاظم (ع)، مانند حریزبن عبداللّه سجستانی و معاویه بن عمّار و معاویه بن وهب توانستند بااستفاده از روایات خود، کتابهایی درباره نماز و زکات و روزه و حج و فضایل حج تدوین کنند.[۱۱۳] از عهد امام رضا علیه السلام و بویژه در قرن سوم دسته بندی روایات ذیل موضوعات مختلف فقهی و کلامی و اخلاقی، و تدوین کتب بزرگتر سرعت بیشتری یافت. پیشگامان تدوین حدیث در این دوره سومین نسل از اصحاب اجماع بودند.[۱۱۴] در این دوره از بزرگان دیگری چون حسن بن سعید اهوازی و برادرش حسین و علی بن مهزیار اهوازی می توان یاد کرد که دو برادر به اشتراک سی کتاب تدوین کرده بودند و هر کتاب جامعی از روایات در موضوعی خاص بوده است. ابن مهزیار نیز سی کتاب تدوین کرد.همچنین با ایجاد محدودیت برای امامان علیهم السلام در این دوره، بزرگان حدیث در مساجد یا حوزه ها فعال شدند و علاوه بر اشتغال به تدوین حدیث، به تهیه فهارس کتب حدیث پرداختند، بویژه کتبی که از طریق سماع و قرائت به دست آورده بودند. این کتب خود منشأ پیدایش کتب حدیثی بزرگتر در قرن چهارم و پنجم گردیدند، ازاین رو شیخ صدوق بسیاری از کتب متقدمان را جزو مآخذ من لایحضره الفقیه دانسته است.[۱۱۵] همچنین شیخ طوسی در الفهرست و نیز «مشیخه» تهذیب الاحکام و نجاشی در رجال خود، طریق خود را تا بسیاری از صاحبان اصول و مصنفات شناسانده اند.
از زمان امام صادق علیه السلام به بعد عده ای به عنوان «وکلای ائمه» یا رابطان بین امامان و مردم تعیین شدند. آنان سؤالات شرعی را جمع آوری می کردند و به حضور ائمه علیهم السلام می بردند و پاسخهای سؤالات را که غالباً با خط و امضای امامان بود ــ دریافت می کردند.[۱۱۶] گاه نیز امامان از طریق وکلای خود رسایل و مکتوباتی برای شیعیان می فرستادند و وظایف و تکالیف آنان را در مقابل پیشامدهای اجتماعی روشن می ساختند. از آنجا که مکتوبهای امامان و پاسخهای آنان به سؤالات شیعیان در حکم حدیث و روایت بود، محدثان در مقام جمع و تدوین آنها برآمدند و کتبی با عنوان «مسائل» و «رسایل» به جمع مصادر حدیث اضافه کردند.[۱۱۷] مجموعه های رسایل و مسائل تا قرن پنجم وجود داشت و همانند اصول روایی جزو مصادر کتب اربعه و دیگر کتب حدیثی قرار گرفت.
ج) نگارش وتدوین کتب اربعه (قرون چهارم و پنجم ) :
از حقایق مسلم در باره حدیث شیعه ورود جعل و تحریف در آن است. این امر به سبب وجود افراد «کذاب »، «فاسدالمذهب » و «مجهول الحال » در بین راویان شیعه در ادوار گوناگون و نیز وضع سیاسی و اجتماعی خاص شیعیان و قطع یا دشواری ارتباط با امامان بوده است .
پس از وقوع غیبت امام دوازدهم و در پی قطع ارتباط مستقیم شیعیان با امامان خود، این تعارض نمایانتر شد، به طوری که حقایق گاه بر اهل علم نیز مشتبه می گشت.[۱۱۸] در این شرایط، محدثان نسبت به پالایش حدیث و تدوین کتب مورد اعتماد، نیاز مبرم احساس کردند. تدوین کتب اربعه توسط محمدبن یعقوب کلینی و محمدبن علی بن بابویه و محمدبن حسن طوسی ــ که به «محمدون ثلاث اول» مشهورند ــ و تدوین دیگر آثار ارزشمند حدیثی، بویژه کتابهای ابن بابویه و شیخ طوسی، در قرنهای چهارم و پنجم، گامی مهم در رفع نابسامانیهای موجود در حیطه حدیث و زدودن تعارض از آن به شمار می رود با تألیف کتب اربعه و دیگر کتب حدیثی در قرنهای چهارم و پنجم، بویژه کتب حدیثی شیخ صدوق و شیخ طوسی و سیدمرتضی و شیخ مفید، تدوین حدیث شیعه در عصر متقدمان به پایان رسید و فقها و متکلمان به مدد این کتابها به تدوین آثار فقهی و کلامی پرداختند و از سوی دیگر فراز و فرودهای سیاسی و اجتماعی شیعه، روند تدوین آثار جدید را کند کرد. با اینهمه بررسیهای حدیث شناختی و التفات به مباحث رجال و درایه ــ که از علوم اساسی و ضروری در حوزه حدیث است ــ رونق گرفت و کسانی چون نجاشی و کشی و ابن غضایری و احمدبن طاووس و علامه حلی و ابن داود حلی در این راه گامهای مؤثری برداشتند. از آثار حدیثی ارزشمندی که بر پایه کتب اربعه به منظور بررسی انتقادی آنها، بویژه از نظر سند و دقت و ضبط، تدوین شد، منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان بود. این کتاب را حسن بن زین الدین عاملی، فقیه و اصولی نامور شیعه معروف به صاحب معالم، نگاشت که متاسفانه ناتمام ماند.
ه ) نگارش وتدوین حدیث شیعه دردوره متأخران:
با روی کارآمدن دولت شیعی صفوی در قرن دهم و فراهم آمدن فضایی نو برای ارائه و نشر تعالیم شیعی، بسیاری از علمای شیعه از نقاط مختلف به ایران آمدند، از جمله حسین بن عبدالصمد و فرزندش بهاءالدین محمد معروف به شیخ بهائی و محقق کرکی، هر سه از جبل عامل، محقق میسی از عراق و سیدماجد بحرانی از بحرین. بدینسان، تالیف آثاری در زمینه فقه و حدیث شیعه که مدتی دچار وقفه و رکود شده بود، دوباره رونق گرفت.[۱۱۹]
«محمدون ثلاث اُخَر» معروف اند،منشأ تدوین این آثار مهم در حدیث شدند: الوافی تالیف محمدبن مرتضی معروف به مولی محسن فیض کاشانی، که جامع کتب اربعه با حذف مکررات آنها به شمار میرود و حاوی شرح و بررسی احادیث نیز هست (الوافی)؛ بحارالانوار تألیف محمدباقر مجلسی که از حیث محتوامشتمل بر همه مباحث دینی و از حیث منابع، بر بیش از ۳۶۰ کتاب و رساله حدیثی و غیره مبتنی است و با شرح و بیان مؤلف همراه است ؛ وسائل الشیعه تألیف محمدبن حسن شیخ حر عاملی (متوفی ۱۱۰۴) که جامع احادیث فقهی بر پایه تبویب رایج نزد فقهاست و به طور عمده از کتب اربعه گردآوری شده و از منابع متقدم دیگر نیز بهره برده است. از جوامع دیگر حدیثی این دوره، کتاب عوالم العلوم و المعارف و الاحوال تألیف مولی عبداللّه بحرانی اصفهانی، شاگرد و همکار محمدباقر مجلسی، با صورت بندی و محتوای تقریبا همسان با بحارالانوار است .
۲-۳- تالیفات و آثار شیخ صدوق: