۴) اصلاح امر
همانطور که حضرت موسیg به خداوند عرضه داشت: «وَقَالَ مُوسَی لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ»[۱۳۴] (و موسی به برادرش هارون گفت: در قوم من جانشیتن من باش و امور آنان را اصلاح کن) اصلاح امور امت خود را به برادرش هارون سپرد، در امت حضرت رسول اکرمk به قرینهی حدیث منزلت، اصلاح و ساماندهی امور به امام علیg سپرده شده است.
در جریان جنگ تبوک از جهات مختلف، مخصوصاً طولانی شدن عدم حضور پیامبرk انجام شد، تفاوت میکرد و احتمال کودتای منافقین مدینه و توطئهی دشمنان خارج از مدینه نیز میرفت. بدین جهت باید در غیاب پیامبر اسلامk قویترین فرد از مسلمانان جایگزین آن حضرت شود و پایتخت اسلام را در برابر توطئههای احتمالی حفظ کند و اصلاح و ساماندهی امور را به دست بگیرد و آن شخص جز علیg کسی نبود.
۵) اخوت و برادری
از آنجایی که برادری هارون با موسی نسبی بود و پیامبر اسلامk میخواست تمامی مقامات هارون، نسبت به حضرت موسیg در حق امیرالمؤمنینg تحقق یابد، با امیرالمؤمنینg عقد اخوت بست و او را برادر خود در دنیا و آخرت خطاب کرد. چنانکه حاکم نیشابوری و بسیاری دیگر از علمای اهل سنت نقل کردهاند:
عبدالله بن عمر گفت: چون پیغمبرk به مدینه وارد شد، بین اصحاب، اخوت و برادری برقرار کرد. پس علیg با چشم گریان آمد و گفت یا رسول الله، اصحابت را برادر کردی و مرا با کسی برادر نکردی، فرمود: یا علی، تو در دنیا و آخرت، برادر منی.[۱۳۵]
۶) مقام پشتیبانی
حضرت موسیg از خداوند درخواست کرد که پشت او را به هارون محکم کند. به مقتضای این حدیث، مقام پشتیبانی از حضرت خاتمk برای امیرالمؤمنینg ثابت میشود که در تاریخ صدر اسلام، گواه صدر این ویژگیها است که چند نمونه را یادآوری میکنیم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱-۶٫ جنگ احد
تاریخنویسان نقل میکنند: پیامبر اکرمk موقعی که در جنگ احد، پیروزی مسلمانان (بر اثر سرگرم شدن مأموران گذرگاه احد به جمع غنائم) تبدیل به شکست شد و دشمنان فراری هم برگشتند و نخستین هدف خویش را پیامبرk قرار دادند، تنها امیر مؤمنانk بود که به پیامبرk و سلامت او میاندیشید. با کمک چند نفر امثال ابودجانه و سهیل بن حنیف به دقاع از جان شریف پیامبرk پرداختند و حمزه۶ هم مشغول کشتار و در هم کوبیدن هجوم مشرکین شد. اما دیگران، همه فرار کردند و از جمله فراریان، ابوبکر و عمر و عثمان بودند.[۱۳۶]
آری در حالی که نامبردگان، با عدهای دیگر در پناه سنگی بر بلندی کوه خزیده و میگفتند: ای کاش کسی به نمایندگی ما نزد عبدالله بن ابی میرفت تا برای ما از ابوسفیان امان گیرد. ای مردم، محمد را کشتند و باید همگان به جانب قوم خود برگردید، پیش از آنکه آن ها بیایند و شما را بکشند؛ امیر مؤمنانg از هر سو حمله و هجوم به پیامبرk را دفع و هجومآوران را تار و مار میکرد و در این حال بسان کبد شتر، از بدنش خون میریخت.[۱۳۷]
۲-۶٫ جنگ احزاب
هنگامی که قهرمان بزرگ عرب، عمر و عبدود، موفق به عبور از خندق شد، با صدای بلند، مبارز طلبید. هیچ کس جز علیg به او پاسخ مثبت نداد. این جریان سه بار تکرار شد و در هر دفعه، جز علیg کسی برنخاست.
هنگامی که امام علیg مقابل عمرو بن عبدود قرار گرفت، پیامبرk فرمود: «برز الإیمان کله إلی الشرک کله» (تمامی ایمان با تمامی شرک روبهرو شدند.) «إلهی إن شئت أن لا تعبد فلا تعبد» (خدایا، اگر نمیخواهی پرستش شوی، چنان که پرستش نشوی) یعنی اگر علیg کشته شود، مشرکین جزأت پیدا خواهند کرد و مرا و کلیهی مسلمانان را میکشند و بالنتیجه، اسلام و ایمانی باقی نخواهد ماند.
و آن حضرت دربارهی مجاهدت کردن امیر مؤمنانg در روز خندق، فرمود: «ضربه علی بوم الخندق أفضل من عباده الثقیلن» (شمشیر زدن علی در روز خندق بر عمر بن عبدود، افضل و بهتر بود از عبادت جن و انس).[۱۳۸]
۳ -۶٫ جنگ خیبر
به شرحی که تاریخنگاران آوردهاند، با برپایی جنگ خیبر و اقدام پیامبرk به قیام علیه یهود، حضرتش هر روز فرماندهی نبرد را به یکی از مسلمین میداد، اما شکستخورده برمیگشت.[۱۳۹]
بدین ترتیب، هر بار که پیامبرk پرچم را به کسی میداد، بی آنکه کاری از پیش برد، بازمیگشت؛ تا آنکه بالاخره توان مسلمانان رو به کاهش نهاد و بیشتر ساز و برگ آن ها پایان گرفت. در آن موقع، پیامبرk با فریادی که همه شنیدند، فرمود: «به خدا سوگند فردا پرچم جنگ را به کسی خواهم داد که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند» و روز موعود پرچم را به دست علیg داد و او با پیروزی حیرتانگیز برگشت.[۱۴۰]
۴-۶٫ جنگ حنین
در غزوهِی حنین که در سال هشتم هجری واقع شد، به این کیفیت که هنگانی که حملهی مزورانه و از پیش حسابشدهی هوازان به مسلمانان شروع شد و از هر سوی بر آن ها تاختند و باران تیر و نیزه و شمشیر، باریدن گرفت و بالاخره هر دو لشکر در هم آمیختند؛ مسلمانان ترسیدند و پیامبر اکرمk را تنها گذارده و گریختند و تنها علی بن ابی طالبg و عباس بن مطلب و ابوسفیان بن حارث و اسامه بن زید در اطراف حضرتش باقی ماندند.[۱۴۱]
به روایت ارشاد شیخ مفید، تنها ده نفر در کنار پیامبرk ماندند که نُه تن آنان، هاشمی و دهمی ایمن فرزند ام ایمن بود که شهید هم شد. اما دیگران از جمله ابوبکر، عمر، عثمان و دیگر دستاندرکاران سقیفه و خلافت، همه پا به فرار نهادند و هر چه پیامبرk فریاد زد: «اینک من رسول خدا هستم، محمد بن عبدالله را تنها نگذارید»، کسی اعتنا نکرد.[۱۴۲]
۷) خویشاوندی و اهل بیت بودن
مقام دیگری که از حدیث منزلت به دست میآید، این است که حضرت علیg جزو اهل بیت پیامبرk هستند، زیرا درخواست حضرت موسی اینگونه است: «وزیری از اهلم برای من قرار بده».[۱۴۳] این معنا از آیهی مباهله که در آن حضرت علیg، نفس پیامبر خداست، فهمیده میشود.
همچنین از آیهی «وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کتَابِ الله مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ»[۱۴۴] (و در کتاب خدا، ارحام و خویشاوندان از مؤمنان و مهاجران به یکدیگر سزاوارترند.) این ویژگی خویشاوندی بر هیچکس جز حضرت علیg و ائمهی معصومینb قابل انطباق نیست. امام باقرg فرمود: «مراد از «اولو الارحام» ائمهی معصومینb میباشند.»[۱۴۵]
ابن بابویه از حضرت امام حسینg روایت کرده که فرمود:
تأویل آیهی «و اولو الارحام…» را از پیغمبر اکرمk پرسیدم. فرمودند: «به خدا سوگند، پروردگار، غیر شما(اهل بیت) را از این آیه قصد نکرده و شما اولو الارحام هستید. وقتی من وفات کردم، پدرت علی اولی و احق است به من. پدرت که گذشت، برادرت حسن اولی است. و تو بعد از برادرت حسن، اولی هستی» گفتم: ای رسول خدا! بعد از من، کی اولی و احق به ولایت و وصایت است؟ فرمود: «فرزندت علی امام زین العابدین» و یک به یک اسم برد تا حضرت حجتf.
سپس فرمود:
این نُه نفر، از فرزندان تو و از صلب تو هستند. نهمی آن ها غیبت اختیاز میکند و از نظر مردم پنهان میشود. خداوند به تمام ابشان علم و دانش و فهم مرا عطا فرموده است. طینت آن ها از طینت من است. هر کس آن ها را دوست بدارد، مشمول شفاعت من خواهد بود.[۱۴۶]
بنابراین، روشن میشود که خویشاوندی نزدیک، یک پایه از پایههای استوار خلافت و ولایت پس از رسول خداk است.
۸) مقام علم و آگاهی
یکی دیگر از مقاماتی که از حدیث شریف منزلت برای امام علیg قابل اثبات است، مقام علم و آگاهی است. همانطور که یکی از منزلتهای هارون آن بود که پس از موسیg داناترین و آگاهترین بنی اسرائیل بود. این مطلب در کتابهای تفسیر، ذیل آیهی شریفهی «قَالَ إِنمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی»[۱۴۷] خداوند از زبان قارون، اینگونه میفرماید: «گفت: من این ثروت را به وسیلهی علمی که نزد من است فراهم آوردهام». مفسران در ذیل این آیه تصریح کردهاند که هارون از همهی بنی اسرائیل –جز از حضرت موسیg- داناتر بود.[۱۴۸]
بدون تردید، پیامبرk به بحران نبود رهبری بعد از خود آگاهی داشته و میدانسته است که هرگاه در این جمع حضور نداشته باشد، این جامعهی تازه تأسیس بر اساس وحی با مشکلات فراوان فکری و … روبهرو خواهد شد که برای حل آن ها و هدایت خلق به سوی خدا به اندیشه و علمی همانند علم خودش –که برگرفته از وحی باشد- نیازمند است. از این رو در موارد متعدد، این واقعیت را برای مردم با عبارتهای مختلف بیان کرد تا مردم بدانند برای حل حل مشکلات فکری و استفاده از علم نبوی، به چه کسی پناه ببرند و مرجعیت فکری امت اسلامی، بعد از او، به عهدهی چه کسی است.
به چند نمونه از این روایات، اشاره میکنیم.
۱-۸٫ روایاتی که دلالت دارند امام علیg درِ علم نبیk است.
قال رسول اللهk: «أنا مدینهُ العلمِ و علی بابُها، فَمن أرادَ المدینهَ فلیأتِ الباب» رسول خداk فرمود: «من، شهر علم، و علی در آن است. هر کس میخواهد از این شهر علم استفاده کند، باید از این در وارد شود».
۲-۸٫ روایاتی که دلالت میکند امام علیg درِ حکمت نبیk است.
قال رسول اللهk: «أنا دارُ الحِکمَهِ وَ عَلی بابُها»[۱۴۹] (من خانهی حکمتم و علی درِ آن است.)
۳-۸٫ روایاتی که دلالت میکند امام علیg بعد از نبیk بیانگر راهحل مشکلات فکری، علمی، اجتماعی، سیاسی و … امت اسلامی است.
قال رسول اللهk: «یا عَلی أنتَ تی بن لأمتی مَا اختلفوا فیه من بعدی»[۱۵۰] (ای علی، اختلافات امت را بعد از من، تو روشن میکنی.)
۴-۸٫ روایاتی که دلالت میکند امام علیg بعد از نبیk داناترین فرد از امت اسلامی است.
رسول خدا خطاب به حضرت فاطمهh فرمود: «زَوجَتکَ خَیر أهلی، أعلَمهُم وَ أفضَلهُم حِلماً و أولهُم سِلماً»[۱۵۱] (بهترین فرد خاندانم، داناترین فرد، بردبارترین و اولین مسلمان را به عنوان همسر تو برگزیدم.)
۵-۸٫ روایاتی که دلالت میکند امام علیg داناترین فرد امت به سنت رسول خداk است.
قال رسول اللهk: «أعلَمُ أمتی بِالسنَهِ وَ القَضاءُ بَعدی علی بن أبی طالبٍ»[۱۵۲] (آگاهترین فرد به سنت من و قضاوت اسلامی، علی بن ابی طالب است.)
۶-۸٫ روایاتی که دلالت میکند امام علیg محرم اسرار نبیk است.
قال رسول اللهk: «صاحِبُ سِری علی بن أبی طالبٍ»[۱۵۳] (محرم اسرار من، علی بن ابی طالب است.)
با توجه به نقش اجتماعی، سیاسی و مذهبی پیامبرk اسرار او، در سرنوشت امت اسلامی و دین اسلام، بسیار مهم و تعیینکننده است. این اسرار میتواند دربارهی عملکرد و موضعگیری افراد در برابر رسول خداk و حرکت اسلامیباشد و یا میتواند اسراری از رسالت الهی باشد که هنوز وقت گفتن و تبلیغ آن ها برای همگان فراهم نشده است و باید زمانی سپری شود و نیز میتواند اسراری از عالم هستی باشد که دیگران، تحمل و طاقت دانستن آن اسرار را ندارند. چنانکه میتواند اسرار نبیk از امور باشد که به عقل ما نمیگنجد.
باید توجه داشت که اینگونه روایات و روایات مشابه، در مجموع از شخصیت بسیار برجستهی علمی امام علیg حکایت میکنند؛ شخصیتی که بعد از رسول خداk در میان امت اسلامی، نظیر او را نمیتوان یافت. آشکار شد که جانشین رسول اللهk گذشته از نصب و عصمت، باید دارای دانشی فراتر از دانش بشری باشد تا بتواند همهی مشکلات جامعهی اسلامی. چالشهایی را که در هر عصری در برابر دین بروز میکند، حل نماید. این دانش، هم در خصوص قرآن است و هم شامل علوم دیگر مثل مسائل عقیدتی، سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی میباشد. جامعیت امام علیg در علوم اسلامی، به ویژه قرآن، مسألهای نیست که از طرف فرد منصفی انکار شده باشد. به خصوص صحابه و معاصران آن حضرت که از نزدیک، این واقعیت را درک میکردند.
۹) مقام عصمت
مقام بعدی که از حدیث شریف منزلت به دست میآید، عصمت است. آیتالله میلانی در کتاب نگاهی به حدیث منزلت مینویسد: «به راستی آیا کسی در عصمت حضرت هارون تردیدی دارد؟