این اصل مبین آن است که به دلیل غایتمند بودن هستی و حکیمانه و عادلانه بودن خلقت، بین هست ها و بایست ها ارتباط وجود دارد بدین معنی که بایست ها بر مبنای هست ها پایه گذاری می شوند و به عبارت دیگر، عدل و حکمت خالق هستی بر این مبنا پایه گذاری گردیده است که ویژگیها و تفاوتهای تکوینی پایه و اساس تفاوتها در قانونگذاری و تشریع می باشد (زیبائی نژاد،۴۳:۱۳۸۳).
آنچه مراد از تکوین و یا هست ها است همانا ویژگی ها و زمینه هایی ذاتی است که خداوند در خلقت مخلوقات اعم از زن و مرد و موجودات دیگر قرار داده است و این ویژگی ها به عنوان سنت هایی غیرقابل تغییر هستند. به عنوان مثال دیدگاه اسلامی بر این اعتقاد است که زن و مرد هر یک دارای یک ویژگی ها و زمینه های تکوینی خاص خود هستند که نوعا میان این دو جنس مشترک و غیرقابل تغییر هستند. یکی از این ویژگی ها این است که زنان نوعا افرادی احساسی و عاطفی هستند و مردان نوعا افرادی خشن و عقلانی می باشند و این ویژگی ها از ابتدای خلقت آنان در وجودشان به ودیعه گذارده شده است.
مراد از تشریع و بایست ها همان قانونگذاری و وضع هنجارهای متناسب با زندگی فردی و اجتماعی انسان است که هم در دیدگاه اسلامی و هم به نظر می رسد شرط عقل بر این استوار است که یک ارتباط غیر قابل انکار میان هست ها و بایست ها و یا همان تکوین و تشریع وجود دارد. به عبارت دیگر اعتقاد دینی و عقلانی بر این است که قوانین و هنجارها می بایست بر مبنای ویژگی های افراد وضع شود و بدون در نظر گرفتن تفاوت های تکوینی زن و مرد نمی توان قوانین عادلانه فردی و اجتماعی برای آنان وضع کرد. آیت الله جوادی آملی در این رابطه می نویسند:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
زن و مرد از نظر رسیدن به کمال الهی با هم یکسان هستند اما فقط نباید تفاوت ها را نادیده انگاشت و اینکه بدانیم دستورات شرع همگی برای تکامل و رشد انسان ها بیان شده اند، خدایی که انسانها را آفریده است و اشراف کامل به تمامی ابعاد وجودی انسان دارد قوانین مورد نیاز برای هر جنس جهت رسیدن به کمال و ترقی را وضع می کند که به این می گوییم: تناسب میان تکوین و تشریع (جوادی آملی،۲۳۴:۱۳۸۶).
در اسلام یگانگی و وحدت هدف، دلیل بر یگانگی و وحدت راههای رسیدن به آن نیست و راه به کمال رسیدن هرکس متناسب با ظرفیت وی تعریف میشود. لذا در نگاه دینی، تفاوتهای زن و مرد که منشأ تفاوت در راههای رسیدن به کمال است، زمینهساز درک متقابل این دو و در نهایت رسیدن جامعه به انسجام و یکپارچگی میشود و تفاوت در کارکردهای زن و مرد بههیچوجه بهمعنای برتری کسی بر دیگری نیست. شهید مطهری در این زمینه می نویسند:
آنچه از نظر اسلام مطرح است این است که زن و مرد به دلیل اینکه یکی زن و دیگری مرد است در جهات زیادی مشابه یکدیگر نیستند، جهان برای آنها یک جور نیست، خلقت و طبیعت آنها را یکنواخت نخواسته است و همین جهت ایجاب می کند که از لحاظ بسیاری از حقوق و تکالیف و مجازات ها وضع مشابهی نداشته باشند. در سیستم های غربی اکنون سعی می کنند که میان زن و مرد از لحاظ قوانین و مقررات و حقوق و تکالیف وضع مشابهی ایجاد کنند و تفاوت های غریزی و طبیعی زن و مرد را نادیده بگیرند، تفاوتی که میان اسلام و غرب وجود دارد در اینجاست (مطهری،۱۳۶:۱۳۸۳).
آیات متعددی به تفاوت های تکوینی مخلوقات و همچنین زن و مرد اشاره می کند:
«قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی»
گفت: پروردگار ما کسی است که به هر چیزی آفرینش خاص آن را اعطا کرده و سپس هدایتش نموده است (قرآن کریم، طه:۵۰).
«وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدَی»
«وآنچه را که مقدر نموده به سوی هدفش هدایت کرد» (قرآن کریم، اعلی:۳).
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ..»
«مردان سرپرست زنانند چرا که خداوند بعضی از انسان ها را بر بعضی برتری داده..» (قرآن کریم، نساء:۳۴).
۴- دنیا و آخرت
در دیدگاه اسلامی نگاه حاکم بر هستی اینگونه است که هستی یک آغازی دارد و یک پایانی هم بر آن متصور است. به عبارت دیگر جهان هستی در مبانی هستی شناختی دینی دارای یک دنیا که به دار فانی از آن تعبیر می گردد و یک آخرت که از آن به دار باقی یاد می شود، است. شهید مطهری می نویسد:
هستی در جهانبینی اسلامی، واحد تجزیهناپذیر است؛ یعنی رابطه اجزای جهان این گونه نیست که بتوان فرض کرد قسمتهایی از آن قابل حذف و قسمتهایی قابل ابقا باشد. حذف بعضی، مستلزم عین حذف همه اجزا است. همچنان که ابقای بعضی، عین ابقای همه است. بنابراین، هستی، سامانهای است که همه اجزای آن بهطور دقیق با هم در ارتباطند و یک واحد حقیقی را تشکیل میدهند. این واحد حقیقی در حرکت است و هیچگونه آرامشی در او وجود ندارد و چون در حرکت است، هدف و مقصد نهایی برای آن ضرورت خواهد داشت (مطهری،۷۲:۱۳۸۶).
در اسلام زندگی این دنیا مقدمه زندگی در دنیای آخرت است و از آنجا که اصالت با زندگی در جهان آخرت بوده می بایست در این دنیا انسان خود را آماده ورود به آن نماید. علاوه بر اینکه در قرآن یک سوره با عنوان “قیامه” وجود دارد، آیات متعددی در تایید وجود دنیای آخرت و اصالت آن وجود دارند.
«یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَهَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ»
«اى قوم! این زندگى دنیا، تنها متاعی زودگذر است؛ و آخرت سراى همیشگى است» (قرآن کریم، غافر:۳۹).
«اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ لاَ رَیْبَ فِیهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثًا»
«خداوند، معبودى جز او نیست! و به یقین، همه شما را در روز رستاخیز که شکى در آن نیست جمع مىکند! و کیست که از خداوند، راستگوتر باشد؟» (قرآن کریم، نساء:۸۷).
«إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا»
«و هر انسانى، اعمالش را بر گردنش آویختهایم؛ و روز قیامت، کتابى براى او بیرون مىآوریم که آن را در برابر خود، گشوده مىبیند» (قرآن کریم، اسراء:۱۳).
۵- عالم غیب
جهانبینی اسلامی جهان را مجموعهای از غیب و شهادت میداند. غیب یعنی نهان و به حقایقی اطلاق میشود که نادیدنی هستند؛ یعنی به علت نامحدود و غیر مادی بودن، قابل احساس به حواس ظاهره نیستند و به این اعتبار آنها را نهان مینامند (مصباح یزدی،۲۷۶:۱۳۸۳). رابطه جهان غیب و شهادت رابطهای شبیه رابطه اصل و فرع است. از دیدگاه اسلامی چنین استنباط میشود که هر چه در این جهان وجود دارد، وجود تنزل یافته موجودات جهان دیگر است. آنچه در این جهان به صورت امری مقدر و محدود است، در مرتبهای و در جهانی مقدم بر این جهان یعنی جهان غیب، به صورت وجودی نامقدر و نامحدود و به تعبیر قرآن به صورت خزائن وجود دارد (جوادی آملی،۱۷۸:۱۳۵۵).
در هستیشناسی دینی، طبیعت همه حقیقت نیست بلکه بخش نازل و دانی آن است، یعنی برای هستی بخش دیگری تصور میشود که فائق بر طبیعت بوده و نقشی تعیینکننده نسبت به آن دارد. نامها، عناوین و اسامی گوناگونی که در فرهنگهای دینی برای عالم محسوس وجود دارد، نسبت به طبیعت حکایت میکند، مانند «عالَم» که به معنای علم و نشانه است و چیزی است که به آن امری شناخته شود و علامت گذارده شود و دنیا که به معنای نزدیک میباشد. اگر نگاه انسان به هستی نگاهی دینی باشد، به دلیل این که همه ابعاد زندگی طبیعی و مادی خود را در احاطه غیب آن میداند، هیچگاه در مناسبات و رفتار طبیعی خود از باطن امور که نقشی تعیینکننده نسبت به ظاهر دارد، غافل نمیماند و بر همین اساس نیز کردار فردی و اجتماعی خود را توجیه و یا تبیین می کند (پارسانیا:۱۳۹۰).
در جهانبینی توحیدی، عالم شهود عبارت از مجموعه آیهها، پدیدهها و سنتها است. پدیدههای طبیعی مثل خورشید، ماه، زمین و…، پدیدههای اجتماعی مثل خانواده، طبقات اجتماعی، ساخت سیاسی و…، پدیدههای تاریخی مثل تمدنها، ظهور و سقوط آنها و غیره. آنچه در اصطلاح فلسفه، نظام جهان و قانون اسباب و مسببات خوانده میشود، در زبان دین، سنت الاهی نامیده میشود. از نظر اسلام، جهان دارای نظام متقن علّی و معلولی و سببی و مسببی است (مطهری،۷۲:۱۳۸۶). که در آن هرگز تغییری نخواهی یافت. پس پدیدههای جهان به یک سلسله قوانین ثابت و سنتهای لایتغیر الاهی محکومند. بدین ترتیب، ملاحظه میشود که در جهانبینی اسلامی هر دو عالم غیب و شهادت یا به تعبیری، طبیعت و ماورای آن مورد نظر بوده و آنچه در این رابطه مهم مینماید، جایگاه انسان در این عالم هستی و هدف از خلقت او و مسئولیت وی در بودن در این جهان است. آیات تایید کننده این موضوع نیز در قرآن بسیار به چشم می خورد. از جمله:
«عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ»
«داناى نهان و آشکار و بزرگ بلند مرتبه است» (قرآن کریم، رعد:۹).
«هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ..»
«اوست خدایى که غیر از او معبودى نیست داننده غیب و آشکار است..» (قرآن کریم، حشر:۲۲).
«عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»
«داناى نهان و آشکار و ارجمند سنجیدهکار است» (قرآن کریم، تغابن:۱۸).
«عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ فَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ»
«داناى نهان و آشکار و برتر است از آنچه به او شریک مىگردانند» (قرآن کریم، مومنون:۹۲).
«…الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ..»
«]پرهیزکاران کسانی هستند[ که به غیب ایمان مىآورند..» (قرآن کریم، بقره:۳).
«قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ..»
«بگو بار الها اى پدیدآورنده آسمانها و زمین اى داناى نهان و آشکار..» (قرآن کریم، زمر:۴۶).
ب- مبانی انسان شناختی
مبانی انسان شناختی الگوی این تحقیق بایستی مورد بررسی و تبیین قرار گیرد چرا که سبک زندگی زن مسلمان با موضوع زن سر و کار دارد و زن نیز قبل از اینکه زن باشد انسان است و شناخت دقیق از ابعاد وجودی انسان و ملاحظات مربوط به او اولین ضرورت ارائه نظر و بحث پیرامون وی است. لذا مبانی انسان شناختی الگوی تحقیق حاضر به شرح زیر می باشند:
۱- انسان بنده و خلیفه خدا
در نظام اعتقادی اسلام، محور و مدار هستی خداوند است و سایر موجودات جهان، مخلوق او و در نسبت با او به شمار می آیند. «در این نظام اعتقادی خداوند دارای وجود ازلی و ابدی و متصف به صفاتی چون حکمت، عدل، تدبیر و علم است. هر موجودی در نظام هستی دارای شان و مرتبه ای بوده و برخوردار از استعدادها و امکانهائی برای هدایت و رشد است» (مطهری،۴۵:۱۳۸۳). در این دیدگاه، انسان در بین سایر مخلوقات هستی به دلیل دارا بودن عقل و اختیار نسبت به سایر موجودات دارای شان و منزلت و جایگاه فراتر در نظام هستی است به طوریکه خداوند متعال به ملائک مقرب خود نیز دستور می دهد تا به انسان سجده کنند. در این نگاه هستی انسان اصیل و هستی همه موجودات طفیلی وجود انسان می باشند.
انسان در نگاه دینی خلیفه و جانشین خدا بر روی زمین تلقی می شود. با این حال انسان موجودی بیگانه و بریده از عالم هستی نیست و با دیگر آفریدگان و موجودات هستی در مخلوق بودن اشتراک دارد. لذا برترین و بالاترین درجه و مقامی را که می توان برای انسان متصور شد مقام «عبد» و بندگی است و این صفتی است که برای پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) به کار می بریم. البته باید توجه داشت که انسان یک هستی نامحدود و حقیقت مطلق نیست و بر وجود و رفتارش قوانین و سنت هائی حاکم است و هویت او در نسبت با مبدا و غایت هستی که همان پروردگار جهان است معنا یافته و تعریف می گردند. آیات بسیاری در قرآن مشاهده می شوند که حقیقت وجود و خلقت انسان را برای ما تبیین می کنند. از جمله این آیات عبارتند از:
«وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً..»
«چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینى خواهم گماشت..» (قرآن کریم، بقره:۳۰).
«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَهِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ»
«و چون فرشتگان را فرمودیم براى آدم سجده کنید پس به سجده افتادند بجز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد» (قرآن کریم، بقره:۳۴).
«وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا»
«و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا برنشاندیم و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از آفریدههاى خود برترى آشکار دادیم» (قرآن کریم، اسراء:۷۰).
«هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا..»