۷۸
قیاس
در سطح اطمینان ۹۵ % : ۶۶/۶ <1.98
در سطح اطمینان ۹۹ % : ۶۶/۶ > 2.36
نتیجه
فرضیه تایید می شود
با توجه به نمرات جدول بالا دردرجه آزادی ۳۸ در می یابیم کهT بدست آمده از آزمون t بزرگتر از مقادیر tمشاهده شده از جدول در سطح ۹۹ % و بزرگتر از مقادیر tمشاهده شده در سطح ۹۵ % می باشد، نتیجه می گیریم فرضیه تحقیق تایید شده است. به عبارت دیگر می توان بیان داشت که اثربخشی آموزش شادکامی به شیوه شناختی- رفتاری فوردایس بر میزان کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان بیشتر از گروه شاهد است . میانگین نمره گروه آزمایش بیشتر از گروه کنترل است که تایید گر این فرضیه می باشد.
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری
مقدمه:
با توجه به مطالبی که در فصول قبل مطرح شد و براساس تحلیل داده های بدست آمده از اجرای پرسشنامه ها که در قالب آمار توصیفی و استنباطی در فصل چهارم آمده است، در این فصل سعی شده است تا به بحث و نتیجه گیری سؤالات تحقیق با توجه به نتایج مشابه بدست آمده از تحقیقات پیشین ، بیان مشکلات و محدودیتهای تحقیق و ارائه پیشنهادات پژوهش پرداخته شده است.
۵-۱- خلاصه پژوهش
شادکامی بر جنبه های مختلف زندگی انسان تاثیر می گذارد شادمانی و نشاط از مهمترین نیازهای روانی بشر است که به دلیل تاثیرات عمده برزندگی شخص، همیشه ذهن انسان را به خود مشغول کرده است همه جوامع خواستار شادی، سعادت، و سلامت اعضار خود هستند و در پی رسیدن به این خواسته به دنبال عوامل تاثیرگذار بر سلامت روان و کیفیت زندگی می باشند چرا که احساس شادمانی بر جنبه های مختلف چون موفقیت در زندگی حرفه ای ، ازدواج، تفکر خلاق، طول عمر و بسیاری از موارد دیگر و تحت تاثیر مثبت دارد. شادکامی می تواند بر خوش یبینی افراد اثر مثبت بر جای بگذارد و سبب ارتقای طول افراد گردد. شادکامی همچنین می تواند کیفیت زندگی افراد را ارتقا داده و سبب افزایش رضایت افراد از ابعاد زندگی خود گردد.هدف کلی این تحقیق تعیین اثربخشی آموزش شادکامی به شیوه شناختی- رفتاری فوردایس بر میزان خوش بینی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان در بیمارستان امام خمینی شهر تهران می باشد .
تحقیق حاضر از نوع تحقیقات تجربی و ازمایشی است که به روش مداخله ای صورت گرفت.تحقیقات ازمایشی برای شناخت تاثیر متغیرهای علی انجام می شود و به درک روابط علی- معلولی بین متغیرها کمک می نماید، و از ارزش بالایی برخوردار هستند و مفاهیم و قضایای کلی را تسهیل می نماید. با توجه به هدف تحقیق از روش پیش آزمون- پس آزمون با بهره گرفتن از گروه گواه انجام گردید . در این تحقیق اموزش شادکامی به شیوه رفتاری شناختی فوردایس به عنوان متغیر مستقل و خوشبینی و کیفیت زندگی به عنوان متغیر وابسته مطرح می باشد.تعداد ۲۰نفر زن به عنوان گروه آزمایش و تعداد ۲۰ نفر زن به عنوان گروه گواه انتخاب شدند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
سپس در مرحله پیش آزمون به هر دو گروه پرسشنامه های شادکامی آکسفورد ، GHQ، کیفیت زندگی و خوش بینی ارائه گردید . تعداد ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای (هر هفته یک جلسه) برای گروه آزمایش در نظر گرفته شده و برنامه آموزش شادکامی به روش شناختی- رفتاری (مطابق با بسته آموزشی معرفی شده) بر روی آنها اجرا شد . بر روی گروه های گواه ۱ و ۲ این برنامه اجرا نشد . سپس بعد از ۲ ماه مجدداً پرسشنامه های مذکور بین گروه آزمایش اجرا و نتایج مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت .
جامعه آماری تحقیق شامل کلیه بیماران زن مبتلا به سرطان که طی مقطع زمانی ۶ ماهه دوم سال ۱۳۹۲ در بیمارستان امام خمینی شهر تهران جهت درمان مراجعه نموده بودند . نمونه گیری به روش هدفمند و از میان زنان مبتلا به سرطان که حاضر و مایل به همکاری داوطلبانه در تحقیق و شرکت در جلسات آموزشی بودند و در متغیر هایی همچون ، سن ، وضعیت تاهل ، تحصیلات ، جنس،طبقه اجتماعی و وضعیت خانوادگی کم و بیش یکسان و مشابه بوده و متجانس بودند، انتخاب شدند.
به منظور تجزیه و تحلیل داده ها با توجه به فرضیه های مطرح شده و متغیرهای تحقیق ، سعی گردید تا از آمار توصیفی شامل فراوانی ، درصد ، میانگین و انحراف معیار و از آمار استنباطی شامل تحلیل کواریانس چند متغیره با توجه به نرمال بودن توزیع داده ها و همگنی واریانس گروه ها استفاده شود. هم چنین از آزمون T جهت مقایسه اثربخشی آموزش شادکامی بر روی زنان مبتلا به سرطان و عادی استفاده شد. داده ها پس از ورود به رایانه از طریق نرم افزار آماری SPSS نسخه ۵/۱۵ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
۵-۲- تبیین فرضیه های تحقیق
فرضیه اول این پژوهش مبنی بر این که آموزش شادکامی به شیوه شناختی- رفتاری فوردایس بر میزان خوش بینی زنان مبتلا به سرطان اثر بخشی دارد ، موردازمون قرار گرفت و نایید گردید. این یافته با نتایج تحقیق مهرابی (۱۳۹۰) همسویی دارد. مهرابی در پژوهش خود به این نتیجه رسیده است که شادکامی می تواند بر میزان امیدواری و اطمنیان بخشی در افراد تاثیر مثبت داشته باشد و این خود در برگیرنده خوش بینی فرد خواهد بود. وی اعتقاد دارد که شادکامی بر جنبه های مختلف زندگی انسان تاثیر می گذارد شادمانی و نشاط از مهمترین نیازهای روانی بشر است که به دلیل تاثیرات عمده برزندگی شخص، همیشه ذهن انسان را به خود مشغول کرده است همه جوامع خواستار شادی، سعادت، و سلامت اعضار خود هستند و در پی رسیدن به این خواسته به دنبال عوامل تاثیرگذار بر سلامت روان و کیفیت زندگی می باشند چرا که احساس شادمانی بر جنبه های مختلف چون موفقیت در زندگی حرفه ای ، ازدواج، تفکر خلاق، طول عمر و بسیاری از موارد دیگر و تحت تاثیر مثبت دارد. از نظر فروم (۱۹۸۱)برای درک شاد کامی واقعی باید بین امیال و نیازهایی که به صورت ذهنی احساس می شوند و خوشنودی آن ها منجر به لذت های زود گذر می گردد و آن دسته از نیازهایی که در ماهیت انسان ریشه داشته و تحقق آن ها ، نمو انسان و فراهم ساختن معنویت یعنی خوشختی و شاد کامی واقعی را به همراه دارد،تمایز قائل شد .از دیگاه وی ، شادی یک معیار برتر در هنر زندگی است.
واترمن[۲۱۲] (۱۹۹۳) معتقد است که مفهوم معنوی از شادکامی ، از خوشبختی است.او شادکامی مردم را بر اساس خود واقعی آنها تبیین می کند. طبق نظر وی این نوع شادکامی موقعی به دست می آید که فعالیتهای زندگی افراد بیشترین همگرایی یا جور بردن را با ارزشهای عمیق داشته باشد و آنان نسبت به این ارزشها متعهد گردند.
فرضیه دوم این پژوهش مبنی بر اینکه اثربخشی آموزش شادکامی به شیوه شناختی- رفتاری فوردایس بر میزان کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان اثر بخشی دارد ، مورد ازمون قرار گرفت و تایید شد. این یافته با نتایج تحقیق مورگان (۲۰۱۰) همسویی دارد. مورگان معتقد است که شادکامی می تواند سبک و کیفیت زندگی افراد را تعیین نماید. همانطوریکه وولف[۲۱۳] و دیگران (۱۹۸۷) خاطرنشان می سازند، هیچ تعریف واحدی از کیفیت زندگی که تحت شرایط مشخصی توسط تمامی افراد به طور یکسان تجربه شود، وجود ندارد. میزان ارضاء تمایلات، لذا، مسئولیت ها و رنجی که توسط افراد مختلف تجربه می شود، به نحو بارزی با یکدیگر متفاوت هستند .علاوه بر این مطالعات زیادی در مورد تفاوت های جنسیتی و شادکامی وجود دارد. وود و همکاران[۲۱۴] (۱۹۸۹) در مورد ۹۳ مطالعه که اکثر آنها در امریکا انجام شده بود به تحلیل آماری پرداختند. آنها دریافتند زنان به طور متوسط کمی خوشحال تر از مردان بودند (نه خیلی زیاد ۷% از انحراف معیار) کمی عاطفۀ مثبت تر (هم چنین ۷%) و کمی رضایت مندی بیشتری از زندگی (۳%) داشتند. این اثرات مثبت ضعیف، برای افراد متأهل کمی قوی تر بود (۸%) و همان گونه که قبلاً دیدیم مردان نسبت به زنان با افزایش سن شادتر میشوند. احتمال افسرده شدن زنان، ۲ برابر مردان است احتمال اینکه زنان از اضطراب رنج ببرند ۵۰% بیشتر از مردان است و زنان در زندگی روزمره، عواطف منفی بیشتری را تجربه میکنند. این تفاوت جنسیتی برای اعضاء گروه ها و فرهنگ های سنتی کمتر است. (نولن، هکسما و راستینگ[۲۱۵] ، ۱۹۹۹). این با شادکامی بیشتر کلی زنان، تناقض ندارد زیرا افراد افسردۀ بیمار، بخش کوچکی از کل افراد هستند. زنان نسبت به مردان عواطف مثبت و منفی قوی تری را تجربه میکنند. این شاید به خاطر آن باشد که زنان در روابط اجتماعی بیشتر خود را ابراز میکنند و یا آنکه زنان روابط اجتماعی بیشتری دارند
سوت کلیف[۲۱۶] و هولمز[۲۱۷] (۱۹۹۱) به بیان تعاریف و نظریات محققین در زمان های مختلف در رابطه با کیفیت زندگی پرداخته اند. آنها به نقل از «دی هیز[۲۱۸]» و «نیپن برگ[۲۱۹]» اظهار می دارند، تعاریف موجود از دو جنبه عمومی با یکدیگر متفاوتند، اولاً، برخی کیفیت زندگی را به طور کلی و با ارزیابی عمومی زندگی می سنجند و بعضی دیگر عوامل تشکیل دهنده کیفیت زندگی مانند درجه ارضا، خواسته ها را مورد توجه قرار می دهند. بعضی دیگر از مؤلفین مانند هورن کویست بر ماهیت درونی یا ذهنی ارزیابی تأیید کرده اند، در صورتیکه سایر افراد مانند لیو[۲۲۰] مسأله را از جنبه عینی (بیرونی) آن مورد توجه قرار می دهند (دی هیزونیپن برگ، به نقل از سوت کلیف و هولمز، ۱۹۹۱).
توضیحات دیگر بر بالاتر بودن سطح افسردگی زنان تأکید دارد. این افسردگی بیشتر میتواند تا اندازه ای ناشی از سوء استفاده های جنسی و جسمانی یا ناشی از همدلی زیاد زنان باشد که آنها را نسبت به ناراحتی دیگران حساس تر میسازد و یا همان گونه که نولن، هکسما (۱۹۹۹) دریافت ناشی از شیوۀ مقابلۀ آنها با استرس و اندیشناکی آنها در مورد حوادث منفی باشد .
راستون[۲۲۱] (۱۹۹۵)، کیفیت زندگی را پنج جزء می داند که شامل: زندگی طبیعی، خوشحالی، موفقیت در دستیابی به اهداف شخصی، سودمند بودن برای جامعه و ظرفیت طبیعی است. جزء اول بر توانایی در داشتن یک زندگی طبیعی تمرکز دارد. زندگی طبیعی می تواند یک زندگی بدون بیماری بوده، همچنین شامل سازگاری با موفقیت جدید و تجارب تازه در زندگی علیرغم وجود بیماری باشد. جزء دوم بر خوشحالی یا رضایت تمرکز دارد. خوشحالی احساس مثبتی است که مدت زمان آن کوتاه است، در حالی که رضایت دلالت بر تجربه مثبتی در زندگی دارد که مدت آن طولانی تر از خوشحالی است. همچنین خوشحالی می تواند قسمتی از رضایت باشد.
۵-۳- پیشنهادات کاربردی
- پیشنهاد می شود زنان مبتلا به سرطان به ویژه در دوران درمان در گروه های آموزش شادکامی قرار گیرند تا بتوانند خوشبینی خود را نسبت به حساسیت های دوران درمان حفظ و با امیدواری مراحل درمان را بهتر طی نمایند.
- پیشنهاد می گردد ، روان شناسان و مشاوران ضمن آموزش شادکامی بر ابعاد خوش بینی در دوره درمان سرطان، تاکید نمایند. این مهم به ویژه در مواردی که زنان از حمایت های اجتماعی پایین تری برخوردارند ، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
- پیشنهاد میگردد به زنان مبتلا به سرطان در مورد اهمیت سبک زندگی و کیفیت زندگی توضیح و آموزش لازم داده شود تا آنها بتوانند با بهره گرفتن از آموزه های شادکامی به کیفیت زندگی خود بیفزایند.
- پیشنهاد می گردد زنان مبتلا به سرطان ، با بهره گرفتن از دوره های آموزش شادکامی و خوش بینی ، افکار بدبینانه خود را با دیدگاه های خوش بینی تعویض نمایند تا از سلامت روان بالاتری در دوره درمان برخوردار باشند.
- پیشنهاد می گردد مشاوره های روان شناختی پیرامون سلامت روان و سبک زندگی به زنان مبتلا به سرطان ارائه گردد تا ضمن اشنایی با مولفه های سبک زندگی ، بتوانند با خوش بینی و بهداشت روان ، کیفیت زندگی خود را ارتقاء دهند.
پیشنهادات برای تحقیقات آتی
- پیشنهاد می گردد در پژوهشی به بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر بخشودگی بر کاهش دلزدگی زناشویی و خوش بینی زنان مبتلا به سرطان پرداخته شود.
- پیشنهاد می گردد در پژوهشی به بررسی اثربخشی گروه درمانی بر خود متمایزسازی و خود انگاره در پذیرش همسران و همبستگی زناشویی پرداخته شود.
- پیشنهاد می گردد در پژوهشی به بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر بخشودگی بر کاهش تعارضات زناشویی و افزایش خودکارامدی زنان در دوره درمان سرطان پرداخته شود.
- پیشنهاد می گردد در پژوهشی به بررسی اثربخشی گروه درمانی به روش رفتاری شناختی بر افزایش سطح امید به زندگی و شادکامی در زنان مبتلا به سرطان پرداخته شود.
- پیشنهاد می گردد در پژوهشی به بررسی اثربخشی گروه درمانی بر کاهش سطح استرس و افزایش امید به زندگی در زنان مبتلا به سرطان پرداخته شود.
۵-۴ محدودیت های پژوهش