KPIتصویر ۴-۰ –
معیارهای عملیاتی و شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) نمونه ابزارهایی هستند که ارزیابی مستمر و صحیح عملکرد شرکت و رقابت شرکت را میسر میسازند . این شاخصها می توانند هم بصورت کیفی و هم بصورت کمی باشند و برای کمک به مدیریت بکار میروند تا با تمرکز بر مسائل کلیدی کسب وکار ، براستراتژی شرکت بطور مناسبی تجدید نظر نمایند . شاخصهای کلیدی عملکرد و معیارهای عملیاتی ، اغلب ممکن است مشابه هم باشند . بطور کلی ، اگرچه شاخصهای کلیدی عملکرد شاخصهای کلی بشمار میروند با اینحال معیارهای عملیاتی ممکن است به شکل جزئی ، به دفعات در فواصل زمانی کوتاه مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته باشند طوریکه هرگونه اقدام لازم را می توانند خیلی سریع وابسته به نتایج گردانند .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
استانداردها ، شاخصهای سطوح عملکردی شرکتی ( سازمانی ) هستند که می خواهند به آن سطوح دست یابند یا از آن تخطی نمایند . آنها بطور معمول مجموعه ای برای معیارهای عملیاتی بشمار میروند اما همینطور میتوانند برای ارزش افزوده به شاخصهای کلیدی عملکرد مورد استفاده قرارگیرند . توسعه معیارها ، استانداردها و شاخصهای کلیدی زمانی منجر به ارزش بهتر میگردند که بطور واقعی در ارتباط و پشتیبانی هم در سازمان بعنوان یک مجموعه کل بکار گرفته شوند . نمودار زیر نشان میدهد که چطور معیارها در یک سازمان نوعی با یکدیگر در ارتباطند .
معیارها ، استانداردها و شخص های کلیدی عملکرد در چارچوب سازمان :
KPIs : Key Performance Indicators ؛ عوامل کلیدی موفقیت از طریق شاخصهای کلیدی عملکرد پشتیبانی می شوند که مهمترین متریکهای استفاده شده برای مدیریت یک فرایند ، خدمت یا فعالیت است .
شاخصهای کلیدی عملکرد از بارزترین و مهمترین متریکها هستند .
Metrics : شاخصهای کلیدی عملکرد اغلب از مهمترین متریکها بوده یا می توانند متشکل از متریکهای چندگانه مرتبط باشند . متریکها ، نمودهای (جنبه های) فرآیندها ، فعالیتها و خدماتی که می توانند اندازه گرفته شوند می باشند .
متریکها ؛ نمودهایی از فرآیندها ، خدمات و فعالیتهایی هستند که میتوانند اندازه گیری
شوند .
Measurements : اندازه گیریها ( مقیاسها ) نمونه های خاصی از متریکها هستند . اگر متریک ؛ مایل در هر ساعت باشد متریک ، اندازه ای است که ما در هر زمان از آن نمونه گرفته ایم .
تفاوت متریکها و KPIs :
قبل از این که شما بخشی از پروژه تان را با متریکها و KPIs شروع کنید ضرورت دارد که شما و مجموعه تیم ، تفاوت میان این دو را از هم تمییز دهید . این تفوت در شکل نشان داده شده است . به سخنی دیگر ، یک KPI یک متریک هست اما یک متریک لزوما یک KPI نیست . در واقع متریک ، اندازه هر چیز هست و KPI همینطور به معنای اندازه گیری ” مسائل مربوط به آن ” که می تواند بشکل ایده آلی عملی شود . هر سازمان تعدادی متریک دارد ولی بطور معمول چند KPI دارد . این چالش اغلب زمانی اتفاق میافتد که جلسات تیم سرپرستی روی یک لیست کوتاهی از معیارهای کلیدی برای استفاده در داشبوردهای پیشنهادی و کارت امتیازی پروژه به توافق برسند .
سازمانها برای نظارت بر عملکرد و فعالیت کسب وکار خود ، از شاخصهای کلیدی عملکرد بهره مند می شوند و می توان آنها را بعنوان متریک تلقی نمود که در مقابل امتیاز دهی مقایسه شده اند . شاخصهای KPI برای علت یا انگیزه یک رفتار یا عمل در نظر گرفته شده اند . اگر KPI های فروش قرمز باشند شاخصهایی که بعنوان نتیجه یا پیامد ، حادث شده آن نتیجه مورد نیاز و انتظار بوده است . لیستهای KPI یک روشی برای پباده سازی نمونه ای از داشبورد یا کارت امتیازی است و کارت امتیازی ، بیشتر روشی برای انباشتن ظرفیتهایی است که منجر به بررسی پشتیبانی متریکها می شوند . لیست KPI در Sharepoint ساده تر معنی شده است . آنها خطی بوده و نمایش داده می شوند از یک گروه ایتمی که نقطه مشترک داده ها را تسهیم می کند نمایش داده می شوند . درحالت عمومی سازمانهای اجرائی از KPI برای گرفتن ضربان عملکرد کسب و کار استفاده می کنند از جمله مثالهایی نظیر ؛ فروش خط لوله ، درآمد و کالای فروش رفته ( همه آنها برای نقطه خاصی از زمان در نظر گرفته شده است ) . با این حال بطور فزاینده ای همه سطوح سازمانی بعنوان مفهومی از ارائه یا نمایش داده های عملکردی مواجه با لیست KPI ها هستند . همینطور فکر تیم های پروژه عملکرد پروژه را در لیستی ( مطلوب یا بودجه بندی واقعی را ) ارائه میدهند . قدرت لیست KPI هست که در خیلی از رابط های کاری ساده ، اطلاعات
درباره داده های جمع آوری شده بعنوان اندازه گیری در برابر اهداف مرتبط ، قابل ارائه و نمایش هست .
یکی از چالشهای کلیدی با هر ترتیبی از داشبورد یا کارت امتیازی که آن دنبال می کند مجموعه ای مختلف و وسیعی از داده ها را که ممکن است از سیستم های متعددی بدست آید . بدتر اینکه شاید داده های لازم ممکن است در هر سیستم موجود نباشد یا خیلی پیچیده برای محاسبه یا تعیین بوده باشد . نمایش رنگهای قرمز / زرد / سبز در یک امتیاز اغلب بخش آسان کار هست و تعیین و تعریف داده های واقعی بخش سخت این کار را تشکیل میدهد . لیست KPI ها اجازه میدهند تا شما با ایجاد نمایش گرافیکی از وضعیت کسب و کار یا صفات عملکرد همانند کارت امتیازی اندازه گیری شوند . لیست KPI های عمومی سه رنگ رمزنگاری شده دارند ؛
سبز ؛ نتایج مثبت در برابر اندازه گیری
زرد ؛ نتایج سر حد یا مرز
قرمز ؛ : نتایج ناچیز ( نا مرغوب )
این زنگهای رمزینه شده در Moss 2007 در بخش مجموعه راه حلهای هوش تجاری BI بطور وسیعی معرفی شده است . این نتایج بوسیله داده هایی که تحت آنها پشتیبانی و اداره می شوند تبیین شده است .
اندازه گیری عوامل تشریح کننده عملکرد ، تنها زمانی لازم است که از داده ها در تصمیم گیری ها استفاده گردد . تصمیماتی که به منظور جهت گیریهای راهبردی و استراتژیک و یا هدایت سازمان در پیاده سازی مفاهیم راهبردی باید اتخاذ گردند . مجموع این تصمیمات هست که منجر به اتخاذ و یا بعبارتی بهتر به مدیریت عملکرد می انجامد . برای دستیابی به عملکرد ، بایستی از شاخصهای پیشرو و آینده نگر Leading indicator استفاده شود . شاخصهای پسرو یا گذشته نگر Logging indicator تنها وقایع تاریخی را بیان می کنند در حالیکه شاخصهای آینده نگر باعث مهیا شدن شرایط برای پرورش عملکرد می شوند . البته برای تمدید اعتبار معیارهای آینده نگر ، مدل باید بطور پیوسته ارتباطاتش را اعتبار بخشد این اعتبار بخشی باید تا حد امکان آینده نگر باشد .
آرایه مبهمی از طبقه بندیها ، چارچوبها و انواع متریکهای امنیتی و مرتبط با امنیت وجود دارد ، این کثرت آرایه ها مبین عدم کفایت هر رویکرد خاص می باشد تا بطور مناسب همه یا شاید هریک نیازها را برآورده کنند . تا حدودی ، بعلت مسائل شناخته شده قبلی در تعیین آنچه که واقعا امنیتی بوده و بایستی فراتر از تامین ایمنی نسبی یا پذیرش اجباری و تعریف روشنی از اهداف و شناخت زمانی که بدان دست یافته اند انجام گیرد .
اینجا هیچ تلاشی صورت نخواهد پذیرفت تا اینکه هر متریک ممکن که قابل دسترسی برای امنیت اطلاعات هست طبقه بندی شود . در عوض ، بررسی که روی دسته های وسیعی انجام گرفته و در حال حاضر انتخابهای کلی و عمومی ارائه شده تا به انتخاب رویکردها کمک کند . اگرچه نرم افزار های کاربردی بطور کلی در عمل برخی روش های مبهمی را که ممکن است تعهدی ایجاد کند ارائه شده و در اینجا بررسی شده اند . تعدادی از روشها می توانند بطور مؤثر با همدیگر با نگرشهای مختلف متعددی استفاده شده است . برای مثال ؛ ITIL در مورد تحویل یا ارائه خدمات هست در حالیکه Cobit در مورد نقاط کنترلی . اینها و بقیه روشها می توانند مکمل هم بوده و کمکی بیش از تصور باشد . متریکهای امنیتی می توانند بوسیله آنچیزی که اندازه گرفته می شوند
دسته بندی شده باشند که شامل ؛
-
- فرایند
-
- عملکرد
-
- نتایج
-
- کیفیت
-
- گرایشات
-
- انطباق با استانداردها
-
- احتمالات
چگونگی اندازه گیری این چیزها می توانند پیشتر بوسیله متدهای استفاده شده برای اندازه گیری آنها دسته بندی شده باشند متدها می توانند شامل ؛
-
- بلوغ
-
- کارت امتیازی چند دامنه
-
- ارزش
-
- الگو برداری
-
- مدل سازی
-
- تجزیه و تحلیل آماری
برخی روشها امکان دارد در جهت جامع تر بودن چندین نوع و ترکیبی را با هم بوجود آورند همه چیزهای اندازه گیری شده نمی تواند از همه متدهای توصیف شده استفاده کند . برای مثال ، متریک احتمالات نمی تواند برای اندازه گیری از سطوح بلوغ استفاده شود علاوه بر از این موارد فوق در همه گروه ها صادق نیست همچنین بطور کلی رده بندی جامع و کامل پذیرفته شده ای از متریکهای مرتبط با امنیت و جود ندارند. بعضی از عناصر در گروه اول ممکن است در واقع اندازه گیری شده شود بوسیله عناصر دیگری در گروه اول . بعنوان مثال ؛ فرایند ها ممکن است به لحاظ کیفی اندازه گیری شود یا نتایج به لحاظ عملکرد با استانداردها اندازه گیری شوند .
در آیین کاری که توسط موسسه استاندارد ایران برای پیاده سازی موفق مدیریت امنیت اطلاعات ارائه گردیده تاکید به عوامل حیاتی موفقیت ( CSF ) داشته است حال اینکه در جهت پیاده سازی اگر اهداف و مقاصد کسب و کار و فناوری اطلاعات را مد نظر قرار دهیم چگونگی و روش های نیل به اهداف و مقاصد توسط عوامل حیاتی موفقیت نقش ( CSF ) اساسی را خواهند داشت در صورتیکه دلیل و علت آنها را بایستی از طریق شاخصهای کلیدی عملکردی ( KPIs ) و شاخصهای کلیدی اهداف ( KGIs ) باید جواب داد .
KPI ، شاخصی است که برای درک وضعیت فرایند کسب و کار و تأثیرات عوامل حیاتی موفقیت CSF اهداف استراتژیک سازمانها و شرکتها استفاده می شوند . در کشور ژاپن آن را شاخص مهم موفقیت یا شاخص اولیه موفقیت نام نهاده اند . KPI ، شاخصی است که حرکت در مسیر صحیح اهداف را نشان میدهد اگر شرکت پیشروی مناسبی در جهت اهداف خود داشته باشد می تواند حرکت خود را در آن مسیر ادامه داده در غیر اینصورت جهت حرکت بایستی بگونه ای دیگر تنظیم شود . KPI ، شاخصی است که جهت حرکت را بازبینی کرده و نشان میدهد که آیا شرکت گام در سمت و سوی صحیح نهاده است یا نه . بطور مثال ، فرض بر این است که در یک شرکت سهم بازار رو به کاهش نهاده است و هدف ” افزایش سهم خود تا ۱۰% ” بوسیله ” تبلیغات ” و ” ترخیص کالا ” بوده باشد . در این مورد خاص ، شاخصهای مورد استفاده برای بازبینی اینکه آیا استراتژیها بطور پیوسته در سمت و سوی دستیابی به هدف قرار دارد یا نه ، همچون ” تعداد تبلیغات ” و ” تعداد کالاهای ترخیصی ” بعنوان KPI در نظر گرفته می شوند . در صورتی که وضعیت بدتر از وضعیت مورد انتظار بوده باشد بطور مثال ” تعداد تبلیغات کافی نیست ” نیازی است که شرکت مسیر خود را در آن جهت تغییر داده است . KGI و CSF اصطلاحهای مرتبط با KPI هستند و دانستن ارتباط میان آنها به درک عمیق KPI کمک میکند.
How : CSF
Why : KPI
How : CSF
Why : KGI
Why : KPI
How : CSF
بطور کلی یک شرکت ، اهداف استراتژیک و اقدامات خود را به منظور دستیابی به آن اهداف تعریف می کند در چنین شرایطی ، KGI اهداف استراتژیک است که می توان بدان دست یافت . و CSF عامل مهمی برای دست یابی به هدف و KPI شاخصی است برای درک چگونگی فرایند کسب و کار مرتبط با CSF که به مورد اجرا گذاشته شده است . اگر چه دو شاخص KGI و KPI ابزار مؤثری برای درک وضعیت مدیریت هستند KPI شاخص درک وضعیت مسیر بوده در حالیکه KGI شاخصی برای تصمیم گیری است که آیا هدف نهائی قابل دست یابی است یا خیر . اهمیت KPI در حوزه مدیریت کسب و کار بیشتر مشهود بوده و مدیران را قادر به تنظیم حرکت شرکت می نماید . با بهره گرفتن از KPI مدیران می توانند وضعیت فرایند کسب و کار را در جهت صحیح تشخیص داده و در نتیجه می توانند تصمیمات بهتری برای مدیریت ریسک و حل مسئله داشته باشند . KPI های متفاوت بر اساس ویژگیهای صنایع و سازمانها و شرکتها تعریف می شوند ولی همچنان بایستی موارد ذیل را مد نظر قرار دهند .