(Alavi, 1997)
۱- کسب (خلق دانش و توسعه محتوا) ۲- شاخص گذاری۳- فیلتر کردن ۴-اتصال ۵-توزیع۶- به کار گیری
(Allee, 1997)
۱-خلق دانش ۲ - نگهداری دانش
۳-اشتراک گذاری دانش ۴ -نوآوری دانش
(Liebowitz, 2001)
۱-تغییر شکل اطلاعات به دانش
۲- شناسایی و تأیید دانش
۳- به دست آوردن و حفظ دانش
۴- سازماندهی دانش
۵- بازیابی و اعمال دانش
۶- ترکیب دانش
۷- یادگیری دانش
۸- ایجاد دانش
۹- توزیع/ فروش دانش
(Jashapara, 2004)
۱-خلق دانش ۲ -سازماندهی دانش
۳-اشتراک گذاری دانش ۴ - به کار گیری دانش
( Lee & Lan , 2011)
۱-کسب دانش ۲-تبدیل دانش ۳-به کار گیری دانش ۴-حفاظت دانش
۲-۹- سازمان یادگیرنده و مدیریت دانش
لیاو[۱۸] و همکارانش (۲۰۱۰) در خصوص سازمان یادگیرنده و اثرات آن بر مدیریت دانش بیان میدارند با توجه به تغیرات بسیار در محیط و رقابت بسیار زیاد در آن، یادگیری سازمانی یک الزام برای بقا شدهاست. به دلیل تغییرات سریع محیط و افزایش سریع فناوری، مهارت و دانش سازمان نیاز دارد خود را با این تغییرات هماهنگ کند. در محیط کسب و کار کنونی، اکثر مردم موافقند که توانایی سازمان برای یادگیری سریعتر از رقبا یک عامل برجسته در مزیت رقابتی است. بنابراین یادگیری سازمانی یکی از عوامل استراتژیک در سازمانها برای رسیدن به اهداف بلند مدت میباشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
هنگامی به سازمانها یادگیرنده گفته میشوند که دانش جدید ایجاد و یا دانش موجود را اصلاح نمایند. از دیدگاه مبتنی بر دانش، دانش پایه و اساس یادگیری است. یک سازمان به دلیل کمبود دانش کافی و توانایی تجدید شدنی در این محیط قابل تغییر با دیگر سازمانها رقابت کند.
دانش یا اطلاعات به عنوان مهمترین عامل در موفقیت سازمان محسوب میشود. مدیریت دانش مهم است زیرا دانش یکی از راهبردیترین سلاحهاست که میتواند سوددهی را افزایش دهد. اعمال توانایی مدیریت دانش منجر به افزایش توانایی یادگیری سازمان میشود. یادگیری سازمانی فرایندی است که سازمان از طریق آن دانش را بهدست میآورد، در نتیجه یادگیری سازمانی توانایی مدیریت دانش است که افراد به وسیله آن دانش یا اطلاعات را به دست میآورند.
۲-۱۰- نگرش دانش- محور به سازمان
در طی دو دههی گذشته، دنیای کسب و کار دچار تحولات چشمگیری شده است. تغییرات سریع تکنولوژی، جهانیشدن، بالا رفتن کیفیت کالاها و خدمات، تغییر ساختارهای اقتصادی و سیاسی و نیز کمبود نیروی کار ماهر و متخصص، باعث ایجاد یک فضای رقابتی بسیار فشرده میان سازمانها شده است. کسب موفقیت در یک چنین رقابتی، مستلزم استفاده از منابع و روشهای جدید میباشد. به این منظور، پژوهشگران بر پایهی نگرش منبع- محور به سازمان، نگرش جدیدی مبتنی بر دانش را ارائه کردهاند که در آن، دانش به عنوان منبع حیاتی و شاید تنها منبع سازمان در ایجاد مزیت رقابتی پایدار، در نظر گرفته میشود. در یک سازمان، منابع دانشی حالت منحصر بهفرد داشته و قابل کپیبرداری و یا جایگزینی نمیباشند (نادری، ۱۳۸۶).
در مقابل، با وجودی که منابع سنتی از قبیل سرمایههای مالی و زمین، باعث ایجاد بعضی مزایای رقابتی میشوند، یکتا و منحصر به یک سازمان نیستند و رقیبان میتوانند به آسانی به آن ها دسترسی پیدا کنند. آنچه که باعث ایجاد مزیت رقابتی میشود، دانش و سرمایههای فکری میباشد. از این رو، بسیاری از سازمانها و بنگاههای اقتصادی به دانش به عنوان یکی از سرمایههای استراتژیک و با ارزش برای بنگاه خود نگاه میکنند و به منظور استفاده بهینه از منابع فکری سازمانشان، برنامههای گوناگون و متنوعی را در سازمان پیاده می نمایند (نادری، ۱۳۸۶).
دانستن نتایج حاصل از بهکارگیری طرح سازمانی دانش محور میتواند نتایج مهمی را برای سازمانها به همراه داشته باشد. از جملهی این نتایج میتوان به موارد ذیل اشاره نمود (Norman et al. 2007) :
- ایجاد روح دانشی
- افزایش کمیت و کیفیت توأمان دانش
- افزایش کارایی انتقال دانش
- ایجاد انعطاف پذیری سازمانی
- اجرای اثربخش مدیریت تحول
- حرکت به سمت اقتصاد دانش محور
- توسعهی سرمایههای فکری و معنوی سازمان