تسهیلات عمومی شهری
تسهیلات عمومی شهری به عنوان ابزار مدیریت توسعه ی شهری و نیاز شهروندان و عامل اصلی تداوم حیات شهری است. در این خصوص می توان نیازهای اولیه ی شهروندان مانند نیازهای آموزشی، درمانی، اوقات فراغت، ورزشی و… اشاره کرد.
شهر گرگان
از شهرهای شمالی و مرکز استان گلستان است که در ۵۴٫۴۳۶ درجه طول شرقی و ۳۶٫۸۳۶ درجه عرض شمالی در دامنه ی شمالی رشته کوه البرز واقع شده است.
AHP
فرایند تحلیل سلسله مراتبی یکی از معروفترین فنون تصمیم گیری چند منظوره است که اولین بار توسط توماس.ال.ساعتی در دهه ی ۱۹۷۰ ابداع گردید.
فصل دوم:
ادبیات تحقیق
مقدمه:
رشد شهری در قرن بیستم سهم جمعیت شهر نشین را به شدت افزایش داد و شهرنشینی را به شیوه غالب زندگی تبدیل کرد. اگرچه شهر و شهرنشینی خود یکی از مهمترین شاخص های رفاه و توسعه اجتماعی واقتصادی محسوب می شود، رشد شتابان آن می تواند سرانه برخورداری از بسیاری از امکانات اجتماعی و اقتصادی را کاهش دهد و از این طریق پیامدهای آن به صورت کاهش سطح کیفیت زندگی در عرصه های مختلف شهری نمایان شود. نابرابری های اجتماعی قبل از هر چیز در معیارهای زندگی بازتاب میشود و به نوبه ی خود با مفهوم فرصت ها و کیفیت زندگی ارتباط دارد. گسترش نامتقارن کیفیت زندگی یکی از مهم ترین ابزارها برای پی بردن به وجود نابرابری های اجتماعی در هر جامعه است. به این دلیل از مهمترین عوامل در برنامه ریزی شهری استفاده از فضاها و توزیع مناسب و به عبارتی کامل تر عدالت فضایی است. در این راستا تسهیلات و خدمات شهری از جمله عوامل مؤثر و مفیدی هستند که با پاسخگویی به نیازهای جمعیتی، افزایش منفعت عمومی و توجه به شایستگی افراد می توانند با برقراری ابعاد عدالت فضایی، عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی را برقرار نمایند. در واقع تعادل فضایی در توزیع مراکز خدماتی در شهر و دستیابی به آن مقدمات توسعه پایدار شهری را فراهم می آورد و نابسامانی در توزیع منطقه ای و محلی باعث دوری مناطق و محلات از عدالت اجتماعی می گردد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۱- مفاهیم فضا، عدالت اجتماعی و عدالت فضایی
۲-۱-۱- فضا
ریشه ی کلمه ی فضا “Espace” از کلمه ی لاتین “Spatiun” است و به وسعت گسترده ای اطلاق می شود که با داشتن سه بعد می تواند اشیاء را در برگیرد. فضا می تواند با چهار بعد هم مطرح شود که بعد چهارم آن زمین است. در بیان علمی و فلسفی فضا معادل کلمه ی مکان یا نقطه ای گرفته شده که با بخش های پیرامونی خود مشخص می شود و در قلمرو فلسفه، فضا محیط همگون و نامحدودی است که در آن اشیاء محسوس جایگزین شده است و از نظر لایپ نیتز و کانت فضا ادراک شدنی و غیر قابل تقسیم است و مفهوم فضا با وسعت “Etendue” که بی نهایت تقسیم شدنی است یکی نمی باشد(فرید،۱۳۸۰: ۹). در رویکرد ژئوپلیتیکی، مفهوم فضا شامل سرزمین هایی است که انسان توانسته در آنجا سکونت گزیند یا به گونه ای در آن دخل و تصرف کند. فضا صحنه نمایش پدیده های گوناگونی است که در آن ترکیب و تلفیق این پدیده ها به شکلهای گوناگون، آثار متنوعی از خود بر جای می گذارند(جوان و عبداللهی،۱۳۸۷: ۱۳۷). افلاطون فیلسوف بزرگ یونان باستان فضا را واقعیتی مستقل نمی داند و از نظر وی آن چه که فضا را به وجود می آورد روابط بین اشیایی است که در یک مکان مستقر گردیده اند(شولتز،۱۳۵۳: ۱۷۵). مانوئل کاستل[۲] در تعریف فضا می نویسد: فضا یک تولید مادی در ارتباط با سایر عوامل مادی است. عده ای می گویند فضا یک تولید ایدئولوژیکی، سیاسی و فرهنگی است نه مادی. از نظر جغرافیدانان رادیکال، عامل تولید و روابط تولیدی، اساس سازمان فضایی محسوب می شود.
۲-۱-۱-۱- فضا در جغرافیا
در جغرافیا مفهوم فضا به صورت علمی تقریبا از دهه ی ۱۹۵۰ با مقاله ی کورت شیفر در مورد استثناگرایی در جغرافیا وارد جغرافیا شد. عده ای مفهوم فضا را یک مفهوم اساسی در جغرافیا می دانند و برخی آن را کلمه ی فلسفی خیانت آمیزی می خوانند که به هیچ وجه درای مفهوم واحدی نیست.فضا در جغرافیا مفهوم فضای قابل زیست یا اکومن را شامل می شود. جایی که مقتضیات طبیعی، امکان سازمان بندی اجتماعی را فراهم می کند. در ادبیات جغرافیایی فضا به وسعت زمینی گفته می شود که هویت و واقعیتی دارد و کنش، عملکرد، حضور، روابط و حتی احساسات انسانها در آن تجلی می یابد و بر این اساس فضا چپ و راست، بالا و پایین و پیش و پس دارد و چیزی را در برابر، در کنار و یا در بطن خود جای می دهد. فضا به گونه های مختلف زیر سلطه و اختیار انسانها است و ضریب کاربرد نیروها در فضا، که دگرگونی و تحول فضا را در بر دارد، متناسب با سطح توسعه اقتصادی و اجتماعی جمعیت هایی است که بر سینه آن مکانیابی کرده و استقرار یافته اند(فرید،۱۳۸۰: ۱۰-۱۲). فضای جغرافیایی، فضای اجتماعی است و صورتها و ساختهای آن آفریده ی کنش انسانی است. بنابراین شکل گیری فضا صورتی اجتماعی دارد. در جغرافیا مفهوم فضا به دو صورت به کار رفته است: الف)فضای مطلق، ب) فضای نسبی.
فضای مطلق دارای کیفیت عینی، مشخص و طبیعی می باشد. فضای نسبی، به طور مداوم در اثر نیازهای اجتماعی-اقتصادی و شرایط تکنولوژیک در وسعت و فرم تغییر می یابد. از مفهوم فضای نسبی مفاهیمی نظیر فضای اقلیدسی، فضای دکارتی، فضای عملکردی، فضای آگاهی و فضای طبیعی استفاده می شود. بنابراین فضای نسبی مقید به زمان و فرایند می باشد. از نظر دیوید هاروی[۳] به تعداد عملکردهای انسانی و فرایندهای اجتماعی فضاهای نسبی وجود دارد. در دیدگاه علم فضایی، مردم در فضاهای نسبی زندگی می کنند. فضا به منزله ی یک پدیده ی ثانوی، از واکنش انسان با ساخت اجتماعی موجودیت می یابد(شکویی،۱۳۸۲: ۲۸۷).
پیر ژرژ[۴] معتقد است فضای جغرافیایی بر حسب رابطه ای که با نوع فعالیت انسانها و شرایط زندگی آنها برقرار می کند طبقه بندی می شود. وی معتقد است فضا در واقع یک داده نسبی است که از سویی در رابطه با کل جامعه و از دیگر سو در رابطه با گروه های مختلف اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد. اما به جز در جوامع ابتدایی که در محیطهای تقریبا بسته ای زندگی می کنند و بخش های ناچیزی از فضای سیاره ی زمین را اشغال می کنند. فضا به عنوان پایگاه استقرار و مکانیابی گروه انسانها به گونه های مختلف طرح می شود. بدیهی است هر قدر اقتصاد جامعه ای پیچیده تر باشد، به همان اندازه رابطه آن جامعه با فضا نیز پیچیده تر خواهد بود، چرا که به تبع نوع فعالیت انسانها روی فضا، کیفیت ارتباط و اشغال فضا نیز متنوع خواهد بود(فرید،۱۳۸۰: ۲۰). از نظر رژه برنه[۵] فضای جغرافیایی عبارت از وسعت زمینی است که بوسیله جامعه به منظور باز تولید مورد استفاده و عمران قرار می گیرد و در مفهوم وسیع از این فضا تنها به لحاظ تغذیه و سکونت انسانها استفاده و بهره برداری نمی شود،بلکه همه عملکردهای اجتماعی با تمام پیچیدگی ها در پهنه آن مورد آزمون قرار می گیرد. فضای جغرافیایی دو وجهی است: از سویی سیستم ارنباطی است و از دیگر سو تولید اجتماعی سازمان یافته و یکی از نتایج فعالیت اجتماعی است و مواریث تاریخی و ماندگاریهای طبیعی و حتی ساختاری را در بطن خود دارد. به باور برنه فضا تولید اجتماعی است، فضای جغرافیایی، برابر با محیط، بویژه محیط زیست و جایگاه فعالیتهای اجتماعی است. در این مورد برونه تا حدی پیش می رود که می گوید فضا در همه حال تولید اجتماعی است حتی اگر به محل سکنای فردی اختصاص داده شود. رژه برنه با چنین برداشتی به اندیشه ی مانوئل کاستل نویسنده ی کتاب معروف “مساله شهری” که در آن فضا را تولید اجتماعی در رابطه با سایر عوامل مادی می داند، نزدیک می شود(فرید،۱۳۸۰: ۳۳). در واقع فضای جغرافیایی فضایی است متمایز و هر عنصر از فضا و هر شکلی از مناظر، بر اساس محلی که اشغال می کنند و بر حسب مؤلفه هایی که بر تحول این مناظر نظارت خود را اعمال می دارند، نمودی یگانه است که هرگز، نه در هیچ زمانی دیگر و نه به وضعی مشابه در مکانی دیگر یافت نمی شود(دلفوس،۱۳۶۹: ۱۴ و ۱۳).
۲-۱-۱-۲- فضای شهری
هر فضای شهری در بر گیرنده ی چهار عنصر اساسی است که شامل موارد زیر می باشد:
- ساکنان: که در فضای شهری بر حسب عواملی نظیر جنس،سن و موقعیت اجتماعی، نوع انتقال و… تقسیم می گردند. چنین تقسیم بندی سبب رابطه متقابل ساکن و عابر می شود، شدت این رابطه و ماهیت آن خمیر مایه ی حیات شهری خواهد شد.
- عناصر انسان ساخت: این عناصر از دو دسته عناصر کالبدی و عناصر فعالیتی تشکیل می شود که عناصر فعالیتی باعث تحقق علمی یا فعالیتی در فضای شهری می گردند.
- روابط: بیانگر ارتباطی است که می تواند میان عناصر با یکدیگر یا افراد با یکدیگر و یا میان افراد و عناصر در مکانی ثابت یا متحرک در زمان مشخص برقرار می گردد.
- زمان: مدام در حال تغییر است. زمان عنصری است که باعث تفاوت فعالیتها در یک مکان می گردد، استفاده از فضا به شدت تابع زمان است(حبیبی، مقصودی،۱۳۸۱: ۱۰۷).
فضای شهری صحنه ای است که داستان زندگی جمعی در آن گشوده می شود و در این فضا فرصت هایی وجود دارد که برخی مرزهای اجتماعی شکسته شده و برخورد های از پیش تدوین نیافته اتفاق افتاده و افراد در یک محیط اجتماعی جدی باهم ارتباط برقرار کنند. فضای شهری نتیجه اندیشه اجتماعی است و بیش از آن که به وجود آمدن آن تحت تاثیر مسایل اقلیمی، فنی یا کالبدی باشد متأثر از تعاملات اجتماعی و مشارکت مدنی مردم آن جامعه است که بر اثر نیروی این تعاملات اجتماعی شکل می گیرد(ستارزاده و همکاران،۱۲۸۹: ۱۸۲). از این رو فضای شهری، شکلی از اشکال فضایی است که به طور اتفاقی سازمان نیافته و دارای ساخت است ماهیت این اشکال فضایی را باید به عنوان اشکال فرهنگی تلقی کرد و در نتیجه این اشکال نوعی بیان ایدئولوژی است.
در واقع فضاهای شهری شامل طیفی وسیعی از انواع فضاهای عمومی و خصوصی می باشند. به عبارت دیگر هر فعالیت و رفتار حریم و قلمرو خاص خود را داراست و متقابلا هر فضا نیز دارای حرمت و حریم خود می باشند. فضاهای موجود در شهر را به لحاظ نحوه استفاده از آنها به سه دسته کلی می توان تقسیم بندی نمود:
الف) فضاهای خصوصی: آن بخش از فضاهای شهری که به صورت خصوصی توسط اشخاص تحت تصرف یا تملک قرار گرفته و مورد استفاده قرار میگیرد. فضاهایی چون خانه های مسکونی، حیاط ها و باغ های خصوصی از آن جمله اند.
ب) فضاهای نیمه خصوصی یا نیمه عمومی: آن دسته از فضاهای موجود در شهر که به علت محدودیت درهدف و کاربری ها، توسط گروهی خاص از افراد مورد استفاده قرار می گیرند، فضاهایی چون مجتمعهای مسکونی و محوطه های آنان، ورزشگاهها و نمایشگاهها.
ج ) فضاهای عمومی: آن دسته از فضاها می باشندکه عموم شهروندان بدون نیاز به کنترل و غیره،حق ورود و حضور در آنان را دارند. فضاهای چون خیابانها، پارک ها، میادین، بازارها، مساجد. این دسته از فضاها به واسطه مقیاس عملکردی و همچنین در طیف متنوع و گسترده مخاطبین خود دارای بیشترین سهم در حیات جمعی شهروندان دارند. از این رو ارتقاء کیفی این دسته فضاها بیش از سایر انواع فضاها موجب ایجاد جامعه شهری سالم و شکوفا خواهد شد(پاکزاد،۱۳۸۴: ۴۶). با توجه به این مطلب که فضای شهری بستر زندگی عمومی و اجتماعی مردم جامعه تلقی می شود می توان گفت فضاهای شهری محصول روابط اجتماعی بوده و ارتباط بین فضاهای شهری اهداف اجتماعی را دنبال می کند، در این راستا درک ارتباط بین فضاهای شهری می تواند به درک الگوهای رفتاری و تحلیلهای کمی و کیفی کمک کند(عباس زادگان و همکاران،۱۳۹۱: ۴۹). بسیاری عقیده دارند که فضای شهری از دو جنبه کالبدی و اجتماعی مورد ارزیابی اندیشمندان قرار گرفته است. بدین معنا که بررسی های کالبدی بیشتر از نگاه معماران و بررسی های اجتماعی از دید جامعه شناسان شهری، برنامه ریزان و جغرافی دانان شهری بوده است. کوین لینچ از دیگر اندیشمندانی است که از نظر وی فضای شهری یکی از عناصر بسیار مهم در خوانایی شهر است و خوانایی از نظر لینچ کلید درک شهر و رابطه اصولی شهروند و شهر است. فضای شهری، فضای پیچیده ای است با خصیصه ی مشترک که هر بخش از آن به مقتضای برخوردهای اجتماعی مفاهیم خاص خود را دارد. این فضا می تواند کارکردی یا سکونتگاهی باشد و یا هر دو هدف را همگام تعقیب بکند، اگر چه بین این دو فضا از لحاظ وسعت، همگونیهایی نتوان یافت(فرید،۱۳۸۰: ۲۷).
۲-۱-۲- عدالت
عدالت فضیلتی است مرتبط با نظم خوب و نظام مطلوب. عدالت در مفهوم عام خود برای توصیف خصوصیت کلیت نظام جامعه به کار می رود. غالبا نظم عادلانه و نظم خوب را به یک معنا به کار می برند. با این حال واژه ی عدالت در گذر زمان دستخوش دگرگونی معنایی شده و در دیدگاه های مختلف با معانی متفاوتی به کار رفته است.
عدالت عملی است که هم به سود عامل و هم به سود همگان است. هابز[۶] و هیوم[۷] در سده های هفدهم و هیجدهم مهمترین نماینده این نظریه بودند. به نظر هابز عدالت عبارت است از اجرای تعهداتی که فرد از روی نفع طلبی به اجرای آنها رضایت داده است. پس عدالت قرارداد است، هیوم نیز که متاثر از اندیشه هابز، و الهام بخش مکتب اصالت فایده بود عدالت را در تأمین منافع متقابل می دید(بشریه،۱۳۷۶: ۳۶). دیوید هیوم بر این عقیده است که عدالت تنها در یک جامعه متوسط الحال معنی و مفهوم پیدا می کند در جامعه ای که مردم با گرسنگی و بی سر پناهی دست به گریبان اند، بحث از عدالت بی معنی خواهد بود. در چنان جامعه ای حواس مردم وقف آن است که زنده بمانند و طعمه ی مرگ نشوند. در جامعه ای نیز که همگان از همه ی لذات و نعمت ها برخوردار باشند جایی برای بحث درباره عدالت وجود ندارد(حجتی و مظرزاده،۱۳۸۷: ۴۱).
مفهوم عدالت از منظرهای مختلف قابل تأمل است و مفاهیمی، چون عدالت اجتماعی، عدالت فضایی، عدالت جغرافیایی و عدالت محیطی نیز متأثر از چند بعدی بودن این مفهوم است. از میان گستره های مفهومی عدالت ، عدالت اجتماعی یا عدالت توزیعی بیشترین سازگاری مفهومی را با جغرافیا دارد. این گونه عدالت بر توزیع برابر فرصتها و منابع در میان افراد ملت، اقشار گوناگون اجتماعی و نواحی مختلف در گستره ملی جدای از ناهمگنی های فضایی و فرهنگی اشاره دارد(کاویانی راد، ۱۳۸۵: ۲۸۲) عدالت اجتماعی از مفاهیمی است که در تاریخ زندگی بشر، کاربردها و برداشت های مختلفی داشته است و مفهوم آن همیشه مورد گفت وگو و کشمکش اندیشمندان مختلف بوده است، به گونه ای که درک انسان معلول با یک انسان مستعد از مفهوم عدالت، متفاوت خواهد بود، همین طور فردی از طبقه ی پایین اجتماعی با فردی توانگر با پایگاه اقتصادی بالا، فردی مسلمان با فردی غیر مسلمان، شهروند ساکن در منطقه ی مرفّه نشین پایتخت با یک فرد ساکن در روستای دور افتاده و… هر یک دیدگاه های متفاوتی از مفهوم عدالت دارند. بنابراین می توان گفت: “عدالت نیز مقید به زمان و مکان و نوع روابط نظام و ساختارهای اجتماعی است"(حاتمی نژاد و راستی،۱۳۸۸: ۳۹).
۲-۱-۲-۱- عدالت جغرافیایی
جغرافیا علمی است که به مطالعه پدیده های عینی که دارای بعد فضایی اند می پردازد. پراکنش پدیده ها در قالب فشردگی، پراکندگی، تقسیم بندی و سهمیه بندی اساس برنامه ریزی برای مدیریت فضاست. رویکرد بنیادی علوم جغرافیایی به ویژه جغرافیا ی انسانی رسیدن به تعادل یا تداوم تعادل در میان اجتماعات انسانی در راستای بهزیستی بوده است. عدالت جغرافیایی یکی از مقولات برنامه ریزی مبتنی بر جغرافیاست. بعد توزیعی عدالت بیشترین هماهنگی را با عدالت جغرافیایی داشته است. عدالت جغرافیایی ضمن تاکید بر نقش محیط در برخورداری یا عدم برخورداری نواحی مختلف از توان های محیطی ناهمگن، بیشترین اثرگذار مبحث عدالت را، نظام های سیاسی و ایدئولوژیک می داند زیرا برنامه ریزی در راستای توزیع عادلانه فرصتها اساس عدالت جغرافیایی است(کاویانی راد، ۱۳۸۵: ۲۹۲). بنابراین می توان گفت عدالت جغرافیایی در بعد ملی عمدتا بر وجه توزیعی عدالت با توجه به ناهمسانی های ناحیه ای، حفظ تعادل مناسبات انسان و محیط، برخورداری همسان شهروندان از فرصت ها و کاهش آثار زیانبار ناشی از عدم توزیع عادلانه فرصتها و امکانات در گستره سرزمین ملی با محوریت مقوله تنوع فضایی تاکید دارد. مبحث عدالت جغرافیایی رویکرد نوینی در جغرافیای انسانی می باشد و رهیافت آن تنظیم و تعدیل ناهمگنی های فضایی است که برابری انسانها را از فرصتهای موجود آسیب پذیر ساخته است. در گستره مطالعات غیر سنتی مرتبط با امنیت، جغرافیا به مفهوم پیش گفته اهمیت روزافزونی یافته است. بنابراین عدالت جغرافیایی بر آن است که با مدیریت بهینه فضا، رضایت خاطر شهروندان را در سطوح و مقیاس های مختلف تامین نموده و موجب افزایش ضریب امنیت و ثبات ملی گردد(همان: ۲۷۵-۲۷۷).
۲-۱-۲-۲- عدالت محیطی
مباحث عدالت محیطی عمدتا توسط هاروی(۱۹۹۶)، پیولید[۸](۱۹۹۸) و تایلور[۹](۲۰۰۰) مطرح شده اند. اصطلاح برابری محیطی نیز توسط(EPA)[10] در تائید عدالت محیطی مطرح شد و به سرعت در جامعه امریکا رشد کرد. عدالت محیطی در پی ایجاد تضمین برای همه ی مردم بدون توجه به نژاد،ملیت یا درآمد است و به شدت از نژاد پرستی محیطی و تبعیض نژادی در تصمیم سازی های محیطی از آنچه که پیلور از آن به عنوان پروژه های نژادی یاد می کند انتقاد می نماید(محمودی،۱۳۸۹: ۵۲-۵۴) عدالت محیطی جنبشی اجتماعی است برای حمایت از کسانی که بار مخاطرات زیست محیطی را بر دوش دارند. این جنبش تلاش دارد تا مانع تبدیل اجتماعات اقلیت و کم درآمد به مزبله ی صنایع و اقشار بهره مند جامعه شود. گروه های مختلفی در جنبش عدالت محیطی حضور دارند که می کوشند تا کیفیت محیط زیست شهری ارتقا یابد، صنایع مسمومیت زا تابع نظم بهتری شود، خطرات مواد سمی برطرف گردد، کارگران بخش صنعتی و کشاورزی تحت پوشش حمایتی قرار گیرند و فرآیندهای تصمیم گیری اصلاح شوند. عدالت محیطی سه موضوع مهم را در مطالعات خود مورد توجه قرار می دهد:
- چگونگی ظرفیتهای محیطی(در تحمل مواد آلاینده ی محیط زیست)
- انواع نابرابریها
- مفاهیم روش شناختی در مورد درک و یافتن میزان نابرابری.(حسن زاده،۱۳۹۱: ۴۳).
۲-۱-۲-۳- عدالت اجتماعی
مفهوم عدالت اجتماعی از دهه ی ۱۹۶۰ وارد ادبیات جغرافیایی شده و بیش از همه بر دو مکتب رادیکال و لیبرال اثر گذاشته است. با ورود مفهوم عدالت اجتماعی به حوزه جغرافیا، جغرافیدانان به پژوهش در زمینه هایی همچون فقر، نابرابری، نژادپرستی، قوم گرایی، امید به زندگی، حقوق زنان، اسکان غیر رسمی، زاغه نشینی، جرم و جنایت و… گرایش یافته اند و برای اولین بار صدای بازماندگان در جوامع انسانی در علم جغرافیا طنین انداز می گردد(حاتمی نژادو راستی،۱۳۸۸: ۸۴).
از نظر برایان بری[۱۱] نظریه عدالت اجتماعی ،نظریه ای است که درباره ی نوع ترتیبات اجتماعی بوده و قابل دفاع باشد. وی معتقد است در حالیکه عدالت اجتماعی یک مفهوم بسیار وسیع است، اغلب توجه بر روی توزیع درآمد و سایر منافع مرتفع کننده ی نیاز مردم است که به شرایط مادی جمعیت بستگی دارد(Barry,1989: 3). در فرهنگ علوم سیاسی آمده است: “عدالت اجتماعی یعنی با هر یک از افراد جامعه به گونه ای رفتار شود که مستحق آن است و در جایگاهی قرار گیرد که سزاوار آن است. به عبارت دیگر، هر فرد بر اساس کار، امکانات فکری و ذهنی و جسمی بتواند از موقعیتهای مناسب برخوردار شود. تحقق عدالت اجتماعی به واسطه شرایط متنوع و پیچیده فضاهای جغرافیایی، ابعاد گوناگونی دارد و نظام عادلانه اجتماعی تابعی از مناسبات اقتصادی و شیوه های توزیع منابع و امکانات عمومی، مناسبات سیاسی و توزیع قدرت است. از این رو تفسیر متفاوت از عدالت اجتماعی، به الگوی فضایی متفاوتی از میزان برخورداری منجر می گردد(هاگت،۱۳۷۹: ۴۶۳). پس عدالت اجتماعی همان عدالت توزیعی است و مسئله مهم در آن، انتخاب یک سیستم اجتماعی است. به این معنا که برای دستیابی به عدالت توزیعی لازم است فرایندهای اجتماعی –اقتصادی در داخل نهادهای سیاسی مشروع و مناسب قرار گیرند. بدون چنین نهادهایی فرایندهای توزیع عادلانه نخواهد بود. عدالت توزیعی بر این نکته نیز تاکید می شود که سامان عادلانه سامانی است که به شهروندان امکان دهد تا بتوانند از میان مجموعه گزینه هایی که ارزشمند محسوب می شوند، طرح زندگی خوب را با سهولت بیشتری انتخاب کنند. برای این منظور سازمانهای عمومی چه در سطح خرد و چه در سطح کلان باید برای شهروندان فرصتهای لازم را فراهم کنند تا آنان بتوانند از شمار زیادی از گزینه ها، آنهایی را که با ترجیحات و ارزشهایشان تطابق دارند، برگزینند در واقع عدالت توزیعی ناظر به تکالیف دولت در برابر مردم است و چگونگی توزیع مشاغل، مناصب و اموال عمومی را معین می کند. احساس عدالت توزیعی از سوی مردم با انصاف ادراک شده از پیامدها سر و کار دارد و به منزله یک عامل بالقوه با کاربردهای مهم در زمینه های مختلف سازمان و جامعه در نظر گرفته می شود. میزان زیادی از تحقیقات در مورد عدالت به طور تاریخی بر توزیع پرداخت ها و یا پاداش های مرتبط با کار تمرکز می نماید که از تئوری برابری منتج شده است. هنگامی که افراد یک سازمان در مورد میزانی که پیامدها مناسب، درست و اخلاقی هستند، قضاوت می کنند در واقع میزان رعایت عدالت توزیعی در سازمان را مورد داوری قرار می دهند(هزارجریبی،۱۳۹۰: ۴۲).
بنابراین عدالت اجتماعی باید در برگیرنده ی عدالت توزیعی و تخصیصی باشد زیرا نمیتوان منفعت عمومی، نیازها و استحقاق شهروندان را بدون معیارهای توزیعی و تخصیصی در نظر گرفت. به این ترتیب هرگونه برنامه ریزی شهری که مبتنی بر عدالت اجتماعی در شهر باشد، باید بتواند هم در توزیع نیازها، منافع عمومی و استحقاق و هم در تخصیص آنها مؤثر باشد. آنچه در عدالت توزیعی مطرح است نحوه توزیع کالا ها، امکانات، فرصتها و دستاوردهایی است که در اجتماعات و جوامع وجود دارد. برای عدالت اجتماعی سه رویکرد اصلی مطرح شده است: رویکرد اول نیاز، رویکرد دوم برابری و رویکرد سوم انصاف است. همسو با رویکردهای یاد شده درحوزه عدالت اجتماعی، در نظریات و نگرشهایی که نسبت به رفاه اجتماعی وجود دارد، همپوشی های قابل توجهی با این رویکردها دیده می شود. در یک جمع بندی می توان گفت رفاه اجتماعی اقدامات و تدابیری است که برای کاهش یا معدوم ساختن مشکلات ناشی از رشد اقتصادی و رشد ناهماهنگ در زمینه های تربیتی، بهداشتی، درمانی و پاره ای از امور و پدیده های اجتماعی نظیر عدم توسعه متعادل اقتصادی اجتماعی به کار برده می شوند، این رویکرد اخلاقی به رفاه اجتماعی بسیار با رویکردهای نیاز و برابری به عدالت اجتماعی همپوشی بسیار دارند در واقع اصولی که برای حمایت و رفاه اجتماعی مدرن از دهه ۱۹۴۰ مطرح و تا به امروز پابرجاست بر پایه عدالت اجتماعی و با تأکید بر مضامین آن مطرح شده اند(مؤمنی،۱۳۸۳: ۳۱).
۲-۱-۲-۴- عدالت اجتماعی و شهر
از دیدگاه جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی، شهر پیچیده ترین سکونتگاه انسانی است که در آن وسیع ترین روابط انسانی- محیطی(رابطه انسان با طبیعت، با شهر و با شهروندان) شکل می گیرد. بنابراین شهر به عنوان بستر و محیط زندگی انسان، باید علاوه بر تامین نیازهای زیستی و مادی مردم بتواند هرچه بیشتر به نیازهای اجتماعی و روانی آنان نیز پاسخ دهد(مهدیزاده،۱۳۸۵: ۹).
کامران و همکارانش معتقدند که عدالت در شهر باید به گزاره های زیر نیز پاسخگو باشد:
تخصیص مناسب و متناسب، امکانات و خدمات
استفاده از توان های بالقوه و بالفعل در شهر
از بین بردن شکاف بین فقیر و غنی در شهر
جلوگیری از به وجود آمدن زاغه های فقر(کامران و همکاران،۱۳۸۹: ۱۵۲).