از طرف دیگر حوزه های دو طرف ورودی باهم تلاقی یافته و تا حدی در دل هم نفوذ پیدا می کنند. طرح ورودی میبایستی به گونه ای باشد که این نفوذپذیری را چه به صورت کالبدی و چه به صورت روانی بسته به شرایط دو عرصه بوجود آوردو احساس راه یافتن یکی به دیگری را در فرد ایجاد نماید. در واقع اتمام یک فضا و شروع شدن فضای دیگر را القا نماید. (مسعود خادمی، رضا رفیعی ۱۳۹۰ص ۴۹)
۲-۹-۱ تبدیل پذیری
ورودی در ذهن اکثر شهروندان مکان ویژه ای است که در آن اححاس گذر از جایی و دخول به جای دیگر به آنها دست می دهد. به عبارت دیگر ضمن وابسته بودن به فضاهای دو طرفش، تبدیل آنها به یکدیگر را گوشزد می نماید. لذا شاید یکی از مهمترین توقعاتی که از هر نوع ورودی انتظار می رود، تبدیل پذیری باشد.
با تعمق در این توقع نخستین چیزی که به ذهن بیشتر شهروندان خطور می کند، اینست که ورودی معمولا حریمی را به حریم دیگر تبدیل می نماید. برای مثال یک حریم خصوصی را به یک حریم عمومی وصل میکند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
به همین لحاظ معمولا در جایی مستقر می گردد که یک حریم ختم و دیگری شروع شود. وجود ورودی زمانی میان دو حریم احساس می شود که در یک نظام سلسله مراتبی به عنوان حد واسط میان دو حریم عمل کند، مثلا ورودی یک خانه نسبت به درون آن عمومی تر و نسبت به بیرونش خصوصی تر است و اگر درون را فضای خصوصی و بیرون را فضایی عمومی فرض نماییم، ورودی فضایی نیمه عمومی و نیمه خصوصی می تواند باشد.
از طرف دیگر در جداسازی این حریمها از یکدیگر معمولا ورودی به صورت یک فیلتر تقریبا یک طرفه عمل می کند. به این معنی که ورود از عرصه خصوصی به عمومی آسانتر از جهت معکوس آن امکان پذیر است. به منظور القا این سهولت شاید ساده ترین ترفند این باشد که فرد به هنگام گذر از ورودی و حرکت از عرصه خصوصی به عمومی، احساس گشادگی نماید. به طوری که از نظر روانی فشار کمتری بر وی وارد شود. این گشادگی می تواند از طریق کالبد فضا تداعی شود. اما در عین حال باز بودن مسیر دید و وسعت یافتن دامنه دید از سمت حریم خصوصی به عمومی، می تواند کمک موثری در این راستا باشد. روان شدن تدریجی حرکت از سمت عرصه خصوصی به عمومی نیز ترفند دیگری است که باعث می شود آسانتر بودن حرکت در این جهت بیشتر احساس شود.
برعکس، گر چه ورودی هر یک از دو حریم را به دیگری تبدیل می نماید، اما انتظار نمی رود به واسطه گذر از آن به راحتی بتوان از عرصه عمومی به خصوصی راه یافت. بلکه برای حفظ ویژگی خصوصی بودن حریم مزبور لازم است حرکت از سمت عرصه عمومی به سوی آن با دشواری بیشتری نسبت به حرکت در جهت معکوس صورت پذیرد. در این راستا می توان از محدود کردن دید و دشوار شدن تدریجی حرکت از سمت عرصه عمومی به خصوصی یاری جستو در کنار آنها با کمک ترفندهای کالبدی، به هنگام حرکت از عرصه عمومی به خصوصی، ذدر ورودی احساس تنگی را به افراد القا نمود.
با شنیدن نام ورودی همیشه این تصور به وجود می آید که بیرون ودرونی هست و ورودی حایل میان آنها می باشد. به همین دلیل معمولا ورودی را زمانی تعریف شده می خوانیم، که بر روی مرز میان بیرون ودرون استقرار یافته باشد. البته لازم به تذکر است که نباید این مرز را یک خط باریک فرض کرد، بلکه بیشتر حالت یک عرصه دارد.
توقع که در خصوص تبدیل پذیری ورودی ها به ذهن اکثر شهروندان خطور می کند، تاثیر ورودی بر تبدیل رفتارهاست. عمدتا انتظار می رود که رفتارها در دو طرف ورودی – هر چند اندک – تغییر یابند. برای مثال سرعت حرکت تند یا کند شود و یا حرکتها به سمت محل ورودی جهت دار گردند و جذب آن شوند. شاید یکی از بارزترین تغییرات رفتاری که پس از گذر از ورودی اتفاق می افتد، تصمیم گیری برای انتخاب مسیر است (همان منبع ص۱۵۳).
۲-۹-۲ نفوذ پذیری
به محض آنکه کلمه ورود گفته می شود، هر کس مکانی را در ذهن خود مجسم می کند که می توان از طریق آن به جای دیگر نفوذ کرد. هیچ کس انتظار ندارد که یک ورودی مسدود و غیر قابل نفوذ باشد. به همین دلیل نفوذ پذیری را می توان یکی از اساسی ترین توقعاتی به شمار آورد که از هر نوع ورودی انتظار می رود.
لازمه نفوذپذیری در یک ورودی اینست که عرصه های دو طرف آن مطلقا از یکدیگر تفکیک نگردند و بتوانند به طور نسبی در هم نفوذ کنن. از این روست که در تصویر ذهنی اکثر شهروندان از یک ورودی به صورت ملایم– و نه ناگهانی– به یکدیگر تبدیل می شوند.
تداوم فعالیتها و عناصر کالبدی از یک عرصه به دیگری، تغییر تدریجی آنها و ورود مظاهری از هر دو عرصه در ورودی در این جهت کمک به سزایی می نماید. بر اساس این توقع ورودی نمی تواند به یک منفذ ساده خالصه گردد و باید مشتمل بر فضا یا مجموعهای از فضاها باشد. به این ترتیب فرصت می یابد که نقش عنصر حد واسطی را از نظر نور و تاریکی، خصوصی و عمومی بودن و… ایفا نماید.
برای اینکه تبدیل ملایم دو عرصه به یکدیگر امکان پذیر باشد، لازمست ارتباط میان دو عرصه توسط ورودی قطع نگردد. یکی از راه های احساس این ارتباط بسته نشدن مسیر دید از یک عرصه به دیگری در برخورد با ورودی است. وجود رابطه بصری هر چند محدود ضمن حفظ حریمها باعث می شود که تداوم یک عرصه در دیگری برای فرد تداعی گردد.
اجتناب از تغییرات ناگهانی در کالبد یا فعالیتها در دو طرف ورودی نیز مانع از جدایی قطعی و یکباره د فضا می شود. اگر حال و هوای فضاهای بلافصل دو طرف ورودی تا حدودی به هم شبیه باشد، فرد با پشت سر گذاشتن یک فضا، گذر از ورودی و رسیدن به فضای بعدی همچنان خود را در محیطی نسبتا آشنا مییابد و فرصت خواهد داشت فرایند نفوذ از یک رصه به دیگری را به یاد آورد، زیرا ارتباط آنها برایش محسوس بوده است. (پاکزاد ۱۳۸۶ ص۱۲۵)
اگر این شرط را بپذیریم که ورودی یک فضاست، لازمست خود این فضا نیز نفوذ پذیر باشد، زیرا در غیر این صورت اساسا باتوقع نفوذپذیری از مکانهای وروددی در تعارض قرار میگیرد. برای آنکه بتوانیم فضایی را نفوذ پذیر بخوانیم، باید بتوان در آن به فعالیت پرداخت. ابتدایی ترین فعالیتی که در خصوص ورودی به ذهن هر کس خطور می کند، حرکت است. اما برای ادراک فضای ورودی و فضاهای ماقبل و ما بعد آن، در برخی موارد سکون و فعالیتهایی که واجد این خصلت هستند، نیز ضروری به نظر می رسند. بنابراین ورودی باید در صورت نیاز بستر فضایی لازم برای انجام فعالیتها ی متنوع را فراهم آورد. در این راستا باید رفتارهایی را که در یک ورودی انجام پذیر هستند شناسایی نمد و تسهیلات و امکانات مورد نیاز آنها را مهیا ساخت. بههمین دلیل است که بلوارها و فلکه های وسیع و خالی از فعالیت که حتی به فرد فرصت مکث و انتخاب مسیر را در بدو ورود به شهر نمی دهند، نمی توانند نقش ورودی یک شهر را به عهده گیرند. از طرف دیگر نفوذ پیر بودن یک ورودی در گروی آن است که فضا از گشادگی متناسب با مقتضیات عرصههای دو طرفش و میزان فعالیتی که در ان انجام می شود، برخوردار باشد. برای مثال ورودی یک خیابان شهری نمی تواند فضایی تنگ باشد در حالی که شاید تنگ شدن ورودی یک خیابان محلی چندان نامطلوب نبوده، به حفظ حریم خصوصی آن کمک می کند. (همان منبع ص۱۳۰)
۲-۱۰ توقعات موردی از ورودی شهر
در گذشته نخستین اصویری که از هر شهر در ذهن مسافران نقش می بست، ورودی آن بود. پس از مدتها گذر از میان بیابان یا کوهستان، با رسیدن به مزارع و باغات اطراف شهر کم کم احساس نزدیک شدن به یک مجتمع زیستی به فرد دست می داد. با عبئر از بین آنها، مسافر به دروازهای می رسید که چون در میان باروی شهر جای داشت، مدخل شهر محسوب می شد. گاه نیز این دروازه بدون اینکه بارویی در کار باشد، تنها حریمی را تعریف می کرد. در هر حال وجود دروازه بیشتر جنبه نمادین داشت و احساس ورود به شهر از مدتها پیش و به محض نمایان شدن سواد شهر و مزارع و باغات اطراف آن در مسافر بر انگیخته شده بود.
مانند هر ورودی دیگر شخص انتظار دارد که در زمان ورود پذیرفته شود و احساس ناخوشامد بودن به او دست ندهد. بنابراین اولین توقعی که از ورودی شهری می رود پذیرندگی است. خوانایی توقع دیگری است که از ورودی شهر انتظار می رود. حذف موانع دید و تنظیم سکانس بندی ها و سلسله مراتب بر این توانایی می افزاید. از سوی دیگر افراد انتظار دارند که ورودی هر شهر معرف خصوصیات و عناصر شاخص هویتی همان شهر باشد. از این رو تشخص هر ورودی که آن را از ورودی سایر نقاط متمایز کند اهمیت زیادی دارد (همان منبع ص۱۳۶) .
۲-۱۰-۱ پذیرندگی
در زمان ورود به هر شهر اولین توقعی که هر فرد در ذهن خود دارد حس پذیرفته شدن است، یعنی شخص انتظار دارد که در بدو ورود با فضایی مواجه شود که به او خوشامد می گوید. اما مسلما ورود به شهر با ورود به سایر فضاها تفاوتهایی دارد، اولین توقعی که شخص از ورودی یک شهر دارد، دلبازی است. حضور عناصر طبیعی، فضا را دلپذیر کرده و تغییر تدریجی از فضای طبیعی به مصنوع را ممکن می کند. به همین دلیل طرفین جاده می بایست با پوشش گیاهی محصور شود تا هم محصوریت جاده، سرعت افراد را کاهش داده و هم منظر جاده و ورودی را ضمن نزدیک شدن به شهر بهبود بخشد. این پوشش گیاهی حوزه ورودی را به عنوان یک مکان خاص تعریف کرده و به ایجاد سلسله مراتب حرکتی کمک می کند. علاوه بر کاشت پوشش گیاهی، حفظ مناظر و عناصر طبیعی اطراف در طرفین ورودیها اهمیت زیادی دارد.
دید به این عناصر از قبیل دشت یا جنگل، کوه یا دریا و مانند آن ضمن اینکه برای فرد مطلوب و لذت بخش است به او حس ورودد به محدوده شهر با خصوصیات خاص اقلیمی و طبیعی خود را می دهد. حفظ و تقویت دیدها و مناظر در تقویت دلبازی و مفرح بودن حوزه وزودیها نقش مهمی دارند. به همین دلیل باید دقت شود که دیدها توسط عناصر کالبدی و احجام مصنوع بسته نشوند. عرض مسیر و طول هر قطعه از آن می بایستی در هر قوس و انحناء به گونه ای باند که مانع از دیده شدن این عناصر و نشانه ها نشوند. به همین جهت باید در ناطی که این عناصر دیده می شوند، دیدها گشوده شوند.
مسئله دیگر در ایجاد حس مطلوب برای افرادی که به شهر وارد می شوند، راحتی است. از این جهت، ایجاد باندهای تندرو و کندرو در مسیر ورودیها اهمیت زیادی داردتا خودروهای عبوری بتوانند به مسیر خود ادامه داده و خودروهایی که قصد استفاده از خدمات بین راهی یا مراجعه به بناهای اطراف ورودی را دارند بتوانند بدون مزاحمت به کار خود بپردازند. دسترسیهای سریع و آسان به این نقاط اعم از رستوران، فروشگاه مواد غذایی یا سوغاتی و مانند آنها می بایست به راحتی ممکن باشد. بررسی و پیش بینی نیازهای مسافرین و نیز ساکنین محل و بقیه کاربری های لازم برای آنها می بایست در کناره ورودیها در نظر گرفته شود. (همان منبع ص۱۳۹)
۲-۱۰-۲ خوانایی
نکته دیگری که بخصوص به دلیل حاکمیت سواره در ورودی شهرها اهمیت زیادی دارد، خوانایی است که به افزایش ایمنی و راحتی مسافرین کمک زیاد می کند. برای اینکه مسیری خوانا باشد ابتدا میبایست دارای وضوح کافی بوده و به راحتی رانندگان را هدایت کند. ادامه مسیر میبایست در روز و شب کاملا قابل رویت بوده و خالی از هر گونه مانع مزاحم برای دید باشد تا ایجاد مشکل و خطر نکند. به همین دلیل تنظیم شیبها و انحناء مسیر جاده طبق اصول طراحی راه ها به نحوی که دید و منظر را مخدوش ننماید، اهمیت زیادی دارد. پارک خودروها در حاشیه باند تندرو و بخصوص تقاطعها و خروجی ها و تغییرات ناگهانی در مسیر چه در عرض و چه در پستی و بلندیها کف مسیر باعث اختلال در حرکت می شود. عناصر موجود در اطراف و بعضا در میان جاده از جدول گرفته تا تابلوهای راهنما یا تبلیغاتی نمیبایست باعث مخدوش نمودن دید رانندگان شوند. یک نکته دیگر در خوانایی مسیرها مسئله راهبر ی است تا افراد بتوانند مسیر خود را به راحتی دنبال کرده و در جهت یابی خود هنگام ورود به شهر دچار مشکل نشوند. به همین جهت نشانه های شاخص شهر چه طبیعی و چه مصنوع میبایست قابل رویت باشند تا فرد بتواند موقعیت خود را با آن ارزیابی کند. به همین دلیل تابلوهای راهنمای تعیین مسیر می بایست در فاصله مناسب قرار داشته و خروجی ها نیز از فاصله مناسبی قابل رویت باشد. در این راستا، با ایجاد تمایز و تفاوت در جدارهها میبایست فرد را متوجه نزدیک شدن به نقطه تصمیم گیری کرد. برای اینکه دید فرد به نقطه مقصد هدایت شود لازمست که زاویه دید به تدریج به سمت مقصد کاهش یابد. در هر سکانس میبایست حدالقل یک عنصر یا نشانه شاخص از شهر دیده شود این سکانس ها می توانند به دلیل وجود پیچ و خم و انحناء مسیر و یا تغیییرات کالبدی و یا عملکردی د رمسیر باشند. در هر صورت تمی بایست انحناء دید رها شده و خالی باشد.
عامل دیگری که به خوانایی محل کمک می کند نظم است، ایجاد تقارن نسبی در طرفین و محصوریت یکسان در حوزه ورودی به منظم بودن این بخش کمک می کند.
وجود یک سلسله مراتب مشخص چه در ریتم حرکت و چه در جزئیات بدنه ها شخص را متوجه حرکت تدریجی از طبیعت به سمت محیط مصنوع می کند. به همین دلیل ترکیب تدریجی آنها و ظهور تدریجی سیلوئت و نشانه های شهر که به تدریج قوت می گیرندفرد را آماده ورود به شهر می کند. (همان منبع ۱۴۱)
۲-۱۰-۳ تشخص
نکته کیفی مهمی که مشکل اصلی ورودی شهرهای ما است عدم تشخص آنها می باشد. الگوی بی ماخذی که در تمام شهرهای ما چه ساحلی، چه کویری و چه کوهستانی تقلید می گرددجوابگوی نیازهای این شهرها نیست. ورودی شهر نشانگر هویت و شخصیت یک شهر است و نمی توانبا ایجاد فلکه و بلوار، چند تابلو و مجسمه آن را تعریف کرد.
نمیتوان از اینک شهر، توریستی یا مذهبی یا صنعتی باشد صرفنظر کرد. برای تحق تشخص خاص هر ورودی لازم است که ورودی نماد چهره و شخصیت شهر باشد.
به همین دلیل از تقلید ورودی سایر شهرها جدا باید پرهیز شود و مسیر ورودی منطبق با تپوگرافی و کاراکتر طبیعی محل باشد. ورودی هر شهر می بایست سبک و مصالح بومی معماری در محل را معرفی کرده، صنعتی و توریستی بودن شهر را نشان دهد. سیلوئت هر شهر دارای نشانه ها و عناصر خاصی چه طبیعی و چه مصنوع است که در قدیم سواد شهر خوانده می شده و به مسافر اطلاع می داد که به آن شهر خاص رسیده است.
مسافرین و ساکنین شهر هنگام ورود توقع دارند که از شهر آن چیزی را در ذهن خود دارند، ببینند از این رو، این همانی و تطبیق چهره ورودی با تصویر ذهنی افراداهمیت زیادی دارد. به همین جهت حفظ نقاط خاطره انگیز اعم از بناها یا عرصه های طیبعی مانند تپه، آبگیر، چشمه و مانند آن به تقویت تصویر ذهنی آنان کمک زیادی کند. نیز حفظ نحوه ساخت و سازها به روش های سنتی و بومی محل تاثیر بسیاری در حفظ این همانی با فضا دارد. حفظ خطوط تپوگرافی و پوشش گیاهی بومی و حال و هوای طبیعی محل نیز برای ارضاء حفظ این همانی افراد اهمیت زیادی دارد.
در این مورد همانگونه که قبلا هم اشاره شد می بایست تصویر ذهنی افراد از هر شهر و توقعات آنها چه توسط ساکنین و چه توسط مسافرین و گردشگران شناسایی شده و در طراحی ورودی مورد توجه قرار گیرد.
نکته مهم دیگری که اغلب ار آن غفلت می شود این است که با توسعه شهر، ورودی به بخشی از داخل شهر تبدیل می شود و محل جدیدی نقش ورودی را می یابد. این انعطاف و تبدیل پذیری می بایست در طراحی ورودیها به گونه ای اعمال شود تا زمانی که این بخش به شهر می پیونددضمن اینکه قابلیت ادغام با بافت را داشته باشد شخصیت و خاطره آن از میان نرود. کاربریها و کالبد جداره ها و احجام می بایست قابل تبدیل در جهت رفع نیازهای داخل شهر را داشته باشند و در صورت نیاز به ایجاد تغییرات در آنه، دانه های شاخص و کاربری های خاص محل برای حفظ هویت و خاطره آن حفظ شوند. (همان منبع ص۱۵۰۴۷)
۲ –۱۱ نظریه پردازان جهانی
نظریه های مربوط به ساماندهی ورودی هاابعاد گوناگونی را مورد بررسی قرار می دهد، که در آن میان دو بعد فرهنگی و اقتصادی اساسی ترین ابعاد می باشند که در معاصر سازی اثر موثر می افتد. نظریههای مربوط به ساماندهی ورودی در نیمه دوم قرن نوزدهم بوجود آمده که نظریه پردازی در این مورد تا کنون نیز ادامه دارد.
۲-۱۱-۱ جان راسکین (۱۹۰۰-۱۸۱۸)
راسکین حقوقدان اینگلیسی بود که با روی آوردن به هنر، ابتدا به نقد فلسفه هنر پرداخت و سپس روی به فلسفه اجتماعی آورد. «مطالعات عمیق زاسکین به او ثابت کرد که هنر و آثار هنری به طور چشمگیری از عوامل اجتماعی و اقتصادی تاثیر می پذیرد راسکین علت انحطاط هنر زمان خویش را در وضعیت اجتماعی – اقتصادی زمان صنعتی می بیند و در این مورد روابط و مناسبات تولید صنعتی را مقصر میداند» (مهندسان مشاور تالش ۱۳۷۳، پیشگفتار و حناچی ۱۳۷۸ ص ۴۷) راسکین دو نظریه داشت که به قرار زیر است:
۱ – منظر سازی : شهرها و بافت تاریخی مربوط به آنها در محیط طبیعی زیبایی قرار گرفته اندکه بنا به گفته راسکین به یکباره خلق نشده اند، بلکه از تعامل فضایی انسان ساخت و فضای طبیعی بوجود آمده اند.
۲ – نظم اندامواره یا سازمند : به عقیده راسکین آنچه باعث زیبایی بافت های کهن شهری شده است، برخوردار بودن آنها از یک نظم اندامواره است، این نظم از قدرت خلاقه انسان و هستی سرچشمه گرفته است که هرچه پیشرفته تر باشد، نشان دهنده هوش برتر انسان است و بلعکس هر جه به بی نظمی صنعتی نزدیکتر باشد نشان دهنده از میان رفتن هنر ساختن است.
۲ -۱۱-۲ کامیلو بویی تو (۱۹۱۴ – ۱۸۳۶)
محقق و معمار ایتالیایی، تفکر جدید ساماندهی شهری را در قرن بیستم پایه ریزی کرد. وی را پدر ساماندهی شهری جدید مینامند. نظریات ساماندهی شهری از دیدگاه بویی تو را می توان در دو نظریه عمده زیر مطرح ساخت:
الف) جایگزینی مفاهیم عماری به جای ویژگیهای شکلی و سبکی :بر اساس این نظریه مفهوم معماری مهم است نه شکل و سبک آن. اگر مفهوم شناخته شود شکل و سبک نیز شناخته می شود. در ساماندهی شهری نیازی به تقلید شکلی نیست بلکه مهم اینست که مفهوم در قالب مکان بیان گردد.
ب) فراتر از زمان بودن بناها و مجموعه های تاریخی : بر اساس این نظریه، دمیدن روح جدید در کالبدقدیم، سبب می شود تا بناها و مجموعه های تاریخی زنده گردد.
بر اساس نظریه های فوق اصول زیر مطرح می شود : الف) ایجاد عملکرد جدید در کالبد قدیم. ب) تعیین دوره مداخله در هر دوره. ج) تداوم مبانی اقدام. د) عدم تقلید از سبکهای معماری در گذشته. (حبیبی ومقصودی ۱۳۸۱ص ۷۹)
۲-۱۱-۳ کامیلو سیت (۱۹۰۳ _ ۱۸۴۳)
سیت معمار اتریشی بود که مهمترین اثر وی کتاب «هنر ساختن شهرها »به سال ۱۸۸۹ می باشد. وی در این کتاب برداشتی کاملا زیبا شناسانه از شهرهای قرون وسطی و رنسانس دارد. نظریه های ساماندهی سیت شامل چهار نظریه عمده است که در زیر به آنها اشاره می شود : الف) جست و جوی الفبای شهرسازی کهن به منظور کاربست در شهرسازی جدید. ب) ارزش بناهای تاریخی در ارتباط و هماهنگی فضایی موجود بین بنا و محیط اطراف. ج) نظریه تداوم شهرسازی. د) نظریه هویت تاریخی شهرها.
که اصولی تحت عنوان سلسله مراتب مکانی یا فضایی، هویت، تلفیق و انطباق، توازن، عملکرد گرایی، تعادل و مقیاس انسانی را در بر می گیرد. ۰ (همان منبع ص۸۵)
۲-۱۱-۴ کنسانتین دوکسیادیس