با توجه به این آیه اسلام جریان ناتمام مال و منحنی ناقص مسیر آن را ممنوع و جریان کامل و منحنی تمام آن را لازم می داند، یعنی اجازه نمی دهد ثروت مملکت در دست گروهی خاص جاری باشد و هرگز به دست دیگران نرسد، بلکه فتوا می دهد که لازم است دور آن کامل باشد تا به دست همگان برسد.[۴۳۳]
برای تأیید این اصل، اسلام احتکار ثروت و اکثار و ذخیره سازی مال را ممنوع می داند. در عوض راه هایی برای کسب حلال و جریان عمومی ثروت در جامعه پیشنهاد کرده است مثل ارث و بخشش و تجارت با رضایت. ثروت مطلوب از نظر اسلام آن است که از تلاش فرد در مسیر صحیح بدست آمده، اما ثروت های نامشروع که با اختلاس، احتکار و جریان سازی در نظام مالی اجتماع ایجاد شود، نامطلوب بوده و سبب نابودی نظام اقتصادی جامعه نیز می شود. در ادامه بعضی از موارد کسب های نامشروع ذکر می شود:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
احتکار
معنای لغوی احتکار، جمع کردن اموال خوراکی و ذخیره سازی آن تا زمان کمبود آن در بازار است.[۴۳۴]
این معنا با معنای اصطلاحی احتکار یکسان است. در عرف نیز احتکار به تجارتی گفته می شود که طی آن تاجر مقدار زیادی از کالا را در ایام فراوانی انبار می کند و به بازار عرضه نمی کند تا بازار سیاه بوجود آمده و کالا نایاب و گران شود، سپس با عرضه آن کالا با قیمت چندین برابر، سود سرشاری ناشی از تفاوت قیمت نصیب خود می کند. انبار کردن بعضی محصولات که با آگاهی توزیع کنندگان از نوسانات بازار و تغییر قیمت های آینده صورت می گیرد و به دنبال آن کمبود ناگهانی کالا در بازار ایجاد می شود؛ از مصادیق احتکار است. اسلام با چنین درآمدی به شدت مخالف است. در مذمت این تجارت همان بس که پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این باره فرمودند: خداوند احتکار را ناپسندتر از دزدی می داند.[۴۳۵] امام علی (علیه السّلام) احتکار را شیوه و طریقه بدکاران و گناهکاران می داند[۴۳۶]و سختی کشیدن برای احتکار را از خلق و خوی افراد نادان و بی تجربه می داند و می فرماید: از خلق و خوى افراد نادان و بىتجربه است که خود یا دیگران را براى احتکار به رنج و تعب وا دارند.[۴۳۷]
ائمه معصومین (علیهم السّلام) هر گاه با مواردی از احتکار روبرو می شدند، علاوه بر مجازات عاملان آن دستور می دادند تا انبارها را گشوده و آن اموال در بازار مسلمین به قیمت مناسب به عرضه عموم در آید.
کم فروشی
یکی دیگر از درآمدهای نامطلوب در اسلام، کم فروشی است. سوره ای نیز در مذمت آن نازل شده است « وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُواْ عَلىَ النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ وَ إِذَا کاَلُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یخُْسِرُونَ »[۴۳۸]
واژه"طفیف"در لغت معنی مقدار اندکی است که قابل توجه نباشد. “طفیف"در کیل نمودن به معنای نقص پیمانه و نپرداختن آن به طور کامل است.[۴۳۹] کم فروشی، گناهی است که خداوند ضمن نهی از آن، رواج آن را سبب فساد در زمین خوانده است.[۴۴۰]
“کیل” پیمانه کردن و پیمانه دادن معنا می دهد.[۴۴۱] راغب این لفظ را به پیمانه کردن طعام به نفع یا ضرر فرد معنا کرده[۴۴۲] بنابراین ” اِکتیالاً” (کیل) مِنه و عَلَیهِ: پیمانه را از او گرفت و خود پیمود.[۴۴۳]
کیل نمودن آنگاه که با (باء) متعدی شود به به سود شخص و وقتی با (عَلی) متعدی شود به ضرر فرد معنا می دهد. مطففین افرادی هستند که هنگامی که از دیگران جنسی را می خرند به طور کامل حق خود رامی ستانند و چون به دیگران کالایی را می فروشند، جنس را به ناحق کمتر از میزان می فروشند و آنان را در خسارت می افکنند. رعایت حق برای خود و عدم توجه به آن در برابر دیگران باعث تباهی اجتماع است زیرا اساس اجتماع بر تعادل متقابل است، اگر حق یک طرف از بین رود کل جامعه و معاملات جاری در آن نابود شده و به فساد جامعه منجر می شود.[۴۴۴]
بنابراین در نظر اسلام هرگونه کم فروشی که برگرفته از زیاده خواهی بشر است مذموم و حرام بوده و ثروت کسب شده از این راه جزو سرمایه های نامطلوب است .
اختلاس
معنای لغوی آن دزدی فریبکارانه و ربودن با حیله گری[۴۴۵] است در لغت به نگاه دزدکی “طَعنَهٌ خَلیس” می گویند.[۴۴۶] و در اصطلاح آن است که کسی که وظیفه حسابرسی اموال را به عهده دارد با تغییراتی در ارقام درآمدها و مخارج، میزان مخارج را بیش از حد ممکن حساب کند و از این طریق به همان مقدار درآمد های کاذبی که به ظاهر به حساب نمی آید کسب می کند. بررسی این تفاوت قیمت ها به سختی ممکن است و چون به مرور، ایجاد می شود جز با نظارت های پیچیده امکان ندارد.
۴-۱-۵- تبعیض نژادی و اختلاف طبقاتی
در نظام اسلامی انسانها همه با هم برابرند و در اثر تفاوت مشاغل و موقعیت های اجتماعی از یکدیگر متمایز و جدا نمی شوند. نشانه این مساوات را می توان در اعمال مذهبی مسلمانان مشاهده نمود به عنوان مثال در نمازهای جماعت و جمعه بالاترین منصب مملکتی در کنار افراد سطح پایین تر مثل کارگران یا کارمندان در کنار هم به نماز می ایستند. خداوند در آیاتی از قرآن به این واقعیت صحه نهاده است.
آیه اول سوره مبارکه نساء، پدید آمدن همه انسان ها را از یک پدر و مادر می داند بنابراین منشأ همه یکسان بوده و وجود هر گونه تفاوتی میان افراد نفی می شود[۴۴۷]و در سوره حجرات حق تعالی همه مؤمنان را برادر یکدیگر نامیده و دستور داده بین یکدیگر صلح برقرار نمایند.[۴۴۸] در آیه ۱۳ همین سوره به خلقت یکسان همه انسان ها از یک مرد و زن تصریح شده و ریشه تمام تفاوت ها را شناخت افراد و قبایل از یکدیگر دانسته و در آخر با رد هر گونه اوهام در مورد برتری قبایل بر یکدیگر تنها عامل برتری انسان ها را تقوا می داند.[۴۴۹]
بنابراین هرگونه تفاوت نهادن و تبعیض در میان انسان هایی که امکانات یکسان و شرایط عمل یکسان دارند، به عنوان مانعی در برابر اجرای عدالت قرار می گیرد لذا شدیداً مورد نهی قرآن کریم قرار گرفته است. قبل از اسلام امتیازات خانوادگی، ثروت و مکنت و نسب برای عرب بسیار مهم بود؛ اما همین ارزش های پوچ، جزء اولین مواردی بود که اسلام با آن مبارزه نمود. مساوات اسلام به معنی تشکیل یک جامعه بی طبقه اسلامی است، جامعه ای که در آن امتیازات موهوم نادیده گرفته شود و تبعیضی در آن به چشم نیاید.[۴۵۰]
در اسلام، امتیازاتی همچون رنگ پوست، نژاد، نسب و قبیله و ثروت بی ارزش بوده و در عوض تنها یک عامل به عنوان مزیت، میان افراد حاکم است و آن، عاملِ تقوا می باشد. همانگونه که سوره حجرات نیز به آن اشاره شده است.[۴۵۱]
اسلام، خلقت انسان ها را همگون و منشأ همه را از یک پدر و مادر می داند و تفاوت های ظاهری، تمایز و افتخار طلبی را دور از عدالت و عامل به مخاطره انداختن کرامت انسان ها می داند و معیار فضیلت و برتری را در تقوا خلاصه می کند.
در مقابل، بسیاری از طاغوتهای زمان زمینه نظام طبقاتی را فراهم می کردند که به معنای ایجاد طبقه فقیر و غنی یا مستضعف و مستکبر بود و همین تفاوت ها سرانجام سبب هلاکت آن اقوام و فروپاشی سلطنت ایشان گشت.
قرآن به عنوان نمونه بارز این نظام از فرعون زمان حضرت موسی(علیه السّلام) نام می برد که مردم را به دو دسته تقسیم کرده بود؛ سبطی ها که از اعقاب بنی اسرائیل بودند و قبطی ها که ساکنان قدیمی مصر بودند. فرعون پسران بنی اسرائیل را نابود کرده و دخترانشان را اسیر می گرداند و در عوض به قبطیان قدرت و مکنت بخشیده بود. به نظر قرآن، اتخاذ این تبعیض ها نشانه ظلم و فساد فرعون بود.[۴۵۲]
علت فساد کاری فرعون آن بود که با بنی اسرائیل همچون بردگان رفتار می کرد، بین آنها تفرقه ایجاد می کرد تا مانع شکل گیری هرگونه انقلاب و شورش میان آنها شود. در حالی که نظام اولیه خلقت، عادلانه و عاری از هرگونه تبعیض بوده و قبایل از حقوق یکسان و ارزش اجتماعی مساوی برخوردارند و آزاد ساختن قومی در هر زمینه و برده کردن قوم دیگر خروج از این نظام عادلانه و سبب افساد در زمین و رقم زدن هلاکت بر ساکنان آن است.
اعمال افرادی همچون فرعون سبب ایجاد روحیه استکبار در میان مصریان و استحفاف در میان بنی اسرائیل گشته بود و با گذشت زمان به ایجاد تخاصم ودر گیری هایی میان دو قبیله منجر می شد که نمود این درگیری های ناشی از تبعیض را در داستان در گیری مرد قبطی با سبطی که منجر به مرگ قبطی شد مشاهده می شود.[۴۵۳]
استضعاف پذیری و تحت ظلم قرار گرفتن از نظر اسلام پسندیده نیست. در سوره نساء کسانی که به واسطه زندگی در سرزمینی با حکومتی مشرک و نیرومند ضعیف واقع شده اند و توانایی اجرای وظائف الهی خویش را نیافته اند و با ترک شعائر الهی به خویشتن ستم کرده اند، مورد مذمت قرار گرفته اند.[۴۵۴] به ایشان خطاب می شود: با وجود گستردگی زمین چرا به گوشه ای دیگر مهاجرت نکردید تا ضمن بهره گیری از فضل الهی از استضعاف بیرون آمده و بتوانید وظایف الهی خود را انجام دهید و دین خدا را گسترش دهید.[۴۵۵]
همچنین وجود استضعاف یکی از عوامل قیام و انقلاب علیه مستکبران شمرده شده و در این راه به همه آنهایی که نیرو و توان دارند امر نموده که به کمک مستضعفان بشتابند تا از ضعف خود رهایی یابند.[۴۵۶]
برای درک مفهوم نظام طبقاتی و مضرات آن در راه اجرای عدالت باید ابتدا معنای طبقه روشن شود.
طبقه، گروهی از انسانها هستند که دارای منزلت اجتماعی معین و امتیازات مثبت یا منفی خاص و منافع مشترک و مشابهی باشند که در جهت دفاع از این منافع واکنش گروهی یا فردی نشان دهند و اساس ویژگی های آنان بتوان این واکنش را از سوی آنها پیش بینی کرد مانند طبقه دانشمندان، نجبا، تجّار و کشاورزان.[۴۵۷]
در بسیاری از حکومت ها تشکیل نظام طبقاتی و زندگی براساس آن امری مسجّل بوده و هر گونه خروج از طبقه خاص تعریف شده فرد، عین بی عدالتی محسوب می شود.[۴۵۸] در جوامعی که بر پایه چنین نظریه ای شکل گیرد، اختلاف طبقاتی نمود بیشتری دارد.
تشکیل نظام طبقاتی اثرات مخربی در جامعه برجا می گذارد از جمله؛ اعمال خشونت و منحرف ساختن اذهان طبقات پایین نسبت به حقایق موجود، ایجاد روحیه بی کفایتی و لزوم اطاعت بی قید و شرط از طبقات بالاتر در میان طبقات پایین و میانی جامعه و در مقابل، تقویت روحیه زیاده خواهی و زورگویی در طبقات بالاتر اجتماع و شکل گیری دو قطب استخفاف و استکبار در یک جامعه که هر دو طبقه دائماً در حال مقابله و رویارویی با یکدیگر هستند. در نتیجه رشد تناقضات ناشی از وجود چنین نظام طبقاتی یکی از مهم ترین موانع اجرای عدالت اجتماعی یعنی شکاف طبقاتی، تقویت می شود.
نمونه های این تبعیض نژادی را در دوره هایی از حکومت اسلامی مشاهده می کنیم در زمان بنی امیه از آنجا که نژاد برتر را قوم عرب می دانستند، موالی و عجمان از حقوق پایینی برخوردار بودند، شدیداً تحقیر می شدند و مناصب اجتماعی مهم به ایشان سپرده نمی شد و در دوران حکومت اقوام ایرانی یا ترک بر اعراب این معادله برعکس می شد. این فرهنگ ناشی از باقی ماندن اعتقادات جاهلی در میان تازه مسلمانان در سرزمین های مختلف بود.
رسالت حقیقی اسلام اجرای قسط و عدل در جامعه است، بدین گونه که مستضعفان جامعه که تاکنون از حقوق اولیه محروم بوده اند را به حقوق واقعی خود آشنا سازد و حق را به حق دار برساند و مستکبران جامعه که بار خود را بر دوش مستضعفان جامعه تحمیل می کردند برای همیشه از این بهره مندی ها بی نصیب سازند، در نتیجه طبقه ای هم سطح بدون درگیری های اجتماعی در جامعه تشکیل شود.
قرآن در آیه ۵ سوره مبارکه قصص سرانجام مبارزات متقابل ضعفا و ظالمان را محقق شدن وعده پیشوایی نهایی مستضعفان و مظلومان در جهان و وارث شدن زمین به دست ایشان می داند.[۴۵۹]
تا هنگامی که نظام طبقاتی در جهان حاکم است همواره تقابل ضعیف و قوی وجود دارد، اما وعده نهایی خداوند براندازی این نظام طبقاتی و در پی آن پیروزی مستضعفین بر مستکبرین و ایجاد امنیت و عدالت گسترده جهانیست.
۴-۲- موانع اجرای عدالت اجتماعی از منظر نهج البلاغه
امام علی (علیه السّلام) یگانه امام معصومی بود که مقام رسمی خلافت را همراه با مقام پیشوایی دینی تجربه نمود. ایشان اولین شعار حکومت خویش را اجرای مساوات و رفع تبعیض ها و در یک کلمه، بسط کامل عدالت اجتماعی قرار دادند.
حکومت ایشان نمونه حکومت موفق عدالت محور در تاریخ است که به دنبال احیای سنت عدالت گرایانه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) واجرای قسط و عدل قرآنی در آن برهه تاریخی بود از این روگسترش عدالت همه جانبه را اصلی ترین برنامه حکومت خود قرار داد و عدل و داد را در سرلوحه حکومت خویش قرار داد.[۴۶۰]
در این بخش به بررسی رهنمودهای آن امام همام در تشریح موانع پیش روی عدالت در جامعه می پردازیم.
۴-۲-۱- حکومت جور
در منظر امام علی (علیه السّلام) تأثیر عدالت بر تداوم حکومت آن است که عدل سبب انتظام امور مردم و جامعه و ثبات حکومت و دولت می گردد. در صورت فقدان عدالت در امعه ظلم و ستم جایگزین می شود و نتیجه این ظلم و ستم چیزی جز شکل گیری خشونت میان مردم و نکبت در حکومت نخواهد بود؛ حال این ظلم و جور اگر از طرف رهبران و نخبگان طبقه بالای جامعه صورت گیرد، اثرات آن در جامعه بیشتراست، چون نخبگان ظالم و گمراه جامعه ای را به دنبال خود منحرف خواهند کرد.
حضرت علی(علیه السّلام) در کلامی خطاب به عثمان بدترین مردم را رهبری ستمگر می داند که خود گمراه است و سبب گمراهی دیگران شود، آن که سنت پذیرفته را بمیراند و بدعتی رها شده را احیا نماید.[۴۶۱]
از نظر امام علی(علیه السّلام) برقراری عدالت جز در سایه مبارزه با ظلم غیر ممکن می نماید؛ لذا در سخنان ایشان ظلم ستیزی با عدل گرایی دو امر تفکیک ناپذیر شمرده شده است:
ِمن لَوازِمِ العَدلِ التَّناهی عَن الظُّلمِ .[۴۶۲]
ضادّوا الجورَ بِالَعدلِ.[۴۶۳]
اِنَّ القُّبْحَ فِی الظُّلمِ بِقَدرِالحُسنِ فِی العَدلِ[۴۶۴]
اَلجَوْرُ مُضادُّ اَلْعَدلِ. [۴۶۵]
از نمونه های بارز ظلم در اجتماع که ایشان به آن اشاره نموده اند می توان تبعیض اقتصادی و بهره برداری کارگزاران دولت از اموال بیت المال به نفع اقلیت جامعه و چپاول بیت المال و محرومیت اکثریت جامعه است. در نظر ایشان تفاوتهای جزئی بین مردم همچون تفاوت در نحوه نگاه کردن می تواند عاملی برای نمایان شدن بی عدالتی حاکمان گردد، لذا با هرگونه عاملی که شائبه بی عدالتی را در میان کارگزاران ایجاد می کند، به شدت مبارزه می کند.
قبح ستمکاری و ظلم در این کلام حضرت نیز نمایان است: به خدا سوگند اگر تمام شب را بر روی خار مغیلان به سر برم یا با غل و زنجیر این سو و آن سو کشیده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان، ستم کرده و چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم.[۴۶۶]
ایشان، زمامدار و حاکم جامعه را بیش از سایر افراد در معرض ظلم کردن می داند و ظلم زمامدار را زمینه ای برای ویرانی سرزمین می داند. زمامداری که درهای ستمگری را می گشاید و بر مردم جفا روا می دارد، زشت ترین و کریه ترین چهره ها را صورت می بخشد و باید در انتظار ویرانی سرزمین ها و شورش انسانها و زوال دولتها باشد.[۴۶۷]