جرم در لغت به معنای «گناه» آمده است و در اصطلاح، علیرغم تعاریف زیادی که از جرم شده، هنوز هم این موفقیّت بدست نیامده تا از جرم، آنچنان تعریفی به عمل آید که مورد قبول همگان قرار گیرد و در زمان و مکان واجد ارزش باشد و دلیل این امر نیز این است که پدیدۀ جرم، بر حسب نظر دانشمندان و محققان، دارای مبانی و صور گوناگون است.به سخنی دیگر، آنچه که از نظر یکی جرم محسوب میشود، بر حسب دیگری نه تنها ممکن است عنوان جرم به خود نگیرد، بلکه امکان دارد که حتی عملی پسندیده به شمار آید(شامبیاتی:۱۳۸۴، ۲۱۳).
جرم در زبان قرآن و به تبع آن در فقه اسلامی، عبارتست از انجام دادن فعل یا گفتن قولی است که شارع مقدس آنرا منع کرده است. به عبارت دیگر افعال و اقوالی جرم تلقی میشوند که مغایر با احکام یا اوامر و نواهی باری تعالی باشند به طوری که در آیۀ دوازدهم سورۀ مائده «یَجرمنّکُم» به معنای کارهای زشت و ناپسند وارد شده است و نیز لفظ «مجرمین» در آیۀ چهل و هشتم از سورۀ قمر نیز ناظر به اعمال و رفتار زشت کسانی است که در گمراهی به سر میبرند. همین معنا را میتوان از آیاتی که در باب انواع جرایم مشمول است قصاص نفس، قصاص عضو، دیه، حد زنا، حد قذف، حد سرقت در قرآن کریم وارد شده است استشهاد نمود(ولیدی: ۱۳۷۲، ۱۳).
تعریف جرم کار آسانی نیست،گفته میشود جرم عملی است که نظم اجتماعی را برهم میزند، اما این تعریف نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه یک مشکل را به سه مشکل تبدیل میکند:
۱-منظور از نظم چیست؟
۲-منظور از اجتماع کدام اجتماع است؟
۳-تشخیص این امر با کیست؟(ستوده: ۱۳۸۲، ۶۵).
برخی از مهمترین تعاریف جرم عبارتند از: جرم عبارت است از هر شیوه، رفتاری که قانون را نقض کند. هر جا که قانون وجود دارد، جرم نیز وجود دارد. قوانین، هنجارهاییاند که توسط حکومتها، به عنوان اصولی که شهروندان باید از آنها پیروی کنند، تعریف شدهاند(گیدنز: پیشین، ۱۳۳).
عدهای از حقوقدانان معتقدند که نقص قانون هر کشوری در اثر عمل خارجی، در صورتی که انجام وظیفه یا اعمال آن را تجویز نکند و مستوجب مجازات هم باشد،جرم نامیده میشود(تاج زمان: ۱۳۸۳، ۴۳).
در تعریفی دیگر از جرم چنین آمده است: جرم انحرافی است که به طور قانونی و از طرف حکومت برای آن مجازات در نظر گرفته شده است(باند: ۲۰۰۴، ۶۰).
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
دورکیم جامعه شناسی فرانسوی، جرم را چنین تعریف میکند«عملی که وجدان جمعی را جریحهدار میکند(ستوده: پیشین، ۳۸).
به این ترتیب، جرم را به صورت عملی مشخص با طبیعتی خاص و خصوصیتی معین نشان نمیدهد. جرم را برخی به بیماری اجتماعی تشبیه کردهاند، اما بین جرم و بیماری حداقل این تفاوت وجود دارد که بیماری در عالم واقعیت، با نشانهها و علایمیمشخص همراه است که قابل مشاهده و بررسی است، اما هیچ عملی نیست که به خودی خود جرم محسوب شود. زیانها و صدمه فلان عمل، هر قدر زیاد و مهم باشد، مرتکب آن، هنگامیمجرم تلقی میشود که افکار عمومیو اعتقاد گروه اجتماعی، وی را مجرم بشناسد. به عبارت دیگر، آنچه عملی را جرم میسازد، جنبه عینی و بیرونی عمل نیست، بلکه تعیین کننده جرم قضاوتی است که جامعه در مورد آن دارد. این حقیقت به اندازهای روشن است که اعمالی مانند پدرکشی که در جوامعی، منفیترین اعمال محسوب میشود، در بعضی جوامع عقب مانده چنانچه در اوضاع و احوال خاصی صورت گیرد، اساساً جرم شناخته نمیشود، بر عکس در همین جوامع، نقض محرمات جنسی یا غذایی که در برخی کشورها امری کاملاً عادی است، ممکن است جنایتی نابخشودنی تلقی شود. پس جرم، تصوری کاملاً اجتماعی است، یعنی کاملاً نسبی است. جرم قضاوتی است که افکار عمومی،درباره عملی خاص انجام میدهد.بنابراین میتوان گفت که ارزشیابی هر عمل، لزوماً بر حسب تغییر احساسات و معتقدات محیط اجتماعی که هیچگاه کیفیتی ثابت ندارد، فرق میکند، با این وصف میتوان نتیجه گرفت که، عملی که در زمانی معین جرم تلقی میشود و مجازاتی شدید به دنبال دارد، ممکن است در زمانی دیگر نه تنها مجاز شناخته شود، بلکه افتخارآمیز هم جلوه کند. سقط جنین در برخی جوامع نظیر ژاپن، کاملاًمجاز شناخته شده و ممکن است در کشورهای دیگر بنابر مقتضیات جمعیتی مجاز شناخته نشود(سخاوت: ۱۳۷۹، ۲۵-۲۶).
دورکیم معتقد است که هر عملی که درخور مجازات باشد،جرم است. به بیان دیگر،هر فعل یا ترک فعلی که نظم،صلح وآرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد، «جرم» محسوب میشود. به نظردورکیم «ما کاری را بخاطرجرم بودن محکوم نمیکنیم، بلکه از آنجایی که آن را محکوم میکنیم، جرم تلقی میشود»(ستوده: پیشین، ۶۵).
جرم یک پدیده «معمولی» جامعه است، زیرا که بر حسب احساس تنفر و انزجاری که بزهکار در جامعه بر می انگیزد، معین میگردد. هدف از کیفر، بیشتر معطوف به افراد غیر مجرم است، زیرا که بیشتر احساس همبستگی و یگانگی افراد بیگناه را تقویت میکند، پیش از اینکه مجرمان را متنبه سازد. کیفر ممکن است نقش عدم ترغیب وتضعیف و دلسردی مجرمان را نیز فراهم آورد؛ لیکن احساس انزجار در قبال پارهای از اعمال کیفر پذیر در میان بعضی از مردم ضعیف است و در نتیجه آنان در معرض ارتکاب جرم قرار میگیرند. بنابراین کیفر نمیتواند از وقوع جرم پیشگیری کند. هیچ جرمی جرم محسوب نمیشود، مگر اینکه کیفری در کار باشد. در نتیجه کیفر قانونی نمیتواند اعمال شود، مگر اینکه در قبال اعمالی که قانوناً تعریف دقیق داشته باشند. اگر اعمال ناپسند و مذموم از سوی قانون دقیقاً تعریف نشده باشند، ولی در میان افراد احساس انزجار و تنفر پدید آورند، چنین اعمالی که از سوی قانون محکوم نشده باشند، جرم شمرده نمیشود.مثلا پدیده چند زنی در میان روشنفکران. شاید اغراق نباشد که بگوییم تئوری جامعه شناختی جرم درپی طرح و تاکید دورکیم، امروزه بدین پایه رسیده است( شیخاوندی: ۱۳۷۹، ۶۰).
دورکیم معتقد است که جرم تا حدی یک پدیده طبیعی برای تمام جوامع است(نجفی ابرندآبادی: ۱۳۸۴، ۴۳۵). چرا که در تمام زمانها وجود داشته و از فرهنگ و تمدن هر جامعه ناشی میشود. وی در تعریف جرم مینویسد:«جرم از نظر ما عملی است که حالت نیرومند و روشن وجدان جمعی را جریحهدار میکند».در بیان خصلت مشترک همه جرمها مینویسد: «جرمها اعمالی هستند که همه اعضای یک جامعه آنها را به صورت عام، محکوم میکنند» (دورکیم: ۱۳۷۹، ۸۶).
به صورت کلی،برای تعریف جرم هفت رویکرد در نظر گرفته شده است:
الف. رویکرد قانونی و حقوقی:جرم یک عمل عمدی و ارادی علیه قانون است.
ب. رویکرد قانونی و اجتماعی:جرم تخطی از معیارهای قانونی است که باعث رفتارهای ضد اجتماعی میگردد.
ج. رویکرد آماری:به فراوانی وقوع هر رفتار در جامعه خاص توجه دارد.
د. رویکرد برچسب زدن:جرم رفتاری است که دیگران به آن برچسب زدهاند و مجرم کسی است که برچسب خورده است.
ر. رویکرد بینظمی آرمانی:جرم از این دیدگاه تعارض بین ظالم و مظلوم است(ستوده: پیشین، ۶۵).
علیرغم وجود دیدگاه ها و رویکردهای مختلف در زمینه بررسی پدیده جرم، هنوز تعریف جامع، کامل و روشنی از جرم ارائه نشده است که مورد تأیید همگان باشد.
۲-۲- انواع جرایم
در قانون مجازات عمومی، جرایم ارتکابی را از لحاظ نوع مجازات به جنایت، جنحه مهم، جنحه کوچک(تقصیر) و خلاف تقسیمبندی شده است(اشراقی و یزدانی: ۱۳۸۳، ۱۷۲).
هگن[۱] انواع جرم را به چهار دسته تقسیمبندی نموده است:
جرایم جنایی است مانند قتل و تجاوز به عنف.
جرایم تعارضی مانند زیان رساندن گروهی به گروهی دیگر.
جرایم غیرجنایی مانند مزاحمتهای اجتماعی.
رفتارهای غیراجتماعی مانند پوشیدن لباس نامناسب.
جرایم را در برخی از متون، به جرایم فردی و گروهی نیز طبقهبندی کردهاند.اهم اشکال جرایم شامل جرایم بدوی،جرایم سودجویی،جرایم شبه قضایی،جرایم سازمانیافته و تشکیلاتی میباشد(تاج زمان: پیشین، ۸۵).
در جرایم بدوی شاهد غضب و خشم و ضرب و جرح بین افراد هستیم، در صورتی که در جرایم سودجویی، ممکن است علیه شخص یا اموال باشد، که نمونه بارز جرایم سودجوئی بر علیه اشخاص مانند کشتن شوهر به منظور ازدواج مجدد است و در حالت دوم آن میتوان به سوزاندن انبار کالای تاجر ورشکسته توسط خودش اشاره کرد. قاچاق، تخلفات راهنمایی رانندگی، خرابکاری، تخریب وسایل عمومی و…از نوع جرایم شبه قضایی محسوب میگردد(اشراقی و یزدانی: پیشین، ۱۷۳).
جرایم سازمانیافته در یک محیط و موقعیت بزهکارانه طراحی شده مانند حمله مسلحانه به بانک، در صورتی که جرایم غیرسازماننیافته در یک محیط غیربزهکارانه مانند اختلاس، اخذ رشوه در یک اداره اتفاق میافتد که به نام جرایم «یقهسفیدها» معروف هستند(گیدنز: پیشین).
در یک تقسیم بندی دیگر، جرایم به صورت زیر مطرح شده اند:
۱- جرم کیفری: جرم کیفری به معنای عام، عبارتست از هر فعلی که به موجب قوانین کیفری انجام دادن و یا ترک آن با مجازات مقرّر توأم باشد؛ مانند قتل، کلاهبرداری، سرقت، و غیره از حیث عنصر قانونی جرم کیفری بنا به اصل قانونی بودن جرایم، فعل خاصی است که در قانون تصریح شده است. و از حیث عنصر مادّی جرم کیفری ممکن است مستقل از زیان و خسارتهای مادّی تحقّق یابد(شامبیاتی: پیشین، ۲۲۶).
۲- جرم مدنی: به فعلی اطلاق میشود که من غیر حق، زیانی به دیگری وارد و فاعل را به جبران آن ملتزم کند و ممکن است نصّ خاصی در قانون نداشته باشد. مثل مادۀ ۳۲۸ قانون مدنی: « هر کس مال غیر ار تلف کند ضامن آن است و باید مثل یا قیمت آنرا بدهد اعمّ از اینکه از روی عمد تلف کرده باشد یا بدون عمد و اعم از اینکه عین باشد یا منفعت و اگر آنرا ناقص یا معیوب کند ضامن نقص قیمت آن مال است».
۳- جرم انتظامی: تخلف انتظامی عبارت است از نقض مقررّات صنفی یا گروهی که اشخاص به تبع عضویت در گروه آن را پذیرفتهاند. در واقع، جامعۀ کوچکی مانند کانونهای صنفی وکلا، سردفتران، پزشکان و….مانند جامعۀ بزرگ متّکی به اصول و مقرراتی است که حافظ نظم و بقای گروه یا اتحادیۀ صنفی و حرفهای است(اردبیلی: ۱۳۸۶ ، ۱۲۳).
۲-۳-عناصر تشکیل دهندۀ جرم
۱- عنصر قانونی جرم: منظور از عنصر قانونی، این است که برای تشخیص این که آیا عملی یا ترک عملی جرم است یا خیر؟ باید بلافاصله به مرجع تشخیص جرائم یعنی قانونگذار مراجعه کرد. پس عنصر قانونی حکایت دارد از اینکه هیچ عملی را هر چند زشت و ناپسند و مذموم باشد، نمیتوان جرم دانست مگر آنکه قانونگذار آنرا جرم شناخته باشد(شامبیاتی: پیشین، ۲۳۶).
۲- عنصر مادّی جرم: برای اینکه جرمی وجود خارجی پیدا کند پیدایش یک عنصر مادّی ضرورت دارد و شرط تحقق جرم آنست که قصد سوء ارتکاب عمل خاصّی دست کم به مرحلۀ فعلیّت برسد. بنابراین قصد باطنی زمانی قابل مجازات است که تظاهر خارجی آن به صورت عملی مغایر با اوامر و نواهی قانونگذار آشکار شود و عامل درونی ذاتی از قبیل فکر و طرح و قصد تا زمانی که در همین مرحله بماند از تعقیب جزائی مصون میمانند(اردبیلی: پیشین، ۲۰۸).
۳- عنصر روانی جرم: برای تحقق جرم نقض اوامر و نواهی قانونگذار به تنهائی کافی نیست. فعل مجرمانه باید نتیجه خواست و ارادۀ فاعل باشد به سخن دیگر، میان فعل مادّی و حالات روانی فاعل باید نسبتی موجود باشد تا بتوان مرتکب را مقصر شناخت ارتکاب جرم یا تظاهر نیت سوء است یا خطای مجرم، مشروط بر اینکه فاعل جنین فعلی را بخواهد یا دست کم وقوع آنرا را احتمال دهد و به نقص اوامر و نواهی قانونگذار آگاه باشد(پیشین).
۲-۴-مراحل ارتکاب جرم
۲-۴-۱- اندیشه مجرمانه
نقطه آغازین عزمت انسان به سوی انجام هر عمل از جمله اعمال مجرمانه اندیشه انسان می باشد. در دین مبین اسلام برای اندیشه و تفکر انسان ارزش بسیار زیادی قائل است و مبانی جامعه بشری را بر پرورش صحیح و سالم اندیشه انسان می گذارد. در حقوق جزا نیز اندیشه انسان و بررسی مسائل مربوط بدان از جایگاه ویژه ای برخوردار است به طوری که از این نظر، این اندیشه می تواند انسان را به سوی ارتکاب اعمالی که مورد نکوهش و مجازات خداوند و یا جامعه اسلامی قرار گرفته است هدایت نماید. اما اگر انسان از اندیشه خود به درستی و در حد سلامت استفاده نماید، از این سرنگونی در منجلاب فساد و پستی در امان خواهد ماند. اصولا در مقابل تفکر و قدرت خلاقیت انسان، عدم تفکر نیز سایه می افکند. این حالت گاهی به علت بیماری روانی است که خود ممکن است خفیف یا شدید باشد که در حالت اخیر نمی توان چنین فردی را مجرم دانست، بلکه به عنوان یک فرد فاقد مسئولیت مطرح خواهد شد، اما در صورتی که عدم تفکر به علت بیماری روانی نباشد، بلکه ناشی از اراده و شخصیت انحرافی فرد باشد، آشکارا چنین شخصی را نمی توان فاقد مسئولیت دانست. زیرا وی آگاهانه دست از رفتار اجتماعی و مطابق با شئون خود برداشته و به سوی ارتکاب اعمال ضد اجتماعی رفته است. البته این انحرافات به دو صورت ظاهر می گردد، به طوری که زمانی شخص بدون اینکه از معیارهای اجتماعی تخطی کند، از معیارهای فردی خویش دوری می گیزند و زمانی نیز با حفظ این معیارها ارزش ها و هنجارهای اجتماعی را رعایت نمی کند. بنابراین انحراف اول موجب عدم توجه شخص به شخصیت و هویت درونیش می گردد و انحراف دوم را از توجه به محیط خارجی و رعایت اصول حاکم بر آن باز می دارد( نوربها: ۱۳۶۰، ۶۸).
از آنچه که گفته شد مشخص می گردد که ریشه تمامی این انحرافات ناشی از ضمیر و روان انسان بوده، به طوری که عدم پایداری در مقابل آنان موجب می گردد وی انسانی خاطی گردد و گرنه آفرینش هر انسانی بر پاکی و راستی است. یکی از علمای حقوق جزا در این خصوص می گوید:« فقر روانی و عدم مقاومت، انسان را به سوی اعمالی هدایت می کند که قالبا و عموما به صورت جرم ظاهر می شود و در اینجاست که بیشتر به فعل و نتیجه حاصله توجه می شود، نه به اندیشه بزهکار. در این حالت در صدد نقض افکار جامعه و قوانین حاکم بر آن بوده و به جایی می رسد که ارزش ها و هنجارهایی جامعه برای او بی معنی می شود به طوری که در وی هیچ گونه انگیزه ای جهت حفظ و تقویت آنان وجود ندارد»( پیشین، ۶۹).
لازم به ذکر است که اصولا اندیشه و تفکر انسان ها دارای ماهیتی مرکب و دو بعدی بوده به طوری که در صورت فقدان هر یک از آنها قوه تصمیم گیری و آهنگ حرکت به سوی مقصود از ایشان سلب می گردد. این دو بعد عبارت انداز: تمایل و قصد که در صورت وجود اولی احتمال شکل گرفتن دومی وجود دارد. اما بدون وجود وضعیت روحی اول امکان جزم و تصمیم به ارتکاب جرم وجود ندارد.
۲-۴-۱-۱- تمایل به ارتکاب جرم
به طور کلی تمایل انسان به انجام امری نشانه علاقه فردی او به ارتکاب آن فعل است بنابراین تا زمانی که در انسان نیت به چیزی علقه و محبت به وجود نیاورد در وی تمایل آن چیزی ایجاد نشده است و انسان به سوی آن کشیده نمی شود و هنگامی که در انسان علاقه مندی ایجاد می شود که در آن چیز در اندیشه و تصور وی به گنجد وبه اصطلاح در مغز و فکر وی خطور نماید به همان گونه که ما در منطق صوری از تصور و تصدیق امری در فکر انسان سخن می گوییم. در اینجا نیز می توانیم از مرحله خطور یک ایده در ذهن انسان و تمایل و یا عدم تمایل به دان بحث کنیم. اما این که چگونه مرحله خطور در انسان حادث می شود بستگی به شرایط و وضعیت مختلف فکری و ارثی، محیطی، فرهنگی، اجتماعی و…..دارد که انسان را احاطه کرده است(شامبیاتی: ۱۳۷۱، ۳۶۷).
مثلا شخصی در منزل در حال استراحت و در این فکر که چگونه امتحان فردا را موفق باز آید، در این حالت ممکن است وی مطالعات لازمه را نموده باشد و یا هیچ گونه امادگی در این زمینه پیدانکرده که در حالت اول به جهت وجود آمادگی در صدد اخذ نمره عالی خواهد بود و برنامه ریزی وی در این زمینه می باشد و در حالت دوم به جهت عدم آمادگی در صدد راهی بر خواهد آمد که امتحام فردا را با موفقیت به انجام برساند که در این مسیر ذهن ممکن است به فکر بهانه بیماری یا ارتکاب تقلب و …….بیافتد و همه این ها راههایی برای گریز از تکلیف خواهد بود. بنابراین خطور یک ایده یا امری در مخیله انسان بستگی تام به شرایط موجود دارد که وی در آن به سر می برد و این شرایط به طور سلسله واری را احاطه کرده اند( نقدی نژاد: ۱۳۹۰، ۹).