۴-۱-۳-ساختار اسطوره :
الیاده ساختار اسطوره را چنین جمع بندی می کند :
۱) اسطوره تاریخ کارهای موجودات فوق طبیعی را تشکیل میدهد .
۲) این تاریخ وسرگذشت مطلقاً درست و راست و قدسی است .
۳) اسطوره همیشه به آفرینش و تکوین مربوط می شود، حکایت می کند که چگونه چیزی به عرصه ی وجود آمده است .
۴) شناخت اسطوره به معنی شناخت اصل اشیاء و دانستن چگونگی پیدایش آنهاست ،معرفتی و بیرونی نیست .
۵) اسطوره همیشه به نوعی زنده است و با آن زندگی می کنند .
از آنجا که انسان ها همواره به دنبال این بوده اند که جهان و طبیعت را بشناسند و رازهای پیرامون خود را کشف کنند مظاهر طبیعت چون ماه و خورشید ، زمین و آسمان همواره مورد توجه اقوام مختلف بشر بوده است و از آنجا که برای این مظاهر ایزدی قائل بودند اعتقاد به نوعی ارتباط و پیوستگی بین این ایزدان و رابطه آنها با بشر بوده اند از این رو به قولی در باب ساختار اسطوره باید گفت : تاریخ اسطوره شناسی عبارت بوده است از فرود آمدن تدریجی ایزدان از عرش به فرش و جستجوی ریشه ی توهمات اساطیری در قلب انسان (روژ باستید ، دانش اساطیری . ص ۱۶ ).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
الیاده ساختار اسطوره را به شکل منسجمی مشخص کرد و محور اساسی آنرا شناخت و روایت آفرینش دانست او آیین ها ونمادهای اساطیر را امری قدسی ومینوی می شمارد از این رو در کاروسازهای اسطوره ای دو روند و کنش بزرگ را می توان در نظر گرفت ( دکتر کزازی )
۱) روند مینوی کردن گیتی
۲) روند گیتیک کردن مینو .
۴-۱-۴ انواع اسطوره :
اسطوره دارای انواع متعددی است اما بر روی هم می توان دوگونه از اسطوره در میان اساطیر مورد نظر شاعران یافت ، نخست اسطوره های غنایی و دیگر اسطوره های قهرمانی و حماسی
به دو نوع دیگر نیز قابل تقسیم است : اساطیر سامی و اساطیر ایرانی .
درمیان اساطیر سامی تقسیم بندی ها ی دیگری میتوان ذکر کرد مثلا اساطیر برخاسته از محیط اسلامی ویا اساطیری که از دوره ی قبل از اسلام وجود داشته واز خصایص نژاد سامی است حتی در میان اساطیر اسلامی نیز تقسیم بندی هایی از نظر شیعه و سنی می توان در نظر گرفت(یاحقی ،۵٫
۴-۱-۵-کار کرد اسطوره :
اسطوره از کهن ترین ایام همواره با بشر وجود داشته است اما فایده اسطوره چیست؟ در حقیقت بشر با مطالعه اسطوره های یک ملت از تاریخ گرفته تا فرهنگ و تمدن پیشرفت آن ملت را می شناسد در واقع می توان سنت ها وآیین ها و باورها ی کهن و باستانی را از درون این اسطوره ها بیرون کشید .
بارزترین کارکرد اساطیر توضیح و توجیه حقایق طبیعی و فرهنگی است برای نمونه یکی از اسطوره های سرخ پوستان امریکا ی شمالی توضیح دهنده منشأ ذرت است ویا اسطوره های نوروز باستان ، اسطوره شبها ی چلٌه در ایران و یا صدها آیین و اسطوره باستانی دیگر .
در توضیح این بخش می توان گفت که با مطالعهاسطوره های باستانی می توان رفتارهای فرهنگی و اجتماعی یک جامعه را به خوبی تجزیه و تحلیل کرد از فواید دیگر اسطوره ها می توان به تاثیر انکار ناپذیری که در زمینه ادبیات و فرهنگ و هنر دارد اشاره کنیم تا آنجا که می شود به آثار بزرگ ادبی چون شاهنامه فردوسی و ایلیاد و ادیسه هومر که از بهترین آثار اساطیری کلاسیک هستند اشاره کنیم که در سایه اسطوره های باستانی شکل گرفته اند .
در عرصه هنر نیز باید گفت که آثار هنری از اسطوره های باستانی بی تاثیر نیستند غار لاسکو که مربوط به هفده هزار سال پیش است نشان می دهد که انسان در این هنر نیز برای بیان احساس خویش از اسطوره ها مدد یافته است چه بسا رقص های آّیینی نوروز ایرانی ، مراسم ، موسیقی همه وهمه بن مایه اساطیری دارند .
از فواید دیگر اسطوره ، تحلیل های قوم شناسی ومردم شناسی و حتی روانکاوی های درمانی است اسطوره های آفرینش نقش ویژه ای در درمان بیماران ایفا می کنند.
در میان سرخ پوستان آمریکای شمالی این روایات اسطوره ای هنگامی بر زبان آورده می شود که هستی یک فرد به مخاطره افتد بدین گونه یکی از کاربرد های اسطوره عبارتست از درمان بیماران از طریق خوانش اسطوره آفرینش و تاثیر جادو وارش انجام می گرفته است .
البته در خاتمه این مطلب باید گفت و پذیرفت که یکی از کارکردهای ابتدایی هر اسطوره یافتن هویت خاص یک اجتماع است با این همه باید بگوییم که درست به همان شکل که زبان ها اصولاً به همدیگر ترجمه پذیرند اسطوره ها نیز افق جهان شمولی دارند که به آنها امکان می دهد تا از سو ی فرهنگ های دیگر فهمیده شوند .(پل ریکو ، زندگی در دنیای متن ص ۱۰۵ ) .
۴-۱-۶- موجودات اساطیری :
ارباب انواع ،ارواح ،توتم ها ،رمزهای جاندار مینویی ،بازیگران یا عناصر حوادث ووقایعی هستند که اسطوره ها حکایت می کنند واسطوره ها بدین جهت که حوادثش در زمان کبیر روی می دهد ]همواره به اصل ومنشا چیزها وامور مربوط می شود معهذا اسطوره هایی هم هستند که به معنای خاص ،داستان های قدسی ،محسوبند وآفرینش جهان وخدایان وانسان ها را شرح می دهند وبعضی دیگر نیز می گویند چگونه آداب ورسوم وقواعد ،وضع ومقرر شدند وپاره ای هم از آینده وسرنوشت آتی انسانها وعالم یاد می کنند وسرانجام برخی دیگر ،نمونه های نوعی بعضی موقعیت ها وخلقیات را رقم می زنند .
اساطیر آفرینش ،همواره به افرینش کل عالم مربوط نمی شوند.چنانکه مثلا در بخش اعظم ملانزی ،اساطیر ،پیدایش اسمان وزمین وادم ها را توضیح نمی دهند چه اعتقاد بر این است که آنها از اغاز وجود داشته اند .اما در بسیاری مناطق دیگر ،اساطیر مربوط به آفرینش وشکل گیری عالم هست (ستاری،۱۳۷۷،۱۹۰)
۴-۱-۷-اسطوره و گونه های دیگر روایی
۴-۱-۸-اسطوره و افسانه
اسطوره در پارسی گاه با افسانه برابر نهاده شده ، اما افسانه ها داستان هایی پراکنده و بی سامانند که می توانند مایه ها و بنیادهایی ساختاری شمرده شوند و در زبان رایج مردمی قصه ای سنتی هستند .
اسطوره سر گذشتی راست و حقیقی و افسانه سر گذشتی ناراست و تصوری است .
مرز میان اسطوره و افسانه بسی تنگاتنگ است ، اسطوره حتی زمانی که رویدادهای مشخصی را روایت می کند بیانگر دورانی اساطیری ، متفاوت با دوران انسانی است در حالیکه افسانه همیشه تقریباً هم عصر انسان هاست .
اسطوره می تواند در افسانه رسوخ کند اما افسانه به هیچ وجه نمی تواند وارد اسطوره شود.
۴-۱-۹-اسطوره و نماد
می توان برآن بود که نماد نمونهبرترین است آنچه آنرا به شیوه ای رمزی باز می تاباند و باز می نماید .
از این روی ، نماد به ناگزیر در سرشت از گونه ای (همه سویگی )و (همه رویگی) برخوردار است به سخن دیگر نماد گویای همه فردهاست بی آنکه یکی از آنها به تنهایی باشد ،فردها که پراکنده اند و هر کدام به شیوه ای آنچه را که در نماد همه سویه و همه رویه شده است در خود دارند در هم می افشرند ، با هم در می آمیزند و از آن میان ،سر بر می آورد که همه آنهاست بی آنکه هر کدام از آنها به تنهایی باشد .
به عنوان نمونه اگر به نمادهای شاهنامه بنگریم پهلوان سکایی که نام و نشان او در تاریخ کمابیش یافته شده است بخت آنرا یافته است که در جهان رنگ و افسون آمیز اسطوره به جاودانگی برسد ، این نمایه رستم است .
۴-۱-۱۰-اسطوره و حماسه
حماسه واژه ای تازی است به معنی تندی و تفتی در کارودلاوری ، حماسه زاده اسطوره است ، اسطوره به مامی پرورنده می ماند که حماسه را می زاید و آنرادر دامان خویش می بالاند حماسه راستین و بنیادین جز از دل اسطوره بر نمی تواند آمد .
از این روی حماسه تنها در فرهنگ و ادب مردمانی پدید می آید که دارای تاریخی کهن و اسطوره ای دیرینه اند ،حماسه هایی که از دل اسطوره بر نیامده اند و بر نشکافته اند حماسه های راستین نیستند و تنها در ریخت و پیکره برونی به حماسه می مانند از این روی به ناچار در دل اسطوره و چنان بازتاب و نمودی از آن می باید از حماسه سخن گفت و آن را ، چونان یکی از سوی ها و روی های اسطوره می باید کاوید و پژوهید ، زیرا بدان سان که در نوشته آمد اسطوره به مامی می ماند که حماسه کودک آن است، پس حماسه در سرشت و ساختار به یکبارگی با اسطوره یکسان است .
جدایی حماسه از اسطوره در سرشت و گوهر آن نیست ، تنها دراینست که حماسه بیش از دیگر بنیادها و مایه ها بخت آنرا یافته است که راه به قلمرو جاودانه هنر بکشد و جامه ای از شعر در بر کند و در سایه ادب و افسون های آن جاودانه شود .(کزازی،۲۵۵،….)
۴-۱-۱۱-اسطوره و تمثیل
استاد علامه همایی در کنار بیان معنای تمثیل به عنوان ارسال المثل به اصطلاح تمثیل در علم منطق اشاره کرده است و می گوید : ( در تمثیل منطقی آنست که مابین دو چیز به حسب ظاهر مشابهتی وجود داشته باشد و بدان سبب حال و حکم یکی را بر دیگری قیاس کنند ) .
درباره فرق اسطوره و تمثیل باید چنین گفت که تفاوت اسطوره با تمثیل در ناخودآگاهی و خودآگاهی اسطوره است چنانچه گفته شد : با اسطوره سازی خصوصیات روان آدمی به اشیاء انتقال می یابد : دل سنگ خون می شود ، ابر سخن می گوید ، ستاره آدمیان را می نگرد ، به سوگ سیاوش همی جوشد آب ، کند چرخ نفرین بر افراسیاب .
و این کار شاعرانه بیش از هر چیز کار بشر نخستین است که برداشت خود را از زندگی به صورت اسطوره بیان می کند ، در موقع خسوف اژدهایی ماه را دهان می گیرد ،برای وزیدن باد فرشته ای گمارده شده !
از نظر بشر نخستین این فرشته واقعاً وجود دارد چنانچه اهریمن خدای بدیهاست ،و سهم اساطیر در تکوین ادیان (غیر توحیدی ) کم نیست اما برای ما اهریمن تمثیل بدی هاست بدین گونه تمثیل اسطوره ای است که از مرحله ناخودآگاهی به جهان آگاهی آمده است بر عکس در مورد اساطیر آگاهی وجود ندارد .(همایی،۲۹۹،…)
۴-۱-۱۲-اسطوره ودین
اسطوره به عنوان گونه ای از فرهنگ عامه ،پیش از قشر روحانیت بوجود آمده است وفی المثل نزد مردم متمدنی چون استرالیایی ها وجود داشته است .اما این امر مانع آز آن نشده است که حتی نزد آن گونه اقوام نیز ،اسطوره با کیش وایین ،ارتباط صمیمی وتنگاتنگی بیابد ،تا آنجا که برگزاری مراسم آیینی وعبادی با نقل وروایت اسطوره همراه است . (ستاری ،۱۳۷۷،۲۷)