-فَبِاَیآلاءِ رَبِّکُما تُکَذِبان الرحمن
« پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را منکرید؟»
جایی که ارمیا از قرآن خواندن توسط خشی متعجب شده است. ص۲۸۸
-وَجَنَی الْجَنَّتَیْنِ دَان الرحمن،۵۴
« وچیدن میوه [ از] آن دو باغ [ به آسانی] در دسترس است.»
خشی باز هم با کلمات بازی میکند و آن چیزی را استنباط میکند که خودش میخواهد و منظورش از دو بهشت، آرمیتا و سوزی هستند که در دسترسشان قرار دارند. ص۲۷۸-۲۸۸
-روز عقد کنان ارمیا و آرمیتاست و او هنوز هم تردید دارد. در این هنگام «نیمه ی سنتی بلند از نعمت ازدواج دفاع میکند و میگوید: و اَما بِنعمه ربک فَحَدِثْ ، که یعنی این نعمت را بشمار و شرح کن.» ص ۲۸۹
اما نیمهی مدرن در جواب این حرف میگوید: “و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها” که یعنی نمیتوانید نعمتهایش را بشمارید با تاکید بر لا تحصوهای آخرش. ص۲۹۰
-گاورمنت و آرمیتا بر سر طرح قطعهی سهراب صحبت میکنند، تا اینکه ارمیا سر میرسد و میگوید که او هم مال همین قطعه است و گاورمنت این آیه را در بین حرفهایش میآورد
“یا لَیتَنی کنتُ مَعَهُم فَافوز فَوزا عَظیما!” ص۲۹۷
-روز عقد است ، جیسن ، همه میهمانان را به سر میز غذا دعوت میکند:
«تفضل ! بفرمایید! اطعمه و اشربه موجود ! کُلوا واشْرِبُوا ولا… » ص۳۴۷
-بعد از مراسم عقد و فرستادن کفن از سوی هم رزمان ارمیا به عنوان کادوی عروسی ، ارمیا به هم میریزد و از خانه بیرون میرود. سرگردان در خیابانهای نیویورک پرسه میزند تا میرسد به پای میز بیلیاردی که دو نفر مشغول بازی بودند . یکی از آنها از ارمیا میخواهد جورابش را دربیاورد تا او به دست کند و راحتتر چوب را حرکت دهد . وقتی ارمیا از آنجا بیرون میآید، فراموش میکند جوراب را پس بگیرد. ارمیا با سهراب حرف میزند و سهراب به او میگوید حلالش کن که اگر این کار را نکنی باید سر پل صراط یک لنگه بایستد.
ارمیا میگوید:« ازش گذشتم! فرموده بود اِرحَم تُرحِم…» ص۳۷۷
-امام جماعت مسجد امام علی برای دلداری به جانی این آیه را برایش میخواند:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
َالْخَبِیثاتُ لِلْخَبیثیِن وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَالَّطَّیِباتُ لِلَّطَّیِبِینَ وَالَّطَّیِبُونَ لِلَّطَّیِباتِ… نور، ۲۶ « زنان پلید برای مردان پلید و مردان پلید برای زنان پلید.و زنان پاک برای مردان پاکند، ومردان پاک برای زنان پاکند.» ص۳۹۴
-در جریان مسخ شدن سیلورمنها ، سهراب به ارمیا میگوید: یک کُن فیکون که خرجی ندارد برای استاد کریم و اینکه چهقدر خرج برداشته برای آن بالایی که بهت بگوید : کونوا قرده خاسئین؟ ص۴۰۲
-در ادامهی همین جریان و توضیحات و علتیابی سهراب از مسخ سیلورمنها نیز این صدای مبهم از آسمان به گوش میرسد که :
کونوا حجاره او حدیدا…. سنگ باشید یا آهن! ص۴۰۳
-ارمیا درپی یافتن سوزی راهی جنگل میشود و طبق آموختههای کودکی، برای پیدا شدن گم شده ، شروع میکند به خواندن سوره نصر
بِسم اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ، اِذَا جَاءَ نَصْرُاللهِ وَالفتَحُ. وَرَاَیتُ النَّاسَ یَدخُلونَ فِی دِینِ اللهِ اَفواجا…
ص ۴۰۵- ۴۰۶
-ارمیا به جرم قتل و چند اتهام دیگر بازداشت شده و نه خودش پولی دارد که وکیل بگیرد و نه روی کمک مالی دیگران می توان حساب کند. پس فریادی راجع به آخر زمانیان، در همهی عالم می پیچد: والله یعبدون الصنام ! کل درهم عندهم صنم… به خداوند سوگند که بتان می پرستند ! هر درهمی نزد ایشان بتی است! ص۴۷۰
روایات
-یکی از شبهای ماه رمضان است ، بعد از بحث ارمیا و آرمیتا، ارمیا مثل هر شب ، نماز میخواند: هذا مقام العائذ بِکَ مِنَ النار… « این وضع کسی است که از آتش به تو پناه می برد…»
ص ۲۱۷
-خشی در سراسر داستان از آیات قرآن استفادهی سوء میکند و آنها را هرگونه که بخواهد معنا و به قول معروف تفسیر به رای می کند. در سخنرانی افطاری حاج عبدالغنی اوج این کار را میبینیم :« امروز این نور، همان نور السماوات و الارض است . این که نبی گرامی فرمود: علیکم بالسواد الاعظم ، شهر بزرگ امروز یعنی نیویورک…» ص۲۳۱
-در شب قدر بعد از آوردن آیات قرآن و تورات، روایتی از حضرت علی(ع) نقل میکند:
«ازمنبر چوبی مسجد کوفه به مستمعان نظری میافکند. چهرهها را یک یک برانداز میکند. انگار دنبال رفقای رفتهاش میگردد. آه میکشد و سر تکان میدهد .»
اَین اَخوانی الذینَ رکبوا الطّریق و مضَوا علی الحّقِ؟ اَین عمار؟ و اَین ابُن الّتهیان؟و این ذوالشّهادتین؟ ص۲۸۴
-روز عقد کنان ، آرمیتا کیک سارالی توت فرنگی خریده است. « توت فرنگی را نمیشود فریز کرد، برای همین ژن بعضی ماهیهای قطبی را با آن قاتی کردهاند با ژن توتفرنگی تا بشود ۶ ماه در فریزر نگش داشت.» اینها توضیحات خشی است اما ارمیا گوش نمیدهد وحکم «اطلبوا العلم و خذِ الحِکمَه را نادیده میگیرد…» ص۳۱۸
-روز عید فطر است و روز عقد کنان ، ارمیا نماز عید فطر میخواند: “اللّهُمَ رَب الْکِبرِیاءِ وَالْعَظَمَهِ ، وَ رَبَ الْجُودِ وَ الْجَبَروتِ ، وَ رَبَ العَفِوَ وَالْرَّحْمَه.. ص۳۲۴
-ارمیا به دنبال ۴۰ مومن میگردد تا کفنش را امضا کنند؛ اما هیچ کس این کار را برایش انجام نمیدهد ، پس به جای آن، شبها روی کفن میخوابد تا به یاد قبر و قیامت باشد ، تلقین را که تمام میکند، دعای کمیل را ورق میزند و با خود میاندیشد که زندهگی نیست مگر سیری از “کَم مِن ثَنَاء جَمیل لَسْتُ اَهلا لَه نَشَرْتَه “، (فرازی از دعای کمیل) امیرمومنان می فرماید : چه بسیار ستایش زیبا از من پراکندی ، حال آن که اهلش نبودم…
“ارحم من لا یرحمه العباد و اقبل من لا یقبله العباد” و امامی که زینت پرستندگان بود ، میگوید: خداوندگارا ، ببخش آن که را عباد نمیبخشند و بپذیر آن را که بلاد نمیپذیرد….
« در این میان چارهای ندارد الا این که از حضرت اباعبدالله گذر کند. پس با صدایی گرفته و مردانه کانه صدای سهراب فریاد میکشد: “اگر تیر دیگری هم داری بفرست ، اگر بلای دیگری هم داری نازل کن، اَلْبَلاءِ لِلْولاء…." » ص ۴۲۲- ۴۲۳
-آرمیتا و حاج مهدی به دفتر حفظ منافع ایران میروند تا با کمک آنها بتوانند ارمیا را تبرئه کند؛ اما در راه برگشت، پیامی به تلفن همراه آرمیتا میآید که شماره قبر ارمیا است همراه با این جمله :
«اللهم ارحم من لا یرحمه العباد و اقبل من لا یقبله البلاد! منتظرم… » ص۴۸۰
تورات
ارمیا برای کمک به خشی به موسسهی آنها رفته و از بدو ورود ابری که در سقف ساختمان و در آسمان مصنوعی آنجاست ، توجهش را جلب میکند پس این بخش از تورات را زمزمه میکند: “و من هر گاه ابری در حرکت میبینم ، یقین میکنم که او موظف است سایه بیندازد بر برگزیدهای از برگزیدگان خوب خداوند“. ص۱۶۹
-در شب افطار عبدالغنی، بعد از مرور آیات بخشی از تورات را به ذهن میآورد:
«کتاب مقدس میگوید : کلام خداوند در خشکسالی به ارمیا نازل شد و خداوند به من گفت که بر خیر این قوم دعا منما!… » ص ۲۳۳
«در کوچههای اورشلیم آیا منصفی پیدا می شود تا او را بیامرزم؟» ص ۲۸۳
-روز عقد است و ارمیا این صدا را از قرونی پیش ، از باب شانزدهم سفر ارمیای نبی میشنود که: «وکلام خداوند بر من نازل شده گفت برای خود زنی مگیر و ترا در این مکان پسران و دختران نباشند…» ص۲۹۱
-شب است و ارمیا روی کفنش خوابیده است و بعد از خواندن ادعیه این جملات میآید: «نویسندهای که قصهی همه عالم را مینویسد در باب اول مراثی ارمیای نبی مینویسد:
چهگونه شهری که پر از مخلوق بود ، منفرد نشسته است. چهگونه آن که در میان امتها عزیز بود مثل بیوه زن شده است… » ص۴۲۳
-ارمیا، شب را در جنگل با راز و نیاز سپری میکند و هنگام صبح با دختر وپسر جوانی روبرو میشود که ودر جنگل گذرانده اند، آن هم به خاطر تمام شدن پول شان، نویسنده این متن را میآورد:
خداوند در باب سوم ارمیای نبی میگوید: «و زمین را به زنا و بد رفتاری خود ملوث داشتید ، پس بارشها باز داشته شد و… چهگونه به فراز هر کوه بلند و زیر هر درخت سبز رفته در آنجا زنا کرده است… و واقع شد که به سبب سهل انگاری او زمین ملوث گردید و او با سنگها و چوبها زنا کرد. » ص ۴۲۹-۴۲۸
-ارمیا بعد از دیدار دختر و پسر جوان در جنگل گام برمیدارد و هرازگاهی دانه های درخت زبان گنجشک کوهی با دنبالههاشان میچرخند و جلو پایش به زمین مینشینند. و خدا باز از زبان کهنهی ارمیای نبی روایت میکند: “پس کلام خداوند بر من نازل شده گفت ای ارمیا چه میبینی؟ گفتم شاخهای از درخت بادام. خداوند مرا گفت نیکو دیدی ، زیرا که من بر کلام خود دیده بانی میکنم تا آن را به انجام رسانم.” ص۴۲۹
-ارمیا دلش میخواست در جنگ شهید شود؛ اما این طور نشده بود. پس دوست داشت جور دیگری از دنیا دل بکند. تنهای تنها. باب اول مراثی ارمیای نبی مینویسد:
“چهگونه شهری که پراز مخلوق بود، منفرد نشسته است. چهگونه آن که در میان امت ها عزیز بود، مثل بیوه زن شده است… شبانگاه ، زارزار میگرید. همهی دوستانش به او خیانت ورزیدند…” ص۴۵۵
شعر
- ترکان پارسیگوی بخشندگان عمرند «ساقی بده بشارت پیران پارسا را » (حافظ)
ص۷۱
- یک انسان که یافت مینشود جستهایم ما (اشاره غیرمستقیم به شعر مولانا)
«گفتم که یافت مینشود جستهایم ما گفت آن که یافت مینشود آنم آرزوست.»
ص۱۱۱
منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله سبک شناسی داستان «بیوتن» ...