پس می توان چنین استنباط کرد که با رویداد انقلاب در سطح جامعه یک انقلاب نیز در حوزه ی ادبیات رخ داده است که قالب تقریبا همان است اما محتوا به کلی دگرگون شده است. شعری که برای خوشامد و لذت سردمداران قدرت و صرفاً در قبال مبلغی شاید هم ناچیز سروده و هم چون یک کالا خرید وفروش می شد؛ بعد از انقلاب مشروطه و مخصوصاً با آغاز انقلاب اسلامی و اندکی قبل از آن به یک شعر ارزشی تبدیل شد، که فقط در جهت ارزشها و آمال و آرزوهای یک ملت و یک جامعه بیان می شد و شاعر بدون هیچ توقع و چشم داشت مادی از سرایش شعرش، آثاری را خلق می کرد که خیلی زود برسرزبان ها می افتاد و همچون یک شعار ملی در بستر زمان جاودان باقی می ماند. شاعری که از توده ی عامه ی مردم بود نه جدا از آنها، خیلی خوب شرایط را حس می کرد. او از بیرون نظاره گر نبود بلکه خود به شخصه مسائل را درک می کرد. شعر انقلاب زاییده ی فکر و اندیشه ی شاعر انقلابی هم جهت و همسو با اهدافی است که انقلاب اسلامی برآنها پایه ریزی شده بود. حماسه و عرفان که در ما سَبَق و درگذشته ی ادبیات ما دو گرایش جدا از هم بودند و هیچ گونه نقطه ی برخوردی نداشتند و هر کدام مسیر خویش را می پیمودند در حوزه ی شعر انقلاب اسلامی با همدیگر گره خوردند و نوعی شعر حماسی –عرفانی را رقم زدند زیرا انقلاب اسلامی که برگرفته از تعالیم اسلامی و آموزه های دینی بود و انقلابی دین محور، خدایی و مذهب سالار محسوب می شد و تمام برنامه هایش بر این اساس پایه ریزی و شکل گرفته واز طرف دیگر وطن پرستی، مقاومت، ایثار و از خود گذشتن و مقاومت را در جهت حفظ آرمان ها و ارزشهای اخلاقی و اسلامی توصیه می کرد؛ توانست دو مقوله ی حماسه و عرفان را که زمانی به دور از هم طی طریق می کردند، با همدیگر در یک مقوله و یک جهت سازماندهی کند و در جهت اهداف خویش از آنها بهره ببرد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
«شعر انقلاب اسلامی در مسیر رشد وبالندگی خود دوره ای هشت ساله از مقاومت و ایثار، از جان گذشتگی و حماسه آفرینی جوانان پرشور و عاشقی را شاهد بود که سبب شد، لحظه لحظه تصاویر آن رنگی فراخور واقعیت های گوناگون اجتماع در برابر جنگ و وقایع متفاوت آن را به خود بگیرد. شعرمقاومت ایران، فصلی خونین، پربار و شکوهمند از ادبیات انقلاب اسلامی که با ترنم عطر آگین خود، ادبیات معاصر کشور ما را وجهه و آبرویی در خور بخشیده است.»
(قاسمی ، ۱۳۸۳، ۸)
ادبیات ما مخصوصاً در مبحث شعر شدیداً تحت تاثیر انقلاب اسلامی و افکار، اندیشه ها و آرمان های آن قرار گرفت. قالب غزل که مدتها تحت سیطره ی عشق آسمانی و زمینی قرار داشت و از خط و خال و لب و گیسوی معشوق سخن می گفت و معشوق آسمانی را در بهترین شکل می ستود، حالا ارزشها را یادآوری می کرد و مناسبت ها وآیین های مذهبی و دینی را به نحوی در درون خود جای داده بود. در قصیده دیگر نمی توان از مدح و ستایش «فلان الدوله » چیزی
یافت .بلکه باید مدح وستایش وطن، حفظ ارزشها، آزادی –البته نه آن آزادی در شعر عرفان فارسی-بلکه آزادی به معنای دموکراسی، مقاومت، پایداری را جستجو کرد. در قالب مثنوی دیگر داستانهای بلند و حکمی را شاهد نیستیم بلکه مناسبتها، شعرهایی با محتوای آیینی ومناسبت های دینی، مذهبی را شامل می شود. اولین جرقه های شعر انقلاب در حالی زده شد که هنوز نهضت انقلاب اسلامی به پیروزی نرسیده بود. شاعرانی که قبل از انقلاب ودر رژیم سابق به نوعی اعتراض گونه اشعاری را سرودند که البته به خاطر جوسیاسی حاکم برجامعه شعر آن زمان هرچند با الهامات انقلاب سروده می شد، بیشتردر قالب نمادها بیان شده وشاعران از ترس کمتر می توانستند سخنان و اندیشه و افکار خویش را آشکارا ظاهر کنند، که از همانجا ادبیات انقلاب شروع شد و شاعر سهم عمده ای در بیداری مردم و بیان حقایق ، اعتراض به آنچه که مخالف با آرمان های اسلامی و مغایر با صلاح مملکت بود داشت. ادبیات انقلاب به عنوان موتوری محرک از آغاز با مردم همراه بود ودر جهت پیشبرد اهداف وآرمانهای آن لحظه ای عقب نشینی نکرد. در اینجا اشاره به این نکته ضروری به نظر می رسد که اگر در یک جامعه انقلابی رخ دهد آنچه مسلم است اینکه همه ی آحاد مردم و از جمله روشنفکران با آن همراه و موافق نیستند در عرصه ی ادبیات نیز که جزیی از جامعه است این امر مستثنی نیست. در پیدایش انقلاب اسلامی شاخه ای از ادبیات معاصر از قبل از انقلاب شروع به رشد کرد که از همان اوایل با انقلاب اسلامی و اهداف و راهبردهای آن موافق نبودند؛ این گروه که بیشتر تمایلات غربی داشتند و شاید بیشتر افرادی که تحصیل کرده غرب بودند و آموخته های آنها بیشتر غرب گرایانه بود هیچ وقت نتوانستند تمایلات خویش را با انقلاب اسلامی همسو و هم جهت کنند؛ لذا در برخورد با انقلاب و عملکرد آن همیشه سازمخالف می زدند.
«از شاعران و نویسندگان این شاخه گروهی که وضع داخلی کشور و ارزش های انقلاب را
نمی توانستند بپذیرند یا دست کم تحمل کنند، به خارج از کشور، عمدتاً اروپا و آمریکا، مهاجرت و درآن جا دور از وطن کار خود را دنبال کردند و طبعاً در آثارشان مایه های ملی، غم غربت و ناخشنودی از انقلاب و ارزشهای متعلق به آن، بیشتر از هر چیز دیده می شود»
(یا حقی ، ۱۳۷۹، ۲۰۲)
شعر انقلاب از جهت قالب و شکل بیشتر سنتی بود. با توجه به اینکه از انقلاب قالب و فرم شعر فارسی با همت شاعران معاصر نظیر نیما مدتها می گذشت اما شاعران وفادار به انقلاب اسلامی بیشتر اشعارشان را در قالب های سنتی سروده اند و تقریباً می شود گفت که شیوه ی نیمایی تا اندازه ای از رونق افتاد. البته این روند فقط در اوایل انقلاب رواج داشت وبه مرور که به پیش
می رویم شاعران کم کم در شعر نو نیز طبع آزمایی می کنند. بی توجهی به شیوه ی نیمایی و روی برگرداندن از آن به دلایل سیاسی صورت می گرفت زیرا :
«علاقه به ساخت نیمایی و بی توجهی به سنتهای ادبی، تلویحاً به معنی علاقه به غرب و
بی عنایتی به ارزش های انقلاب تصور می شد. خوشبختانه این تصور دیری نپایید و کم کم – هر چند در مقیاسی محدود تر-ساخت نیمایی هم در شعر انقلاب جایی باز کرد، بدون اینکه کاملاً مثل قالب سنتی جا بیفتد و عمومیت پیدا کند»
(همان، ۲۰۶)
انقلاب به وجود آمده درحوزه ی شعر، بعد از انقلاب اسلامی با حفظ ساختار بیشتر سنتی، درون مایه ومحتوای آن را به خاطر همراهی و هم فکری با ایدئولوژی و مکتب اسلامی نهضت با تغییرات عمده و اساسی دگرگون کرد. یکی از مؤلفه هایی که بعد از انقلاب اسلامی در شعر نمود پیدا کرد و توانست به عنوان یکی از مضمون های کلی شعر دست مایه بسیاری از شاعران انقلاب قرار گیرد معارف اسلامی و مطالب و موضوعات مربوط به آن بود. شاعران و گویندگان وفادار ومتعهدبه انقلاب اسلامی که اشتیاق فراوانی به مضامین دینی – اسلامی داشتند با توجه به شرایط به وجود آمده که مساعد برای بیان افکار و اندیشه های دینی بود، خیلی زود توانستند شعرهایی در این باب به دوستداران و خوانندگان این گونه مطالب ارائه کنند. البته شعری که با مضامین دینی سروده می شود مطالب زیادی را در برمی گیرد، که می توان به مفاهیم قرآنی، احادیث، روایات، مناسبت های دینی، شخصیت های مطرح در دین، مرثیه ها، سوگواری ها، اشاره به حوادث مهم از جمله واقعه ی کربلا و مسائلی از این قبیل که به نوعی با دین و مذهب ارتباط تنگاتنگی داشتنداشاره کرد. اما بیان این نکته در این جا خالی از لطف نیست که در بین شاعران سابق ما نیز این مطالب البته با نمود دیگر یافت می شود اما در دوره ی انقلاب از بسامد بسیار بالایی برخوردار است. از طرف دیگر شاعران در پیش از انقلاب فقط به خاطر بیشتر گریاندن و متأثّر کردن مردم مراثی و سوگواری های واقعه ی عاشورا را بیان می کردند و کمتر به بیان ارزشها می پرداختند که نمونه ی بارز آن را در قرن دهم می توان از محتشم کاشانی نام برد. شاعران پس از انقلاب بیشتر در پی بازگو کردن ارزشهایی بودند که در پشت این حوادث و اتفاقات وجود داشتند اصولاً به دنبال چونی و چرایی این واقعیات بر می آمدند.
«در انقلاب اسلامی ، گرایش شاعران به نظام حاکم، شکل متفاوتی پیدا کرد و از آن جا که شایبه ی مادی در این میان کمتر دخیل بود، شعرها بیش از آن که شکل ستایش از افراد را بیاید، صورتی در خور از ستایش و تکریم ارزشها را پیدا کرد و حتی شعرهای بسیاری که برای امام خمینی (ره) سروده شد، نیز به انگیزه ی پاسداشت ارزش های معنوی ایشان بود، نه قدرت و نفوذ مادی» (محدثی خراسانی ، ۱۳۸۸، ۱۲۲)
مقوله ی دیگری که در شعر این دوره قابل توجه است، بیان اهداف، آرمان ها و ایده های انقلاب و گرامی داشت حادثه ها و اتفاقات رخ داده در آن، یاد بود شخصیت های برجسته ی انقلابی، ارزشهای والای اسلامی و دینی مرتبط با انقلاب و جریانات همسو با آن می باشد. شاعر انقلابی خود را ملزم می داند در حفظ ارزشهای بنیادین نظام، تبلیغ گرایش های فکری آن، تحریک و برانگیختن دوستداران در جهت نگهداری از پایه های اساسی انقلاب و مذّمت و نکوهش دشمنان آن لب به سخن گشاید و شعر بسراید زیرا تاثیری که شعر می تواند بر مخاطب خود داشته باشد به مراتب بیشتر و نفوذی تر از نثر است و چه بسا در دوره ای از زمان تیغ قلم برنده تر از شمشیر است. شاعران در این رابطه شعرهایی سرودند که در زمان خود به عنوان سرودهای ملی مطرح شدند و تلفیق اشعار انقلاب با آهنگ های مهیج و حماسی سروده های زیبا و تاثیرگذاری را به وجود آوردند که هنوز بعد از سی سال از تولید آنها وقتی شنیده می شوند، روزهای گرم و امید بخش انقلاب را در اذهان تداعی می کنند و همین اشعار و سروده های انقلابی و وابسته به اندیشه های انقلاب اسلامی است که مُهر ماندگاری بر آنها زده اند.
هنوز چند صباحی از رویش گلهای انقلاب نگذشته بود که بادخزان شروع به وزیدن گرفت ودر اندکی بعد طوفان سهمگین این باد در خارج از خانه کم مانده بود همه چیز را در نوردد؛ اما گلها همه ریشه در خاک داشتند و استوار وپابرجا ایستادگی کردند اگرچه گلهای بسیاری پر پر شدند اما عده ی بی شماری نیز مقاومت کردند. آن گاه که جنگی ناخواسته و نابرابر انقلاب نوپای ما را به چالش کشید، درون مایه و مضمون دیگری مهمان ادبیات ما شد. به محض اینکه جنگ در گرفت ادبیات پایداری شکل گرفت وچون جنگ حق وباطل بود و سخن از دفاع و حفظ ارزشها و نگهداری از دین وحیثیت وبه نوعی خدایی بود عرفان و حماسه به هم گره خوردند، و پدیده ی دیگری به نام دفاع مقدس به عرصه ی ادبیات راه یافت.
«ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس با شناخت ظرایف و ظرفیتهای ساختاری خود وبا درنگ در حوزه های متعدد معنایی حتی در دورترین نقاط و کورترین زاویه ها که حمایت دستگاهی را نداشته است، سر برآورده است و امروزه به نظیره ی درختی تنومند و بارور ریشه در خاک دواند و شاخه به افلاک رسانده است» (کافی ، ۱۳۸۹، ۸)
پس با تأملی بر اشعار انقلاب اسلامی متوجه این مساله می شویم که حجم بسیاری از اشعار انقلاب مربوط به جنگ هشت ساله و مسائل مربوط به آن و پیامدهای وابسته به دفاع مقدس می باشد. چه بسا به خاطر رشد فکری شاعران نسبت به اوایل انقلاب اشعار این دوره پر محتواتر و منسجم تر از قبل نیز می باشد.
«توجه به جنگ و رویدادهای پیرامون آن نیز، از دیگر موضوعات مورد توجه شاعران در این دوره است. این علاقه به شکل قابل توجهی به شعرها سرایت کرد. شعرهای جنگ هم از لحاظ محتوایی وهم از منظر صوری، بر سروده های آغازین انقلاب و آن دسته از شعرها که به مناسبت پیروزی انقلاب سروده شده است، برتری یافت. علت عمده ی آن را می توان رشد اندیشه ی شاعران در این فاصله زمانی دانست.» (محدثی خراسانی، ۱۳۸۸ ، ۱۲۲ )
وقتی جنگ شروع شد علاوه بر آن که دلاور مردانی در عرصه ی پیکار رو در رو با خصم زبون به خاک و خون غلتیدند، انسان های بی گناه وبی پناهی در جنگ نابرابر ودر بمباران شهرها و روستاها طعم شهادت را چشیدند و چه بسیار کودکانی که در آغوش مادران قنداق خونین کردند. آن زمان بود که فرهنگ شهادت با عظمت واندیشه ی والای الهی در جامعه گسترش یافت و این مساله به عنوان یک مضمون و محتوای کلی به عرصه ی شعر و ادبیات انقلاب اسلامی وارد شد. فرهنگ شهادت و ایثار گری وقتی ارزش یافت و معارج را در نوردید که با واقعه ی کربلا و
حادثه ی عاشورا و شهادت امام حسین و یاران وفادارش تلفیق شد. زمانی که جنگ آغاز گردید هر چند حفظ تمامیت ارضی کشور حایز اهمیت بود ولی آنچه که مورد توجه بود و مردم به خاطرش جان می دادندحفظ ارزشها و از همه مهمتر دین و مذهب بود همان که امام حسین به خاطر آن خود و خانواده اش را در ظهر عاشورا تقدیم آن کرد. پس مقوله ی شهادت و دیگرمولفه های وابسته به آن یکی از رقم های مهم اشعار انقلاب قرار گرفت .
آنچه شاعران انقلاب را متعهد کرد و در مسیر انقلاب به پیش می برد؛ بیشتر حس وطن پرستی و ناسیونالیستی وافری بود که در آن زمان نمود بیشتری داشت. ایرانیان در هر برهه از زمان نسبت به وطن و کشورشان غیرت و تعصب خاصی داشتند وبرای مام وطن ارزش و اهمیت خاصی قائل بودند. لذا در اشعار این دوره نیز می توان مضمون های وطن پرستی و موارد مربوط به آن را مشاهده کرد که البته با توجه به موضوع اصلی پایان نامه در فصل بعد مفصلاً به این موضوع و شواهد شعری مربوط به آن ودیگر مضامین پرداخته می شود.
شاعران انقلاب قبل از شروع نهضت به خاطر بعضی از مسائل سیاسی و خفقان حاکم بر جامعه و عدم آزادی اندیشه بیشتر در لفافه سخن می گفتند و استفاده از تمثیل ها و نمادها به وفور یافت می شود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و باز شدن فضای سیاسی برای شاعران انقلاب ، شاعران فضای جدید را مناسب اندیشه و افکار و عقاید خود می دانستند؛ لذا لازم هم نبود که سخن را در پرده بگویند؛ به هم خاطر شعر بعد از انقلاب از این لحاظ ساده، سلیس و روان و به دور از هر گونه ابهام و پیچیدگی خاص شعری گفته شده و شعری زود فهم و آسان به نظر می رسد. اما قابل توجه است که بسیاری از شاعران نیز به مسائل انتزاعی و ذهنی و عمدتاً تشبیهات غیر حسی روی آوردند که در خیلی از اشعارابهام وگره خوردگی به چشم می خورد به همین خاطر شعر این شاعران تقلیدی از شاعران سبک هندی مانند بیدل و صائب می باشد و نوعی تشبّه سبکی با سبک هندی را در اذهان تداعی می کند؛ از جمله می توان به معناهای تک بیتی، معنا بر اساس محور افقی بیت و گسستگی در محور عمودی شعر و حذف وجه شبه در تشبیهات وهمی و خیالی و غیر معقول از آن جمله اند. با توجه به این مسائل آقای محمد جعفریاحقی در کتاب «جویبار لحظه ها» شعر انقلاب را فاقد هویت سبکی مشخص می داند :
«هنوز از این حیث هویت ویژه ی خود را پیدا نکرده است. وقتی قالب سنتی را برگزیدیم، عمدتاً چنین پنداشته می شود که باید از یکی از سبکهای سنتی شعر فارسی که مثلاً در عصر فردوسی یا مولوی، یا صائب رایج بوده است، پیروی کنیم. در شعر انقلاب عناصری از این هرسه سبک دیده می شود، بدون اینکه رنگ کلی یکی را بی توجه به دو سبک دیگر، در خود منعکس کند» (یاحقی، ۱۳۷۹، ۲۰۷)
فصل سوم:
نگاهی به احوال، افکار و اشعار شاعران انقلاب
(قیصر امین پور، سید حسن حسینی، علی معلم دامغانی، حمید سبزواری )
۳-۱ ) قیصرامین پور
ازجمله شاعرانی که در بطن انقلاب و همراه با آن بالید و رشد کرد و توانست با سلاح قلم وشعر در خدمت انقلاب باشد، قیصر امین پور است. وی از جمله شاعران تحصیل کرده است که در کنار کار هنری و سرودن شعر به تدریس در دانشگاهها نیز مشغول بود. اگرچه او به عنوان شاعر انقلاب شناخته شده ودر جامعه ی ادبی به خاطر ویژگی های شعرش مشهور است ولی حوزه ی کودک و نوجوان او را از آن خود می داند ودو دفتر شعری که به نامهای «به قول پرستو» و «مثل چشمه-مثل رود» در این زمینه آوازه ی خوبی دارند. امین پور در زمینه ی شعر نو تحت تاثیر نیما یوشیج است، اما قالبهای «غزل» ، «چهارپاره» ، «دوبیتی» و «مثنوی» نیز از قالبهای مورد علاقه ی اوست.
۳-۱-۱ ) زندگی
قیصرامین پور، متولد دوم اردیبهشت ماه ۱۳۳۸ دزفول است.وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در گتوند و در دزفول به پایان برد، سپس به تهران آمد و دکترای خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۶ اخذ کرد. وی فعالیت هنری خود را از حوزه ی اندیشه و هنر اسلامی در سال ۱۳۵۸ آغاز کرد. در سال ۱۳۶۷ سردبیر مجله سروش نوجوان شد و از همین سال اشتغال به تدریس در دانشگاه الزهرا و دانشگاه تهران را آغاز کرد. در سال ۱۳۸۲ نیز، به عنوان عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی انتخاب شد. اولین مجموعه شعرش را با عنوان «تنفس صبح» که بخش عمده آن غزل بود و حدود بیست قطعه شعر آزاد، از سوی انتشارات حوزه ی هنری در سال ۶۳ منتشر کرد و در همین سال دومین مجموعه شعرش «در کوچه آفتاب» را در قطع پالتویی توسط انتشارات حوزه ی هنری وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی به بازار فرستاد در سال ۱۳۶۵ «منظومه ظهر روز دهم» توسط انتشارات برگ، وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به بازار می آیدکه شاعر در این منظومه ی ۲۸ صفحه ظهر عاشورا، غوغای کربلا و تنها عشق را به عنوان جوهره ی سروده بلندش در نظر می گیرد. سال ۶۹ برگزیده دو دفتر «تنفس صبح» و «در کوچه آفتاب» با عنوان «گزیده دو دفتر» شعر از سوی انتشارات سروش منتشر
می شود. «آینه های ناگهان» تحول کیفی و کمی امین پور را بازتاب می دهد؛ در این مرحله امین پور به درک روشن تری از شعر و ادبیات می رسد. اشعار این دفترنشان از تفکر و اندیشه ای
می دهد که در ساختاری نو عرضه می شود. «آینه های ناگهان»، امین پور را به عنوان شاعری تاثیرگذار در طیف هنرمندان پیشرو انقلاب تثبیت می کند و از آن سو نیز موجودیت شاعری از نسل جدید به رسمیت شناخته می شود. در اواسط دهه ی هفتاد دومین دفتر از اشعار امین پور با عنوان «آینه های ناگهان ۲» منتشر می شود که حاوی اشعاری است که بعدها در کتاب های درسی به عنوان نمونه هایی از شعرهای موفق نسل انقلاب می آید. در همین دوران است که برخی از اشعار وی همراه با موسیقی تبدیل به ترانه هایی می شود که زمزمه لب های پیر و جوان
می گردد. پس از تثبیت و اشتهار، ناشران معتبر بخش خصوصی، علاقه خود را به چاپ اشعار امین پور نشان می دهند و در اولین گام، انتشارات مروارید گزیده اشعار او را کنار گزیده اشعار شاملو، فروغ، نیما و . . . به دست چاپ می سپارد که در سال ۷۸ به بازار می آید. «گل ها همه آفتابگردانند» جدیدترین کتاب امین پور نیز در سال ۸۱ از سوی انتشارات مروارید منتشر می شود که به چاپ های متعدد رسید و با استقبال خوبی روبه رو شد .
دکتر قیصر امین پور در سال ۱۳۸۲ علی رغم تمایلش از سردبیری سروش نوجوان استعفا داد، و به کارهای پژوهشی مشغول شد. او در سال ۵۸، از جمله شاعرانی بود که در شکل گیری و استمرار فعالیت های واحد شعر حوزه ی هنری تا سال ۶۶ تاثیر گذار بود. وی در تاریخ ۷ آبان ۱۳۸۶ هجری شمسی در گذشت .
قیصر امین پور پیش از آنکه به عنوان شاعر کودک و نوجوان به شمار آید؛ در جامعه ی ادبی امروز به خاطر ویژگی های شعری اش شناخته شده است و شعرهای عمومی اش بیشتر از شعرهای کودکانه و نوجوانانه اش برسر زبانهاست. از نیمه دوم دهه ی شصت بود که قیصرامین پور به ثبات زبان و اندیشه در شعرش دست یافت. هر چند جامعه ی ادبی او را به عنوان یک ادیب آکادمیک و استاد دانشگاه می شناسند، ولی حوزه ی ادبیات کودکان و نوجوانان هنوز قیصر را از آن خود می داند. دو دفتر «به قول پرستو» و «مثل چشمه- مثل رود» آوازه ی خوبی دارند.
۳-۱-۲ ) گاه شمار زندگی و آثار
۱۳۳۸- تولد در گتوند خوزستان ، دوم اردیبهشت
۴۴-۱۳۴۳- تحصیل در مکتب خانه
۴۹-۱۳۴۵- تحصیلات ابتدایی در گتوند
۵۷-۱۳۵۰- تحصیلات دوره راهنمایی و دبیرستان در دزفول
۱۳۵۷- پذیرفته شدن در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران
۱۳۵۸- انصراف از رشته دامپزشکی و ورود به دانشگاه تهران، همکاری در شکل گیری حوزه اندیشه هنر اسلامی
۷۱-۱۳۶۰- دبیری شعر هفته نامه سروش
۶۲-۱۳۶۰- تدریس در مدرسه راهنمایی
۱۳۶۳- انتشار کتابهای «تنفس صبح» و «درکوچه آفتاب»
۱۳۶۳- تغییر رشته به ادبیات فارسی دانشگاه تهران
۱۳۶۵-انتشار «طوفان در پرانتز» (نثر ادبی) و منظومه «ظهر روز دهم » (برای نوجوانان)
۱۳۶۶- بیرون آمدن از حوزه ی هنری، آغاز دوره کارشناسی ارشد ادبیات
۱۳۶۷- سردبیری ماهنامه ادبی-هنری سروش نوجوان و آغاز تدریس در دانشگاه الزهرا (س)
۱۳۶۸-انتشار «مثل چشمه مثل رود» (برای نوجوانان) جایزه نیما یوشیج (مرغ آمین بلورین)
۱۳۶۹- آغاز دوره ی دکترای ادبیات فارسی