ازدیدگاه لادو(۱۹۵۷)رویکرد قوی متمرکز است بر تداخل نظام زبان اول در نظام زبان دوم و این نوع تداخل در این رویکرد اصلی ترین مانع در جهت یادگیری زبان دوم محسوب می شود. این رویکرد ریشه در روان شناسی رفتارگرا و زبانشناسی ساختگرا دارد. لادو مدعی است که از قابلیت های این رویکرد می توان به این نکته اشاره کرد که با بررسی و مقایسه نظام مند زبان و فرهنگ جامعه مقصد با زبان و فرهنگ جامعه مبدا، الگوهای مشکل آفرین در یادگیری زبان دوم را می توان پیش بینی و توصیف کرد.
پیش فرض های موجود در این رویکرد از نگاه لانتولف[۷۹] (۲۰۰۰: ۱۸۶) به قرار زیر است:
دلیل اصلی، یا حتی تنها دلیل بروز مشکل و خطا در یادگیری زبان خارجی تداخل زبان اول در یادگیری زبان دوم است.
این مشکل ها عمدتا یا به طور کلی، به دلیل وجود تفاوت ها در دو زبان است.
هرچه این تفاوت ها بیشتر باشند، مشکلات یادگیری حادتر و بیشتر خواهند بود.
نتایج مقایسه دو زبان، باید بتواند مشکلات و خطاهای حین یادگیری زبان دوم را پیش بینی کند.
آنچه باید آموزش داده شود را می توان در مقایسه دو زبان و استخراج مشابهت های آنها یافت، تا آنکه آنچه دانش آموزان باید بیاموزند برابر باشد با مجموع تفاوت های حاصل از بررسی مقابله ای دو زبان.
اما رویکرد دیگری که در پی کاستیهای تحلیل مقابلهای مطرح شد و جنبه های غیرواقعی رویکردهای پیشین را آشکار کرد رویکرد معتدله بود. اولر و ضیاء حسینی(۱۹۷۰) بر مبنای تحلیلشان از خطاهای املایی زبان آموزان خارجی، این رویکرد را پیشنهاد کردند. آنها برخلاف ادعای رویکرد قوی، اظهار داشتند که املای کلمات برای زبان آموزانی که الفبای لاتین (اسپانیایی، آلمانی، اسلاو) داشتند به مراتب دشوارتر بود تا برای زبانآموزانی که الفبای غیرلاتین (چینی، ژاپنی، سامی) داشتند. آنها همچنین ادعای رویکرد ضعیف را نیز رد کردند که میگفت زبانآموزان با الفبای لاتین به خاطر انتقال مثبت بهتر از دیگران زبان میآموختند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
رویکرد معتدله مدعی بود که از توان تبیینی بیشتری برخوردار است، چراکه به جای تمرکز بر بررسی تقابل میان دو زبان، به ماهیت یادگیری زبان می پردازد. این رویکرد به عنوان نوع خاصی از اصل تعمیمبخشی محرک تعریف می شود که میگوید طبقه بندی الگوهای انتزاعی و ملموس مطابق شباهت های درکشده و تفاوتهای درکشده ی آنها مبنای یادگیری زبان است، بنابراین هرجا که الگوها به لحاظ فرم یا معنا در یک نظام یا بیشتر کمترین تفاوت را داشته باشد، به این گونه خطا منجر خواهد شد. بنابراین زبان آموزان با الفبای لاتین مشکل زیادی در یادگیری زبان داشتهو خواهند داشت.
۲۲
۲-۲-۸-خطا و اشتباه[۸۰]
بررسی خطا، بخش مهمی در زبان شناسی کاربردی است. بررسی خطا ها، معتبرسازی یافته های مطالعات زبانی مقابله ای را مهیا میسازد. مقایسه دوزبانه، براساس این نظریه استوار است که تفاوتهایی بین زبان مادری و زبان دوم موجود است. مطالعات مقابله ای به این جهت انجام میشوند تا این تفاوتها را کشف و توصیف نمایند. تجزیه و تحلیل خطا پیش بینی های نظریه واقع در شالوده مقایسه دو زبانه را اثبات یا رد میکند. تجزیه و تحلیل خطا در این مفهوم یک تکنیک تجربی برای اعتبار بخشیدن به نظریه انتقال[۸۱]است. همچنین بخشی از مطالعه روان- زبان شناختی یادگیری نیز میباشد. توصیف خطا یک کار زبانشناختی است. خطاها به واسطه اعمال نظریه زبانی به داده های گفته های غلط تولید شده توسط زبان آموز یا گروهی از زبان آموزان توصیف میگردند. هر چه نظریه زبانی بسنده تر باشد توصیف زبانی خطاها نیز بهتر صورت خواهد گرفت که همین پیشرفت را میتوان در تجزیه و تحلیل مقابله ای نیز مشاهده کرد.
براون(۱۹۸۷)برای تعیین تمایز میان خطا و اشتباه می گوید بسامد وقوع،ملاکی برای بیان و تعیین این تمایز است.بدین صورت که او خطاهایی با بسامد کم را به عنوان اشتباه یا خطای کنشی در نظر می گیرد و خطاهایی با بسامد زیاد را به عنوان خطاهایی نظام مند می شناسد(براون،۱۷۱:۱۹۸۷).
فارسی زبانان در آغاز فراگیری زبان خارجی، نظام زبان مادری را آگاهانه یا ناآگاهانه جایگزین آن می کنند و دچار خطاهایی می شوند که ناشی از تفاوت ساختارهای جامعه شناختی، زبانشناختی و روانشناختی دو زبان است.«بروز این خطاها، ذاتی، نسبی و پدیده ای مثبت و نشانگر آن است که فراگیر در حال پیشرفت است.»(کوردر،۱۹۶۷: ۱۶۶) در کلاس های آموزش زبان، زبان آموز را باید به تولید گفتار(مکالمه)یا تبدیل رمزگان نوشتاری به رمزگان گفتاری(خواندن)ترغیب کردکه همین مسئله بر شمار خطاها می افزاید.
این خطاها تصادفی نیستند و می توان آنها را در مجموع پیش بینی کرد.چراکه ناشی از تقابل دو نظام آوایی کاملا سازمان یافته اند.روانشناسی رفتارگرا نقش انتقال مثبت را در یادگیری ریزمهارت هایی چون تلفظ، واژه و دستور بسیار تأثیرگذار می داند.اصل آسانتر بودن یادگیری ساختارهای مشابه زبان مادری برای فراگیران زبان خارجی در دانش آموزش زبان پذیرفته شده است.زیرا عموما انتظار می رود که یک اسپانیایی یا پرتقالی راحت تر زبان فرانسه را بیاموزد تا ژاپنی یا چینی.
تحلیل خطای دستوری در دهه شصت توسط کوردر و همکاران او مطرح شد. تحلیل خطا، جایگزینی بود برای تحلیل مقابله ای. تحلیل خطا نشان داد که تحلی
ل مقابله ای قادر نیست بخش اعظمی از خطاها را پیش بینی کند. کلیدی ترین یافته تحلیل خطا آن بود که بیشتر خطاهابه خاطر استنباط غلط زبان آموزان از قواعد زبان جدید صورت می گیرد.
۲۳
تحلیل خطاها یک نوع تحلیل زبانی است که تمرکز آن روی مطالعه ی خطا هایی است که زبانآموز در تولید زبان دوم دارد. برخلاف تحلیل تطبیقی که زبان دوم زبانآموز را با زبان مادری او مقایسه میکند، در این تحلیل خطاهای زبان آموز در زبان دوم با خود زبان دوم مقایسه می شود)کوردر۱۹۷۵: ۲۰۱).
در چهارچوب این تحلیل دو نوع خطادر نظر گرفته می شود: خطاهای میانزبانی[۸۲] و درونزبانی[۸۳]. خطاهای میانزبانی آنهایی هستند که میتوانند به زبان مادری مربوط باشند و خطاهای درونزبانی، خطاهایی هستند که به یادگیری زبان مربوط می شوند.
در دهه های ۵۰ و۶۰ قرن بیستم تمرکز بیشتر تحقیقهای رشته “فراگیری زبان دوم” روی “آموزش” بود
( تا روانشناسی یا زبانشناسی) و در جریان همین نوع تحقیقها بود که کوردر درکتابی با عنوان “اهمیت خطاهای زبانآموزان” ،"تحلیل خطاها” را معرفی کرد.
برخلاف تصوری که معلمان در آن زمان از ” خطا ” داشتند و به آن به چشم چیزی می نگریستند که باید ریشه کن شود، این تحلیل نشان داد که خطاها می توانند در جای خود مهم باشند. ” خطاها” نمایانگر وجود یک سیستم زیرساختی زبانی و نوع آگاهی زبانآموز از زبان دوم هستند. این تحلیل نشان داد که ” خطاها” فقط مدرک “خوب یاد نگرفتن” زبانآموز نیستند بلکه نشاندهنده تلاش زبانآموز برای درک یک سیستم زبانی دیگر اندواین تحلیل از این نظر دارای اهمیت بسیار است. از این زمان است که رشته “فراگیری زبان دوم” در کنار جنبههای آموزشی آن از نظر جنبههای نظری نیز مورد توجه رشته های دیگری از جمله روانشناسی و زبانشناسی هم قرار می گیرد.
کوردرتفاوت ” خطا” و “اشتباه” را اینگونه تشریح میکند که “اشتباه” شامل اشتباههای لپی و اشتباه های سهوی است که گوینده توانایی تصحیح آنها را دارد ولی منظور از ” خطا” اینجا غلط هایی است که روشمند هستند و مرتباً تکرار می شوند و زبانآموز آنها را به عنوان ” خطا” تشخیص نمی دهد. این گونه خطاها تنها از نظر معلم و در مقایسه با زبان دوم خطا محسوب می شوند ولی از نظر زبانآموز که یک سیستم قانونمندی برای خود به نام “زبان بینابین[۸۴]” آفریده است، هرچیزی که با این سیستم آفریده شده مطابقت دارد، خطا محسوب نمی شود(همان:۲۰۳).
این تحلیل کاستی های زیادی دارد و یکی از مهمترین کاستی های آن تمرکز روی ” خطاها” است در حالی که برای شناخت درست رفتار زبانی زبان آموز باید به آنچه درست انجام می دهد و جنبههای دیگر نیز توجه شود. یکی دیگر از کاستیهای این تحلیل چگونگی تعبیر ” خطاها” و “درستها"ی زبان تولید شده توسط زبان آموز است. بر اساس این نظریه اگر زبانآموز ساختاری را درست استفاده کند نشان دهنده این است که قانون زیربنایی آن درک شده در حالی که ممکن است دلیل آن این باشد که نمونه کافی از عملکرد زبانآموز در دست نیست. نارسایی دیگر این تحلیل در ریشهیابی ” خطاها” است که منبع خطاها را یا درونزبانی یا میانزبانی می داند در حالی که میتواند آمیختهای از هردو باشد یا حتا ریشه در جای کاملاً متفاوتی داشته باشد.
۲۴
این تحلیل از نظر تشخیص این امر که زبانآموزان مانند روبات ها بر اساس قوانین و ساختارهای زبان مادری خود( آنچه در تحلیل تطبیقی به آن پرداخته شده بود) عمل نمی کنند، اهمیت تاریخی دارد ولی در تحلیل دادههای زبان دوم موفق نیست چرا که موضعی به آن نگاه میکند و مطمئناً هرگز نمی توان پیچییدگیهای فراگیری زبان را با نگاه کردن تنها به یک گوشهی آن دریافت(همان:۲۰۶).
اگر چه این تحلیل در مقایسه با تحلیلهای (بر پایه زبانشناسی و روانشناسی) اخیر که فراگیرتر اند ناکارآمد است، اما باید در نظر داشت که درحالیکه همهی معلمان زبان با زبانشناسی و روانشناسی به شکل تخصصی آشنا نیستند ولی همه ی آنها هر روز با ” خطاها” ی زبان آموز سرو کار دارند. از طرف دیگر می توان گفت معمولاً خطایابی ملموس ترین و راحت ترین نمونه ای است که از زبان زبانآموز به دست می آید. مطمئناً توجه به این نمونه ها در شناخت زبان و روند فراگیری آن و در امر آموزش بی فایده نخواهد بود(همان:۲۰۷).
اصلانیان(۱۹۸۵)نمونه های زیررا ازترجمه ی لغت به لغت زبان تعدادی دانشجو در ایران که دانشجوی رشته های غیرانگلیسی بوده اند و در سطح های مختلف زبانی قرار داشتندنقل می کند:
۱)به نظر من بهترین خانه خیلی کوچک است. بهترین خانه من در فلوریدا در ساحل خواهداست. خودم و دوتا گربه زندگی خواهیم می کنیم. این خانه پنجره بزرگ است. پنجره بزرگ که روبروی ساحل نگاه کرد.
I think the best house is very small. My best house in Florida in beach will is. Myself and two cats will lives. This house is big window. Big window that looked in front of beach.
۲)اولین من سیگار نکشم من بو دوست ندارم اما مهمترین، قانون مذهبیم می گوید سیگار نکشم. در حال حاضردر آمریکا هرسال مردمی که سیگار کشند کاهش یافتند. من وقت بچه بودم خیلی زیاد مردم سیگار کشیدند. در حال حاضر کمی مردم کشیدند.
The first I not smoke, I not like smelt, but the most important, my religious law says I not smoke. At this time, in America every year people that smoke reduced. I time was child, ve
ry much people smoked. At this time, little people smoked.
۳)تا به حال دولت امارات می گفت که توریست زیادی است و تقاضا زیاد بود این قانون برا ی زندگی کردن اگر شما زمین بخرید آنها دولت دبی کنسل کرد ولی الان فکر می کنم شاید دولت دوباره فکر کند شاید آنها این قانون باید تغیر بکند.یکسال یا دو سال پیش وقتی مردم ایرانی در دبی آمدند اگر آنها پول خرج بکنند…
۲۵
so far Emirate government were saying that tourist is very much and demand was verymuch. This law for living if you buy land, they Dubai government cancelled. But now I think perhaps government again think maybe they this law should change. One year or two year ago when Iranian people in Dubai came, if they spend money…
۴)این مقاله شروع کرد با همایش ….در انگلیس. آنها راجع به وضعیت مردم امروزی صحبت کردند، مخصوصاً سطح خوشبختی مردم امروزی. آنها هم همینطور راجع به نتیجه تحقیق راجع به این موضوع صحبت کرد.به نظر این آمار حتی اگر مردم امروزی بیشتر پول بگیرند از مردم سی سال پیش آنها بیشتر خوشبخت نیست.
This paper started by conference …. In England. They spoke about today people situation. Especially happiness level of today people. They also spoke about the result of this research about this subject too. According to this statistics, even if today people get more money, they isn’t more happy than thirty years ago people.
۵)خیلی از کشور یک مشکل عدم تعادل در سیستم آموزش شان دارند. اغلب مدرسه ها در منطقه بی پول یا منطقه دور از شهر بزرگ امکانات از منطقه پول یا شهرهای بزرگ امکان بدتر و همینطور آموزگارهای بدتر دارند.
Many of countries have a problem of imbalance in their education system. Many of schools in poor area or far from big cities facilities from money area or big cities worse facility and also have worse teachers.
گرمی[۸۵] (۲۰۱۲) به بررسی انتقال زبان مادری در انگلیسی آموزان عرب زبان پرداخته است. وی کاربرد نادرست واج ها و واژه های انگلیسی را که متاثر از انتقال منفی بوده بررسی و در قالب مثال هایی ارائه کرده است. داروس[۸۶] (۲۰۰۹) نوشتار دانش آموزان مالزیایی به زبان انگلیسی را بررسی کرده است. کار او متمرکز بر بررسی واژگان و دستور زبان است.
از نگاه براون( ۲۰۰۱: ۱۹۲) یادگیری انسان اساسا روندی همراه با بروز اشتباه است. اشتباهات، قضاوت های نادرست، محاسبه های اشتباه و فرضیه های غلط، جنبه عملی و مهم یادگیری هر مهارت یا کسب اطلاعات در محیط یادگیری زبانی را شکل می دهند. زبان آموز عمل یادگیری زبان را از نقطه صفر یا نزدیک به صفر آغاز می کند و از طریق افزایش مهارت های خود و با به کارگیری آنها به سطح خاصی از تسلط دست می یابد. زبان آموز تمایل دارد در فرایند یادگیری زبان از ساخت های زبان مادری خود استفاده کند. در این خصوص لادو (۲:۱۹۵۷) چنین اظهار داشته است:” افراد پیوسته صورت ها و معانی کاربردی را از زبان و فرهنگ مادری خود به زبان و فرهنگ زبان دوم منتقل می کنند.”
۲۶
هاسیم[۸۷](۲۰۰۲) برخی از خطاهای دستوری در نوشتن جملات انگلیسی را براساس نظریه های زبان شناسی تحلیل کرده است. نتایج به دست آمده از تحقیق او این موضوع را تأیید می کنند که تحلیل خطا برای بهبود یا ارتقای تکنیک های آموزش زبان انگلیسی ضرور ت دارد. معلمان از طریق این روش می توانند ضمن آگاهی از مقولاتی که برای زبان آموزان ایجاد دشواری می کنند، عملکرد خود را نیز ارزیابی نموده و با تهیه مواد آموزشی سازماندهی شده تکنیک های آموزشی خود را ارتقا دهند. دان[۸۸](۲۰۰۷)هم پس از بررسی خطاهای نوشتاری دانشجویان ترم هشت یکی از دانشگاه های گوانگدانگ[۸۹] (چین)نشان می دهد که خطاهای بینازبانی در نوشتار بیشتر دانشجویان ترم بالای این دانشگاه رخ داده است. بنابراین انتقال از زبان مادری )تداخل( در بروز برخی از خطاها نقش دارد و در مسیر یادگیری زبان دوم، دانستن ساختارهای پایه دستوری و افزایش دامنه لغات،کلید دستیابی به هدف است (براون،۲۲۴:۱۳۸۱).
به نظرکشاورز(۲۰۰۸)نیزاز نظر زبان شناسی بین خطا و اشتباه تمایز وجود دارد.گس و سلینکر (۲۰۰۱)در بیان تفاوت بین خطا و اشتباه می گویند به نظر می رسد خطاها نظام مند [۹۰]باشند و طبق قاعده خاصی رخ بدهند.مثلا خطاها زمانی که دانش یک زبان آموز از قوانین زبان هدف کافی نباشد بروز می یابند.
بنابراین خطاها نشان دهنده ی ضعف ساختار زبان شناختی زبان آموز در مرحله معینی از یادگیری هستند؛خطاهای نظام مند میزان دانش زبان آموز از زبان هدف را آشکار می کنند که همان توانش انتقالی او است.
اما اشتباهات بر خلاف خطاها،انحرافات تصادفی هستند که با هیچ نظامی مرتبط نیستند و همان نوع از کنش زبانی را می نمایانند که ممکن است در گفتار یا نوشتار گویشوران بومی هم رخ بدهد.یک معیار کلی هم برای ایجاد تمایز میان خطا و اشتباه، بسامد وقوع رخداد است؛ بر این اساس خطاهایی که بسامد رخداد کمی دارند به عنوان اشتباه یا خطاهای کنشی تلقی می شوند و آنهایی که بسامد رخداد بالایی دارند به عنوان خطاهای نظام مند در نظر گرفته می شوند .
۲۷
با این وجود در نظر گرفتن بسامد رخداد به عنوان تنها معیار تعیین خطا یا اشتباه چندان منطقی به نظر نمی رسد چون برخی خطاها به این دلیل که تعداد الگوهای دستوری به کار رفته در آنها کمتر است به میزان کمتری رخ می دهند؛ از سوی دیگر استراتژی پیشگیرانه ای هم که توسط زبان آموز به کار گرفته می شود می تواند از بروز خطاها
با بسامد زیاد جلوگیری کند (linguist87.blogfa.com) .
۲-۲-۹-تحلیل خطاوانواع خطا
نخستین بار موضوع تحلیل خطا درسال۱۹۷۰ توسط کوردر و همکارانش مطرح شد که گام اول در راه تحلیل راشناسایی و توصیف خطا می دانستند.او برای تشخیص گفته های غلط یا نامعمول در زبان مقصد الگویی به صورت جدول ارائه داده است.طبق این الگو هر جمله ای را که زبان آموز تولید می کند می توان به منظور کشف مختصات ویژه ی زبان آموزمورد تحلیل قرارداد.در اینجا تمایز میان خطاهای آشکار و پنهان مطرح می شود، خطای آشکار [۹۱]خطایی است که گویشوران به عنوان جمله ی دستوری نمی پذیرند یعنی در سطح جمله نادستوری می باشد و خطای پنهان یا پوشیده [۹۲]در سطح جمله خوش ساخت است ولی در بافت نادرستی به کار رفته است (کوردر، ۱۴۸:۱۹۷۱).