صاحب جواهر می نویسد که مراد از کتب ضلال، کتاب هایی نیست که فی الجمله مشتمل بر مطالب گمراه کننده باشد و همچنین کتاب هایی که مشمل بر آنچه که فقیه نیاز دارد تا آراء مذاهب مختلف را بشناسد.
بلکه چنان که از کلام برخی علماء بر می آید مراد از کتب ضلال کتاب هایی است که تمامی مطالب آن گمراه کننده باشد.[۱۸۵]
ادله حرمت کتب ضاله:
قرآن:
در کتابهای فقهی برای اثبات حرمت اضلال به این آیه شریفه تمسک شده است[۱۸۶].
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
« و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیلا… بغیر علم… اولئک لهم عذاب مهین»[۱۸۷]
و بعضی از مردم سخنان بیهوده را می خرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزاء گیرند؛ برای آنان عذابی خوار کننده است.
در این آیه شریفه، چنانکه مفسران گفته اند هر مطلب باطلی که انسان را از خدا دور کند لهو الحدیث است.
بیهقی از ابن عباس در مورد آیه مورد بحث آورده که وی لهوالحدیث را سخن باطل معنا کرده است و به داستان نضربن حارث که مطالبی را ازحیره و شام می آورده و با آنها قرآن را تکذیب میکرد اشاره کرده است.[۱۸۸]
طبرسی (ره) در بحث تفسیری خود پس از بیان اقوال و احادیث پیرامون معنای آیه چنین نتیجه میگیرد:
«بنابراین لهوالحدیث هر مطلبی که انسان را از پیروی خدا باز میدارد از اباطیل، ملاهی، اسباب موسیقی گرفته تا مسخره کردن قرآن و هر نوع لهو و لعب، سخنان دروغ و افسانههای بازدارنده از مطالب حق قرآن را دربرمی گیرد.»[۱۸۹]
مرحوم علامه طباطبایی در ذیل همین آیه لهو را معنی کرده و مصادیقی برای آن برمی شمارد.
” لهو آن است که تو را از آنچه مهم است بازدارد و لهوالحدیث سخنی است که انسان را از حق باز میدارد مثل حکایتهای خرافی و داستانهای تشویق کننده به فساد، تغنی با اشعار و…» [۱۹۰]
شیخ طوسی (ره) در ذیل آیه «واجتنبوا قول الزور» میگوید:
” منظور از زور در آیه دروغ است و اصحاب ما گفته اند که غنا و دیگر اقوال ناحق را نیز در بردارد".[۱۹۱]
آیه به صراحت برمدعای ما که حرمت اضلال در عرصه اطلاع رسانی است، دلالت دارد.[۱۹۲]
روایات:
روایاتی از قبیل روایت تحف العقول ، روایت عبدالملک بن اعین روایت ابی عبید، حذاء و روایت لزوم طرد تورات و و انجیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. لازم به ذکر است که اصطلاح کتب ضلال یک اصطلاح مخصوص در آیات و روایات نیست، اما از مفاد آیات و روایات میتوان به حرمت حفظ، انتقال و ایجاد کتب ضلال و به طور کلی انتقال پیام گمراه کننده پی برد.[۱۹۳] علاوه بر شیخ انصاری(ره) فقهای دیگر هم حکم به حرمت کتب ضلال داده اند که چند نمونه آن ذکر می شود:
امام خمینی(ره) میفرماید:
حفظ کتب ضلال، بازنویسی، قرائت، درس و تدریس آنها حرام است، اگر غرض صحیحی در بین نباشد.[۱۹۴]
همچنین سید صادق روحانی مینویسد هر اقدامی که در محفوظ ماندن و بقای کتاب و نشریه مضلّ مؤثر باشد حرام و ممنوع است.[۱۹۵]
عقل:
شیخ(ره) دلیل عقل بر حرمت اضلال را این گونه تقریر میکند که قطع و از بین بردن ماده فساد واجب است، فلذا محو کتب ضاله واجب و حفظ آن حرام خواهد بود.
دفع ضرر محتمل که تحت عنوان، خوفاً علی ضعفاء البصیره من الشبهه در مسالک شهید ثانی مطرح شده تقریر دیگری از دلیل عقلی است.
در قسمت اجماع چنان که از مدارک بر میآید حرمت کتب ضاله فی الجمله اجماعی است[۱۹۶].
استفاده از “مغالطات” برای گمراه کردن مردم:
از شیوه ها و راه هایی که منحرفان و منحرف گنندگان در انتقال پیام گمراه کننده، از آن بهره می گیرند، استفاده از مغالطات لفظی و منطقی است، که با آن مطلب ناحقی را حق جلوه دهند و این در صورتی است، که خواننده خود متوجه این نکته نشود. کاری که متاسفانه برخی از نویسندگان مطبوعات و مدعیان بیان در نوشتههای خود از آن بهره جسته اند و البته،گاه ممکن است شخصی حقیقتجو، بدون توجه و قصد، دچار مغالطه شود. برخی از مغالطات که به حسب استقرا از کتابهای مختلف جمع آوری شده است و به عنوان شیوه ای برای انتقال پیام ضلال ( که خود این شیوه، نوعی پیام گمراه کننده است )، به کار می رود، عبارتند از:
” مغالطه ناشی از حذف"، ” مغالطه اشتراک لفظی” ، “مغالطه مصادره مطلوب"، ” مغالطه ما لیس بعله، عله"، “مغالطه توسل به شعر"، ” مغالطه توسل به سخنان بزرگان"، ” مغالطه فحاشی و توهین"،
“مغالطه ادعای بداهت"، ” مغالطه واگذاری استدلال بر مخالف"، ” مغالطه سنت گریزی"، “مغالطه دزد”
“مغالطه به ناحق ترساندن دیگران از نتایج یک سخن یا دیدگاه"، ” مغالطه تکیه بر گمانها و اوهام” و “مغالطه فضای مغالطه”[۱۹۷].
اضلال و روزنامه نگاری تکثرگرا:
فقه که آزادی اطلاع رسانی را برای خبرنگار و رسانههای خبری به رسمیت شناخته، جهت تأمین و تضمین حیات طیبه جامعه، حق تعرض به عقاید و افکار دینی مردم را نمیدهد.
فقها، معمولاً این بحث را در کتب فقهی خود تحت عنوان حرمت حفظ، نشر، نسخ و تعلیم کتب ضاله در مکاسب محرمه ، بررسی کردهاند.
در این بحث به این نتیجه رسیدیم که مفهوم اضلال عام است و اختصاص به کتاب ندارد. هر گمراهی عقیدتی، اخلاقی را در بر میگیرد، و روزنامه نگاری تکثرگرا، روزنامه نگاریی است، که هر نوع عقیده ای را ترویج می کند، لذا رسانههای جمعی در کشور اسلامی موظف اند در اطلاع رسانی دقت لازم را مبذول نمایند، که فرهنگ سازی غلط و غیر دینی نتیجه کار آنها نشود و از باب نمونه، انعکاس خبرهای مربوط به جنایت و تعدی و فحشاء برای بیداری و هشیاری جامعه لازم است، اما باید با شیوههای علمی از ترویج و تبلیغ آن برحذر باشند و به اصطلاح «راه دزدی» را به دیگران نیاموزند.
بنابراین روزنامههای تکثرگرایی که هر نوع عقیده ای را ترویج می کنند که این عقاید اصل و اساسی در دین ندارد و به عنوان طریق شرعی وانمود می گردد ذیل عنوان اضلال قرار می گیرند و محکوم به حرمت هستند.
اشاعه فحشاء(انتشار بی بند و باری اخلاقی):
مفهوم اشاعه فحشاء:
مقصود از اشاعه انتشار است، اگر چه به قصد ترویج و تبلیغ انجام نگیرد.
فخر رازی در این باره مینویسد: « معنای اشاعه انتشار است. گاهی گفته میشود. در این زمین سهم شایع وجود دارد (در صورتی که در همه اجزای زمین شراکت حاصل بوده و سهم شرکا جداگانه و منفصل نباشد) نیز گفته میشود شاع الحدیث و این در هنگامی است که سخنی در بین مردم منتشر و ظاهر گردد.»[۱۹۸]
ابن منظور در تعریف فحشاء می نویسد:
فحشاء به معنای گفتار و رفتار ناپسند و قبیح است…. و در احادیث بسیار دیده می شود که لفظ فاحشه به کار رفته است و منظور از آن، گناه و معصیتی است که زشتی و قبحش بسیار است.
ابن کثیر می گوید: در بسیاری از موارد فاحشه به معنای عمل منافی عفت (زنا) استعمال می شود[۱۹۹].
در تعریف کلمه فحشاء آمده است:
ریشه اساسی این کلمه، زشتی آشکار است و فرق این ماده با کلمات قبح، هجن، سوء، کرامت، فضح، ضر و فساد در این است که قبح در برابر حسن است، ولی با این قید که در ظاهر باشد، اعم از این که در گفتار باشد یا رفتار و هجن و قبح و ناپسندی در (قالب) عیب است نه به طور مطلق.
فساد، اختلال در عمل یا رأی (اندیشه) و در برابر صلاح میباشد. فضح، برملا شدن بدی و ظهور و اشتهار آن را گویند. کراهت، در قبال حب، به معنی چیزی است که مطلوب نیست. آشکار سازی گفتار بد، ابراز بخل و خست ، تعدی از حق در مقام رفتار وعمل – که در کلمات لغویین ذکر گردیده – همگی از مصادیق ریشه و اساسی است که ذکر شد و عصیان اگر آشکار و شدید باشد فاحشه و فحشاء خوانده میشود. (منظور از آشکار بودن، آن است که قبح عمل فی نفسه معلوم و نزد عرف و شرع روشن باشد. اگر چه عمل پنهان و در باطن است.
بدی، منکر، بغی، ظلم، زنا، گناه و… همگی از مصادیق فحشاء و فاحشه میباشند. ولی معادل دقیق آن نیستند[۲۰۰].
ادله حرمت اشاعه فحشاء:
قرآن:
در این آیه شریفه خداوند متعال می فرماید:
« انالذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا و الآخره و الله یعلم و انتم لاتعلمون»[۲۰۱]
کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است؛ و خداوند می داند و شما نمی دانید.
در این آیه شریفه صریحاً اشاعه فحشاء ناروا دانسته شده و به مرتکبین آن وعده عذاب دردناک داده شده است و این مطلب برای اثبات حرمت اشاعه فحشاء کافی است.
علامه طباطبایی(ره) نیز در تفسیر آیه مذکور مینویسد: