- حالا من می خواهم مثالی را در این جا برایت بیاورم. فرض کن که همکلاسی هایت شما را به زور وارد یک کشتی بلند و وحشتناک می کنند. احتمالا شما آنقدر می ترسید که کنترل آن نسبتا سخت است به دلیل اینکه شما را به زور وارد آن کشتی کرده اند. حالا، تصور کن که خودت می خواهی که با کشتی سفر کنی و فکر کن که در حال وارد شدن به کشتی هستی بدون اینکه کسی شما را مجبور کرده باشد. در این حالت ممکن است باز هم به خاطر بلند بودن کشتی بترسی اما هم چنین ممکن است در عین حال از سفر با چنین وسیله ای، هیجان زده شوی. به عبارت دیگر، ترس شما نسبت به قبل متفاوت است و ممکن است بعد از سفر تجارب زیادی را گزارش کنید (هیز، ۲۰۰۴). به نظرت از این مثال چه نتیجه ای را می توانیم بگیریم. من می خواهم با بهره گرفتن از این مثال نتیجه گیری کنم که مواجهه، یک کاری هست که خودت باید به انجام آن علاقمند باشی نه اینکه دیگران تو را وادار به انجام آن کنند. پس مواجهه با موقعیت درد آور یک کار اجباری نیست و خودت باید به این نتیجه برسی که آن را انجام دهی.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
- نکته ای که به نظر می رسد در این جا مهم باشد این است که انجام این مراحل درجه بندی شده ممکن است در ابتدا دشوار باشد به این معنا که وقتی وارد مرحله ای می شوی باید آنقدر در آن مرحله بمانی تا بتوانی درد آن را به خوبی تحمل کنی. خوب، تصور کن کودکی می خواهد از یک سرسره بالا برود. دفعه ی اول معمولا نمی تواند این کار را انجام دهد چون بالا رفتن از سرسره واقعا سخت است، دفعه ی بعدی یک کم می تواند بالا برود و دوباره پایین می افتد دوباره امتحان می کند، باز هم تا حدودی می تواند بالا برود و دوباره پایین می رود، این کودک، این کار را آنقدر تکرار می کند و دنبال می کند تا بالاخره موفق می شود که از سرسره بالا رود. من می خواهم بگویم که اگر وارد مرحله ای شدی و نتوانستی درد آن را تحمل کنی، مثال این کودک را به یاد داشته باش که با همه ی سختی هایی که بالا رفتن از سرسره داشت، آنقدر این کار را تکرار کرد و آنقدر دنبال کرد تا بالاخره موفق شد (هیز، ۲۰۰۴).
- نکته ی دیگری که به نظر می رسد باز هم مهم باشد این است که اگر هنگام وارد شدن از مرحله ای به مرحله ی دیگر خیلی اکراه داشته باشی و خیلی بی میل باشی، دقت داشته باش که احتمالا باید مرحله یا مراحل دیگری را بین آن دو مرحله ی قبلی قرار دهی که نسبت به آن مرحله ای که اکراه داری، اجرایش راحت تر باشد. البته باید بگویم که برعکس حالت قبلی، پرش سریع از یک مرحله به مرحله ی دیگر اصلا کار درستی نیست چون این کار باعث می شوی که نتوانی به مدت کافی درد هر مرحله را تحمل کنی(فریمن، جنیفربی و گارسیا ، آبه مارس، ۱۳۹۱).
- خوب، حالا از تو می خواهم بپرسم که به نظرت وقتی می خواهی هر مرحله را انجام دهی، به چه مشکلاتی بر می خوری، هر چه که به ذهنت می رسد برایم توضیح بده.
- خوب، حالا ما با هم خلاصه ای از مطالبی که در این جلسه گفتیم را مرور می کنیم.
خلاصه جلسه هفتم |
ما در این جلسه یاد گرفتیم که موقعیت هایی که به صورت مرحله بندی شده در جدول نردبانی نوشته بودیم، به اجرا بگذاریم. ما یاد گرفتیم که برای اجرا، ابتدا باید از موقعیتی شروع کنیم که کمترین درد را دارد یعنی در مرحله ۱ قرار دارد و بعد موقعیت مربوط به مرحله ی ۲ و همین طور پیش می رویم تا به آخرین مرحله برسیم. هم چنین یاد گرفتیم که وقتی می خواهیم هر مرحله را اجرا کنیم باید آنقدر آن را تکرار کنیم که بتوانیم به راحتی درد آن را تحمل کنیم و برای این کار هم از مثال بالا رفتن از سرسره استفاده کردیم. در ادامه ی این جلسه یاد گرفتیم که ممکن است در هنگام اجرای این مراحل به مشکلاتی برخورد کنیم و این مشکلات را حتما باید بررسی کنیم. |
(درمانگر، پس از مرور خلاصه ی این جلسه، با کمک کتاب کار کودک، تکلیف مربوط به جلسه ی هفتم کودک را به او ارائه می کند.)
جلسه هشتم هدف : ختم جلسات |
ما در جلسه قبل یاد گرفتیم که موقعیت هایی که به صورت مرحله بندی شده در جدول نردبانی نوشته بودیم، به اجرا بگذاریم. ما یاد گرفتیم که برای اجرا، ابتدا باید از موقعیتی شروع کنیم که کمترین درد را دارد یعنی در مرحله ۱ قرار دارد و بعد موقعیت مربوط به مرحله ی ۲ و همین طور پیش می رویم تا به آخرین مرحله برسیم. هم چنین یاد گرفتیم که وقتی می خواهیم هر مرحله را اجرا کنیم باید آنقدر آن را تکرار کنیم که بتوانیم به راحتی درد آن را تحمل کنیم و برای این کار هم از مثال بالا رفتن از سرسره استفاده کردیم. در ادامه ی آن جلسه یاد گرفتیم که ممکن است در هنگام اجرای این مراحل به مشکلاتی برخورد کنیم و این مشکلات را حتما باید بررسی کنیم.
- خوب، حالا تکلیف جلسه قبل را مرور می کنیم و می بینیم که چه مرحله ای را انجام داده ای، در چه زمانی آن را انجام دادی و چقدر در انجام آن موفق بوده ای یا به مشکل برخورده ای؟
- خوب، در این جلسه که جلسه ی پایانی است من می خواهم چند نکته ی مهم به تو بگویم تا همیشه در ذهنت نگه داری:
۱) من از تو می خواهم تا با افراد مهم زندگی ات که می توانند به تو در رسیدن به ارزشمندی هایت (که قبلا با هم صحبت کردیم)کمک کنند، یک گروه تشکیل بدهی. ما اسم این گروه را” گروه همیار” می گذاریم و می توانی آدم هایی که به وعده هایشان عمل نمی کنند یا اینکه تمایل دارند رفتارهای قبلی اشان را ادامه بدهند، در این گروه قرار ندهی(ولز و سورل، ۲۰۰۷).
۲) نکته ی مهم دیگری که در اینجا وجود دارد این است که حتی زمانی که کاملا متعهد(به دنبال کردن ارزشمندی ها) هستی، باز هم ممکن است گاهی برخلاف تعهداتت عمل کنی، چنین وضعیتی پذیرفته شده است و اینکه باید مجددا بر اساس تعهداتت عمل کنی (ولز و سورل، ۲۰۰۷). مثلا ممکن است گاهی میزان افکار منفی و پریشان کننده ات زیاد شود. من برای حل این مشکل، یک تمرینی را برایت نشان می دهم تا برای همیشه به ذهن داشته باشی. اسم این تمرین، تمرین"محتوا روی کارت” است. در این تمرین، از تعدادی کارت استفاده می کنم و روی هر کدام از کارت ها، افکار و هیجانات منفی که با آنها درگیر هستی، می نویسم (برای مثال درمانگر می تواند بنویسد “درد مرا از پا در می آورد”). من این کارت را کف دستم قرار می دهم و از تو می خواهم که کارت را هل دهی و از خودت دور کنی، یعنی در واقع فکر را از خودت دور کنی (درمانگر کارت را به طرف مراجع فشار دهد و بعد از چند ثانیه می گوید) خوب حالا به نظرت این کار به چه مقدار تلاش نیاز دارد. حالا من این دفعه، کارت را به خودت میدهم و از تو می خواهم که آن را نگه داری و سپس به تفاوت این حالت و حالت قبلی توجه کن. نکته ی مهمی که می خواهم به تو بگویم این است که در هر دو مورد، تو به یک میزان با کارت در تماس هستی. اما در حالت اول، درگیری و تلاش زیادی را داری که در نهایت نتیجه اش با حالت دوم که هیچ تلاشی نمی کردی، فرقی نداشت (ولز و سورل، ۲۰۰۷).
۳) ممکن است بعدا با یک پیشامد منفی مواجه بشی. پیشامد منفی مدتی مانع پیشرفت می شود یا آن را به تاخیر می اندازد. آیا می توانی کسی را نام ببری که اصلا این پیشامد های منفی را در زندگی اش نداشته باشد؟ میخواهم بگویم همه ی ما در زندگی امان به نوعی با این پیشامدهای منفی مواجه می شویم. و این مواجه شدن با پیشامدهای منفی برای همه ی ما ناراحت کننده است درست مثل زمانی که با دست اندازی در جاده برخورد می کنیم. بنابراین، می توانی به مسیر رو به جلو ارزش گذاری ادامه دهی حتی در بسیاری از زمان هایی که یک پیشامد منفی رخ می دهد. یکی از نکاتی که ما در این جلسات یاد گرفتیم، پذیرش این شرایط است. خوب، حالا از تو می خواهم که به من بگویی که در آینده ممکن است با چه پیشامدهای منفی مواجه شوی؟ در این مدتی که به جلسات درمان می آمدی با چه پیشامدهای منفی مواجه می شدی؟ آنها شبیه چه بودند؟
شامدهای منفی، اغلب در موقعیت های پرخطر رخ می دهد. موقعیت های پرخطر مشابه موانعی عمل می کنند که چند جلسه قبل راجع به آنها صحبت کردیم. این موقعیت ها می تواند شکست در راه یک هدف تعیین شده، تشدید درد، دوستان غیر حمایت کننده، تعارض با خانواده و استرس های مکرر باشد. حالا از تو می خواهم که موقعیت های پر خطری که در گذشته با آنها مواجه بودی بگویی. به نظرت در آینده با چه موقعیت های پر خطر دیگری مواجه می شوی؟ می توانی آنها را در جدولی که روی تخته رسم می کنم، یادداشت کنی(ولز و سورل، ۲۰۰۷).
مثال هایی از موقعیت های پر خطر | |