تخصیص منابع
فعالیت پروژه
تحقیق
توسعه
مهندسی
تولید
تعریف نیازها
نتایج پروژه
ایجاد ایده
ارائه ایده
تخصیص منابع
فعالیت پروژه
تعریف نیازها
نتایج پروژه
ایجاد ایده
ارائه ایده
تخصیص منابع
فعالیت پروژه
شکل ۲-۸) : مدل چهار مرحله ای بیکروسونی
تشخیص فرصت سازمانی
ایجاد ایده
ارائه ایده
انتخاب پروژه
فعالیت پروژه، تخصیص منابع و زمانبندی کل مراحل
تحقیق
توسعه
مهندسی
تولید
شکل ۲-۹) : مدل عمومی وارکینگ (۱۹۹۰)
مدل عمومی وارکینگ (۱۹۹۰) به طور کلی دو نوع فرایند را برای نوآوری تشخیص می دهد. شیوه کلاسیک و شیوه مدرن.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در شیوه کلاسیک قسمتهای گوناگون طرحهای خود را تهیه و به دیگر قسمتها ارائه می دهند. در این حالت نوآوری:
فرایند فردی است.
غیر قابل پیش بینی است.
تقریباً اتفاقی است.
ولی در شیوه مدرن قسمتهای مختلف سازمان به صورت یکپارچه به یکدیگر پیوند می خورند در این حالت نوآوری:
یک فرایند گروهی و چند رشته است.
راهنمایی شده و کنترل شده است.
بیشتر از انطباق یک محصولات
تفاوت های نوآوری در بخش خصوصی و دولتی
ماکفرسون (Macpherson, 2001) در مباحث مربوط به «اصول اجرای برتر» در سازمانهای دولتی چهار تفاوت عمده در زمینه نوآوری در بخش خصوصی و دولتی را بیان داشته است. این چهار تفاوت عبارتند از:
مشتری و بازار
تقاضای بازار و مشتریان در بخش خصوصی مستقیماً سازمانها را به سمت نوآوری رهنمون می شود. در حالی که این دو عامل الزاماً در بخش دولتی مستقیماً منجر به نوآوری نمی شوند بلکه عوامل نظیر مشکلات، تأثیر عوامل سیاسی و رهبران جدید تأثیر بالاتری را در این زمینه ایفاء می نمایند.
مخاطره:
سازمان های دولتی به طور طبیعی خود را کمتر در معرض مخاطره قرار می دهند. زیرا موفقیت در شرایط مخاطره ای صرفاً پاداشتهای ( اعم از مالی یا سیاسی) ناچیزی را در بردارد. در حالی که شکست در اجرای برنامه نوآوری منجر به شرایط بسیار دشوار بر سازمانهای دولتی می گردد.
محدودیتهای فرایندی:
از آنجا که سازمانهای دولتی عموماً بوسیله قدرت متمرکز دولت و آئین نامه های مختلف تحت نظارت دقیق قرار دارند لذا برای باز مهندسی و تجربه اندوزی در محیط کار امکان تحرک کمتری فراهم است.
پاسخگویی:
در هر پروژه دولتی گروه های ذینفع متعددی دخالت و منافع خاص خود را دنبال می نمایند. نیازهای متفاوت و بعضاً متضاد موجب فقدان پاسخگویی مؤثر در پروژه ها می شود.
برنز (بوریس[۱۲۵]، ۲۰۰۱) در مقاله خود تحت عنوان «تشویق نوآوری در بخش دولتی» به موارد دیگری اشاره می نماید. وی معتقد است نبود سرمایه مخاطره ای[۱۲۶] در بخش دولتی موجب عدم وجود انگیزه کافی در سازمانها برای نوآوری است. در بخش خصوصی وجود سرمایه مخاطره ای موجب جستجوی مجموعه سازمان برای یافتن راه حلهای نوین برای مشکلات می شود. در حالی که منابع مالی در سازمانهای دولتی از طریق ساز و کار بودجه سالانه و با توجه به تخصیصهای نوبه ای پرداخت می شود.
از طرف دیگر افراد نوآور در بخش خصوصی از منافع حاصل از نوآوری خود کمال بهره برداری را می نمایند. در حالی که ایده های نوینی که از طرف افراد و کارکنان در بخش دولتی ارائه می شود و به مرحله بهره برداری می انجامد، از طریق ساز و کار دولتی، به تملک دولت در می آید و آنچه نصیب فرد خلاق می شود در حد پاداشهای متعارف و چند ساعت اضافه کار بسنده می شود.
روش های اعمال نوآوری در بخش دولتی
عموماً، تمایزاتی بین جهت دهی نوآوری و جهت دهی تقلید صورت گرفته است (جولیان نارانجو والنسیا و همکاران، ۲۰۱۱، و ژو، ۲۰۰۶). جهت دهی نوآوری به شرکتهایی اشاره دارد که راهبردی برای طرح و عرضه محصولات یا خدمات نوآورانه جدید در بازار قبل از رقبایشان دارند (جولاین نارنجو والنسیا و همکاران، ۲۰۱ و کرین و همکاران، ۱۹۹۲). در مقابل، شرکتهای دارای جهتدهی (جهتگیری) تقلید تلاش می کنند تا از هزینههای سرسام آور توأم با تحقیقات علمی و همچنین طرح و عرضه فناوریهای نوین و به کار بستن فناوریها و ایدههای رقبا اجتناب کنند. آنها نمیتوانند تلاش کنند بازارهای محصول را با محصولات جدید جهانی مجدد تعریف و شناسایی کند که از این طرق رقابت فاقد معنا و مفهوم خواهد گردید (جولاین نارانجو والنسیا و همکاران ۲۰۱۱ و لوکاس و فرل، ۲۰۰۰).
یک تقسیم بندی، نوآوریهای را به دو دسته انقلابی و اصلاحی تقسیم می کند. در حالت اول تحولات عمیق و یکباره هستند ولی در حالت بعدی نوآوریها اصلاح و ضع جاری را هدف قرار می دهند.