(۱۰-۲-۲) ارزیابی عملکرد مدیران واحدهای تجاری
امروزه با پیشرفت و صنعتی شدن جوامع و جدایی مدیران واحدهای تجاری از مالکان آنها، مدیران بهعنوان مباشران واحدهای تجاری عمل میکنند. مدیران در قبال نقش مباشرتی خود بایستی در برابر مالکان پاسخگو باشند و مسئولیت پاسخگویی مهمترین وظیفه آنها میباشد. حسابداری یکی از ابزارهای مدیران برای ایفای بهتر مسئولیت پاسخگویی بوده و می تواند عملکرد مالی مدیران را گزارش نماید. از طرف دیگر برای ارزیابی عملکرد مدیران بایستی عملکرد غیرمالی آنها نیز اندازه گیری و گزارش شود. در این راستا سیستمهایی مانند سیستم حسابداری سنجش مسئولیت[۱۱] (RA) و نیز سیستم ارزیابی متوازن [۱۲]((BSC طراحی گردیدهاند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
نهایتاً با توجه به مواردی که در فوق به آنها اشاره شد و با توجه به شرایط بازارها در حال حاضر، سیستم حسابداری مدیریت در مورد طراحی و اجرای، سیستمهایی مانند هزینهیابی بر مبنای فعالیت (ABC)[13] هزینهیابی هدف[۱۴] (TC) سیستم مدیریت هزینه[۱۵] (CMS) سیستم انجام فعالیت بهموقع [۱۶](JIT) کارت ارزیابی متوازن BSC)[17]) و حسابداری سنجش مسئولیت[۱۸] (RA) در موفقیت واحدهای تجاری از اهمیت ویژهای برخوردار است.
ابزارهای حسابداری مدیریت در قالب سه گروه کلی عملیاتی, مدیریتی و استراتژیک تقسیمبندی می شود.
(۱۱-۲-۲) تکنیک عملیاتی حسابداری مدیریت
تکنیک های عملیاتی حسابداری مدیریت به منظور تجزیه و تحلیل و تفسیر اطلاعات مالی جهت برنامه ریزی، کنترل و مدیریت بهتر منابع واحدهای تجاری استفاده شده و منجر به افزایش قدرت تولید وکاهش هزینه ها می شود. در سال های اخیر، استفاده از این تکنیک ها به دلیل تغییرات فناوری، تغییر نیازمشتریان و افزایش رقابت، رشد چشمگیری داشته است در نتیجه تأثیر این ابزارها بر کارایی شرکتها بر کسی پوشیده نیست (جمیز،۲۰۰۴)[۱۹]
(۱-۱۱-۲-۲) تکنیکهای هزینهیابی
هزینهها نقش مهمی در طراحی و سودآوری محصول دارند. بهمنظور کسب موفقیت نهتنها محصول باید مطابق عملیات تعریفشده تولید شود بلکه باید ساخت محصول در قالب هزینه های پیشبینیشده در ابتدای پروژه امکانپذیر باشد. هزینهیابی فرایند تعیین بهای تمامشده موضوع بها است. موضوع بها می تواند یک دایره، یک خدمت و یا یک محصول باشد (رودپشتی و جلیلی ۱۳۸۶). شناسایی و تفکیک هزینهها بهمنظور حفاظت و بقاء بهسادگی امکان پذیر نبوده و همانگونه که موضوع، محصول و اهداف سازمانها متفاوت است، شناسایی و تفکیک هزینهها نیز متفاوت است. با توجه به ارتباط بقاء سازمان با بحث هزینهیابی، جمع آوری منظم و مستمر اطلاعات مربوط به هزینه ضروری به نظر میرسد. هزینهیابی واقعی، هزینهیابی نرمال و هزینهیابی استاندارد سه تکنیک رایج هزینهیابی میباشند (بلوچر ۱۳۸۷)[۲۰].
(۲-۱۱-۲-۲) تکنیکهای قیمت گذاری
از دیرباز، قیمت عامل اصلی مؤثر بر انتخاب خریدار بوده است. این امر هنوز هم در کشورهای فقیر، میان گروههای کمدرآمد و در مورد بعضی از کالاهای خاص مصداق دارد. اگرچه در دهههای اخیر عوامل غیر قیمتی در رفتار خریدار اهمیت بیشتری پیداکردهاند. با این وجود قیمت هم چنان به عنوان یکی از مهمترین ارکان تعیینکننده سهم بازار و سودآوری شرکت باقی مانده است. یک شرکت با بهره گرفتن از ابزار قیمت گذاری می تواند اهداف عمدهای چون بقاء، حداکثر رساندن سودآوری جاری، حداکثر رساندن عایدات فعلی، حداکثر رساندن فروش، حداکثر بهرهبرداری بازار و رهبری کیفی کالا را دنبال کند. بهطورکلی عواملی چون هزینهها، رقبا، مشتریان و اهداف شرکت به عنوان عوامل مؤثر بر سیاستهای قیمتگذاری شرکت معرفی میشوند. قیمت گذاری بهای تمام شده بهعلاوه چند درصد سود و قیمت گذاری بر مبنای هدف و تکنیک رایج قیمت گذاری میباشند. (فریورو عربی).
(۳-۱۱-۲-۲) تکنیکهای بودجهبندی
بودجهبندی[۲۱] نیز همانند سایر فعالیتهای برنامه ریزی، به یافتن یک راه حل از خوب همچنین می تواند وسیله ارتباطی مؤثری بین اهداف، مقاصد، محدودیتها و انتظارات کارکنان در سرتاسر سازمان باشد. (تقوی، ۱۳۸۹) اینگونه ارتباطات، موجب افزایش درک کارکنان ازآنچه باید انجام شود و اجرای بهتر آن میگردد. یک سیستم و بودجهبندی دارای دو وظیفه اصلی طرحریزی و کنترل میباشد. طرحریزی، کلیه مراحل بودجهبندی را از نقطه شروع فکر تا مرحله برآورد بودجه شامل بینیهای بودجه میباشد. بودجه نتایج مالی برنامه ها و فعالیتهای طرحریزیشده را در یک دوره معین ارائه می کند؛ اما از نقطهنظر حسابداری مدیریت، تنها شرح مقداری فعالیتهای مندرج در بودجه، مورد توجه است. بودجه جامع و بودجه قابل انعطاف دو تکنیک رایج بودجهبندی میباشند. (شباهنگ، ۱۳۸۶).
(۴-۱۱-۲-۲) تکنیکهای تجزیه و تحلیل سودآوری
سودآوری مهمترین هدف یک واحد تجاری است که حتی به نظر برخی از صاحبنظران می تواند تنها هدف یک واحد نیز باشد. سودآوری را میتوان توانایی شرکت در به دست آوردن درآمد و سود تعریف کرد. سرمایهگذاران و اعتباردهندگان، علاقه زیادی به ارزیابی سودآوری جاری و آتی یک شرکت دارند شرکتها برای جذب سرمایه موردنیاز خود مجبورند سود کافی برای تأمین بازده مناسب جهت سرمایهگذاران و اعتباردهندگان به دست آورند. نتیجه نهایی همه برنامهها، فعالیتها و تصمیمات مالی و تولیدی در فعالیت سودآوری شرکت منعکس می شود بیشتر داده های موردنیاز برای ارزیابی عملیات اجرایی شرکت بهطور مستقیم از صورتحساب سود و زیان فراهم میشود که خود این صورتحساب نیز خلاصه نتایج عملیات و فعالیتهای مالی و تولیدی شرکت است. تجزیه و تحلیل بهای تمامشده- فعالیت- سود، تحلیل سودآوری محصول و تحلیل سودآوری مشتری سه تکنیک رایج تجزیه و تحلیل سودآوری میباشند (تقوی، ۱۳۸۹). تجزیه و تحلیل روابط بین بهای تمام شده - حجم فعالیت- سود در ابتدا به دنبال این است تا سطحی از فعالیت را مشخص کند که در آمدها و هزینهها برابر بوده و شرکت هیچگونه سود و زیانی نداشته باشد تا بتواند اطلاعاتی در مورد برنامهریزی سود، تدوین خطمشیها و اتخاذ تصمیمات لازم را برای مدیریت فراهم کند (شباهنگ، ۱۳۸۶)؛ اما تحلیل سودآوری محصول و مشتری نگاهی بلندتر از بررسی درآمد و سود و زیان ناخالص دارد، این تکنیکها به دنبال این میباشند که علاوه بر سود و زیان ظاهری، سود و زیان پنهانی که امکان دارد متوجه هر محصول یا مشتری باشد را شناسایی و به مدیران اعلام کنند (کاتلر، ۱۳۸۹)[۲۲].
(۵-۱۱-۲-۲) تکنیکهای تصمیم گیری برای سرمایه گذاری
بودجهبندی سرمایهای، فرآیندی برای تجزیه و تحلیل و انتخاب صحیح پروژه های بلندمدت سرمایه گذاری است. در این نوع بودجهبندی به هنر، هوش و تجربه مدیریت بیش از معلومات مالی او نیاز است زیرا عواملی مانند شرایط عمومی اقتصاد، رقابت، نرخ بهره، قوانین مالیاتی و سایر عوامل خارج از کنترل شرکت بر تصمیم گیری تأثیرگذار است. مدیران علاوه بر استفاده از معلومات علمی خود باید با بهکارگیری هوش و زکاوت خود، معیارهایی خاص برای هر شرکت بیابند تا بتوانند تمایز قابل قبولی بین پروژه های قبولشده و رد شده داشته باشند. خالص ارزش فعلی، نرخ بازده داخلی، شاخص سودآوری نرخ بازده حسابداری، دوره بازگشت سرمایه پنج تکنیک رایج تصمیم گیری برای سرمایهگذاری میباشند (شباهنگ، ۱۳۸۶).
(۱۲-۲-۲) شاخص های عملکرد
معیارهای سنجش عملکرد بهمنظور ارزیابی عملکرد بنگاهها برای اطمینان از تخصص بهینه منابع محدود بهعنوان سیستمهای کنترلی مدیریت تلقی می شود زیرا برنامه ریزی اقتصادی و تصمیمات کنترلی مؤثر نیازمند ارزیابی چگونگی عملکرد واحدهاست. بهطورکلی معیارهای سنجش عملکرد بنگاهها به دو گروه مالی و غیرمالی تقسیم می شود. معیارهای مالی سنجش عملکرد به دلیل برخورداری از ویژگیهایی نظیر کمی بودن، عملی بودن، عینی بودن و ملموس بودن آن نسبت به معیارهای غیرمالی ارجعیت دارد. معیارهای مالی سنجش عملکرد به دو گروه شاخص های سنتی مبتنی بر داده های تاریخی و شاخص های نوین مبتنی بر ارزش تقسیم می شود (رهنمای رودپشتی و دیگران، ۱۳۸۵).
مهمترین ابزارهای مورداستفاده در میان سی تکنیک شناختهشدهی ارزیابی عملکرد در حسابداری مدیریت، بودجهبندی، نسبتهای بازگشت سرمایه[۲۳] و معیارهای هزینه محور[۲۴] است که بهعنوان متداولترین ابزارها از سوی مدیران به کار گرفته شدهاند. هرچند بهکارگیری این سه ابزار اغلب همراه با بهره گرفتن از معیارهای غیرمالی به عنوان معیارهای پشتیبان بوده است و روندهای حاکم بر حسابداری مدیریت در سالیان اخیر بر شدت استفاده از معیارهای غیرمالی مانند میزان رضایت مشتری، نگرش کارمندان و تحویل بهموقع محصول افزوده است (رهنمای رودپشتی و دیگران، ۱۳۸۵).
(۱-۱۲-۲-۲) رویکرد اقتضایی نسبت به سنجش عملکرد
نگرش اقتضایی که بیانکنندهی پویاییهای محیطی و تأثیر آنها بر دستیابی به چشم اندازها است در سه دهه اخیر تبدیل به چارچوبی شده است که مبنای تغییر و تحول تئوریک بسیاری از مفاهیم مدیریتی و سازمانی را فراهم نموده است (چن هال، ۲۰۰۳)[۲۵]. در توسعه نظری مبانی حسابداری مدیریت استراتژیک نیز رویکرد اقتضایی بهتدریج به پارادایم غالب این حوزه علمی تبدیلشده است. با در نظر گرفتن نقش محوری حسابداری مدیریت استراتژیک در ارزیابی عملکرد و رویکرد اقتضایی در این شاخه از علم مدیریت، عملکرد شرکت تابعی از تناسب میان متغیرهای ساختاری و استراتژیها خواهد بود. تحقیقات مختلف به مجموعه ای از مهمترین متغیرهای اقتضایی تأثیرگذار بر ساختار شامل اندازه سازمان، عدم اطمینان محیطی، تکنولوژی تولیدی، استراتژی شرکت و محیط بازار اشاره نموده اند (لو و لین، ۲۰۰۲).[۲۶]
در نگرش اقتضایی فرض بر این است که تناسب میان استراتژی های سازمان و متغیرهای محتوایی ساختار سازمانی منجر به دستیابی به عملکرد بهینه میگردد (گانی و جرمیاس، ۲۰۰۴)[۲۷].
(۲-۱۲-۲-۲) اندازه سازمان
مطالعات محققان در جوامع آماری مختلف بیانگر اهمیت نقش عامل اندازه سازمان در طراحی سیستمهای حسابداری مدیریت میباشد. هر چه اندازه سازمان بزرگتر باشد، سیستمهای حسابداری مدیریت پیچیدهتر خواهد بود بهعلاوه در سازمانهای با اندازه بزرگ تمایل بیشتری برای پذیرش روندهای جدید موجود در مفاهیم حسابداری مدیریت مشاهده می شود که عموماً به دلیل پایین آمدن هزینهی پردازش اطلاعات میباشد، لذا عموماً سازمانهای بزرگ در حرکت به سمت بهره گیری از رویکرد استراتژیک در حسابداری مدیریت پیشقدم میباشند زیرا از منابع کافی و متخصصان مورد نیاز برای تأمین نیازهای استقرار سیستم حسابداری مدیریت استراتژیک برخوردار میباشند (عبدالقادر و لوتر، ۲۰۰۸)[۲۸].
(۳-۱۲-۲-۲) جهتگیری بازار
جهتگیری بازار فلسفهای مبتنی بر تأمین رضایت مشتری بهواسطهی رفع نیازهای وی میباشد و بر وجود ویژگی پاسخگویی در شرکت نسبت به نیازهای فعلی و آتی مشتریان تأکید دارد. جهتگیری بازار مسئولیت کلیه واحدهای سازمان را متوجه بازار و نیازهای مشتری مینماید، بنابراین نه تنها سبب تحول در تکنیکهای بازاریابی می شود، بلکه سبب تحول در رویههای اداری، روشهای تولیدی و نیز سیستمهای حسابداری مدیریت بهعنوان سیستم ارزیابی عملکرد سازمانی میباشد.
(۴-۱۲-۲-۲) نوع استراتژی
اشاراتی که در زمینهی نوع استراتژی در تحقیقات مختلف حسابداری مدیریت صورت گرفته است، عموماً مدل استراتژی های ژنریک پورتر[۲۹] شامل دو استراتژی رهبری هزینه یا ایجاد تمایز در محصول و یا مدل مایلز و اسنو[۳۰] شامل: چهار گونه فرصت جویان[۳۱]، مدافعان[۳۲]، تحلیلگران[۳۳] و منفعلان[۳۴] بازار را برای بررسی اثرات انواع استراتژی های اتخاذ شده بر متغیرهای پژوهشی در نظر گرفتهاند (ماهاما، ۲۰۰۶)[۳۵]. هدف از بهکارگیری هر یک از این مدلها بررسی تأثیرات گونه های مختلف نگرش و بهره گیری از استراتژی بر کاربرد حسابداری مدیریت استراتژیک است. در طبقه بندی مایلز و اسنو فرصت جویان شرکتهایی هستند که با رویکردی آیندهنگر و به صورت پیوسته در جستجوی محصولات و بازارهای جدید بر میآیند و خالقان نوآوری در بازار لقب میگیرند. در مقابل مدافعان به گونهای از شرکتها اطلاق میگردند که ارزش کلیدی برای آنها کارایی است و به تلاش برای حفظ جایگاه خود در بازار میپردازند. اثربخشی بهکارگیری سیستمهای حسابداری مدیریت استراتژیک با رویکرد استراتژیک شرکتها رابطه مستقیمی دارد، بدین ترتیب هر یک از گونه های استراتژیک مورداشاره در مدل مایلز و اسنو برای استقرار سیستمی که بتواند با روایی بالاتری به ارزیابی عملکرد بپردازد، نیازمند تعریف معیارهای متناسب در سیستم حسابداری مدیریت خود میباشد (عبدالقادر و لوتر، ۲۰۰۸)[۳۶].
(۵-۱۲-۲-۲) کیفیت تدوین استراتژی
عملیات تدوین استراتژی عموماً از فرایند مشخصی پیروی می کند که با تغییرات جزئی در مبانی نظری برای تمامی شرکتها بکار گرفته می شود. عنصر پایهای فرایند تدوین استراتژی در اختیار داشتن اطلاعاتی است که تصمیمگیرندگان را در سازمان برای طراحی استراتژی یاری کند و وظیفهی گردآوری اطلاعات بر عهده سیستمهای اطلاعاتی سازمان است. در تعاریف حسابداری مدیریت سنتی گردآوری اطلاعات از وضعیت عملکردی درونسازمانی مورد تأکید محققان قرارگرفته است، با این حال در شرایط رقابتی همراه با عدم اطمینانهای محیطی نگرش منحصر به محیط درونی نمیتواند کیفیت لازم را برای استراتژی های سازمان به همراه بیاورد. حسابداری مدیریت استراتژیک با افزودن جهتگیری خارجی به اطلاعات و ارزیابیهای فراهمشده نقص سیستمهای حسابداری مدیریت سنتی را از بین میبرد و می تواند کیفیت تدوین استراتژی را با افزایش در حجم و غنای اطلاعات مورد نیاز برای تحلیل شرایط و تصمیم گیری بهبود دهد. بهعلاوه اینگونه به نظر میرسد که استفاده از سیستم حسابداری مدیریت استراتژیک توان شرکتها را برای تحلیل صحیح و اتخاذ جایگاه مناسب بر روی پیوستار گونههای استراتژیک مایلز و اسنو برحسب شرایط محیط بازار و توانمندیهای سازمانی افزایش میدهد (کادیزوگلدینگ، ۲۰۰۸)[۳۷].
(۱۳-۲-۲) مفاهیم رقابت
رقابت یکی از محوریترین و مهمترین مفاهیم نظریه اقتصاد می باشد، بنابراین تعریفی که از این واژه ار ائه می شود میبایست بسیار دقیق باشد. در نظریه های اقتصاد از واژه رقابت به عنوان ساختار و سازمان ویژهای از بازار یاد می شود. اقتصاددانان کلاسیک معتقدند که بهترین مکانیسم هماهنگی و تخصیص منابع، نظام بازار و یا به عبارت دیگر بازار رقابتی است. )فرهاد خداداد کاشی).
در دو دهه اخیر شاهد دو مکتب فکری متفاوت در زمینه رقابت پذیری بوده ایم: ۱- رویکردهای مبتنی بر فناوری و ۲- رویکردهای مبتنی بر شایستگی ،فناوری اطلاعات، باعث بهبود کارآیی وایجاد مزیت استراتژیک میگردد. بر اساس رویکرد مبتنی بر شایستگی، شرکتها، مهارتها و شایستگیهای منحصر به فرد خود را از طریق تحکیم و تثبیت داخلی و خارجی شناسایی نموده و تحت کنترل در میآورند. به عبارت دیگر، بر مبنای رویکرد مبتنی بر فناوری اطلاعات، فناوری اساس رقابتپذیری است، در حالیکه مبنای رویکرد دوم، سازمان یادگیرنده میباشد که در آن بر قوتها جهت ماندگاری از طریق الگو برداری و نیز پیش بینی و پاسخگویی اثربخش به تغییرات تأکید می شود (بووس و فلیپ ۱۹۹۴).[۳۸]
رقابتپذیری مسألهای نسبی است تا مطلق. رقابتپذیری، وابسته به ارزشهای مشتریان وسهامداران، قدرت مالی تعیین کننده توانایی عمل و عکسالعمل در محیط رقابتی و پتانسیل افراد و فناوری در اعمال تغییرات استراتژیک ضروری میباشد. رقابتپذیری در صورتی پایدار می شود که توازن مناسبی بین عوامل مذکور وجود داشته باشد. یک سازمان در چشم مشتریان خود رقابتپذیر است، چنانچه قادر به ارائه ارزشی بهتر از رقبا باشد(بووس و فلیپ ۱۹۹۴)[۳۹].
در خصوص رقابتپذیری در سطح بنگاه، مطالعات بی شماری توسط محققان مختلف و با دیدگاه های متفاوت انجام شده است. در این قسمت مهمترین نظریات مطرح شده در این زمینه از سال ۱۹۹۰ الی ۲۰۰۴ را به طور خلاصه مرور میکنیم.
-
- رقابتپذیری با مدیریت دانش و نوآوری در ارتباط تنگاتنگ میباشد(سینگ وهولس اپل ۲۰۰۱)[۴۰].
-
- منابع سازمان به دو گروه :منابع فیزیکی)شامل پول، تجهیزات، مواد، تسهیلات و زمان (و مفهومی
) شامل داده، اطلاعات، و دانش ( تقسیم میشوند. بنابر رویکردهای جدید، مدیریت دانش به عنوان عامل کلیدی در عملکرد سازمان به حساب می آید.
- منابع سازمان به دو گروه :منابع فیزیکی)شامل پول، تجهیزات، مواد، تسهیلات و زمان (و مفهومی
-
- رقابتپذیری یک کشور با عملکرد شرکتهای آن در ارتباط است. به منظور دستیابی به موقعیت رقابتی در بازارهای رو به گسترش، شرکتهای تولیدی باید قادر به پاسخ و انطباق باغیر باشند. به طور ضمنی این تغییر، جریاناتی مانند شکلدهی مجدد روش های کاری موجود، بازارگرا شدن، مشتریگرا شدن، و بهبود بهرهوری و رقابتپذیری سازمانی را به دنبال دارد)لوو و همکاران ۱۹۹۸)[۴۱].
-
- استراتژی محیطی شرکت نیز با عملکرد اقتصادی و محیطی یا رقابتپذیری بنگاه در ارتباط بوده و بر آن تأثیر میگذارد. برای شرکتهایی با استراتژیهای مبتنی بر ارزش سهامداران، رابطه بین عملکرد محیطی و ابعاد مختلف عملکرد اقتصادی، بسیار مثبتتر از شرکتهای فاقد چنین استراتژی است. مقیاس مورد استفاده جهت سنجش عملکرد اقتصادی، رقابتپذیری است.
رقابتپذیری محیطی، آن بخش از رقابتپذیری کل شرکت است که تحت تأثیر فعالیتهای مدیریتی محیطی است. رقابتپذیری محیطی به سه دسته قابل تقسیم میباشد: رقابتپذیری محیطی بازارگرا، رقابتپذیری محیطی درونگرا[۴۲] و رقابتپذیری محیطی سودگرا دو دسته دیگر که در هیچکدام از این عوامل دسته بندی نشده اند، در قالب عامل چهارم و با نام رقابتپذیری محیطی مرتبط با ریسک، دسته بندی میشوند
(وگنر واسلاتگر، ۲۰۰۴ )[۴۳].
در یک محیط اقتصادی در حال گذر بین سطح توسعه یافتگی بازارگرایی و رقابتپذیری شرکت، ارتباط نزدیکی وجود دارد. رقابتپذیری به عنوان یک مفهوم چند بعدی با بهره گرفتن از متغیرهای درجه انطباق پذیری سازمانی با تغییرات محیط کسب و کار، مزیتهای ناشی ازآمیخته بازاریابی و شاخصهای عملکرد مورد سنجش واقع می شود(آسیمووآ۲۰۰۰)[۴۴] .