خود ستمگر سرستیز دارد ، واقع گرا و مردم گراست که مفاهیم آن از واقعیت های ملموس جامعه و زندگی مردم زمان شاعر مایه می گیرد و از حقیقت سخن می گوید و بر گوش کسانی که زبان شاعر متوجه آن هاست تلخ می نماید و نیشدار است ، اما همیشه برای مردم زمان پیام بیداری و هشیاری داشته است و نهایتا” می توان آن را شعری نامید که پرده از چهره های ظالم برمی دارد و جامعه ای را از بی عدالتی ها و ظلم ها و ستم ها آگاه می نماید و روحیه مقاومت و ایستادگی را در مردم تشویق می کند ، از حرکت ها و قیام های مردمی حمایت می کند و فقر و محرومیت حاصل از نابرابری ها را به تصویر می کشد و کانون توجه شاعر در عدالت خواهی و رفع تبعیض های اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی است .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اعتراض ( protest ) : ستیزه عمومی یا فردی و ابراز مخالفت گفتاری ، نوشتاری یا عملی یا اقدامی یا رویدادی یا وضعیتی اجتماعی یا سیاسی است که توسط حزب ها ، اتحادیه ها و یا گروه های اجتماعی مختلف انجام می شود . اشکال اعتراض عبارت است از تظاهرات، اعتصاب ، توزیع تراکت ، فرستادن نامه های اعتراضیه به مقامات و جمع آوری امضا در حقوق بین المللی «اعتراض عبارت است از ابلاغ رسمی یک دولت به دولت دیگر که به موجب آن اعتراض خود را نسبت به عملی که دولت معترض علیه انجام داده یا قصد انجامش را دارد ابراز نموده و عدم تمکین و تسلیم خود را در برابر آن و آمادگی خود را برای مقابله با نتایج آن اعلام می کند ، هرگاه یک دولت از هر نوع تصرف یا عملی که آن را غیر قانونی و زیان آور به حقوق خود می داند آگاه شود و اعتراض نکند این سکوت تعبیر به رضا می شود و مفهومش این است که عمل طرف را تنفیذ و به حقانیت او اعتراف کرده است » ( آقا بخشی ، ۲۹،۳۰:۱۳۸۰ ) .
اعتراض و انتقاد کردن معمولا” « حرکتی است اصلاح گرایانه و آرمان گرایانه با قصد پالایش و زنگار زدایی و نجات حقیقت چیزی از نفوذ باطل در حریم آن و برگرداندن طبیعت شخص یا امری از آمیختگی به ناخالصی » ( زرین کوب ، ۲۲:۱۳۷۶ ) که در سرشت آدمی نهفته است و معمولا” در شخص یا نویسنده یا شاعر به صورت خودآگاه بروز کرده و متجلی می شود .
۱-۴-روح انتقادی مدرنیته
در حالی که هنوز بسیاری از اندیشمندان و تاریخ نگاران در مورد آن دوران تاریخی که روزگار مدرن خوانده می شود ، هم رأی نیستند، ناچاریم از کلی ترین معنای تاریخی مدرنیسم آغاز کنیم.
بسیاری از تاریخ نگاران هنگامی که از «روزگار مدرن» یاد می کنند فاصله ی میان رنسانس و انقلاب فرانسه را در نظر دارند، امّا کسانی هم هستند که آغاز صنعتی شدن جوامع اروپایی، پیدایش وجه تولید سرمایه داری و تعمیم تولید کالایی را آغاز گاه مدرنیته می دانند. از سوی دیگرنویسندگانی نیز، حد نهایی مدرنیته را میانه ی سده بیستم و حتی «امروز» می شناسند، دشواری چندانی بر سر «دوره بندی تاریخی» نیست، بلکه نکته ی مرکزی شناخت مشخصه های اصلی مدرنیته است.
بسیاری باور دارند که مدرنیته یعنی روزگار پیروزی خرد انسانی بر باورهای سنتی (اسطوره ای، دینی، اخلاقی، فلسفی و….)، رشد اندیشه های علمی و خودباوری؛ افزون شدن اعتبار دیدگاه فلسفه ی نقادانه، که همه همراهند با سازمانیابی تازه ی تولید و تجارت، شکل گیری قوانین مبادله ی کالاها و به تدریج سلطه ی جامعه ی مدنی بر دولت، به این اعتبار مدرنیته مجموعه ای است فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فلسفی که از حدود سده ی پانزدهم – و یا بهتر بگویم، از زمان پیدایش نجوم جدید، اختراع چاپ و کشف آمریکا – تا به امروز یا چند دهه پیش ادامه یافته است.
در واقع، مدرنیته را با تمدن نو که انسان محور و انسان مرکز است یکی می پندارند و آن را الگو و نمونه ای می دانند، تمدنی که در دل زندگی اجتماعی اروپایی شکل گرفت و فرهنگی پدید آورد که ادای جهان شمولی دارد وفرا راه جامعه های عقب مانده قرار می گیرد، پس به یک معنا، در اینجا مدرنیته ، چون یک ایدئولوژی مطرح می شود و منادیان و پیشاهنگان آن از ضرورت خردباوری و درک اعتبار قوانین زندگی زمین یاد می کردند و به سنت ها، نهادها و نیروهای کهنه انتقاد داشتند. صریح ترین و کامل ترین شکل این ایدئولوژی را می توان در آموزه های میراث بران رنسانس یعنی روشنگران سده ی هجدهم یافت.
جاذبهی سحرآمیز الگوی مدرنیته و مدرنیسم برای متفکران عصر مشروطیت ما، از نیروی عظیم فکری روشنگران ریشه می گرفت و با دستاوردهای مادی و فرهنگی «تمدن غرب» توجیه می شد. امروز آنچه از این «ایده ی کلاسیک مدرنیته» باقی مانده، نه دیدگاه و گرایش اثباتی اش (طرح ضرورت زندگی در جامعه ای که خردمندانه سامان یافته باشد» بلکه گرایش سالبه ی آن است، یعنی باور به کارکرد همه جانبه و ضرورت اندیشه ی انتقادی، و ویران سازی رادیکال آنچه در گوهر خود وابسته است به سنت های کهنه. مدرنیته به این معنا انتقادی مداوم است از سنت و از خودش، نوخواهی و امروزگی است، مدام تازه شدن و خود را نفی کردن و به قلمرو تازگی ها گام نهادن است، به همین سبب بیشتر اندیشمندان امروز وقتی از مدرنیته یاد می کنند همین معنا را در نظر دارند: مجموعه ای پیچیده و فرهنگی که امکان نفی را فراهم می آورد و راه گشای سلطنت عقل و برقراری آزادی است، مدرنیته پلی است در تکامل روح به سوی آزادی و روزگار مدرن دوران دگرگونی و تبدیل است، دشوار نیست که دریابیم روزگار ما، زمانه ی زایش و انتقال به دورانی جدید است روح از آنچه تاکنون دنیایش بوده و در آن جای داشت و به تصورش می آورد جدا می شود و می خواهد این دنیا را به گذشته بسپارد، او درگیر دگرسانی خویش است، خودِ آگاهی روح مهمترین منش دوران جدید است و اندیشه های انتقادی بنیان این خوداگاهی است. برای این ادعا گفته هگل که بنیان مدرنیته را «عنصر ذهنی» می شناخت به عنوان مثال ذکر می کنیم.وی می نوشت که «آگاهی از خویشتن نیازمند آزادی، تعمّق، فردیت، استقلال کنش و مهمتر از همه انتقاد است».
۱-۵-مؤلفه ها و مبانی اندیشگی ادب اعتراض
از میان انواع مضمون های شعر و ادب در زبان می توان گفت که ادب اعتراض، بیشتر وام دار موضوعات آموزه های دینی، تصوف، اخلاق، حماسه، هجا و هزل بوده است.
دین
دین مبین اسلام و دستورهای اجتماعی و اخلاقی آن در متن قرآن کریم از سرچشمه های اصلی تولا و تبرا یا به عبارتی جاذبه و دافعه در رفتار و گفتار هر مسلمان است. هر مسلمان عامل به دستورهای قرآن و مجری عملی سیره نبوی (ص) به تربیت و اخلاقی هدایت می شود که ظاهراً و باطناً از آنچه خدا در قرآن حمایت کرده پیروی می کند و از آنچه حق نهی فرموده دوری می جوید، اگر مسلمانی در نماز آیه «ایاک نعبد» بر زبان جاری می کند، در عمل هم باید از هر چه غیر اوست طمع کمک ببرد و فقط از او استمداد بکند.
اصل ایمان به یگانگی خداوند (توحید) اصلی قرآنی است که مبنای اخلاق و ادب هر مسلمان است و سنگ بنای اخلاق اسلامی در همه امور و در همه احوال و در همه جا اجمالاً می توان نتیجه گرفت که اصول و مبانی اخلاقی و تربیتی نشأت یافته از قرآن پایه و مایه ای برای تولّد مضامینی در اشعار شاعران و ادیبان مسلمان شده که از زاویه ای می توان به آن «ادب اعتراض» گفت: اعتراض به آنچه غیرخداست (ولا الضّالیّن) و حمایت و نکوداشت (انعَمتَ علّیهِم).
تصوف
ادب و آداب صوفیانه از همان زمان نشو و نما در ایران، از کوفه و بصره تا بلخ و بخارا آموزه هایی انسانی و اسلامی در میان اهل تصوف و به تبع آنها در میان مردم رواج داد ک استغنای روحی و خوار شمردن دنیا و زخارف آن برجسته ترین این روحیّات بود، نگاه عمیّق به دنیا و مافیها و باور داشتن این که هر ظاهری را باطنی است، توکّل در امور زندگی، صبر پیشه کردن و … همه عناصری است که به هر حال از زهد اسلامی سرچشمه گرفته و در میان متصوفه از مبانی تربیت به شمار می رفت.
اخلاق
مبانی اخلاقی خواه مبتنی بر فضائل چهارگانه (حکمت، شجاعت، عفت و عدالت) برگرفته از آثار ارسطو باشد، خواه مبانی اخلاقی برگرفته از دستورهای اخلاقی قرآن و سیره نبوی (ص) باشد در هر حال تأثیر آموزه های اخلاقی حکما و عالمان دینی و مفسران و مبلّغان و دین داران و نشر آثار و تألیفات ایشان در ذهن و زبان مردم این مرز و بوم آثار غیرقابل انکار برجای گذاشته است.
حماسه
نوع ادبی حماسه با موضوع شرح پهلوانی ها و شکست و پیروزی های یک قوم، به طور مشخص برای ما ایرانیان در اثری سترگ و ماندگار چون شاهنامه فردوسی ظهور و بروز یافته است.
شاهنامه و شخصیت فردوسی همواره برای ما ایرانیان نماد استقامت، پایداری، افتخار و استقلال در ذهن و عین بوده است، عنصر حماسه در زبان فردوسی یعنی روح آزادگی و عزّت نفس مبارزه با ظلم و فساد، حمایت از مظلوم، فتوّت، عیاری، قلندری و … همه این مضامین در شاهنامه فردوسی در خور توجه و تأمل است.
هجا و هزل
از میان انوع مضمون های، ادب، این مضمون شاید عرصه گسترده تری برای ارضای روح انتقادی و طنزآمیز ایرانی در هزار سال گذشته بوده است «روشن است که شوخ طبعان و مسخرگان نه احمق بوده اند و نه طبعاً تندخویی و دشنام گوی بلکه بر عکس، غالباً آنها مردمانی حساس و لطیف ذوق و نکته سنج و فرهیخته بود هاند که با دیدن پریشانی و ناهنجاری اجتماع و ضعف اخلاقی مهتران، خشم و غضب خود را در آثار خویش منعکس می ساخته اند (حلبی، ۱۱: ۱۳۶۰)
رفتار هجا و هزل که صورت مبالغه آمیز طنز است اولاً از روحی مستغنی و متکی به خود سرچشمه می گیرد، یعنی آن که حرکت و رفتار دیگری را با آهنگی طنزآمیز یا هجو آمیز و بعضاً هزل گونه پاسخ می گوید، فردی است با اعتماد به نفس و مطمئن از خود و دلگرم به استواری مرام و مسلک خویش و ثانیاً حرکت طنز و هزل و هجا از روحیه ای شاد سرچشمه می گیرد، اگر مبالغه نباشد قوم ایرانی، قومی شاد و طنّاز است و در طول تاریخ حتی در مواردی که مبتلا به بلایای انسانی و طبیعی بوده از خود روحیه ای شاد و با اعتماد به نفس نشان داده است داشتن دو ویژگی اعتماد به نفس و شادمانگی که خود هر دو محصول آگاهی و دانایی است، به شخص یا به قوم این شهامت را می دهد تا نسبت به ناراستی و نادرستی در امری یا سخنی از کسی یا کسانی، زبان به انتقاد بگشاید و در پاسخ به آن حرکت و سخن نابه جا به طور مستقیم یا غیرمستقیم نادرستی و انحراف عامل را به او گوشزد نماید، روح انتقادی و طنزآمیز قوم ایرانی، در خلق این نوع از ادب تأثیر به سزایی داشته است.
۱-۶-عوامل پیدایش و ظهور شعر اعتراض
در بررسی عوامل مهّم و موثّر در پیدایش شعر اعتراض آن هم در قرن های نخستین تولّد شعر فارسی و هم چنین با توجه به نظراتی که ارائه شده است می توان به طور خلاصه این عوامل را در دو دسته عامل فردی و اجتماعی یا به عبارتی دیگر عوامل درونی و عوامل بیرونی مورد بررسی قرار داد . منظور از عامل فردی یا درونی خصوصیت روحی و روانی خود شاعر و میزان حساسیت و تاثیر پذیری او از محیط پیرامون است و عامل اجتماعی یا بیرونی اوضاع حاکم بر جامعه ی عصر شاعر است .
« زین العابدین مؤتمن » در این باره می نویسد :
« یکی از خصوصیات اخلاقی و ذاتی بشر این است که سعادت و خوشبختی را از لوازم ضروریه ی حیات می پندارد و وجود آن را موجب ادای تشکّر و امتنان و تذّکر نمی داند و هنگامی که غرق در شادخواری و شادکامی است ، متوجه وضع و حالت خود نیست … مادام که عافیتی دارد و قدر آن نمی داند و چون به مصیبتی گرفتار شد نظر به این که آن را از امور عارضی و غیرضروری می داند بانگ و فریادش بلند می شود و زبان به شکوه و شکایت می گشاید در این میان طبقه شعرا که طبعا مردمی زود رنج و کم حوصله و صاحب توقّع هستند زودتر از دیگران صدایشان بیرون می آید و بیش از دیگران اظهار تالم و تحسّر می کنند » ( مؤتمن ، ۲۸۸،۲۸۹:۱۳۷۱ ) .
به طور کلی عوامل پیدایش شعر اعتراض را فهرست وار در دو دسته زیر تقسیم بندی کردیم :
الف ) عوامل درونی : که شامل موارد زیر است:
خداپرستی و ایمان به یگانگی خداوند ( توحید )
تعلیمات دینی و آموزه های مذهبی که روح و روان این شاعران و گویندگان با آن خو کرده بودند و آنان را وا می داشت تا التزام عملی به عقاید و باورهای خود داشته باشند و در زمره آن دسته از کسانی نباشند که « می گویند اما انجام نمی دهند » .
خردگرایی ووجدان بیدار انسانی
روح عدالت طلبی و آرمان گرایی به خصوص در میان اندیشمندان مسلمان ، از عوامل مهم ظهور این نوع از ادب در شعر است .
ب ) عوامل بیرونی موثر در پیدایش این آثار :
اوضاع و احوال اجتماع و شرایط سیاسی حاکم .
احساس تکلیف برای اصلاح ناراستی های اجتماعی با کمک گرفتن از شمشیر سخن و شعر .
ریاکاری عالمان دروغین که می گفتند و عمل نمی کردند ، اعتراض به ریاکاری های آنان .
رواج و رونق مجالس لهو و لعب و گرمی مجالس گناه که شاعران مقید را به مقابله وا می داشت .
رواج بی عدالتی در جامعه و پایمال کردن حقوق انسانی .
اعتراض به اختناق سیاستمداران و دشمنان آزادی به ویژه آزادی بیان و اندیشه ( به طور عمده در میان نوپردازان ) .
چاپلوسی و فرومایگی و پستی عده ای از شاعران شعر فروش که منجر به جهت گیری های شاعران آزاده و بلند همت در برابر آنان می شد .
اندکی هم اعتراض به تبعیضات اقتصادی و مسائل رفاهی .
تمامی این عوامل هر کدام به نحوی باعث می شد که شاعر خیرخواه و آرمان گرا ، تاب تحمل این ناراستی ها را نیاورد و فریاد اعتراض برآورد .
۱-۷-قالب های شعر اعتراض:
تنوع این اشعار ، به شکلی است که در همه سبک ها و قالب های شعری ، با حجم های متفاوت و موضوعات گوناگون شعر اعتراض سروده شده است .
اعتراض در قالب های قصیده ، غزل ، مثنوی ، قطعه ، رباعی ، دوبیتی ، ترجیع بند ، ترکیب بند و مسمط سروده شده اند و قالبی به خصوص ندارند « اما در سبک های گوناگون قالب های مسلّط شکوائیه ها با هم فرق دارند ، چنان که هر چه از سبک خراسانی دور شویم ، کاربرد قصیده در شکوائیه سرایی کاهش می یابد و در مقابل قالب های طبیعی تری چون غزل و مثنوی شایع تر می شود » ( سرامی ، ۲۴۴:۱۳۷۵ ) .
حجم آن ها نیز متفاوت است . گاه شاعر از ایجاز بهره برده است و در یکی دو بیت اعتراضات خود را مطرح کرده و گاه راه اطناب در پیش گرفته و یک قصیده طولانی را به این موضوع اختصاص داده است ، زبان این نوع شعر اغلب ساده و بی پیرایه است و شاعر با الفاظ ساده و بدون هیچ تکلّفی به اعتراض پرداخته است ، اعتراض ها از نظر محتوایی نیز متنوع هستند و در موضوعات شخصی ، اجتماعی ، سیاسی،مذهبی و … سروده شده اند عواملی چون ، شرایط زندگی ، وضعیت روحی افراد ، اعتقادات و اوضاع حاکم بر جامعه و … در این تنوع موضوعی دخیل هستند .
نحوه بیان اشعار اعتراضی نیز ، هم به این طریق است که گاه شاعر به طور مستقیم و بدون هیچ ملاحضه یا ترس ، گله ، شکایت و … اعتراض خود را ابراز می نماید و گاه نیز جانب احتیاط را رعایت کرده و غیر مستقیم اعتراض یا شکایت خویش را نسبت به افراد یا اوضاع جامعه بیان می دارد .
۱-۸-سیری اجمالی بر شعر اعتراض در ادبیات فارسی در قرن دوم وسوم: