جهتگیری اجتماعی زیاد
جهتگیری اجتماعی کم
شکل شماره ۲-۱: انواع چهارگانه الگوهای ارتباطات خانواده
چفی و همکارانش بر این باور بودند که این نوعشناسی بیشتر مربوط به ساختار ارتباطات خانواده است تا محتوای آن. ابعاد جهتگیری مفهومی و جهتگیری اجتماعی و ابزار معروف الگوی ارتباطات خانواده[۱۱۷] برای سالهای زیادی در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ مطالعه خانواده و تأثیرپذیری از رسانه ها را تحتالشعاع خود قرار داد (فیتز پاتریک، ۲۰۰۴).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ابعاد جهتگیری مفهومی و جهتگیری اجتماعی بعدها توسط دیوید ریچی توضیح داده شدند و دوباره روی آنها کار شد. ریچی، (۱۹۹۱، به نقل از فیتزپاتریک، ۲۰۰۴)
چندین یافته تحقیقاتی ناهمخوان با چهارچوبی که توسط مکلئود و چفی (۱۹۷۲، به نقل از فیتزپاتریک، ۲۰۰۴) بیان شده بود، را متذکر شد و دوبعد زیربنایی این الگوها را به این منظور که ویژگیهای رفتاری خود را بهتر به دست آوردند، از نو نامگذاری کرد. از آنجا که جهتگیری مفهومی بر اهمیت عقاید تأکید داشت، جهتگیری گفتوشنود نامیده شد تا توجه به بحث و تبادلنظرباز و پذیرنده عقاید بین والدین و فرزندان را منعکس کرده باشد و از آنجا که جهتگیری اجتماعی بر پیروی تأکید داشت، جهتگیری همنوایی نامیده شد.
علاوه بر نامگذاری مجدد این دو بعد زیربنایی، ریچی و فیتزپاتریک( ۱۹۹۰، به نقل از فیتز پاتریک، ۲۰۰۴)در ابزار الگوهای ارتباطات خانواده نیز با افزودن چندگویه برای افزایش، روایی و پایایی آن را تجدیدنظر کردند. این ابزار، ابزار تجدیدنظرشده الگوهای ارتباطات خانواده[۱۱۸] خوانده شد. (فیتزپاتریک و ریچی، ۱۹۹۴؛ ریچی و فیتزپاتریک، ۱۹۹۰، به نقل از فیتز پاتریک، ۲۰۰۴).
۲-۲-۲-۱- ابعاد الگوهای ارتباطات خانواده
خانواده یک تجربه جهانی است و در هر فرهنگی یافت میشود. با مطرح شدن واژه خانواده تلاش جهت یک تعریف جامع و کاربردی از آن آغاز شده است. با هم بودن، ازدواج، فرزندپروری، سبک زندگی، سکونت دائم مفاهیمی هستند که در تعاریف مختلف آمدهاند.
به اعتقاد نولر[۱۱۹] و فیتزپاتریک (۱۹۹۳،به نقل از ولتی، ۲۰۰۳) خانواده معمولاً با بهره گرفتن از سه مقوله تعریف میشود: ساختار[۱۲۰] ، وظیفهمداری[۱۲۱] و فرایندهای تبادلی[۱۲۲] در تعریف ساختاری به سلسله مراتب اعضای خانواده از لحاظ قانونی و زیست شناختی با توجه به جنس و سن توجه میشود. در تعریف وظیفهمداری تمرکز بر نیازهای روانی اجتماعی خانواده است. بطورمثال در این مقوله یک خانواده خوب خانوادهای است که پاسخگوی جامعهپذیری فرزندانش باشد.
فرایندهای تبادلی بر احساسات و پاسخگویی دوجانبه اعضا به یکدیگر تأکید دارد و خانواده مطلوب در این تعریف به عنوان یک گروه صمیمی و دارای حس یکی بودن و هویت گروهی معرفی میشود.
با این وجود در زمینه تعریف خانواده، در بعضی از تحقیقات علمی پیشروی تدریجی از تعاریف ساختاری به تعاریف کارکرد محور مشهور است(نولر و فیتزپاتریک، ۱۹۹۳، به نقل از ولتی، ۲۰۰۳)
تئوری سیستمهای خانوادگی، خانواده را به صورت سیستمی درنظر میگیرد. در نگاه سیستمی به خانواده، هر بخش بر بخشهای دیگر تأثیر گذاشته و ازآنها تأثیر میپذیرد. (کلین[۱۲۳] و وایت[۱۲۴]، ۱۹۹۶، به نقل از سیگلمن[۱۲۵] و شیفر[۱۲۶] ، ۱۹۹۹).
برونفنبرنر[۱۲۷] در رویکرد بومشناختی خود (۱۹۷۹، ۱۹۹۵،به نقل از سیگلمن و شیفر، ۱۹۹۹) خانواده را سیستمی در نظر میگیرد که درون سیستمهای اجتماعی بزرگتر همچون محله، جامعه، خرده فرهنگ و فرهنگهای وسیعتر قرار گرفته و از آن تأثیر میپذیرد.
بسیاری از متخصصان، به جای معرفی خانواده به عنوان یک سیستم یا گروه پردازش اطلاعات یا فرصتی برای مبادله اجتماعی بین اعضای آن، خانواده را به عنوان نوعی ارتباط و گفتوشنود معرفی میکنند (فیتزپاتریک، ۲۰۰۴). واتزلاویک[۱۲۸]، بیوین[۱۲۹] و جکسون[۱۳۰] (۱۹۶۷، به نقل از کلارک و شیلدز، ۱۹۹۷) خانواده را سیستمی قانونگذار تعریف میکنند که اعضای آن به طور مداوم در حال تعریف مجدد ماهیت روابط خود بر مبنای الگوی ارتباطشان هستند. اعضای خانواده الگوهای ارتباطات خود برای سازماندهی در شیوه های قابل پیشبینی رفتار به کار میبرند (گالوین و برومل[۱۳۱]،۱۹۹۱، به نقل از کلارک و شیلدز، ۱۹۹۷) الگوهای ارتباطات خانواده متمایز از یکدیگر هستند. شناخت انواع مختلف الگوها و سبکهای ارتباطات خانواده علاوه بر توصیف، به پیشبینی عملکرد خانواده ها وتوصیهها و تجویزهای مربوط به آن هم کمک میکند (فیتزپاتریک، ۲۰۰۴)
در رابطه با ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده فیتزپاتریک و ریچی (۱۹۹۴، به نقل از فیتزپاتریک، ۲۰۰۴) جهتگیری گفتوشنود و جهتگیری همنوایی را به عنوان باورهایی اساسی که تعیین میکنند چقدر اعضای خانواده افکار و احساسات خود را با یکدیگر در میان میگذارند، مفهومسازی کردهاند. فیتزپاتریک (۲۰۰۴) این ابعاد را به صورتهای زیر شرح
میدهد.
۲-۲-۲-۱-۱-جهتگیری گفتوشنود
جهتگیری گفتوشنود به این معناست که خانواده ها تا چه حد شرایطی را به وجود میآورند که در آن اعضای خانواده تشویق به شرکت آزادانه و راحت در تعامل، بحث و تبادلنظر درباره طیف وسیعی از موضوعات شوند. اعضای خانوادههایی که دارای جهتگیری گفتوشنود زیاد هستند، آزادانه، به طور مکرر و خود انگیخته با یکدیگر تعامل میکنند، بدون اینکه از نظر موضوعات مورد بحث یا زمان صرف شده در تعامل محدودیتهای زیادی داشته باشند. آنها دامنه وسیعی از موضوعات را مورد بحث و تبادلنظر قرار میدهند و فعالیتها، افکار و احساسات شخصی خود را با یکدیگر در میان میگذارند. افراد خانواده با همفکری تصمیمات مربوط به خانواده را اتخاذ میکنند. آنها لازمه زندگی خانوادگی پربار و لذتبخش را داشتن ارتباط آزاد، راحت و مکرر میدانند. خانوادههایی که چنین عقیدههایی دارند برای در میان گذاشتن عقاید خود با یکدیگر ارزش قائلند و ارتباطات خود با فرزندان را وسیلهای مهم برای تربیت کردن و اجتماعی کردن آنها میدانند.
برعکس، در خانوادههایی با جهتگیری گفتوشنود کم، اعضای خانواده، تعامل کمتری با یکدیگر دارند و تنها موضوعات محدودی در بین اعضای خانواده مورد بحث قرار میگیرد. اعضای خانواده افکار، احساسات و فعالیتهای خصوصی و محرمانه خود را کمتر با یکدیگر در میان میگذراند. وقتی موضوعی مطرح میگردد به جزئیات آن پرداخته نمیشود. در این خانواده ها، کوششی جهت شرکت همه اعضای خانواده در تصمیمگیریها نمیشود. خانوادههایی با گفتوشنود کم معتقدند تبادل مکرر، آزاد و راحت عقاید و ارزشها به طورکلی برای خانواده و به ویژه برای تربیت و اجتماعی کردن فرزندان ضرورتی ندارد (فیتزپاتریک، ۲۰۰۴).
۲-۲-۲-۱-۲-جهتگیری همنوایی
جهتگیری همنوایی به این معناست که ارتباطات خانواده تا چه حد بر همسان بودن نگرشها، ارزشها و عقاید تأکید دارد. خانوادههایی با جهتگیری همنوایی بالا، در تعاملات خود بر همگونی عقاید و نگرشها، اجتناب از تعارض و وابستگی متقابل اعضای خانواده به یکدیگر متمرکز هستند. در این خانواده ها ارتباطات بین دو نسل نشان دهنده حرف شنوی از والدین و دیگر بزرگسالان است. برعکس، تعاملات خانوادههایی با جهتگیری همنوایی کم، بر اهمیت دادن به نگرشها و عقاید ناهمگون، فردیت و استقلال اعضای خانواده تمرکز دارد و ارتباطات بین دو نسل منعکسکننده برابری اعضای خانواده است. به این صورت که معمولاً فرزندان در
تصمیمگیریها دخالت دارند. جهتگیری همنوایی زیاد بیشتر در خانواده های سنتی دیده
میشود. یعنی خانوادههایی که منسجم[۱۳۲] و دارای سلسله مراتب قدرت هستند. در چنین ساختاری اعضای خانواده برای روابط درون خانواده در مقایسه با روابط بیرون از خانواده، اهمیت بیشتری قائل هستند. آنها توقع دارند منابعی از قبیل فضا، مکان و پول در بین اعضای خانواده تقسیم شود. خانوادههایی با جهتگیری همنوایی زیاد معتقدند برنامههای شخصی باید طوری با برنامههای اعضای خانواده هماهنگ شود که زمان در کنار هم بودن افراد خانواده را به حداکثر برساند. اعضای خانواده از یکدیگر انتظار دارند تا نسبت به علایق خانواده، علایق خود را در درجه دوم اهمیت قرار دهند. در این خانواده ها از والدین انتظار میرود تا برای خانواده تصمیمگیری کنند و از فرزندان انتظار میرود تا مطابق با خواسته های والدین خود رفتار کنند. زمانی که پیامی ارائه میشود، فرزندان خانواده های با جهتگیری همنوایی زیاد بیشتر تحت تأثیر وضعیت اجتماعی منبع پیام قرار میگیرند.
برعکس، خانواده های با جهتگیری همنوایی کم به ساختار خانواده سنتی اعتقادی ندارند. آنها معتقدند روابط بیرون از خانواده به اندازه روابط درون خانواده مهم هستند و خانواده باید رشد شخصی اعضاء را تشویق کند حتی اگر این کار منجر به شکلگیری روابط قوی آنها در بیرون از خانواده و تضعیف ساختار خانواده گردد. این خانواده ها به استقلال اعضا بها میدهند. برای حریم شخصی ارزش قائل هستند و نسبت به علایق شخصی، علایق خانواده را در درجه دوم اهمیت قرار میدهند. (فیتزپاتریک، ۲۰۰۴).
۲-۲-۲-۳- انواع الگوهای ارتباطی خانواده
از ترکیب دو بعد اساسی جهتگیری گفتوشنود و جهتگیری همنوایی چهار نوع خانواده که هر کدام الگوی ارتباطی متفاوتی دارند حاصل میشود. در هر کدام از چهار نوع خانواده حاصل از ترکیب ابعاد جهتگیری گفتوشنود و جهتگیری همنوایی نوع خاصی از ارتباطات بین والدین و فرزندان به چشم میخورد. در ادامه به معرفی این الگوهای چهارگانه پرداخته میشود. این خانواده ها عبارتند از : خانواده های توافقکننده[۱۳۳]، خانواده های کثرتگرا[۱۳۴]،
خانواده های حفظ کننده[۱۳۵] و خانواده های به خود واگذاشته[۱۳۶].
۲-۲-۲-۳-۱-خانواده های توافقکننده
در خانواده های توافقکننده هم جهتگیری گفتوشنود زیاد و همجهتگیری همنوایی زیاد حاکم است. ارتباطات در این خانواده ها از یک طرف به وسیله تعارض بین فشار برای موافقت با اعضای خانواده، حفظ سلسله مراتب و ساختار قدرت موجود و از طرف دیگر با علاقه به برخورداری از ارتباطات باز و کشف عقاید تازه مشخص میشود. در چنین خانوادههایی، والدین به فرزندان خود و آنچه آنها بیان میکنند بسیار علاقهمند هستند. اما در عین حال معتقدند در نهایت این آنها هستند که باید برای خانواده و فرزندانشان تصمیم بگیرند. آنها تنش را اینطور رفع میکنند که هم به صحبتهای فرزندانشان گوش میدهند و هم به امید اینکه فرزندانشان علت عقاید، ارزشها و تصمیمات آنها را درک کنند، با صرف وقت و انرژی در مورد تصمیماتی که اتخاذ کردهاند به فرزندانشان توضیحاتی میدهند. معمولاً فرزندان این خانواده ها یاد
میگیرند که برای گفتو شنودهای خانواده ارزش قائل باشند و به ارزشها و عقاید والدین خود بهاء دهند. احتمال زیادی وجود دارد که آنها توسط پیامهایی که با عقاید و ارزشهای والدینشان هماهنگ است قانع میشوند و در برابر پیامهایی که آنها را از مسیر باورها و ارزشهای والدینشان منحرف میکنند مقاومت نشان دهند (فیتزپاتریک، ۲۰۰۴؛ کوئرنر و فیتزپاتریک، ۱۹۹۷، a 2002 ، b 2002). خانواده های توافقکننده معمولاً بر همگونی تأکید دارند. در عین حال تمایل دارند در موضوعات مهم درگیر تعارض آشکار و علنی شوند (فیتزپاتریک و ریچی، ۱۹۹۴).
۲-۲-۲-۳-۲-خانواده های کثرتگرا
خانوادههایی با جهتگیری گفتوشنود زیاد و جهتگیری همنوایی کم “کثرتگرا” نامیده
میشوند. این خانواده ها از نظر عاطفی حمایتکننده هستند و با ارتباطات باز مشخص میشوند. در این خانواده ها مباحث بدون اینکه به اعضای خانواده تحمیل شوند به صورت آزاد، سرگشاده و راحت مورد گفتگو قرار میگیرند و همه اعضای خانواده در گفتگو شرکت میکنند. در این محیط نسبتاً آزاد از محدودیتهای اجتماعی، نه تنها فرزندان در معرض مسائل چالشانگیز قرار میگیرند بلکه تشویق به کشف باورهای جدید و تصمیمگیری بدون ترس میشوند. از اینرو، باورها و عقاید محکم و متنوعی درباره جهان اطراف خود بهدست میآورند. والدین این
خانواده ها نیازی به کنترل فرزندان خود یا تصمیمگیری در مورد آنها احساس نمیکنند.
این نگرش والدین، به بحثها و تبادلنظرهایی منجر میشود که در آنها افکار و عقاید اعضای خانواده بر مبنای ارزشی که دارند نه بر مبنای تأثیر اعضای خانواده ارزیابی میشود. والدین تمایل به پذیرش عقاید فرزندان خود دارند و به آنها اجازه میدهند به طور برابر در تصمیمگیریهای خانوادگی شرکت داشته باشند. فرزندان این خانواده ها یاد میگیرند در عین حال که به گفتگوهای خانوادگی احترام میگذارند، مستقل و خود اتکاء باشند. این یادگیریها باعث میشوند آنها در ارتباطات خود کفایت و کارآیی بهدست آورند و نسبت به توانایی
تصمیمگیری خود اعتماد پیدا کنند. به عبارت دیگر، این نوع خانواده ها داشتن مهارت ارتباطاتی و عقاید مستقل را در فرزندان پرورش میدهند. آنها به هنگام پردازش اطلاعات و تصمیمگیری بیش از هر چیزی تحت تأثیر پیامهایی قرار میگیرند که مبنایی منطقی دارند. (فیتزپاتریک، ۲۰۰۴؛ کوئرنر و فیتزپاتریک، ۱۹۹۷، a 2002، b 2002)
۲-۲-۲-۳-۳-خانواده های حفظکننده
به خانوادههایی با جهتگیری گفتوشنود کم و جهتگیری همنوایی زیاد “حفظکننده” گفته میشود. ویژگی مشخصه این خانواده ها تأکید بر اطاعت از مراجع قدرت، صاحب اختیاری والدین، اهمیت ندادن به تفکر، موضوعات تعقلی و عقلانی و ارتباطات آزاد و راحت است (فیتزپاتریک، ۲۰۰۴؛ کوئرنر و فیتزپاتریک، ۱۹۹۷، a2002، b2002). به عبارت دیگر، اعضای خانواده به همنوایی خشک یا غیرقابل انعطاف با هنجارهای خانواده یا کنارآمدن با دیگران تشویق میشوند و به ندرت در معرض پیامهای اختلاف برانگیز قرار میگیرند. (چنی، مکلئود و اتکین، ۱۹۷۱، به نقل از کواستن[۱۳۷] و اندرسون[۱۳۸] ، ۲۰۰۴)
اعتقاد والدین این خانواده ها این است که آنها باید برای خانواده و فرزندانشان تصمیم بگیرند. همینطور دلیلی نمیبینند در مورد تصمیمات خود توضیحی به فرزندانشان بدهند. بنابراین فرزندان این خانواده ها یاد میگیرند که ارزش کمی در گفتگوهای خانوادگی وجود دارد. آنها همچنین نسبت به توانایی خود در تصمیمگیری بیاعتماد میشوند. در نتیجه وقتی در معرض بحثی قرار میگیرند کیفیت بحث در هر سطحی که باشد، تحت تأثیر مرجع بیرونی قرار گرفته و قانع میشوند (فیترپاتریک، ۲۰۰۴؛ کوئرنر و فیتزپاتریک، ۱۹۹۷، a2002، b2002).
۲-۲-۲-۳-۴-خانواده های به حال خود واگذاشته
خانوادههایی با جهتگیری گفتوشنود کم و جهتگیری همنوایی کم، «به حال خود واگذاشته» نامیده میشوند. ویژگیهای ارتباطات در این خانواده ها میزان کم تعاملات در بین اعضای خانواده است و اگر تعاملی هم وجود دارد اعضای خانواده خود را زیاد درگیر آن
نمیکنند.
در نتیجه، به جای اینکه فرزندان تحت تأثیر خانواده قرار گیرند، تحت تأثیر زمینه اجتماعی بیرون از خانواده قرار میگیرند. در این خانواده ها معمولاً تنها درباره تعداد محدودی از موضوعات بحث و تبادلنظر میشود. والدین این خانواده ها معتقد هستند تمام اعضای خانواده باید قادر به تصمیمگیری درباره موضوعات مربوط به خود باشند، اما برخلاف خانواده های کثرتگرا علاقهای به تصمیمات فرزندان خود نشان نداده، به داشتن ارتباط و محاوره با آنها بهایی نمیدهند. اکثر اعضای چنین خانوادههایی از نظر عاطفی جدا از هم هستند.
فرزندان این خانواده ها یاد میگیرند که ارزش کمی در گفتگوهای خانواده وجود دارد و آنها خود باید درباره موضوعات مربوط به خود تصمیم بگیرند زیرا از جانب والدین حمایت زیادی نمیشوند. آنها به جایی میرسند که توانایی تصمیمگیری خود را زیر سئوال میبرند. درنتیجه، به هنگام پردازش اطلاعات و تصمیمگیری اغلب تحت تأثیر همسن و سالان و دیگر منابع بیرونی قرار میگیرند. این خانواده ها نیز همچون خانواده های حفظکننده تعارض را عاملی تهدیدکننده میدانند زیرا میتواند مقدار کم انسجامی را هم که وجود دارد از بین ببرد (فیتزپاتریک، ۲۰۰۴؛ کوئرنر و فیتزپاتریک، ۱۹۹۷، a2002).
۲-۲-۳-نظریه انگیزش
نظریه انگیزش در قرن اخیر، توجه روانشناسان، جامعهشناسان و مسئولان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. این نظریه بوسیله مکللند و همکارانش در سال ۱۹۵۱ در دانشگاه هاروارد توسعه یافت (شوهان، ۱۹۹۳)
مکللند (۱۹۷۶) انگیزه پیشرفت را تمایل به سبقت گرفتن در بعضی از معیارهای رفتاری که در آنها رقابت با معیارهای برتری اهمیت دارد میل به عملکرد بهتر از معیار تعریف کرده است (مکللند و دیگران، ۱۹۷۶)
بنا به تعریف روبینز[۱۳۹] (۱۹۹۳) انگیزه پیشرفت عبارت از سائقی برای پیشی گرفتن بر دیگران، دستیابی به پیشرفت با توجه به ملاکهای مشخص و تلاش جهت کسب موفقیت است. کسی که دارای انگیزه پیشرفت است این تمایل را دارد که کارش را به خوبی انجام دهد و به صورت خودجوش به ارزیابی عملکرد خود بپردازد.