بیت چهارم:
سرزنش دوستان و ملامت آشنایان را ندید گرفتم و به آن اعتنا نکردم و آن را کنار گذاشتم، کتاب عاشقی (راه و روش عاشقی کردن) را سرلوحۀ خودم قرار دادم. عتاب: سرزنش و ملامت دوستان و آشنایان/ یکسو گرفتم: کنار گذاشتم/ کتابِ عاشقی: اضافه توصیفی با ترکیب وصفی، کنایه از راه و روش عاشقی/ عتاب دوستان: اضافه توصیفی/ برگرفتم: سرلوحه قرار دادم/
بیت پنجم:
بخاطر عشق تو (ای معشوق) در بت پرستی، راه مانی وآزر را در پیش گرفتم. از بهر : بخاطر/ عشق تو: منظور عشق معشوق است، اضافه تخصیصی/ بت پرستی: چیزی غیر از خداوند را ستایش و پرستش کردن/طریق: راه، روش/ طریق مانی و آزر: اضافه تخصیصی/مانی وآزر: تلمیح به داستان مانی و آزر دارد/ گرفتم: برگزیدم/
وزن غـزل:
این غزل بر وزن مفاعیلن مفاعیلن فعولن است و در بحر هزج مسدس محذوف می باشد.
قافیـه:
در این غزل قافیه ها عبارتند از: بَـر، دَر و ردیف فعل ماضی گرفتم می باشد.
ویژگی سبکی غزل:
نوع بیان عبارات (برگرفتم، درگرفتم، آزر گرفتم، ساغر گرفتم، رهی دیگر گرفتم) خود بیان کننده ی سبک عراقی است و امتیازی ماندگار برای شناخت غزل در دوره های آینده. همینطور آوردن عبارات کنایی آن دوره از جمله فکندم دفتر یا جستم ز طامات نوعی از بیان پرهیز از گزافه گویی و گریختن است. همینطور ساغر گرفتم نوع بیان مختص همان دورۀ سبکی قرن ۶ می باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۲-۱۹٫
بر آنم کز تو هرگز بر نگردم
به گرد دلبری دیگر نگردم
دل اندر عشق بستم، ور همه عمر
جفا بینم هم از تو بر نگردم
مرا اسلام ماندست اندر آن کوش
که از هجران تو کافر نگردم
چنانم من زهجرانت نگارا
کز این غم تا زیم بهتر نگردم
درون مایه اصلی غزل:
در این غزل عاشق با معشوق سخن می گوید: عاشق می گوید تصمیم دارم که از کنارتو و محضر تو هیچ وقت نروم و به دنبال معشوق دیگری نباشم. این در واقع معنای بیت اول است که حُسن مطلع یا نیک آغازی است که آرایه ای می باشد از دودمانی نیک از آرایه های درونی، نیک آغازی بیتی است بلند و ارجمند، سخته و سُتوار، به دور از واژه های دشوار و ناهموار که دیر در یاد سخن دوست بماند و جان او را بشوراند و بشکافد و همینطور براعت استهلال هم دور از نظر نیست، شِگِرف آغازی که بدعیان آن را بدین نام آورده اند، زیرا شاعر و سخنور، آغاز سروده یا نوشته خویش را به گونه ای نوشته است که در آن واژگان و نکته هایی گنجانده شده که گویای زمینه سروده یا نوشته باشد، به گونه ای که مخاطب از آغاز می تواند دریافت که سخن از آن پس در چه زمینه ای می باشد. (کزّاری، ۱۳۶۸۰:۱۵۶).
بافت معنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول :
(عاشق می گوید :)این فکر و تصمیم را گرفتم که از کنار تو و محضر تو (ای معشوق) هیچ وقت نروم (از تو روی گردان نشوم)و به دنبال معشوق و زیبا روی دیگری نباشم. بیت اول دارای آرایه درونی براعت استهلال یا شگرف آغازی است. /بر آنم : در این فکرم، این تصمیم را گرفتم/مصرع دوم : به گرد دلبری دیگر نگردم : کنایه از عاشق زیبا روی دیگری نشوم. /نگردم : جناس تکرار/هرگز: قید/
بیت دوم:
دلم را گِرُو عشق بستم (دلم را به عشقی دادم) که اگر همه عمرم هم از تو (ای دلبر) ستم و ظلم ببینم، روی گردان از تو نمی شوم. دل. . . بستم: کنایه از عاشق شدم/ اَندَر : در / ور : و اگر/
بیت سوم :
برای من فقط دین و دیانت باقی مانده است، (تو ای معشوق)هر چقدر می خواهی در دین من کوشش و تلاش کن، (نمی توانی آن را از من بگیری)و از دوری و فراق تو (ای معشوق)کافر و ملحد نمی شوم. اسلام: کنایه از دین / کوش : مخفف کوشش/ مرا: در اینجا به معنای برای من است.
بیت چهارم :
ای معشوق زیبا روی حال من از دوری و فراق تو آن طوری است که بسیار غمگینم و تا زمانی که زندگی می کنم (زنده هستم)، بهبود پیدا نمی کنم. چنانم : این گونه هستم، این طور هستم / نگارا : معشوق و زیبا روی/کز : که از (بصورت مخفف آمده/ این غم : مراد غم فراق از معشوق است. /زیم : زندگی می کنم. /
وزن غزل:
وزن این غزل مفاعلین، مفاعلین، فعولن می باشد که در بحر هزج مسدس محذوف می باشد.
قافیه :
بُر، گر، فَر، تَر و ردیف آن) نگردم ( است که فعل منفی و ماضی است می باشد.
ویژگی سبکی :
انوری در این غزل با استعمال ردیف منفی (نگردم) در اتمام هر بیت به راحتی روانی مقصود خود را حولوفاداری و ثبات و ایثار در عشق بیان کرده است و تمام کلمات کلیدی این غزل از جمله دلبری دیگر دل، همه عمر، جفا بینم، هجران، غم همه را فدای عشق به معشوق کرده است.
۴-۲-۲۰٫
بدان عزمم که دیگر ره به میخانه کمر بندم
دل اندر وصل و هجر آن بت بیدادگر بندم
به رندی سر برافرازم به باده رخ بر افروزم
ره میخانه بر گیرم در طامات بر بندم
چو عریان مانم از هستی قباهای بقا دوزم
چو مفلس گردم از هستی کمرهای به زر بندم
گرَمَ یار خراباتی به کیش خویش بفریبد
به زنارّش که در ساعت چو او زنارّ در بندم
ز خیر و شرّ چو حاصل شد سر از گردون بر آورد خون
من نادان چه معنی را دل اندر خیر و شّر بندم
چو کس واقف نمی گردد همی بر سّر کار او
همین بندم دل آخر به که درکار دگر بندم
درون مایه اصلی غزل:
در این غزل، عاشق تازه کار است در واقع کسی است که می خواهد در راه عشق قدم بر دارد و خطرات و غصّه های این راه را پذیرفته است و می داند که خیر و شرّ بسیاری در پیش روی دارد و هجر و وصل در انتظار اوست. شاعر گویی خواسته کارهایی را که در پیش دارد تعریف کند و اتفاقاتی را که در راه عشق ممکن است برایش بیفتد را در نظر گرفته و عکس العمل های خودش را هم بازگو می نماید. نوع گویش و نوشتار واژه ها هم خوانی و هم گونی آشکاری با سبک عراقی دوره سعدی دارد.
بافت معنایی و آرایه های ادبی :
بیت اول :