جدول ۴-۲۸٫ ضرایب همبستگی ساده بین سه متغیر ایمان مذهبی، منبع کنترل و سلامت روان ۸۰
جدول ۴-۲۹٫ ضرایب همبستگی ساده بین سه متغیر ایمان مذهبی، دلبستگی دوسوگرا و سلامت روان ۸۱
جدول ۴-۳۰٫ مدل رگرسیون، تحلیل واریانس ایمان مذهبی از طریق دلبستگی دوسوگرا بر سلامت روان ۸۲
جدول ۴-۳۱٫ ضرایب رگرسیون، ایمان مذهبی بر سلامت روان از طریق دلبستگی دوسوگرا ۸۲
جدول ۴-۳۲٫ ضرایب همبستگی ساده بین پنج متغیر ایمان مذهبی، دلبستگی دوسوگرا، منبع کنترل، شادکامی و سلامت روان ۸۳
جدول ۴-۳۳٫ مدل رگرسیون، تحلیل واریانس، ایمان مذهبی، از طریق دلبستگی دوسوگرا، منبع کنترل، شادکامی و سلامت روان ۸۴
جدول ۴-۳۴٫ ضرایب رگرسیون، تأثیر ایمان مذهبی، از طریق دلبستگی دوسوگرا، منبع کنترل، شادکامی بر سلامت روان ۸۴
فهرست نمودارها
عنوان صفحه
نمودار ۴-۱٫ ضرایب استاندارد مدل پیشنهادی ۷۴
نمودار ۴-۲٫ ضرایب استاندارد مدل اصلاح شده، تأثیرگذاری ایمان مذهبی بر سلامت روان با میانجیگری دلبستگی دوسوگرا و شادکامی در دانشجویان ۷۶
نمودار ۴-۳ رابطهی میانجی ایمان مذهبی و سلامت روان از طریق شادکامی ۷۸
نمودار ۴-۴ رابطهی میانجی ایمان مذهبی و سلامت روان از طریق منبع کنترل ۸۰
نمودار ۴-۵ رابطهی میانجی ایمان مذهبی و سلامت روان از طریق دلبستگی دوسوگرا ۸۱
نمودار ۴-۶ رابطهی میانجی ایمان مذهبی با سلامت روانی از طریق شادکامی، دلبستگی دوسوگرا و منبع کنترل ۸۳
فصل اول
مقدمه
۱-۱٫ کلیات
در سالهای اخیر موضوع سلامت روان بسیار مورد بحث و توجه روانشناسان، روانپزشکان و مشاوران قرار گرفته است و توجه به نقش آن در تضمین و بهبود زندگی فردی و اجتماعی از اهمیت به سزایی برخوردار است (توتونچی، سامانی و زندی، ۱۳۹۱).
برخی از نظریهپردازان مانند آلپورت، اریک فرام، راجرز، مزلو، اریکسون، یونگ و فرانکل به جنبه سالم طبیعت آدمی میپردازند و در تلاشاند با غنا بخشیدن به شخصیت انسان نگرشی منحصربهفرد در مورد رشد روانی و کمال انسانی عرضه کنند. به اعتقاد آنان سلامت روانی بسیار بیش از رواننژندی و یا روانپریش نبودن است. در مقابل، گروهی دیگر از روانشناسان در تعریف سلامت روان به تعریف رفتار نابهنجار یا بیماری روانی میپردازند و سپس نتیجه میگیرند که سلامت روان درواقع مساوی با عدم بیماری روانی است (حسینی، ۱۳۸۷؛ به نقل از آزاد).
مفهوم سلامت روانی درواقع جنبهای از مفهوم کلی سلامتی است. سازمان بهداشت جهانی سلامتی را چنین تعریف میکند: «حالت سلامتی کامل فیزیکی، روانی و اجتماعی است نه صرفاً فقدان بیماری یا ناتوانی». سلامتی یک مفهوم چندبعدی است که علاوه بر بیمار نبودن، احساس شادکامی و بهزیستی را نیز دربر میگیرد (پورسردار و همکاران، ۱۳۹۱). بنابراین، برخلاف تصور عدهای، نمیتوان سلامت روانی را نقطه مقابل بیماری جسمی یا روانی دانست. مفهوم سلامت روانی بسیار گستردهتر و پیچیدهتر بوده و متغیرهای بسیاری در آن دخیل میباشند که در این پژوهش به برخی از آن ها پرداخته خواهد شد.
سلامت و اختلالات روانی و متغیرهای اثرگذار در آن ها، میبایست در همه سنین و اقشار مورد توجه و بررسی قرار گیرد. دانشجویان از اقشار برگزیده جامعه محسوب میشوند که در دوران تحصیل ممکن است با مسائل و مشکلاتی از نظر امور آموزشی، اقتصادی، تغییرات فرهنگی و اجتماعی روبهرو شوند. این عوامل همراه با ایجاد افسردگی، استرس و اضطراب میتوانند سلامت روان فرد را تحت تأثیر قرار دهند (قاسمیپور و جهانبخش گنجه، ۱۳۸۸). دانشگاهها بنابر ماهیت سازمانی خود در کنار تولید و انتقال دانش، موظف به توجه به سلامت روانی و حل مشکلات رفتاری و روانی دانشجویان هستند. این در حالی است که پژوهشهای متعددی از وجود مشکلات سلامتی در جهان بهویژه در بین دانشجویان حکایت دارد (آزاد، ۱۳۹۱). با توجه به روند رو به رشد قشر دانشجو در جامعه و اهمیت و حساسیت دوره جوانی، توجه محققان را بهمنظور انتخاب این گروه به عنوان جامعه مورد پژوهش جلب می کند. ازاینرو، در این بررسی نیز این گروه جهت تحقیق انتخاب شده اند.
۱-۲٫ بیان مسأله
الف) بیان منطقی مسأله
سلامت روان یکی از مؤلفههای مهم بهداشت عمومی است. اصطلاح سلامت روان برای توصیف سطح بهزیستی شناختی، هیجانی و برای نشان دادن مبتلا نبودن به اختلالات روانی به کار میرود. به گفته سازمان جهانی بهداشت، هیچ تعریف رسمی برای سلامت روان وجود ندارد و همهی تفاوتهای فرهنگی، ارزیابی شخصی و نظریههای تخصصی رقیب بر شیوهی تعریف این اصطلاح اثر میگذارد (سازمان جهانی بهداشت، ۲۰۰۱). از نظر کاپلان و بارون[۱] بهداشت روانی حالت خاصی از روان است که سبب بهبود، رشد و کمال شخصیت انسان میشود و به فرد کمک میکند که با خود و دیگران سازگاری داشته باشد (نادری، ۱۳۹۰). روند شیوع بیماریهای روانی به صورت سرسامآوری رو به افزایش است. بر اساس پیشبینی سازمان بهداشت جهانی، انتظار میرود که افسردگی تا سال ۲۰۲۰ به عنوان دومین عامل ازکارافتادگی شناخته شود (مورای و لوپز[۲]، ۱۹۹۷). بر اساس آمارهای سازمان بهداشت جهانی، یک تغییر جهانشمول در همهگیرشناسی بیماریها ایجاد خواهد شد، بهطوریکه بیماریهای غیرمسری مثل اختلالات ذهنی جای بیماریهای عفونی و بیماریهای مسری را در منجر شدن به ناتوانی و مرگهای زودرس خواهند گرفت (مورای و لوپز، ۱۹۹۶). پژوهشهای متعددی از وجود مشکلات سلامتی در جهان بهویژه در بین دانشجویان حکایت دارد. سازمان بهداشت جهانی مشکلات سلامت روانی جهان را ۵/۱۱ درصد در سال ۱۹۹۸ عنوان کرده است؛ آمارها نشان میدهد که در سال ۲۰۲۰ این اختلالات به ۱۵ درصد خواهد رسید (کاترین[۳]، ۲۰۰۷؛ به نقل از آزاد). اختلالات خلقی شایع هستند. در اکثر زمینهیابیهای اخیر، اختلال افسردگی شایعترین اختلال روانپزشکی در طول عمر بوده است (تقریبا ۱۷ درصد). اختلالات اضطرابی نیز یکی از شایعترین گروههای اختلالات روانی را تشکیل میدهند. مطالعه ملی اختلالات توأم گزارش نمود که یکی از هر ۴ نفر (آمریکایی) واجد ملاکهای حداقل یک نوع اختلال اضطرابی است و میزان شیوع ۱۲ ماهه، ۷/۱۷ درصد است (سادوک و سادوک، ۲۰۰۷). به این معنی که وجود انسانهای مضطرب و ناامید بار سنگینی بر دوش جوامع خواهد گذاشت و نشانگر این است که اجتماع جهانی برای بهبود زندگی فردی و اجتماعی کارها و راههای ناپیموده فراوانی پیش رو دارد (کاترین، ۲۰۰۷؛ به نقل از آزاد).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در ایران نیز بررسی سلامت روانی گروههای دانشجویی که توسط سازمان ملی جوانان انجام شده است، نشان میدهد که در مجموع ۴/۵۳ درصد یعنی بیش از نیمی از دانشجویان در زمره کسانی هستند که نیاز به کمک مشاورهای دارند تا بتوانند بهعنوان یک جوان نیرومند و قوی مسائل خود و جامعه را حل کنند (سازمان ملی جوانان، ۱۳۸۰؛ همان). در مطالعه همهگیرشناسی که در ایران در سال ۲۰۰۴ جهت تعیین شیوع اختلالات روانی با بهره گرفتن از پرسشنامه (GHQ-28) انجام گرفته است، اختلال در ۱۸-۲۰% افراد ۱۵-۴۴ ساله تخمین زده شده است. شیوع اختلالات روانی در مناطق روستایی ۳/۲۱ درصد و در مناطق شهری ۹/۲۰ درصد در کل ایران میباشد (نوربالا، ۲۰۰۴).
اختلالات روانشناختی، مشکلات فراوانی برای دانشجویان که از اقشار مستعد و برگزیده جامعه و سازندگان فردای هر کشور میباشند، ایجاد کرده و بر عملکرد تحصیلی آنان به شدت اثر گذاشته و رشد شناختی، عاطفی و اجتماعی آنان را مختل میکند. اختلالات غالبا بین سنین ۲۵-۱۸ سال، یعنی زمانی که جوانان وارد دوره بزرگسالی میشوند، بروز میکنند (توکلی زاده، ۱۳۸۹). گزارشهای متعدد از سال ۱۳۸۰-۱۳۴۲ نشان میدهد، طیف اختلالات روانی در دانشجویان از ۷/۱۱ تا ۵۴ درصد در نوسان بوده است (پورشریفی، ۱۳۸۳؛ به نقل از آزاد).
هدف اصلی بهداشت روانی کمک به همهی افراد در رسیدن به زندگی کاملتر، شادتر، هماهنگتر، شناخت وسیع و پیشگیری از بروز اختلالات خلقی، عاطفی و رفتاری است. مقابله با بیماری روانی برای ایجاد جامعه سالم از وظایف اصلی دولتها و افراد جامعه است و هر اجتماع که خواستار بهزیستی و شادکامی افراد خود است، باید مردم سازگار و هماهنگ پرورش دهد (میلانی فر، ۱۳۸۸).
چند برنامه پیشگیری طراحی شده است که به صورت اختصاصی از اضطراب، افسردگی و سایر مشکلات حوزه سلامت روان پیشگیری میکند. این برنامهها بر شناسایی عوامل خطر ویژه هر اختلال و انتخاب جمعیت در معرض خطر برای انجام مداخلات مبتنی هستند (دوزویس و دابسون[۴]، ۲۰۰۴). عوامل گستردهای میتوانند در سلامت یا اختلال روانی دخیل باشند که بر اساس نظریهها و تحقیقات پیشین در این پژوهش به تنی چند از مهمترین آن ها، بر اساس الگوی ارائهشده پرداخته خواهد شد.
نقش مذهب در رابطه با بهداشت و شفا از قرون بسیار دور شناخته شده است. در طول هزاران سال مذهب و پزشکی در مداوا و کاهش رنجهای انسان شریک یکدیگر بودهاند (ساچمن و ماتیوز[۵]، ۲۰۰۱). بسیاری از صاحبنظران در حوزه روانشناسی دین، در رابطه با اثرات مفید یا مضر مذهب بر بهزیستی روانی بزرگسالان، مناقشه میکنند. مروری بر تحقیقات تجربی یافتههای همسانی را دربر ندارد. برخی اقدامات مذهبی گاه با سلامتی مرتبط است و گاه با بیماری (مالتبی[۶]، ۲۰۰۰). با وجود این، در سراسر دنیا، نقش مذهب در مورد سلامت جسمی و بهویژه روانی، مورد پژوهشهای چندانی واقع نشده است. به اعتقاد لارسون[۷] (۱۹۹۸) شاید فقدان بررسیهای دقیق علمی ناشی از تأثیرات باقیمانده انقلاب علمی رنسانس باشد. رشد و اوجگیری موفقیتهای علمی در این دوران تنش جدیدی ایجاد نمود و درنهایت پزشکی و مذهب را جدا کرد و بدین امر منجر گردید که مذهب به مراقبت از روح و پزشکی به مراقبت از بدن و سپس روان بپردازد (شعاع کاظمی، ۱۳۸۸).
در سالهای اخیر روانشناسان به نقش دین در تأمین سلامت روان و درمان بیماریهای روانی توجه ویژهای داشتهاند. سازمان بهداشت جهانی در یکی آخرین بیانیههای خود که در دهه گذشته منتشر کرده است و به خصوص در مقدمه پروژه ۲۰۰۰ که طی آن برنامه وسیع بهداشتی برای کشورهای درحالتوسعه در نظر گرفته شده، سلامتی را از چهار بعد اساسی شامل ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی مورد بررسی قرار داده است. بنابراین، میتوان گفت بعد معنویت در سطح جهانی، بهعنوان یک متغیر اثرگذار مطرح است. بنجامین راش[۸] (۱۷۴۵-۱۸۱۳) پدر روانپزشکی آمریکا در زمینه اهمیت مذهب اظهار میدارد: «مذهب آنقدر برای پرورش و سلامت روح آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس». بدین ترتیب لازم است تحقیقات گستردهتری در زمینه ارتباط آن بهویژه با حوزه سلامت روانی انجام گیرد تا از این طریق بتوان به خصوص در حیطه روانشناسی بالینی و سلامت از آن بهره جست.
از دیگر عوامل مؤثر بر سلامت روانی میتوان به شادکامی اشاره نمود. شادکامی متضاد افسردگی نیست، اما نبود افسردگی شرط لازم برای رسیدن به شادکامی است. به نظر آرجیل[۹] و همکاران (۱۹۹۵) اگر شادکامی تنها متضاد افسردگی باشد، نیازی به اندازه گیری و بررسی آن نیست، زیرا افسردگی بهخوبی شناخته شده است. وی باور دارد که سه جزء اساسی شادکامی عبارت است هیجان مثبت، رضایت از زندگی و نبود هیجانات منفی ازجمله افسردگی و اضطراب (علی پور و نوربالا، ۱۳۷۸).
شادی یک فرایند جدید روانشناختی است که متأسفانه کمتر موردبررسی قرار گرفته است. دانشمندان آنقدر که دقت خود را صرف آسیبهای شناختی و روانی از قبیل اضطراب، افسردگی و پدیدههایی نظیر آن نمودهاند، کمتر به اموری چون شادی و نشاط و هیجانهای مثبت پرداختهاند (ایروانی، ۱۳۹۰). گواه این امر، بررسی مقالههای منتشرشده بین سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۵ است که نشان داد اصطلاح افسردگی ۱۸۹۰۳ بار و واژه شادکامی تنها ۵۱۵ بار به کار برده شدهاند (علی پور و نوربالا، ۱۳۷۸). بااینحال، مطالعه بر روی شادکامی در دهه اخیر رشد فراوانی داشته است. یکی از دلایل این امر، خودگزارشدهی افراد در رابطه با تأثیر شادکامی در فرایند روانشناختی آن ها میباشد (کاشدان، ۲۰۰۴).
با مطرح شدن روزافزون اهمیت شادی در امر سلامت روان و خوشبختی و همچنین تأثیر آن در تقویت قوای روانی انسان، برای مقابله با پیچیدگیها و مشکلات دنیای امروز، توجه و نظر محققان، اندیشمندان و حتی عوام مردم نسبت به آن تغییر نموده است. کاواماتو (۱۹۹۹) افزایش شادمانی را در تأثیر مستقیم با افزایش وضعیت اشتها، خواب، حافظه، روابط خانوادگی، دوستی و درنهایت سلامت روان میداند (عناصری، ۱۳۸۶). به طور کلی، بر اساس مطالعات انجامشده ارتباط آماری معنیداری بین درجات شادکامی و علائم روانشناختی مشاهده شده است (ناتویگ[۱۰] و همکاران، ۲۰۰۳). علاوه بر این، به نظر میرسد مذهب و بهویژه جهتگیری مذهبی درونی برای افراد، نقش سپر دفاعی را بازی کرده، مجموعه وسیعی از آثار مثبت روانشناختی ایجاد میکند. همانگونه که آلپورت نیز مذهب را یکی از عوامل بالقوه برای سلامت روان میدانست و عقیده داشت که مذهب میتواند بهعنوان یک اصل وحدتبخش و یک نیروی عظیم برای سلامت روان، مفید و کمککننده باشد (صدیقی ارفعی، ۱۳۹۱). بااینحال، علیرغم تحقیقات انجامشده، شادکامی هنوز در نقطه آغازین و شروع میباشد (اسچیمل[۱۱]، ۲۰۰۹). گرچه کارشناسان سلامت روان بر اهمیت و نقش شادکامی واقف میباشند، بااینحال به نظر میرسد شادی، حلقه مفقودهی سلامت روان در جامعه ماست و نیازمند تحقیقات بیشتر و جامعتری هست. همچنین، پژوهشهای متعددی به نقش دینداری درر شادکامی اشاره نمودهاند، بنابراین، بررسی رابطه ایمان با شادکامی، به درک بهتر این الگو منجر خواهد شد.
یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار در برآورده شدن سلامت روان افراد، نوع دلبستگی است که در افراد شکل گرفته است. دلبستگی عبارت است از پیوند عاطفی عمیقی که با افراد خاص در زندگی خود برقرار میکنیم. به دنبال پژوهشهای بالبی و اینزورث[۱۲]، سه سبک دلبستگی ایمن، دلبستگی ناایمن اجتنابی و دلبستگی ناایمن دوسوگرا تشخیص داده شد. افراد ایمن، اجتنابی و دوسوگرا، راهبردهای کاملاً متفاوتی را برای تنظیم عواطف و پردازش اطلاعات هیجانی به کار میبرند که استفاده از این راهبردها تأثیر متفاوتی بر فرد خواهد گذاشت که به سلامت یا اختلال روانی منجر میشود (شیور، ۲۰۰۵). سبکهای دلبستگی از منابع درون فردی هستند که میتوانند سطوح تنش و ناتوانی را در شرایط ناگوار تعدیل کنند و اثرات منفی تنش را کمرنگ جلوه دهند. بنابر نتایج پژوهشها، سبکهای دلبستگی اهمیت پیشبینیکننده زیادی در بهداشت روانی دارد (لینلی، ۲۰۰۴). همچنین، پاتریک (۱۹۹۵-۱۹۹۲) معتقد است مذهب میتواند بهعنوان فرایند دلبستگی مفهومسازی گردد که در آن رفتارها و باورهای مذهبی به صورت گسترهای از نظام دلبستگی در انسانها عمل میکنند. پاتریک (۱۹۹۹) معتقد است تصور خدا میتواند به صورت جانشینی برای شکستهای اولیهی تحول دلبستگی ایمن باشد (خوانینزاده، ۱۳۸۴)؛ بنابراین، کشف ماهیت و چگونگی ارتباط سلامت روان و سبک دلبستگی از یکسو و ایمان و سبکهای دلبستگی از سوی دیگر، به ما کمک میکند تا به درک بهتری از عملکرد آن ها و در نهایت ارتقای سلامت روانی برسیم.
آخرین متغیر اثرگذار بر سلامت روان در این پژوهش منبع کنترل میباشد. منبع کنترل به اعتقاد افراد در مورد چگونگی کنترل محیط اشاره دارد که دو دسته درونی و بیرونی تقسیم میگردد. افراد با جهتگیری درونی معتقدند مهارت، تلاش و رفتار مسؤولیت پذیر به پیامدهای مثبت منجر میشود و بالعکس. افراد با جهتگیری بیرونی معتقدند که رویدادها از طریق شانس، قدرت دیگران و عوامل ناشناخته و غیرقابلکنترل معین میگردند (راتر، ۱۹۶۶). از لحاظ سلامت روانی مشخص شده است که درونیها سازگاری بهتری دارند. اعتقاد بیرونی نشانهای از اختلالات روانی مانند افسردگی و اسکیزوفرنی میباشد و افراد درونی برعکس بیرونیها مستقلتر و دارای پیشرفت هستند (قاسمی، ۱۳۷۵؛ به نقل از خسروی). بااینحال، ارتباط میان مذهب و منبع کنترل ضدونقیض بوده و تحقیقات کمی در این زمینه صورت گرفته است. پیروان ادیان، مشکلات خود را با کنترل و وساطت خدا حل میکنند و در ظاهر به نظر میرسد این افراد کنترل بیرونی دارند، اما برخی تحقیقات (بهعنوان مثال رستگار، ۲۰۱۳) نشانگر کنترل درونی بیشتر در میان افراد مذهبی است که برای روشنگری در این پژوهش بدان پرداخته خواهد شد.
ب) شرح واضح مسأله مورد مطالعه
هدف این پژوهش، بررسی برخی از مهمترین پیشایندهای مهم سلامت روانی در میان دانشجویان است. این پیشایندها شامل: ایمان مذهبی، شادکامی، سبکهای دلبستگی و منبع کنترل میباشد که با توجه به عوامل مؤثر در سلامت روانی و مطالعه مباحث نظری و تحقیقی انتخاب شده و بر اساس پیشینه ی پژوهشی در مدل پیشنهادی جایگذاری شده است. تقدم ایمان بر سایر عوامل، به دلیل پیشینه نیرومندی است که در مطالعات سلامت روان به اثبات رسیده است و نیز تأثیر آن بر سایر متغیرها سبب شد ایمان به عنوان متغیر پیشبین انتخاب گردد. از آنجایی که همه متغیرهای تحقیق منجر به سلامت یا عدم سلامت روان میگردند، این متغیر در حکم معلول به شمار آمده و در نتیجه به عنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شده است. ترتیب متغیرها به صورت مقدم و مؤخر اثرگذار بر سلامت روان و تأثیرپذیر از ایمان مذهبی، به صورت شادکامی، سبک دلبستگی دوسوگرا و منبع کنترل بر اساس پیشینه پژوهشی انتخاب شده اند.
در پژوهش حاضر، ابتدا یک مدل به منظور بیان عوامل مؤثر در سلامت روان میان دانشجویان مطرح و سپس به آزمودن برازش مدل پیشنهادی پرداخته می شود.
۱-۳٫ ضرورت و اهمیت پژوهش
موضوع سلامتی از بدو پیدایش بشر مطرح بوده است، ما هرگاه از آن سخنی به میان آمده، عموماً بعد جسمانی آن مدنظر قرار گرفته و کمتر به سایر ابعاد سلامتی به خصوص بعد روانی توجه شده است. باوجود توجه روانشناسان به سلامت روان در دهه اخیر، تحقیقات در این زمینه هنوز در ابتدای راه است و تا زمانی که بررسی جامع و همهجانبهای از آن به عمل نیاید، نمیتوان کم و کیف عوامل مؤثر و نیز میزان و نحوه بهکارگیری از آن ها، جهت به حداکثر رساندن سلامت روان افراد جامعه بهره جست. با بررسی علل و متغیرهای دخیل در سلامت روانی، میتوان به شیوهای علمی و آگاهانه از بروز اختلالات روانی جلوگیری نمود و شیوع آن را کاهش داد. بنابراین، اهمیت و ضرورت پرداختن به سلامت روان صرفاً شامل حیطه پیشگیری نبوده، بلکه از عوامل مؤثر در آن، میتوان جهت کمک به بهبود جمعیت مبتلا به هرگونه اختلال نیز بهرهگیری کرد.
با وجود پیشینه مطالعاتی در زمینه سلامت روان در دهه های اخیر، به علل روانشناختی آن بهعنوان پیشایندهای سلامت روان در یک مدل یا الگوی کلی کمتر توجه شده است.
پژوهش حاضر که یک تحقیق کاربردی به شمار میرود، از آن جهت حائز اهمیت است که در مسیر شناخت علل و پیشایندهای مهم سلامت روان، میتواند درمانگران و نیز پژوهشگران را در نیل به مقصدی یاری رساند که بتوان با آگاهی از این عوامل، در جهت ارتقای سطح سلامت روان جامعه و همچنین بهبود وضعیت و کارکرد مراجعان گامهای مؤثری برداشت.
۱-۴٫ هدفهای پژوهش
با توجه به مدل پیشنهادی، اهداف پژوهش بدین صورت تعریف میشوند:
اهداف اصلی