زهی قدر تو را بالای اختر دامن خیمه
زهی رای تو را خورشید انور شمسهی ایوان
(دیوان :۱۷۸)
وحشی برای بزرگی وعظمت ممدوح از تعبیر گردون قدر استفاده میکند و میگوید در زمانه هیچ نظیر و همتایی ندارد و بیان میکند که اگر آفتاب دچار کسوف نمی شد تو را آفتاب میخواندم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
جنگاوری
وحشی برای نشان دادن قدرت و جنگاوری ممدوح در میدان نبرد به آرایهی اغراق متوسل شده است و بیان
میکند که در روز نبرد ممدوح با دشمن از شدت ضربههای کاری او از یک سو جسمهای بیجان و از سوی دیگر جانهای بیجسم در حال گریختن هستند و میخواهد با بهره گرفتن از این تعبیر بینهایت جنگاوری ممدوح را به تصویر بکشاند.
نشان دست و پای او به وقت حملهی دشمن
برآری از نیام قهر شمشیری که در آتش
بهر جانب که آری حمله بگریزد سراسیمه
یکی در اول ایران یکی در آخر توران
برآرد غسل هر جان کز لباس تن شود عریان
ز سویی جان بی پیکر ز سویی پیکر بی جان
(دیوان :۱۷۹)
۴-۲. انتقاد
نقد در لغت عبارت است از جدا کردن درهم و دینار سره از ناسره و تمیز خوب از بد؛ امّا در اصطلاح عبارت از است از« تشخیص معایب و محاسن اثر ادبی ونیز هنر ارزیابی یا تحلیل آثار ادبی در پرتو دانش و ادب و نزاکت.»(رضایی، ۱۳۸۲: ۱۷۲) میتوان گفت:در اصل، این کلمه از واژۀ یونانی (krinein به معنای سنجش( گرفته شده است. از همین رو «فرهنگ ادبیات فارسی» نقد ادبی را به سخن سنجی یا سخن شناسی معنا کرده ذیل کلمۀ «نقد ادبی» مینویسد: «نقد ادبی یا سخن سنجی یا سخن شناسی فنّی است برای توصیف و سنجش جنبههای کمّی و کیفی وماهوی و همچنین مقایسه و تفسیر و تحلیل و ارزیابی ومآلاً داوری یا ارائۀ معیارهایی برای داوری در بارۀ آثار ادبی» (شریفی، ۱۳۸۷: ۱۴۲۴)
همان طوری که انتقاد در زندگی هر کسی وجود دارد، انسانها گاهی از یک رفتار ،یک مسئله و… که به نظرشان ناخوشایند باشد انتقاد میکنند و شاعران هم از این مسئله مستثنی نیستند و انتقاد خود را در قالب شعر بر زبان میآورند و تقریباً در اشعار بیشتر شاعران انتقاد از موضوعاتی که ناپسند میدانستند به چشم میخورد وحشی نیز در دیوانش در جاهایی اگر چه کم، به موضوعاتی چون انتقاد از زاهدان ریایی، انتقاد از گروه ریاکاران، انتقاد از یاران ریایی پرداخته که رنگ بوی اجتماعی دارد.
۴-۲-۱. انتقاد از زاهدان ریایی
در تعریف زاهد باید گفت زاهد واقعی کسی است که هم در عمل و هم در کردارش زاهد باشد نه اینکه فقط در ظاهر و ریا زاهد باشد.وحشی نیز همانند دیگر شاعران بیزاری خود را از ریا و دورویی در اشعارش به تصویر کشیده است. او در ساقی نامهاش از زاهدان ریایی که فقط الباس زاهدان را بر تن میکنند ولی در عمل ریاکارند این گونه انتقاد میکند . که میخواهم در صومعهای بروم و شک و تردیدها را از دل او بیرون کنم و آن خرقهی ریاکارانه را از تنش پاره کنم و صد زنجیر کفر و زُنّار را بر در آن صومعه بزنم. چون مردان خدا همه رفتهاند و چیزی از آن ها به جز لباس و دستاری نمانده است و آنان که در صومعهها هستند همه ریاکار هستند.
خواهم که شب جمعهای از خانه خمار
در بشکنم و از پس هر پرده زرقی
بر تن درمش خرقه سالوس و از آن زیر
مردان خدا رخت کشیدند به یکبار
این صومعه داران ریایی همه زرقند
می خوردن ما عذر سخن کردن ما خواست
آیم به در صومعه زاهد دین دار
بیرون فکنم از دل او صد بت پندار
آرم به در صومعه صد حلقه زنار
چیزی به میان نیست به جز جبه و دستار
پس تجربه کردیم همان رند قدح خوار
بر مست نگیرند سخن مردم هشیار
( دیوان: ۲۳۶)
۴-۲-۲. انتقاد از ریاکاران
وحشی در ابتدای مثنوی خلدبرین از آدمهای ریاکار انتقاد میکند و وضعیت ظاهری آن ها را دلیل بر نکته دانی آن ها نمیداند:
موی ز نخدان گذرانی ز ناف