بنابراین، ملاحظه شد که چگونه و به ترتیبی روابط حسنه،طولانی مدت و تاریخی هاشمیان که سالها در یک سنگر علیه حکام اموی مبارزه و تلاش می کردند، پس از سقوط امویان به تیرگی گرائید و هر روز نیز نسبت به قبل تیره تر می شد و سرانجام آنان را به ستیزه در مقابل هم قرار داد. بطور کلی به نظر می رسد، از مهمترین عوامل این تیرگی روابط: خصومت،سوء استفاده و فرصت طلبی عباسیان در برابر سادگی و شاید خلوص عموزاده های خود بود که موجبات نارضایتی ودل خوری آنان را فراهم ساختند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
فصل سوم
اوضاع فکری – مذهبی جامعه اسلامی در
عصر صادقین(علیهما السلام)(۱۱۴-۱۸۳ هجری قمری)
۳-۱-زمینه های ظهور و گسترش فرقه ها و احزاب سیاسی،در دو قرن اول و دوم هجری قمری
در مورد اینکه چه عوامل و زمینه هایی از همان ابتدا، باعث ظهور فرقه ها و احزاب سیاسی گوناگون در جامعه اسلامی گردید، نظرات فراوان و متعددی وجود دارد. آنچه تاریخ گواهی می دهد و شواهد نیز آن را تأیید می نمایند: بی توجهی به نص الهی درباره امامت علی (ع)، جایگزینی افراد ناصالح در منصب امامت، در اختیار گرفتن دو نقش سیاسی و دینی جامعه ی اسلامی همزمان با هم و ناتوانی صاحب منصبان در پاسخگویی صحیح و منطقی به برخی از مسائل، از جمله مسئله ارث پیامبر، قتال و مهم تر از همه، پاسخ های ناصواب ایشان به مسائل کلامی، باعث ایجاد نارضایتی و سردرگمی عده ی از مسلمانان گردید.
در کنار موارد مذکور، جلوگیری از تدوین حدیث و نفوذ آثار فرهنگی یهود و تفسیرهای انحرافی از دین و مهم تر از این، کنار زدن اهل بیت از صحنه سیاسی جامعه، باعث گسترش دامنه ی اختلاف گردید و خوارج به سهم خود، مهمترین انشعاب فکری - سیاسی را بوجود آوردند. ( جعفریان، ۱۳۷۱:۴۹-۵۰).
اما مهمترین عاملی که موجبات اختلافات بیش از حد را بین امت فراهم نمود، مساله « امامت و خلافت » بود . دامنه این اختلافات آنقدر بالا گرفت، که به قولی، به هفتاد و دو فرقه منشعب شد و تنها چیزی که آنها را دور یک محور جمع می کرد، کلمه فرا گیر « اسلام » بود. ( دایره المعارف تشیع، ۹:۱۳۷۳ ).
از همان آغاز، برخورد با آثار مدوّن فرهنگ های مختلف و ترجمه آنها، ذهنیت جامعه اسلامی را در برابر سوالات جدیدی قرار داد، این در حالی بود که جامعه فاقد یک حرکت فرهنگی اصیل بود که بتواند به این سوالات پاسخی در خور دهد. در نتیجه مسلمانان در خطر التقاط، اثر پذیری و تزلزل قرار گرفتند. رواج اندیشه های الحادی و گرو های زندیقی در مناطق مختلف از جمله در خود مکه نشانه هایی از این خطر بود. (پیشوایی، ۳۶۶:۱۳۹۰ ) عامل دیگری که موجبات انحراف را فراهم نمود، پیشی گرفتن حرکت های سیاسی بر حرکت های اعتقادی بود. این مسئله منطقه ی آسیب پذیری اعتقادی و زمینه ی انحراف سیاسی را پدید آورد. زمینه های انحراف در سده های نخستین بیش تر به فرقه سازی مذهبی انجامید. (همان :۸۲ ).
فرقه های کلامی، اولین گروه های فکری بودند که در جامعه ی اسلامی به صورت مشخص شکل گرفتندو منظور از آنها، فرقه هایی هستند که مسائل اصلی و علت افتراق آنها با دیگران، مسائل مذهبی و کلامی و همچنین مسائل سیاسی بوده است. ( رضایی، ۱۶:۱۳۹۱). عامل دیگری که در شکل گیری فرقه ها در دو قرن اول و دوم هجری نقش زیادی داشت،محدودیت ها و موانعی بود که بنی امیه و بنی عباس برای اهل بیت (ع) که سرچشمه های پاک اندیشه های الهی بودند بوجود آورده و میدان را در اختیار بدعت گذاران و فرقه سازان قرار دادند. سیاست امویان نابودی اندیشه اسلامی، در هم شکستن وجدان عمومی، از حساسیت انداختن احساسات مذهبی مسلمانان و در نهایت تخدیر شعور مردم بوده است ( خاکرند، ۳۴۶:۱۳۹۰ و ۳۵۲ ).در همین راستا دوری ائمه (ع) از عراق - سرزمین ظهور فرقه ها- سبب بروز برخی از انحرافات شد. از جمله، اعتقاد برخی از عراقی ها به امامت محمد بن حنیفه به عنوان امام مفترض الطاعه ( جعفریان، ۷۰۲:۱۳۸۹ ).
به هرحال، در ایام یاد شده، جامعه و امت اسلامی از دیدگاه نظری و عملی سخت گرفتار انحرافات سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و دینی شده بود. عقیده ای روشن و خطوطی کلی وجود نداشت سیاست های امویان و عباسیان نیز، خود باعث دلیر شدن غالیان و صوفیان شده بود. نتیجه آن شد که حرکات غریبی به ظهور برسد و مبادی فاسدی شکل بگیرد. بطور کلی امت فرصت نمی یافت واقعیت اسلام را دریابد یا آن را زنده نگاه دارد. ( عادل ادیب، ۱۸۲:۱۳۶۶ ).
اسامی مذاهب مختلفی که در زمان امام صادق (ع) وجود داشتند تا به ۱۶۷ مورد یاد کرده اند، که همگی آنان زیر شاخه های فرقه های اصلی : معتزله، مرجئه، خوارج و شیعه قرار می گرفتند.( قانعی، ۴۷۷:۱۳۷۹ ). نوبختی، فقط انشعابات شیعه را پس از رحلت امام صادق (ع) به شش فرقه بیان و نشان می دهد. ( جعفریان، ۳۸۳:۱۳۸۴ ).
باید توجه نمائیم که در این زمان، تنها تشیع به سه شاخه مذهبی تقسم شده بود: شاخه ی افراطی که از کیسانیه ریشه می گرفت، گروه میانه رو که از تعلیمات زید پیروی می کرد و گروه تحت نفوذ شخص امام صادق (ع) ( جعفری، ۳۱۲:۱۳۷۳ ).
۳-۱-۱- امامیه
بحث امامت، گرچه یک بحث کلامی است، ولی دارای آثار فراوانی در فقه شیعه، بویژه فقه سیاسی آن است(پارسانیا،۶۳:۱۳۷۶ ). در عین حال یکی از پیچیده ترین و بحث برانگیز ترین مسائل و مباحث تاریخ اسلام می باشد. به حدی بر سر این مساله در جهان اسلام منازعه و مباحثه درگرفته است، که برخی بی پروا، چنین ادعا کرده اند که : « ما سل سیف فی الاسلام علی قاعده دینیه مثل ما سل علی الامامه فی کل زمان، شمشیری که برای امامت در همه زمانها کشیده شد، برای هیچ اصل دینی از نیام بر نیامد » ( کمپانی زارع، ۴۲:۱۳۸۷).
نوبختی نیزدر این ارتباط می نویسید : « از زمان رحلت حضرت محمد (ص) همه فرقه های اسلام – از شیعه و دسته های دیگر- در هر روزگاری و در حیات هر امامی و یا پس از در گذشت او، اختلافشان درباره مسئله امامت بوده است » ( نوبختی، ۳:۱۳۸۱ ).
از نظر تاریخی نیز، آغاز پیدایش امامت، برای اولین بار به تاریخ تشیع و زمان حیات پیامبر(ص) برمی گردد. خود آن بزرگوار بارها فرموده بودند که هر یک از شما، با اجابت دعوت من سبقت گیرد وزیر و جانشین و وصی من است ( طباطبایی، ۴:۱۳۶۰ - ۵ ). پیروان علی (ع) نظر به مقام و منزلتی که آن حضرت نزد پیامبر (ص) و صحابه داشت، مسلّم می دانست که خلافت و مرجعیت پس از پیامبر(ص)، از آن علی(ع) می باشد ( همان :۷ ).
گفته می شود که شیعه ی امامیه قدیمی ترین مسلک سیاسی اسلامی است و این عقیده سیاسی در عصر عثمان بوجود آمد و در زمان خلافت حضرت علی (ع) تکمیل شد. ( مغنیه، ۵۷:۱۳۹۰ ) البته از همان زمان پس از رحلت پیامبر (ص) عده ای به علت شایستگی علی (ع) برای این مقام، او را واجب الاطاعه پس از رسول خدا دانستند و معتقد بودند باید گوش به فرمان او باشند و پیروی از غیر او را، کافر و گمراهی دانستند ( نوبختی، ۲۱:۱۳۸۱-۲۴ ) در عین حال این گروه در دوران اختناق، با استتار و تقیه می زیستند ( خامنه ای، بی تا :۱۰۴).
اما سخت ترین زمان برای شیعه امامیه در تاریخ، همان زمان حکومت بیست ساله ی معاویه بود که پیروان آن هیچگونه مصونیتی نداشته و دو تن ائمه نخستین آن یعنی امام دوم و سوم، کمترین وسیله ای برای برگرداندن اوضاع ناگوار در اختیار نداشتند (طباطبایی،۲۲:۱۳۶۰).
واقعه کربلا از حوادث تعیین کننده در جریان تکوین این مسلک در تاریخ بود و جدایی تاریخی آن از دیگر گروهای موجود در جامعه، بتدریج صورت گرفت و قطعی شد. ( جعفریان، ۲۲۵:۱۳۸۰ ) از سوی دیگر، شیوه بیدادگری و بی بندباری حکومت های وقت و قیافه مظلومیت و تقوی و طهارت پیشوایان اهل بیت، آنان را روز به روز در عقاید شان استوارتر ساخت ( طباطبایی، ۲۵:۱۳۶۰ ).
در میان رهبران شیعه ی امامیه، امامان حضرت باقر و صادق (ع)، بیش از ائمه ی دیگر فرصت نشر علوم آل محمد (ص) پیدا کردند. رقابت برای پر کردن خلاء فکری موجی از ظهور جریان های فکری – فرهنگی چون مرجئه، معتزله و اهل حدیث را برای مقابله ائمه و مذهب اهل بیت گذاشت. ( خاکرند، ۲۹۲:۱۳۹۰ ).امامیه این امر را مسلم می دانستندکه این دو ( امام باقر و امام صادق) حقیقتاً امام هستند، گرچه هیچ قدرت سیاسی نداشته باشند ( کرون،۱۹۸:۱۳۹۰ ). آنان در قرن های دوم و سوم هجری نیرو گرفتند و بتدریج در در قالب تشیع دوازده امامی شکلی تثبیت شده پیدا کردند. تشیع امامیه بر خلاف زیدی گری، نظریه ای برای صدور به مناطق قبیله نشین نبود ( همان :۱۹۶ و خاکرند،۳۹۷:۱۳۹۰ ).شیعه امامیه با سایر فرق اسلامی و حتی سایر شیعیان غیر امامی، تفاوت های اصولی متعددی دارند که در اینجا فقط به بخشی از اینتفاوت ها اشاره می گردد.
فرقه امامیه معتقدند،که امامت از علی وصی پیامبر(ص) برحسب وصیت به پسرش حسن و سپس حسین و آنگاه علی بن حسین و … امام جعفر صادق می رسد. پس از ایشان به امام موسی کاظم و… نهایتاً به امام حسن عسکری(ع) و فرزندش حضرت مهدی ( عج ) منتقل می گردد. ( ابن خلدون، ۳۸۵:۱۳۷۹ ) و کسانی که در این سلسله ی ائمه (ع) کمترین تردیدی داشته باشند در جامعه شیعی امامیه راهی ندارند. ( جعفریان، ۷۰۰:۱۳۸۹ ).از دیدگاه شیعه ی امامیه، حق حاکمیت خاص خداوند است « ان الحکم الا لله » و این حق از طرف خداوند به پیامبر(ص) واگذار شده است، پس از آن نیز به نص الهی به اولی لامری که از سوی او نصب و تعیین شده انتقال یافته است ( پارسانیا، ۱۳۷۶، ۶۴:۱۳۷۶ ) از نظر این گروه نصب امام از افعال خداوند به شمار می رود و بحث از آن را، در زمره مباحث کلامی قرار می دهد ( همان :۵۹ ).از نظر شیعه امامیه، کفایت کتاب خداوند، که به منزله ی انزوای عترت است، که مستلزم حصر دین به احکام کلی و حذف آن از دایره ی احکام ولایی و قضایی است.
دانشمندان امامیه معتقدند که بشر همیشه نیاز به امام و رهبر دارد و این خود یک ضرورت عقلی است و بر خداوند واجب است که شخصی را به عنوان امام نصب کند و مساله انتصابی است، نه انتخابی و این لطف واجبی است که از ناحیه خدا صورت می گیرد ( محمدی، ۳۲۰:۱۳۸۶ ).به دنبال این، از نظر شیعه امامیه، امام باید از سوی پیامبر (ص) تعیین شود و در این امر غفلتی نیز صورت نگرفته است. به علاوه امام باید معصوم و افضل اصحاب باشد (مغنیه،۵۰:۱۳۹۰).
یکی از تفاوت های اصلی دستگاه خلافت در اسلام، با سایر دستگاهای حکومتی دیگر این است که فقط یک تشکیلات سیاسی نیست، بلکه یک رهبری سیاسی- مذهبی است و عنوان خلیفه برای حاکم اسلامی نیز نشانه همین حقیقت است که وی قبل اینکه یک رهبر سیاسی باشد، جانشین پیامبر (ص) است. لذا بجز تصدی شوون رایج سیاست، متکفل امور دینی مردم نیز هست ( پیشوایی،۳۷۶:۱۳۹۰ – ۳۷۷ ).همچنین، امامیان بر آنند، که توصیف امامت و تبیین عرصه های عمل آن نیز چون خود امامت، فعلی است که جز برای معدودی میسور نیست، همانگونه که حقیقت قرآن در دسترس همگان نیست ( انه القران کریم فی کتاب مکنون) (کمپانی زارع، ۴۲:۱۳۸۷ ). امامیه جایگاهی رفیع و متمایز برای امام قائلند و او را از پیروانش کاملاً متمایز می کنند. از نظر آنان فقط یک خاندان و در حقیقت یک شاخه از آنان شایسته امامند و در هز زمان نیز فقط یک امام می توانند وجود داشته باشد. امام وجودی متفاوت است و از تایید الهی بر خوردار است ( کرون،۲۱۶:۱۳۹۰ ).
اما تشیع امامی از چند جهت با زیدی گری متفاوت است. از دیدگاه امامیه علی (ع) جانشین پیامبر است و سه خلیفه نخست غاصب هستند. زیدیه همه ی فرزندان علی از نسل فاطمه(س)، را شایسته امامت می دانند، اما امامیه فقط امامت را به فرزندان حسین بن علی محدود کرده اند. شیعه زیدی امام را شخصیتی غیر سیاسی می دانند و این نقیصه، به امامت او، آسیبی نمی رساند. نقش دینی و شرعی امام در تشیع امامیه بسیار مهم تر از نقش امام در شیعه ی زیدیه است(همان:۱۹۷-۹۸). فرق کلی میان شیعه امامیه و زیدیه این استکه،زیدیه غالباً امامت را مختص به اهل بیت نمی داند و عدد ائمه را به دوازده منحصر نمی کند. همینطور شیعه اسماعیلی نیز معتقدند که امامت بدور هفت گردش می کند و نبوت در حضرت محمد(ص) ختم نشده است و تغییر و تبدیل احکام شریعت مانع ندارد ( طباطبایی، ۳۹:۱۳۶۰).
همچنین، بر خلاف مرجئه و عموم اهل سنت، شیعه امامیه مبارزه و انقلاب علیه مفاسد و مظالم حکومت های استبدادی را یک ضرورت می داند. شیعیان با این عقیده مخالف هستند که مبارزه علیه حکومت های استبدادی مخالف دین اسلام است، بلکه بر عکس یکی از دستورات موکد مکتب و مذهب، مبارزه با ظالم است. ( مغنیه، ۸۲:۱۳۹۰ ).
آیت ا… خامنه ای، در این مورد می نویسد :« امام صادق(ع) در هنگام اشاعه و تبلیغ امامت، خود را در مرحله ای از مبارزه می دیده است که می بایست به طور مستقیم و صریح، حکام زمان را نفی کند و خویشتن را به عنوان صاحب حق واقعی ولایت و امامت به مردم معروض نماید و این عمل هنگامی صورت می گیرد که همه مراحل قبلی مبارزه با موفقیت انجام گرفته است( خامنه ای، بی تا : ۷۴-۷۵).
شاید ذکر این نکته ضروری بنظر برسد که، طبق مبانی اعتقادی شیعه امامیه، علم امام (ع) علمی لدنی است که از سوی خداوند به او هدیه شده، و این علوم همانا مربوط به عالم ملکوت و معنا می باشد، که همه ائمه واجد آن بودند. این یکی دیگر از ویژگی های ممتاز و بی نظیر ائمه هدی است که دیگران به علت فقدان ظرفیت عمومی نمی توانستند به آن دسترسی داشته باشند ( خاکرند،۴۰۰:۱۳۹۰).
۳-۱-۲- خوارج
یکی از فرقه هایی که در عصر اما صادق (ع) حضور و ظهوری فعال داشتند، گروه خوارج بودند. آنان از زمان حضرت علی (ع) و در جنگ صفین و پس از ماجرای حکمیت پدید آمدند و به مقابله با امام علی (ع) پرداختند و معتقد بودند که آن وی در امر حکمیت مرتکب خطا شده و باید توبه کند و چون حضرت توبه نکرد، او را به کفر متهم نموده و با او جنگیدند.
بازماندگان آنان نیز بعدها با عقاید انحرافی و تعصبات خشک و در عین حال مقدس مآبی خویش، در مقابل دیگر ائمه معصومین(ع) ایستادند. با وجود آنکه بشدت از سوی خلفای اموی و عباسی تعقیب شدند، ولی هیچگاه بطور کامل از بین نرفتند و گاه گاهی موجبات نگرانی و تهدیدات ویرانگری برای خلفاء وقت محسوب می شدند.
خاستگاه اصلی خوارج، منطقه عراق بود؛ و بیشترین ایشان نیز ابتداء در شهر کوفه متمرکز بودند و تا اوایل دوره عباسی نیز بقایای آنان در این منطقه حضور داشتند، اما پس از اندکی، بصره به موطن آنان تغییر یافت و در آنجا بود که فرقه های تازه ای تشکیل دادند (کرون، ۱۱۱:۱۳۸۹). آنان علاوه بر بصره، در مناطق دوردست دیگری مانند سیستان، خراسان، و همچنین شمال آفریقا به انتشار عقاید افراطی و دعوت خویش پرداختند و حتی موفقیت های قابل ملاحظه ای نیز بدست آوردند (خضری، ۴۱:۱۳۸۸ ).
خوارج از نظر نژادی، از قبایل عرب شمرده می شدند و لذا تعصب سختی نسبت به عرب داشتند. بسیاری از ایشان از قبایل ربیعه بودند، گرچه که جنبش های ایشان نشان می داد که دل آنان نسبت به اعراب مضری از کینه و حسد خالی نیز نبوده است (ابوزهره، ۱۷۵:۱۳۹۰).
خوارج در آغاز کار، یک حزب سیاسی بودند که گفتگوی آنان از حدود خلافت و متعلقات آن تجاوز نمی کرد. ایشان معتقد بودند که خلافت ابوبکر و عمر درست بوده است. خلافت عثمان نیز در سال های نخست و خلافت علی (ع) تا قبل از تسلیم به حکمیت قابل قبول است(ابراهیم حسن، ۳۲۲:۱۳۸۸ ) اما بتدریج و به ویژه از دوران عبدالملک تعلیمات سیاسی خویش را با اندیشه های دینی در آمیختند ( همان : ۳۴۳ ).
مهمترین ویژگی های فکری و فرهنگی ایشان عبارت بود از: نوسانات ناشی از شک و تردید و آشفتگی ذهنی، تعصب دینی کورکورانه، خشونت و لجاجت، عدم پای بندی به اصول،جبرگرایی و مقدسمآبی ( خاکرند، ۲۹۸:۱۳۹۰ – ۳۰۰ ). بنا به تعبیری، اینان جلوه ای از امتزاج فرهنگ جاهلی و فرهنگ اسلامی با تاثیر پذیری از فرهنگ بیگانه و نیز میوه بحران هویتی محسوب می شدند، که اوج آن در شهر کوفه بود ( همان : ۲۹۴ ). عواملی چون:حوادث و بحران های پس از وفات پیامبر (ص)، فتوحات خارجی، شیوه انتخاب عثمان به خلافت و … از زمینه های ظهور این گروه بود ( همانجا ).
اینان افرادی ظاهر بین و سطحی نگر بوده، اعتقاد داشتند که هیچ کس را حق حاکمیت و قضاوت جزء خداوند نیست ( دینوری، ۲۴۷:۱۳۶۴). شاید به همین جهت بود که دست به کارهای متناقض و زشتی از جمله : قتل نفس، کشتن و به اسارت بردن زنان و … می زدند که دلیل بر خطای محض و بی بصیرتی ایشان محسوب می گردید ( ابی طقطقی، ۱۲۸:۱۳۸۹ – ۱۲۹ ). و لذا فتنه ی آنان، از ضعف فکری و ناآگاهی از سنت پیامبر (ص) و حقیقت قرآن سرچشمه می گرفت. درگیری های غیرضروری خلفاء و برنامه نداشتن آنان برای تبلیغ و تبیین صحیح دین و در نتیجه شکوفا نشدن استعداد عقلانی و منطقی مسلمانان، سبب شده بود تا عقاید دینی گروه هایی از مسلمانان، با جهالت و تعصب خشک بیامیزد و به راحتی ابزار دست سودجویان شوند ( نصیری، ۲۰۶:۱۳۸۹ ).
امامان معصوم (علیهماالسلام ) از جمله امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، در برابر گروه ها و فرقه های انحرافی از جمله خوارج مواضع تند در عین حال منطقی اتخاذ نموده بودند و ایشان را لعن و گروهی متحجر و قشری می دانستند که در عقاید خود تعصب و تنگ نظر هستند (تاری و دیگران، ۲۱۴:۱۳۸۲ ). به هر حال، ائمه (ع) بنابر رسالت خویش، بایستی با همه این جریانات و فرقه ها، بطور مناسب و بجا و منطقی برخورد می کردند، حتی با بزرگان برخی از آنان به مناظره می پرداختند و دین واقعی را از انحرافات پالایش می نمودند ( همان جا و مطهری، ۱۲۹:۱۳۸۷ – ۱۳۲ ).
۳-۱-۳- مرجئه :
فرقه مرجئه یکی دیگر از گروه های انحرافی بودند که در نیمه دوم قرن اول هجری و در زمان حاکمیت امویان ظهور کردند. کلمه مرجئه از ارجاء و به معنای تاخیر انداختن است.( رازی، ۱۵۲:۱۳۶۹ ) ابراهیم حسن به نقل از فلوتن می نویسد : « نام مرجئه از آیه ۱۰۶ سوره توبه گرفته شده است» ( ابراهیم حسن، ۳۶۸:۱۳۸۸ ). نخستین بنیاد اندیشه ارجاء، در پی قتل عثمان و داوری درباره حضرت علی (ع) آشکار گردید. اینان کسانی بودند که داوری درباره حقانیت عثمان یا حضرت علی (ع) را به خدا و روز جزا واگذار کرده بودند و خویش را ازنزاع های آن روزگار کنار کشیده بودند ( غلامی دهقی، ۱۰۵:۱۳۸۸ و رازی، ۱۵۲:۱۳۶۹ ). آنان جهت توجیه سکوت و عدم ورود به نزاع ها به حدیثی متوسل شده اند که ابوبکر از رسول خدا (ص) نقل کرده است ( ابوزهره، ۱۹۸:۱۳۹۰ ).
مرجئه معتقد بودند که ایمان یک باور ذهنی است، که ارتباطی با عمل نداشته و عمل نیز تاثیری در تشدید یا تضعیف آن ندارد … طبق عقاید مرجئه، یک مسلمان حتی در صورت انجام هر گونه گناه و عمل زشتی، باز یک مؤمن محسوب می شود ( جعفریان، ۶۱:۱۳۷۱ ) اندیشه ارجاء از جهتی، در حقیقت واکنشی بود در برابر طرز تفکر سخت گیرانه خوارج که حتی مرتکب گناه صغیره را هم کافر می دانستند. آن سخت گیری، به نوعی اباحی گری منجر شد. مرجئه بارزترین نمونه جمود فکری و سیاسی و منفعل ترین گروه مسلمانان قرن اول هجری محسوب می شدند ( خاکرند،۳۶۸:۱۳۹۰ - ۳۶۹). بیشتر منابع، مرجئه را از فرقه های اصلی و بزرگ اسلامی و در ردیف شیعه، خوراج و معتزله یاد نموده اند ( غلامی دهقی، ۱۱۷:۱۳۸۸ ).
تفکر جبری گری مرجئه کار آمدترین حربه ای بود که حاکمان زمانه را زیبا و اعمال باطل آنان را حق جلوه می داد. این تفکر، همه چیز را مطابق مشیت خدا و قضای حتمی و اراده و عقل را، اسیر آن می دانست ( حیدری آقایی، ۱۳۸۵، ج۲۴۱:۱ ) در راستای همین تفکر، مرجئه معتقد بودند، حکومت امویان به خواست خدا بوده و لذا قانونی است (خاکرند،۳۷۱:۱۳۹۰).امویان نیز از گروه مرجئه برای توجیه رفتار های خود استفاده می نمودند (علیدوست خراسانی، ۱۹۸:۱۳۷۸). در واقع می توان گفت که جنبش مرجئه، حرکتی توجیه گرا بوده است ( مدرسی، ۱۱۱:۱۳۷۸ ).
البته رویکرد سیاسی مرجئه، نوسانات زیادی به خود دید و در شرایط متفاوت هر یک از خلفای اموی، چهره ای متمایز به خود می گرفت . اما بی شک اندیشه ارجاء در شکستن روح انقلابی اسلام و تغییر مسیر آن، تاثیر زیادی داشت ( خاکرند، ۳۷۴:۱۳۹۰ ).
۳-۱-۴- معتزله:
جریان فکری دیگری که در اواخر دوران بنی امیه، یا اوائل قرن دوم هجری شکل گرفت، مکتب معتزله[۱] بود. واصل بن عطا پس از اختلاف با استاد خویش،حسن بصری، درباره «تقدیر و منزلت بین المنزلتین» از مجلس استاد رانده شد، و در کنار یکی از ستونهای مسجد بصره عزلت گزید و لذا پیروان او بعد ها به معتزله ( گوشه گیر ) معروف شدند ( ابراهیم حسن، ۳۷۲:۱۳۸۸ ). برخی از مورخان ضمن تصدیق تاریخ فوق برای ظهور معتزله، معتقدند که تحقق اعتزال مانند تفکر سیاسی خیلی جلوتر از این وقت و در واقع به زمان علی (ع) بر می گردد. اعتزال پیشه کنندگانی چون: سعد ابی وقاص، اسامه بن زید و … نمونه هایی از معتزلین اولیه بوده اند ( صالحی، ۱۴۲:۱۳۸۴ ).
در واقع جماعت معتزله از جمله فرقه هایی بودند که در مقابل جمود اهل الحدیث بوجود آمدند، و در برخی مسائل کلامی به شیعه نزدیک بودند. از این رو معتزله و شیعه را عدلیه نامیدند. عقل گرایی افراطی، یکی از مهمترین ویژگی های این فرقه است ( نامعلوم، ۱۰۳:۱۳۸۹ و شفیعی، ۵۶:۱۳۹۰ ). در همین راستا آنان معتقد بودند:« معارف تمام معقول است به عقل، واجب است. به نظر عقل و حسن و قبه عقلی و حسن و قبه عقلی است و این هر دو صفت ذاتی مر نیکو و قبیح است » ( شهرستانی، ۱۳۶۱،ج۶۵:۱ ).
نگاه اولیه آنان به مساله امامت چنین بود که در امامت نسب به هیچ روی شرط نیست و امامت برای قریشی و غیر قریشی سزاوار است، به شرطی که فاضل و دارای شرایط معتبر دیگر باشد. ( ابن ابی الحدید، ۱۳۷۰، ج۲۷۹:۴) همچنین امامت به انتخاب امت است، زیرا خداوند شخص خاصی را معین نکرده است و تفاوت نمی کند که او قریشی باشد یا نباشد. ( ابراهیم حسن، ۳۷۵:۱۳۸۸ ).از نظر آن ها، انسان در اعمال خویش مختار است، سزا و جزا نیز از روی عدل الهی است، قرآن نیز مخلوق است و در هر مکان و در هر عهدی باید عقل، راهنمای بشر باشد ( رازی، ۱۵۵:۱۳۶۹).
معتزله و خود واصل بن عطا، از جمله گروهایی بودند که از دعوت و قیام کنندگان حسنی ( محمد و ابراهیم بن عبدا…) حمایت و پشتیبانی نمودند ( الهی زاده، ۲۳۱:۱۳۸۵).
۳-۱-۵- متصوّفه:
تصوف یکی از جریان هایی بود که در نیمه قرن اول و اوائل قرن دوم هجری در میان مسلمانان بوجود آمد. آنان که خود را زاهد و صوفی می نامیدند، تمایل به رهبانیّت داشتند و روش خاصی را در زندگی در پیش گرفته بودند. چنین وانمود می کردند که از نعمات دنیا باید دوری جست و مومن باید تمام عمر را در گوشه ای بگذراند. شیعیان نیز مانند فرقه های دیگر اسلامی متمایل به رهبانیت شدند و بسیاری از مسلمانان در دام و کام این اندیشه انحرافی گرفتار شدند.( منصوری، ۱۳۹۰ : ۸۴-۸۵). شاید یکی از علل محبوبیت آن نزد همگان همان پیام صلح و دوستی بود که همه گروه های مسلمان و غیر مسلمان را به آن فرا خواند (اکبر احمد، ۷۵:۱۳۸۹ ).
مهمترین عوامل و ریشه های پیدایش تصوف در میان مسلمانان، تاثیر گذاری افکار و مذاهب هندی و بودایی، دنیا پرستی و آشوب های سیاسی، تماس مسلمانان را با راهبان مسیحی، انتشار فلسفه یونانی و تفسیر به رای از تعلیمات دینی بود ( نامعلوم، ۷۷:۱۳۸۸ ).
بهر حال صوفیگری بر اثر تفریط و انحراف از حد اعتدال و متوسط زندگی پی ریزی شد و بتدریج، به صورت یک مسلک در جهان اسلام مطرح گردید و سازشی نیز با اسلام و سیره ائمه (ع) نداشت، بلکه بیشتر مورد استفاده و بهره برداری طاغوتیان قرار گرفت ( عبدوس و اشتهاردی،۴۶۷:۱۳۸۲-۴۶۹ ). امام جعفر صادق (ع)، همانطور که با گرو ه های انحرافی دیگر مقابله و اندیشه ها و افکار آنان را افشاء و رد نمود، با رهبانیت شیعه نیز بطور جدی مخالفت کرد. او می دانست که اگر شیعه در مسیر تصوف و رهبانیت گام نهد بعد از چندی خود به خود از بین خواهد رفت ( منصوری،۸۵:۱۳۹۰ )